جشن میلاد، تجدید عهد با میثاق خدا

اشاره: در نیمه شعبان سال جارى دومین اجلاس دوسالانه بررسى ابعادوجودى حضرت مهدى، علیه السلام، در زاهدان برگزار گردید. برگزارى این اجلاس فرصتى را فراهم آورد تاعاشقان و دلسوختگان امام عصر، علیه السلام، گرد هم آیند و از اوبگویند و بشنوند.
نوشته حاضر متن مقاله اى است که از سوى مدیر مسؤول مؤسسه فرهنگى موعود، در این اجلاس ارایه گردید. امید که مطالب مطرح شده درآن بتواند زمینه ساز تاملى دوباره درکارکرد و جایگاه نیمه شعبان درآماده سازى جامعه براى ظهور موعودآخرالزمان، علیه السلام، باشد.

السلام علیک یا بقیه الله فى ارضه، السلام علیک یا میثاق الله الذى اخذه و وکده، السلام علیک یاوعد الله الذى ضمنه سلام بر عزیز مصر وجود، یوسف زهرا، حضرت بقیه الله الاعظم، ارواحنا له الفداء.

یا ایها العزیز مسنا و اهلناالضر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزى المتصدقین (۱)

آن سیه چرده که شیرینى عالم با اوست چشم میگون، لب خندان، دل خرم با اوست گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولى او سلیمان زمانست که خاتم با اوست روى خوبست و کمال هنر و دامن پاک لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

خداى را شاکریم از همه لطف بى دریغى که ذیل نام مبارک حضرت ولى عصر، ارواحنا له الفداء، امکان گرد آوردن جمعى ازعالمان منتظر و منتظران دیدار پیک پى خجسته ایمان و رستگارى رافراهم آورده است.

جشن میلاد، ذکر بلندى است تابه مدد آن گرد غفلت از چشم دل بازگیریم و تاریکى سینه را با چراغ نامش روشنایى بخشیم.

بشارت حضور مردى که اگرشناخته شود، انتظار یار قرین روزها و شبهایمان خواهد شد ودستهایمان رو به آسمان، همنوا بالبهامان نام او را زمزمه خواهندکرد.

هیهات که در نیافتیم:

مانعش غلغل چنگ است وشکرخواب صبوح ورنه گر بشنود آه سحرم باز آید

همه ساله با فرا رسیدن نیمه شعبان، در همه جاى این سرزمین فراخ، دوستداران و شیعیان اهل بیت نبى اکرم، صلى الله علیه وآله، به نام و به یاد مهدى صاحب الزمان، عجل الله تعالى فرجه الشریف، مجلس سور و شادمانى برپامى دارند; اما، اغلب از این نکته غافل مى مانند که: «منحصر داشتن نام بلند آن حجت حى خداوند به جشن نیمه شعبان، خود ظلم بزرگى است که به سبب آن گرداب ابتلا واضطراب هر روز بیش از پیش انسانهاى مانده در بند ظلم و ظلمت را در خود فرو مى برد و بى نصیب ماندن از فیض دیدار آن عزیز راموحب مى گردد. مگر نه خودفرموده است:

اگر شیعیان ما – که خداوند توفیق طاعتشان دهاد – به عهدى که با ماداشتند وفا مى کردند; فیض دیدار ما ازآنان سلب نمى شد و سعادت دیدن مازودتر نصیبشان مى شد. دیدارى برمبناى شناختى درست و صداقتى ازآنان درباره ما.

امروزه، گوییا بر پاداشتن جشن میلاد و صرف نقل و شیرینى ما به ازاء تمامیت تعهدى است که شیعیان در قبال آن واسطه فیض حضرت لم یزلى دارند.

مگر نه این است که انجام عهدمذکور در منشور مبارک مى بایست مانع و حجاب میان ما و آن مقام عظمى را بردارد!؟ و آیا جز این است که انجام آن عهد را منحصردر برپایى جشنى دانسته ایم که بیش از آنکه موجب کسب معرفت شود و ما را از منزل جهل و جهالت برهاند، موجب برآورده شدن هواجس نفسانى مان شده و آتش این طمع خام را در ما دامن زده است آنچنانکه پیش از آنکه در خدمتش آییم او را در خدمت آورده ایم.

گوییا فراموش کرده ایم که: «بى معرفت ماندن از آن وجود گرامى موجب ماندگارى در جهالت و دیدارمرگ جاهلى است.»

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن؟ مگر آنکه شمع رویت به رهم چراغ دارد من و شمع صبحگاهى سزد ار به هم بگرییم که بسوختیم و از ما بت ما فراغ دارد

این غم بزرگ را به که مى توان گفت که شیعیان مانده در میانه سختى و ابتلا این درس را از یادبرده اند که فرموده بود:

انا غیر مهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم

اى کاش در ازاء آن همه وفادارى حضرت دوست و آن همه عطوفت و مهربانى، شاعرانه خواجه شیراز را نقل مجلس وروشنى جشنهایمان مى ساختیم:

چو خامه در ره فرمان او سر طاعت نهاده ایم مگر او به تیغ بردارد کسى به وصل تو چون شمع یافت پروانه که زیر تیغ تو هر دم سرى دگر دارد

هیهات که در سر بى سوداى ماتمناى وصال او نیست ورنه، چون شمع سر مى باختیم تا از منبع فیضش نور و روشنایى حاصلمان شود.

