شناخت امام زمان(عج)

سلام‌ بر بهار آفرین‌، بر باعث‌ حیات‌ دل‌، بر او که‌ آفریده‌ها در نسبت‌ با او و حیات‌ او زندگی می‌کنند و در نسبت‌ با او تجدید حیات‌ می‌یابند و به‌ واسطه و اذنش‌ از خوان‌ گستردة حضرت‌ خداوندی روزی برمی‌دارند.

وااسفا از فسردگی‌ جسم‌ها، از بیداد سرما و یخبندان و پژمردگی جان‌ها از بیداد اشقیا و ظالمان‌.

شاید شنیده یا خوانده‌اید که‌ حضرت‌ صاحب الزّمان(عج) در نوروز ظهور می‌کنند. شاید این روز در بهار باشد یا روز نویی‌ که‌ با خود بهار را به‌ ارمغان‌ می‌آورد؛ حتّی‌ اگر زمستان‌ باشد. قیام‌ در اوج مویه‌های غریبانه و سوگواری محرّم با شعاری که بر پرچم‌ نقش بسته «یا لثارات‌ الحسین‌(ع)». وقتی‌ که‌ خون‌خواه حسین‌(ع) یک‌بار و برای‌ همیشه به این سؤال و انتظار پاسخ‌ می‌دهد «این الطّالب بدم المقتول بکربلا؟»، چه‌ کسی می‌پذیرد؛ واسپس آن همه دوری‌، پاسخ‌ این پرسش و تمنّا اشارة انگشت به نقطه‌ای دور و گم‌ و گول باشد؟

آن‌ روز، طالب‌ و مطلوب‌، آشکارا، در میانة روز و میانة خلق عالم‌، روبه‌روی‌ هم‌ قرار می‌گیرند.

طالب‌؛ خون‌خواه حسین‌(ع) و شهیدان‌ دشت «نینوا»، فرزند حسین‌(ع)، از جنس حسین(ع) و هم‌خو با حسین‌(ع) که‌ می‌ایستد تا کارِ نیمه‌تمام را برای‌ همیشه تمام کند. «محیی معالم الدّین و اهله‌.»

طلب شده‌؛ فرزند خواندة شیطان‌، از جنس سیاهی با خوی همة ظالمان‌، متکبّران‌ و مستکبران‌ طاغی‌ و جافی‌. کجا کسی می‌پذیرد که‌ طالب‌ خون حسین‌(ع) تنها یزید و اعوان و اذنابش‌ را نشانه رفته باشد؟

یزید و عمر سعد و شمر، مصداق و محلّ ظهور بارز غدة سرطانی‌ کفر و شرک و نفاقند و شاگردان برجستة مدرسة عصیان و ابلیس که خود در جایگاه‌ معلّمی‌، باعث‌ نضج و عامل‌ نشر شقاق‌، زیغ‌،[۱] کذب و سرکشی شدند؛ چندان که جان‌های بر لب‌ رسیدة مردی‌ را طلب می‌کنند که‌ همة ریشه‌، ساقه‌ و شاخه‌ و برگ فسق و گناه‌ و طغیان را بزند؛ همو که‌ هادم‌ ابنیة شرک و قاصم‌ و در هم‌ شکنندة‌ شوکت‌ معتدین‌ است‌، به‌ اذن الله‌.

ما، یعنی‌ همة مردان و زنانی که مستقیم و غیرمستقیم در هر عصر و در میان‌ هر نسل از امام‌ مهدی‌(ع) و مهدویت دم می‌زنند، درست‌ با همین‌ موضوع کار داریم‌. با معلّم و شاگرد، مدرسة کفر و شرک و نفاق‌. با بُن‌، ساقه‌، شاخه‌ و برگ و بار انانیت و خودکامگی‌ که‌ در هر دوره و زمان‌ و در عرصة‌ زمین‌، تمام‌ قد در برابر ریشه‌ و شاخه‌ و برگ و بار عبودیت و بندگی ایستاده و دشت‌ها را چون «دشت نینوا» و سرها را آذین‌ نیزه‌ها ساخته‌اند تا بساط‌ عیش و طرب خود و هواخواهان را فراهم سازند و بهار و ربیع‌ را بدل به زمستان سرد و منجمد کنند، هم‌ آنان‌ که‌ تا به‌ امروز و تا به‌ وقت ظهور به‌ نام ابلیس سکه زده‌اند و هر صبح و شام بر بام دارالاماره‌اش طبل می‌کوبند.

