براى دیدار و گفتگویى درباره انتظار، و فلسفه انتظار و وضعیت جوانان در این عصر خدمت حضرت آیت الله امامى کاشانى رسیدیم. بویژه که شنیده بودیم به منظور دیدار، گفتگو و تحقیقاتى پیرامون «آخرالزمان » سفرى به واتیکان داشته اند.
با اعلام سپاس و قدردانى خود، حاصل گفتگو را خدمت مشتاقان کوى مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف تقدیم مى داریم:
موعود: با توجه به مفهوم انتظار و اهمیتى که آمادگى مردم بویژه جوانان در عصر غیبت دارد لطفا نقش انتظار را در این حیطه بفرمایید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم در قرآن کریم به ما بشارت و وعده یک حکومت عدل جهانى داده شده است و در احادیثمان نیز – اعم از احادیث اهل سنت و شیعه – بکرات درباره انتظار فرج آمده و اصرار شده است در اینکه جامعه اسلامى و مردم مسلمان منتظر باشند.
آنچه در قرآن کریم بشارت داده شده درباره حکومت اسلامى و اصول و خطوطکلى این حکومت، شاید واضح ترین آنها، آیه مبارکه ۵۴ از سوره کریمه نور باشد که مى فرماید:
«وعدالله الذین آمنوا منکم و عملواالصالحات لیستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم و لیبولنهم من بعد خوفهم امنایعبدوننى لایشرکون بى شیئاو من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون »
«وعده داد خدا آنان را که ایمان آوردند از شما و کردار شایسته کردند که جاى نشین گرداندشان در زمین چنانکه جاى نشین گردانید آنان را که پیش از ایشان بودند و هر آینه فرمانروا گرداند براى ایشان دینشان را که پسندید براى ایشان و همانا بدیشان دهد پس از ترسشان آسایشى. بپرستندم و شرک نورزند به من چیزى و آنکه کفر ورزد پس از این همانا آنانند نافرمانان »
خداوند این بشارت و این وعده را داده همانطورى هم که در تفاسیر هست و مى دانید بسیارى از مفسران گفته اند که این وعده الهى هنوز تحقق پیدا نکرده و باید تحقق پیدا کند.
اما درباره احادیث، در احادیث اهل سنت آمده که انتظروالفرج (منتظر فرج باشید) در احادیث شیعه هم فراوان درباره انتظار آمده است. و من مى خواهم عرض کنم که چرا اصلا در اسلام انتظار امر شده است و فلسفه انتظار چیست؟ و در چه صورتى انتظار تحقق پیدا مى کند؟ یعنى چگونه انتظار صدق مى کند و در چه شرایطى؟
درباره اهمیت انتظار و اصرار به انتظار در اسلام و فلسفه آن اظهار نظرهاى مختلف شده است برخى گفته اند انتظار فرج ثواب دارد و انسان منتظر اجر مى برد.
بعضى ها برداشتشان از انتظار فرج این است که ما باید منتظر باشیم که خداوند آن حکومت عدل جهانى را به وجود آورد و ما وظیفه اى در این مورد نداریم و به هر صورتى که باشیم خداوند باید خودش شرایط را فراهم کند کانه ما نقشى نداریم.
گروه سومى نیز هستند که نوعا همان بیان است که در کتب هم آمده و بسیارى از بزرگان اسلام نیز بحث کرده اند و من هم تاکنون خودم اینطور بحث مى کردم و اخیرا نقطه نظر دیگرى برایم به وجود آمده است . آنچه که تاکنون بحث شده و من خودم هم بحث مى کردم این است که:
انتظار فرج که در روایات آمده به علت این است که جامعه در خودش آمادگى ایجاد کند. یعنى از نظر فضایل اخلاقى آماده شود. مکارم اخلاق داشته باشد، جامعه را بسازد جامعه خوبى که وجود اقدس امام زمان (عج) را مى پذیرد و بر آن اساس هم زمینه ظهور را آماده و مهیا مى کند. این مورد که انتظار معنایش این است که جامعه اخلاقش را بسازد و آماده باشد که زمینه ظهور فراهم شود شاهدش روایات زیادى است از جمله این حدیث که مى فرماید:
«من سره ان یکون من اصحاب القائم(ع) فلیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر».
«کسى که مى خواهد از اصحاب امام(ع) باشد باید عمل به ورع کند و با ورع باشد گناه نکند».
ورع به معنى ترک گناه است . منظور این است که نه تنها ترک گناه کند بلکه محاسن اخلاق هم داشته باشد. یعنى هم منهیات اسلام را مرتکب نشود و هم آنچه را که لازم داشته عمل کند. سپس مى فرماید: و «هو منتظر» یعنى در عین حال منتظر هم باشد. با دیدن جمله و هو منتظر این سؤال به ذهن متبادر مى شود که که یعنى چه؟ وقتى انتظار معنایش این است که انسان جامعه را بسازد، خودش را بسازد، خوب باشد، آماده باشد، گناه نکند و کارهاى خوب بکند که همان معناى فلیعمل بالورع و محاسن الاخلاق است، و هو منتظر دیگر به چه معنى است. آیا معنایى بالاتر از محاسن اخلاق دارد؟ آیا غیر از این است که انتظار حالت یاس را از آدم دور مى کند و این فکر را از آدم دور مى کند که در زمانه اى که صداقت متروک است وفا به عهد و امانت دارى و پاکى منسوخ است و خلافکاریها رواج دارد پس دیگر چه فایده دارد که ما کار خوب بکنیم؟
اینها همه انصافا حرفهاى درستى است من خودم هم همیشه همین مطلب را بحث مى کردم که انتظار، یاس را دور مى کند انسان را از نظر فکرى شاداب مى کند و وادار به عمل خوب مى کند. اما یک چیزى اخیرا براى من پدید آمده و الان مشغول نوشتن این مساله هستم و آن اینکه ما اخیرا مسافرتى داشتیم به واتیکان. در آنجا ملاقاتها و بحثهایى با حدود بیست نفر از شخصیتهاى رده بالاى ایتالیا پیرامون مباحث فلسفى و کلامى داشتیم. کسانى که اهل نظر در واتیکان آنها را بهترین مى دانند.
یکى از کسانى که من با ایشان صحبتى داشتم پرفسورى مسیحى بود که فیلسوف، متکلم و استاد دانشگاهى در فلورانس است.
من به ایشان گفتم که مشغول نوشتن کتابى درباره آخرالزمان هستم. اضافه مى کنم که در این مسافرت متوجه شدیم که در ایتالیا «آخرالزمان شناسى » رشته اى است در الهیات به نام اسکاتولوژى . و در آنجا رشته بسیار رایجى است، به هر حال وقتى به ایشان گفتم که مشغول نوشتن کتابى درباره آخرالزمان هستم جواب داد که اتفاقا من چند وقت پیش در اسپانیا بودم . کنفرانسى داشتیم و در آنجا استادانى از من خواستند که کتابى درباره آخرالزمان شناسى بنویسم . منهم وارد این کار شده ام و مى خواهم بنویسم.
با شنیدن این حرف من بسیار خوشحال شدم و با خود گفتم: عجب ملاقات پربارى ایشان که مى خواهد کتاب بنویسد حتما اصولش را آماده کرده است و به ما خواهد گفت. ما هم اصولمان را از نظر اسلام به او مى گوییم. از این رو بلافاصله گفتم: اصولى که شما از نظر فلسفه و کلام مسیحیت در نظر گرفته اید در اختیار من بگذارید من هم همه اصولى را که از نظر اسلام نوشته و تدوین کرده ام در اختیار شما قرار مى دهم. ایشان تاملى کرد و سرش را پایین انداخت بعد به من گفت:
حقیقت این است که کتاب باید بتواند پاسخگوى نسل موجود باشد و مشکلات آنها را حل کند. این نسل ما الان شبهه اى و ایرادى دارد که این شبهه چون کوهى مقابل او قد علم کرده است و نمى گذارد وارد این بحث شود. من هم تاکنون موفق به حل این مشکل نشده ام. گفتم: این ایراد و شبهه چیست؟ پاسخ داد که آنها مى گویند در این عصر خداوند متعال از بشر غافل شده است و دیگر توجهى به بشر ندارد. زیرا اگر خدا از بشر غافل نبود که بشر به این روز و روزگار دچار نمى شد این همه خیانت، جنایت و فساد نتیجه همین است و سپس خودش تعبیر مى کرد که گرایش به نهیلیسم و پوچى با توجه به اینکه نسل ما معتقد به خدا و مسیحى است کاملا رایج است جوانان ما ماتریالیست نیستند و خدا را قبول دارند اما با وجود اعتقاد به خداوند به پوچى مى رسند، من چگونه به اینها بگویم که در آخرالزمان چه خواهد شد وقتى که اینها مى گویند خدا ما را فراموش کرده و از ما غافل شده است.
من از دیدگاه اسلامى جواب ایشان را بطور مفصل دادم و براى او هم درى باز شد و من کاملا احساس کردم که رفت به سراغ نوشتن کتابش. اما پس از این گفتگو من هم متوجه شدم که این جمله «و هو منتظر» معنایش فقط این نیست که یاس را از آدم دور مى کند بلکه علاوه بر آن معنى این مفهوم را هم در خود دارد که اگر انتظار نباشد آدم کم کم تهى مى شود. بى عقیده مى شود، پوچ مى شود، لائیک مى شود. پس معلوم مى شود که این اصرار به انتظار در روایات ما براى این است که مى خواهد بشر خودش را بیابد از این رو مى خواهم بگویم که من آن جواب اول و دوم را از شاخه سومى مى دانم. یعنى ریشه و اساس سومى است.
باز هم مى گویم که یاس در عدم انتظار و امید در انتظار حرف بسیار بجایى است اما این آخرى از شاخه هاى اصلى بحث است یا فرض کنید تنه بحث است و گناه نکردن و اعمال خوب و مایوس نشدن شاخه و میوه آن هستند ولى ریشه نیستند. ریشه این است که آدمى مى یابد که چیست و کیست؟ و خودش را مى شناسد. و مى فهمد که بدون انتظار هیچ نیست.
البته یک چیزى را هم باید اضافه کنم که در این گفتگوها طبیعتا باید به عقاید اشخاص احترام گذاشت و من به ایشان گفتم ما با مسیحیان در جاهایى با هم مشترکیم. چون هم مسیحیت دین الهى است و هم اسلام. ما در مبدا و معاد با هم مشترکیم پس بهتر این است که سخنان حضرت عیسى(ع) و سخنان حضرت محمد(ص) را جمع آورى کنیم و روى این سخنان مشى کنیم و جلو برویم بعد گفتم که آنچه در قرآن کریم هست همه وحى است و پیغمبر ما چیزى اضافه و کم نکرده و حتى یک کلمه اش هم از خود رسول خدا نیست همه اش وحى است. ما معتقدیم که حضرت عیسى هم وحى داشته یعنى کلماتش وحى بوده اما شما عقیده تان این است که حضرت مسیح کلماتى را گفته و وحى نداشته بعد حواریون آمدند و کتابهایى به نام اناجیل آوردند. خوب، من مى گویم در اناجیل بشارت داده شده است که حضرت مسیح خواهد آمد. فرض کنیم که یوحنا معنى کرده که آقا مى آید و بلافاصله هم قیامت بر پا مى شود. من فکر مى کنم این سخن مال یوحنا باشد، مال حضرت عیسى نیست حالا شما چطور؟ شما یقین دارید این سخن مال حضرت عیسى است یا نه؟
گفت: نه من شک و تردید دارم.
گفتم اگر ما تردید داشته باشیم نباید آن را کلام خدا و کلام پیامبر حساب کنیم. پس اینکه خود حضرت عیسى فرموده که من خواهم آمد. ما خود آمدن ایشان را قبول داریم.