متاسفانه، امروزه، جماعتى گوشه عزلت را در عین انفعال وتاثیر پذیرى عامل رستگارى خویش مى پندارند و برخى دل امروزه، گوییا بر پاداشتن جشن میلاد و صرف نقل وشیرینى ما به ازاء تمامیت تعهدى است که شیعیان درقبال آن واسطه فیض حضرت لم یزلى دارند.

جوانان ما، چشم به راه آرمان بزرگى هستند که به مدد بالهاى بزرگش مى توان بر همه کاستیهافائق آمد; آرزوى بلندى که گردهاى رخوت و انفعال رااز جان و جسمها دور سازدو آنان را در زمره چشم به راهان سپیده و نور واردکند.

چرا کتابهاى درسى دانش آموزانمان وسرلوحه قصه بلند تربیت نونهالانمان را آنچنان آکنده از نام و یاد مهدى، عجل الله تعالى فرجه، نمى سازیم تا فرزندان این سرزمین همه عالم و آدم رااز دریچه چشم «موعود»علیه السلام، بنگرند.

بستن بر زلف معشوق دنیا را طریق وصل و نجات; و در این میانه جماعتى بزرگ از میان جوانان تشنه لب که جز یتیمان آل محمد، صلى الله علیه وآله، نیستند، هر دم سر در خانه اى دارند و پاى درراهى. بى گمان نتیجه این همه سرگشتگى نسل نوپا جز دورماندن بیش از پیش از سرچشمه نور و روشنایى نیست.

نسلى که فرا روى همه ما وشماست، بى آنکه حیات ملکى رابتمامى به تجربه نشسته باشد.

هیهات! که در خیال خود ازسرزمینى ماوراء آبها، بهشت عدن مى سازد و ساز و برگ رحلت بدان دیار را فراهم مى کند.

چه مى توان گفت درباره جماعتى که برگرفتن قبسى ازخرمن آتش هوى و هوس مغرب زمینیان را عامل نیل به آبادى دنیا وآبادانى دین و رونق مسلمانى مى پندارند؟

به که مى توان شکایت برد که بسیارى از مواد درسى و مباحث جارى در کلاسهاى درسى ودانشگاهى را بویژه در حوزه هاى علوم انسانى، آراء و اهوایى تشکیل مى دهند که از تیر رس نقد اهل قلم وآراء بزرگان اهل دین وسرچشمه هاى علم وحیانى دورمانده اند؟

اى کاش روزى معنى این کلام را دریابیم که فرموده بود:

طلب المعارف من غیر طریقنااهل البیت مساوق لانکارنا

فرا رسیدن شعبان و برپایى جشن میلاد، نقطه عطفى است تادانسته شود:

گوى توفیق و کرامت در میان افکنده اند کس به میدان رو نمى آرد سواران را چه شد؟

جوانان ما همان اندازه که براى در امان ماندن از امواج انفعال، تشکیک و تردید نیازمند معرفتى بزرگ درباره آن «میثاق بزرگ الهى » و یگانه مروارید درخشان دریاى ولایت و امامت اند، نیازمندشناختى بزرگ درباره خصم اند. همو که در هیات علم وهنر و مدنیت بر تمامى مقدورات و مقدرات ساکنان سرزمینهاى اسلامى سایه افکنده و بر آنست تا با تصرف چشمها و قلبها آرزوى دراز اولادبنى اسراییل را که همانا «محقق ساختن حکومت جهانى یهود» است جامه عمل بپوشاند.

جوانان ما، چشم به راه آرمان بزرگى هستند که به مدد بالهاى بزرگش مى توان بر همه کاستیهافائق آمد; آرزوى بلندى که گردهاى رخوت و انفعال را از جان و جسمهادور سازد و آنان را در زمره چشم به راهان سپیده و نور وارد کند.

چرا «انتظار» را مبدل به نظریه اى نو و طرحى جامع نمى کنیم تا به مدد آن سه جریان «فکرى، فرهنگى و علمى » مردم روى به صلاح آرد و آنان را از بندغرب زدگى دویست ساله برهاند؟

چرا بحث از انتظار موعود رامبدل به یک «استراتژى » نمى کنیم تادیگر بار خاطره هاى جاویدان سالهاى انقلاب و جنگ در میان کوى و برزن همه شهرهاى ما زنده شود؟ و تئوریهاى حقیر و دنیایى سازمانهاى جهانى وابسته به مغرب زمینان چونان فانوسى حقیردر برابر خورشیدى عظیم روى به خاموشى آرد؟

چرا کتابهاى درسى دانش آموزانمان و سرلوحه قصه بلند تربیت نو نهالانمان را آنچنان آکنده از نام و یاد مهدى، عجل الله تعالى فرجه، نمى سازیم تافرزندان این سرزمین همه عالم وآدم را از دریچه چشم «موعود»علیه السلام، بنگرند و به مدد یاد ونامش خود را از دام واماندگیهاى فرهنگى و مدنى برهانند؟

اینک، این ما و این نیمه شعبان، روزى که عهدها نو مى شوند وخاطره ها رنگین تر از هر زمان خودرا مى نمایانند.

اللهم و سر نبیک محمدا، صلى الله علیه وآله، برؤیته و من تبعه على دعوته و ارحم استکانتنا بعده اللهم اکشف هذه الغمه عن هذه الامه بحضوره وعجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیداو نریه قریبا برحمتک یا ارحم الراحمین

والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته

پى نوشت:
۱. سوره یوسف (۱۲)، آیه ۸۸.
 

ماهنامه موعود شماره ۱۲

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *