به گزارش موعود به نقل از ایسنا، دربارهی این بیت، سخنهای زیادی گفته شده، یکی از همین سخنهای معروف، نوشته شدن این شعر با خط نستعلیق طلاکوب بر سردر سازمان ملل است که در سالهای گذشته بهانهای شده تا ما ایرانیها به غرورمان بیافزاییم و بیش از پیش به تاریخمان افتخار کنیم؛ اما نخستین پرسشی که یک ذهن منطقی باید به آن پاسخ دهد این است که براساس کدام سند، این حرف زده میشود؟ اگر چنین موضوعی با این میزان اهمیت، واقعیت دارد چرا تا کنون با وجود حجم و سرعت بالای انتشار تصاویر در شبکههای اجتماعی امروزی، در جستوجوها نمیتوان به تصویری از آن دست یافت؟ آیا ذهن فعال مخاطب آگاه برای این پرسشها پاسخی یافته است؟
این مطلب حدود ۳۰ سال است گوش به گوش مانند افسانهای قدیمی چرخیده و حتا برخی افراد آن را یکی از افتخارات ادبیات ایرانی بهشمار آوردهاند و مبنای سخنرانیها و کتابهای خود قرار دادهاند؛ ولی براساس جستوجوهای انجامشده، هیچ اثری از این شعر نهتنها در سردر سازمان ملل، بلکه در هیچ کجای شهر نیویورک آمریکا دیده نمیشود. بهعنوان مثال، ساسان والیزاده در قسمتی از کتابش با نام «رسانهای به نام احمدینژاد» بهشکل مستقیم به جستوجو برای یافتن این شعر در سفرش به نیویورک اشاره و بیان میکند: «بهمحض آنکه میخواستم از زیر سردر سازمان ملل (راستی اینجا چندین ورودی دارد، سردر اصلی کدام است؟!) عبور کنم، چشمان کنجکاوم را به میلهها، ستونها و دیوارهای کناری دوختم، شاید چند واژه در دری بیایم یا حداقل مفهوم شعر سعدی را به یکی از زبانهای بینالمللی، اما هرچه جستم هیچ نیافتم.»
همچنین هنگامیکه بحث قرار گرفتن این بیت از شعر سعدی در پشت اسکناس ۱۰هزار تومانی محل مناقشه شد، کاووس حسنلی – پژوهشگر ادبی – در گفتوگویی وجود هرگونه لوح یا سردری را با این اشعار از سعدی در مقر سازمان ملل متحد رد کرد و اینگونه گفت: «متاسفانه الان طوری شده که اگر این حرف را بزنیم، هیچکس باور نمیکند و مردم واقعا فکر میکنند شعر سعدی در سردر سازمان ملل متحد نوشته شده است، حال آنکه نه سردری و نه تابلویی با اشعار سعدی در سازمان ملل وجود ندارد.»
بهنظر میرسد نقل همین مطالب برای تکذیب کلی این شایعه کافی باشد؛ اما اصل ماجرا چیست؟ سرچشمهی این شایعه کجاست؟ احتمالا در سالهای ابتدایی افتتاح سازمان ملل، در نمایشگاهی عمومی از طرف ایران لوحی با این مضمون در آنجا نصب شده و احتمالا در مدت کوتاهی برداشته شده باشد و همین باعث شده در طول چند دهه، این اشتباه شگفتآور در دهان همهی نویسندگان، سخنرانان و مردم کوچه بازار بچرخد.
با این جمله به عقبتر برمیگردیم، به سال ۱۳۸۴ و گفتوگویی از دکتر ظریف ـ سفیر و نمایندهی سابق ایران در سازمان ملل متحد ـ که گفت: «فرش بسیار نفیس ایرانی، کار استاد محمد صیرفیان، هنرمند اصفهانی و استاد بنام هنر فرش ایران در مقر سازمان ملل نصب شد. شعر معروف سعدی شاعر بزرگ ایرانی «بنیآدم اعضای یکدیگرند/که در آفرینش ز یک گوهرند» با طلای ناب در وسط آن نقش بسته است و ترجمهی انگلیسی این شعر نیز توسط نمایندگی دائم کشورمان تهیه و در کنار فرش نصب گردیده تا هر بینندهای را مبهوت عظمت فرهنگ و تمدن ایران و خرد و حکمت ایرانیان نماید.»
این دیپلمات ایرانی ادامه داد: «اهمیت هدیه جدید این است که در شرایطی به سازمان ملل ارایه شد که محلهای نصب هدایا تقریبا روبه اتمام بود و سازمان ملل با تلاشی که طی یک سال پیش صورت گرفت، پذیرفت که این هدیه به ابعاد ۵ در ۵ متر در یکی از بهترین نقاط سازمان ملل که همه دیپلماتها، ملاقاتها و مذاکرات خود را در آن برگزار میکنند، نصب شود. نصب این فرش، توفیقی برای هنر و فرهنگ کشور است و از طرفی از سالها قبل و شاید از چندین دهه پیش معروف بود که شعر معروف «بنیآدم اعضای یکدیگرند/که در آفرینش زیک گوهرند» منقوش و در سردر سازمان ملل آویخته شده است. در تحقیقاتی که ما کردیم در حداقل سه دههی گذشته، چنین کار انجام نشده بود. گرچه مبنای کار سازمان ملل شاید بهصورت واقعی، هیچ مفهومیبهتر از شعر سعدی را تعقیب نمیکند.»
تمام این اطلاعات و نقل قولها حاکی از آن است که شعر سعدی نهتنها با خط نستعلیق فارسی، بلکه با مضمون انگلیسی یا لاتین هم در هیچ جای سازمان ملل متحد وجود ندارد و نقل این داستان از اساس شایعه بوده است.
البته به هر حال بود و نبود این سردر نه چیزی به اصل کلام شیرین شیخ اجل میافزاید، نه از آن میکاهد.