مگر جز این است که تمامیت نام و یاد حسین‌ و مهدی‌: در اصلاح‌گری‌، احیاگری و در قیام‌ و مجاهده‌ خلاصه شده است‌؟

مگر قیام‌ و مجاهده‌، در خود و با خود، وضع‌گیری و اقدام ندارد؟

آنگاه که وضع‌گیری‌، قیام، اقدام و مجاهده، نیرو و توان‌ از معرفت اخذ می‌کند، به‌ یک‌باره موجی سترگ، غرّشی بی‌منتها، رعدی‌ کوبنده‌ می‌آفریند که‌ تمامی ارکان ابنیة شرک و نفاق‌ و کفر را می‌لرزاند.

هیهات که بی‌‌این معرفت، هر وضع و قیام‌ و اقدامی، چون تیغ در کف‌ زنگی‌ مست است‌، زمینه را برای‌ یورش‌ قبیلة عناد و الحاد و تضلیل فراهم می‌آورد؛ حتّی‌ اگر طواف‌ خانه‌ و قرائت «قرآن» باشد.

چه‌ زیبا و ماندنی‌ است،‌ خروج‌ کاروان‌ حسین‌(ع) از جمع حاجیان، آن‌ هنگام که صحنه را خالی‌ از معرفت دربارة امام زمان(ع)، امام‌ مبین‌ و حق یافت‌. گویی‌ که‌ همة درها برای‌ رسیدن به حق بر مردمان‌ بسته‌ بود که‌ حسین‌ روی به دشت نینوا گذارد.

معرفت دربارة ریشه و بن حق و باطل‌، معرفت دربارة مصداق و محلّ ظهور و ما به‌ ازاء خارجی حق و باطل، در هر عصر و در میان‌ هر نسل است‌، همان‌ گوهر گرانمایه‌ای که به هر وضع و اقدام ما معنی‌ می‌بخشد؛ چنان‌که یادآور است‌:

«من‌ مات و لم‌ یعرف‌ امام‌ زمانه مات میتةً جاهلیةً؛

هر کس‌ بمیرد و امام‌ زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است‌.»

درست‌ از همین‌ جاست‌ که‌ ایمان به ظهور می‌رسد. ایمان،‌ گنج نهفته و مروارید سفته‌ در صدف تولّی و تبرّی است‌؛ ورنه‌ حضرت‌ اباعبدالله‌،
امام‌ صادق‌(ع) نمی‌فرمود:

«هل‌ الایمان الّا الحبّ و البغض؛

آیا ایمان جز حبّ و دوستی و دشمنی است‌.»

راز رفعت‌ و عظمت‌ و اهمّیت‌ «زیارت عاشورا» در همین‌ نهفته است‌. در جملة‌ فرازهای این زیارت، تولّی و تبرّی نمایان است و دربارة‌ آن‌ تأکید شده است‌. این زیارت شریف مرامنامة‌ شیعه‌ بودن است‌.

آنکه‌ در میدان گفت‌وگو از مهدویت پای می‌نهد، ناگزیر به‌ توجّه و تذکر دربارة‌ این دقایق‌، متناسب‌ با زمانه و اهل زمانه است‌.