گفت: بله
گفتم: قرآن کریم خیلى این حرف را باز و مدرن و به عنوان پاسخ به نسل امروز و فردا بیان کرده و بعد آیه ۵۴ نور را بیان کردم (وعدالله الذین…) و گفتم این وعده خداست، خوف خواهد رفت . بدبختى تمام خواهد شد. جامعه، جامعه مؤمنى خواهد بود. همه خداپرست خواهند شد. این وعده اى است که خداوند متعال داده است بعد گفتم این نکته اى که که شما از نسل امروز نقل مى کنید، قرآن درست عکسش را مى گوید. قرآن در سوره مبارکه حشر مى فرماید که:
«و لا تکونو کالذین نسوالله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون »«و نباشید مانند آنان که فراموش کردند خدا را، پس فراموششان ساخت خویشتن را ایشانند نافرمانان »
یعنى شما نباشید مثل کسانى که فراموش کردند خدا را و خداوند هم آنان را کیفر کرد و کیفر خداوند هم این بود که خودشان را به فراموشى خودشان انداخت یعنى بشر فراموش کرد که خودش چیست؟ و گفتم این معنایش این است که خداوند غافل کرده است انسان را از اینکه به خودش بیندیشد. کى خدا آدم را به غفلت مى اندازد؟ آن وقتى که آدم از خدا غافل شود. وقتى آدم از خدا غافل شد از خودش غافل مى شود و خداوند است که انسان را به غفلت از خودش دچار مى کند.
پس برگردیم به این مطلب که ما چه وظیفه اى داریم در میان بشر . به ایشان گفتم شما به عنوان استاد این دانشگاه و ما(علما و روحانیون) وظیفه داریم که به انسانها بگوییم که شما کیستید و چیستید و چه هویتى دارید و به این هویت واقعى تان در چه شرایطى مى رسید.
خداوند متعال بساط خلقت را ریخته و کار را تمام کرده است. این انسانها هستند که باید بیایند در مدار قرار بگیرند و بیایند ببینند که چه باید بکنند. اسلام مى گوید الان چه باید بکنیم و آینده ات چیست؟ همین را هم در یک فاز خیلى کوچکتر حضرت مسیح فرموده و مى گوید شما انسانید ببینید آینده تان چیست؟
اگر ما همین را به جوانها بگوییم، ما این جوانها را از پوچى در آورده ایم. اگر آنها بفهمند و برسند به اینکه چه باید بکنند، آینده شان و حکومتشان هم حکومت بر حق است و الان هم وظیفه شان چیست و گنهکاران چه خواهند شد بر مى گردند به خود و از این حالت بیرون مى آیند. اینها مختصرى بود از سخنان بسیار. من گفت و شنودم را در کتابم به تفصیل خواهم آورد. آنچه که مى خواستم عرض کنم این است که واقعا انسان وقتى نظر به دنیا مى کند و متوجه این مسائل مى شود مى بیند که انتظار حرف کمى نیست و همه حرف اینجاست.
موعود: حضرت آیت الله لطفا بفرمایید انتظار در چه شرایطى و چگونه صدق مى کند؟
ج: وقتى که امام سلام الله علیه که منتظرشان هستیم حى و زنده باشند و پس پرده باشند، انتظار واقعى صادق است. ولى اگر به دنیا نیامده باشند انتظار واقعى صادق نیست. یعنى آن انتظارى که آدم را از پوچى در مى آورد. آدم را به سمت لائیک بودن نمى برد. آن انتظارى که اعمال آدم را درست مى کند، این است که آقا اینجا تشریف دارند و منتظرند که ما آماده شویم تا بیایند ولى اگر بگوییم پدرش کیست؟ مادرش کیست؟ کى خواهد آمد؟ این انتظار واقعى نیست. در این شرایط منتظر بودن آن حالتى را که باید در شخص ایجاد کند، نمى کند من فکر مى کنم این که لقب مبارک آن حضرت قائم (عج) است و مستحب است که با شنیدن آن آدم بلند شود، سرش این است که یعنى تو برخیز، او ایستاده است و آماده است.
موعود: حضرت آیت الله با تشکر از توضیحات بسیار جامع تان به عنوان آخرین سؤال اجازه مى خواهم نظر شما را درباره تاسیس مرکز تحقیقاتى موعود و مجله اى که به مباحث خاص حضرت مى پردازد سؤال کنم. سپاسگزار خواهیم بود چنانچه توصیه هایى دارید، بفرمایید.
ج: البته این بحثها هر چه بیشتر شود خوب است. توصیه من این است که مطالب هم عمیق باشد و هم درست. بحث مهم ما درباره حیات حضرت است و فواید حیات حضرت و اینکه اعتقاد به حیات حضرت چقدر در زندگى، مؤثر است.
پیش شماره ۲ موعود