آنکه‌ نان و خورش‌ قرن پانزدهم میلادی را می‌خورد و در کسوت‌ مردم‌ این عصر می‌زید، چگونه خود را از گفت‌وگو دربارة‌ مصداق حق، باطل، مظاهر کفر و شرک، نفاق‌، شقاق، عصیان، فسق، طغیان و تضلیل معذور می‌دارد؟

چگونه است که بغض خصم امام حسین‌(ع) را در دل‌ می‌پرورد؛ امّا هیچ کینه‌ای و بغضی‌ دربارة‌ خصم امام زمان(ع) در دل‌ ندارد و حتّی‌ از بیان‌ نام و نشان‌ آنان‌ نیز پرهیز می‌کند؟

وااسفا! او به‌ پرنده‌ای‌ می‌ماند که‌ مذبوحانه‌ در تلاش‌ است تا با یک‌ بال بپرد. بال تولّی بی‌همراهی بال تبرّی هیچ پرنده‌ای را از زمین‌ نمی‌کند.

تنها و تنها در پرواز با دو بال است که عزم و عهد برای‌ ماندن در قبیلة اهل ایمان و اقدام آگاهانه معنی می‌یابد.

معرفت دو سویه‌ دربارة‌ امامت حقّ و کفر، به‌ تولّی و تبرّی می‌انجامد تا سالک‌ کوی مهدوی‌، عزم و عهد خویش‌ را راست‌ کند. از جای برخیزد، وضع‌گیری‌ کند و مجاهدانه‌ به‌ راه بیافتد تا شاید در خیل منتظران، امامش را ملاقات‌ کند.

از همین‌ روست‌ که‌ انتظار، عملی‌ آگاهانه‌، همراه با آمادگی‌ و مجاهده‌ در سطوح‌ مختلف فکری‌، اخلاقی‌ و عملی، برای ساختن آینده مطابق برنامه و نقشة‌ الهی‌ است‌.

امام‌ مبین‌، ساکت‌ و بی‌وضع‌، چون ناظری بی‌عمل در کنج و غاری‌ خلوت‌ نگزیده‌ که‌ حجّتی برای طالبانش باشد. با همه چیز و همه کس کار دارد. در همة سطوح‌ و لایه‌ها و شاهد بر گسترة حضور و عمل جملة خلایق خداوند در همة سطوح‌ و لایه‌ها است که‌ اگر چنین‌ نبود، نمی‌فرمودند:

«نَحْنُ‌ غَیرُ مُهْمَلینَ‌ لِمُراعاتِکم …‌؛

ما اهمال‌کار در کار شما نیستیم‌.

اگر عنایات‌ و توجّهات ما نبود، مصائب زندگی شما را در بر می‌گرفت و دشمنان‌ شما را از بین می‌بردند.»

وای بر من‌ و دیگرانی چون من که سر در میان‌ برف پنهان داشته‌اند یا، کور و کر، دشت و صحرا، کوی و برزن‌ را در می‌نوردند و در هر فراز و نشیبی‌، بی‌معرفت‌ و حجّت‌ و اذن‌، وضعی‌ و موضعی اخذ می‌کنند و اهوای خویش‌ را امام‌ عمل و نظر می‌سازند و از رحمـ[‌ للعالمین‌ بخشش‌ و رحمت‌ و حور و قصور مطالبه‌ می‌کنند.

شاید این اوّلین درس از کتاب‌ مفصّل فرهنگ مهدوی باشد که‌ باید به‌ خاطر سپرده شود.

معرفت در دو گستره و میدان‌، رویی‌ به‌ قبیلة مهر و ولایت دارد و رویی‌ به‌ قبیلة شقاق‌ و بی‌ولایتی‌. وجهی‌ به‌ عبودیت تام می‌انجامد و وجهی‌ دیگر به‌ انانیت تام‌. در این دو میدان است که لایه‌ها و سطوح‌ اعتقادی‌، اخلاقی‌ و عملی‌ ما را در معرض‌ اتّخاذ وضع آگاهانه فرا می‌خواند تا واسپس آن اقدام و عمل معنی بیابد و جملة‌ اعمال خُرد و کلان‌ روی به دیار مطلوب آورد.

منبع: کتاب از اینجا تا دولت کریمه

[۱]. زیغ به معنای انحراف از حق است.

همچنین ببینید

پادشاهی بر زمین و آسمان

پادشاهی بر زمین و آسمان

پادشاهی بر زمین و آسمان: گستره فرهنگ مهدویت اندیشه و فرهنگ مهدوی و درک وظایف …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *