۷۰ سال از غرب در پژوهش‌های آخرالزمانی عقب هستیم

e10a3dc9779995b00f2f396e9c1fd811 - 70 سال از غرب در پژوهش‌های آخرالزمانی عقب هستیم

غرب به دنبال یک مهدویت جعلی است
مدیر مسئول ماهنامه موعود گفت: از نظر زمانی ۷۰ سال کسانی که در ایران در زمینه مهدویت پژوهش کردند، عقب‌تر از غرب هستند، زیرا آثار منتشر شده در آمریکا درباره مباحث آخرالزمانی به دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی بر می‌گردد.

۷۰ سال از غرب در پژوهش‌های آخرالزمانی عقب هستیم/غرب به دنبال یک مهدویت جعلی است

به گزارش خبرگزاری فارس، گرچه نام استاد اسماعیل شفیعی سروستانی با انتشار ماهنامه موعود به عنوان اولین نشریه مهدوی ۲۰ ساله کشور ما گره خورده و خود ایشان نیز هیچ توفیقی را بالاتر از این خدمتگزاری نمی‌داند، اما باید او را از غرب‌شناسان و پژوهشگرانی دانست که سال‌های عمر خود را به تلاش برای معرفی ابعاد مختلف آخرالزمان و وظایف منتظران امام حاضر پرداخته است. از وی تاکنون ۳۰ کتاب مستقل و بیش از ۸۰۰ مقاله در حوزه‌های متنوع فکری و فرهنگی به زیور طبع آراسته شده است.

در ادامه گزیده‌ای از گفت‌وگوی دو ساعته پایگاه خبری تحلیلی بسیج هنرمندان «سیمرغ» با اسماعیل شفیعی سروستانی مدیر مسئول ماهنامه موعود می‌آید:

*مهدویت و چهار رویکرد به آن

در گفت‌و‌گوهای مهدوی ما مواجه با رویکردهای مختلفی هستیم و این طبیعی هم است، حسب این رویکردها و نگاه های متفاوت و متعددی که ما در حوزه گفتمان مهدوی می‌بینیم عملکردهای مختلفی هم بروز کرده این عملکردها برگشت می‌کند به رویکردهایی که پیدا شده است.

معمولاً عموم و عوام مردم به دلیل میزان معرفتشان به شاعرانه‌ها، اظهار عجز و نیاز بر می‌گردند و مهدویت را به ساحت قدسی امام زمان(عج) و عمدتاً محصور به همین مباحث می‌کنند. عرض ادب و حاجت می‌کنند و در وقت نیاز به سوی امام می‌روند.

آموخته‌اند که برای هر چیز به اهل بیت مراجعه کنند. چون خود ائمه معصوم فرمودند: به ما مراجعه کنید و ما را بخوانید و حاجت بگیرید و چنانچه خداوند متعال می‌فرماید: که بخوانید خداوند را چرا که برای خداوند اسما حسنایی است.

لذا عموم مردم با این رویکرد به مباحث مهدوی و اهل بیت نگاه می‌کنند، خب این رویکرد خوب است، اما ناظر بر تغییر و تحولی در مناسبات و معاملات جاری‌شان نمی‌شود، یعنی در شکل کلان و خرد مناسبات و معاملاتشان به شکل دیگری رقم می‌خورد و بنیادهای فرهنگی و تمدن دیگری استوار است، ولی در وقت نیاز برای عرض حاجت به سراغ اهل بیت(ع) می‌روند.

یک رویکرد دوم رویکرد شاید اجتماعی و سیاسی به مباحث مربوط به اهل بیت(ع) و به ویژه مهدویت است، در این نگاه تلاش می‌کنند با دست بردن در این منبع بزرگ مجوزی برای اعمالی و تغییراتی در مناسبات اجتماعی و سیاسی دست و پا کنند یا وجهه‌ای به مناسبات و اعمال خود بدهند تا رنگی داشته باشد، از رنگ از رنگ اهل بیت و خاستگاه امام زمان(عج).

رویکرد سوم عمیق‌تر و ژرف‌تر از اول و دومی است و آن رویکرد جدی فرهنگی و تمدنی از منظر، نگاه و پنجره مهدویت است. اینکه به اتکا گفتمان مهدوی یک رویکرد فرهنگی و تمدنی داشته باشیم، نسبت به آنچه وجود دارد به آنچه که نباید باشد و آنچه که باید باشد.

میان این‌ها یک رویکرد هم است و آن هم رویکرد استراتژیک برای تنظیم معاملات و مناسبات کلان مردم است، یعنی در واقع با مدد جستن از گفتمان مهدوی برای تغییر و اصلاح کلان معاملات و مناسبات واردش بشویم و به عبارتی نگاه استراتژیک داشته باشیم.

در ایران رویکرد اولی (شاعرانه و عرض نیاز) شایع‌ترین است که خرده‌ای به آن نگرفتم و نمی‌گیرم. اما این رویکرد منجر به تغییرات و تحولات بزرگی نمی‌شود؛ یعنی نه در مناسبات سیاسی و اجتماعی تغییری به وجود می‌آورد، نه ناظر بر نگاه استراتژیک برای شکل کلان اصلاح معاملات اتفاق می‌افتد و نه آنکه به صورت بسیار جدی و مهم رویکرد فرهنگی و تمدنی است.

از نظر من و مطالعات بنده که مستند به منابع وحیانی است. استعداد مهدویت و پتانسیل مهدوی تمام این ۴ رویکرد را شامل می‌شود و درست هم است که بتوانیم به اتکا منابع مهدوی به این ۴ مرتبه برسیم.

آنچه به ما اجازه می‌دهد که به این رویکردها برسیم که چهار مرتبه هستند در گفتمان مهدوی، معرفت ما درباره موضوع است؛ یعنی دومین موضوعی که بیان می‌شود معرفت امام و ضرورت معرفت به امام است که به آن چهار مرتبه بر می‌گردد، مراتب معرفت یعنی مراتب مراجعه به موضوع، به مراتب معرفت درباره موضوع یعنی هر دسته از مردم که به این مباحث مراجعه می‌کنند، به دلیل اینکه میزان معرفتشان متفاوت است، رویکردهایشان متفاوت است؛ یعنی برای خودشان به عبارتی مهدویت را به نوعی تعریف می‌کنند؛ نگاه بخشی می‌کنند.

عوام مردم، نگاه‌شان برای عرض نیاز می‌شود، به خاطر اینکه امام را قاضی الحاجات و باب الحوائج می‌شناسند، ولی در منابع روایی ما امام تنها به عنوان قاضی الحاجات تعریف نشده است باب الحوائج هستند، اما برای اینکه باب الحوائج باشند، نشده‌اند، با مراجعه به منابع روایی شاید بتوانیم هزار شان از شوون امام را جستجو کنیم حجت بودن یکی از شوون است. چنانچه باب الحوائج بودن نیز یکی از شئون امام است، پناهگاه مردم بودن یکی از شئون امام است نه همه آن، ولایت امام سیطره در کل هستی دارد نه جزئی از هستی. لذا به دلیل میزان معرفت درباره امام است که رویکردها متفاوت شده است.

*مرگ نتیجه هر مرتبه از جاهلیت است

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند «هر کس امام زمانش را نشناسد محکوم به مرگ جاهلی است»، بسته به مراتب معرفت امام و رویکردهای امام، مرگ وجود دارد، ممکن است عوام مردم درصدی درجه و مرتبه‌ای از مرگ جاهلی را تجربه کنند و آن‌هایی که مناسبات و معاملات مردم را در دست دارند، به گونه‌ای دیگر مرگ جاهلی را تجربه کنند. آن‌هایی که معلم‌اند، مبلغ‌اند، واعظ‌اند، دانشگاهی هستند به نوعی دیگر تجربه خواهند کرد.

در هر صورت عدم معرفت به مرگ در جاهلی می‌انجامد. خود جاهلیت در واقع معطوف به عدم معرفت است، همین که امام را نمی‌شناسد جاهل است، آنچه که معاملات و مناسبات در آن می‌آید معطوف به جاهلیت و عدم معرفت درباره امام می‌شود یا مناسبات فردی و خانوادگی‌اش فاسد می‌شود و یا در خلقیات شخصی و قلبی جاهل است و در نتیجه به مرگ می‌انجامد یا مناسبات و معاملات اجتماعی و سیاسی از مسیر عدالت خارج می‌شود و جاهلیت را تجربه می‌کند، جاهل به بخشی از شئون امام است که معطوف به عدالت است یا در نگاه استراتژیک معاملات و مناسبات کلان حکومتی‌اش به جهالت می‌انجامد، چون یکی از شئون امام خلافت در زمین است یا اینکه کل حوزه فرهنگی و تمدنی‌اش به خطا و انحراف است که به آلودگی و انحراف جمعی جاهلیت عمومی‌شده و تمدنی می‌انجامد که مرگ در جاهلیت دسته‌جمعی فرهنگی تمدنی است و همه در آن غرق می‌شوند.

از این رو بود که اشاره کردم همه چیز بر به معرفت و ضرورت معرفت بر می‌گردد و در نتیجه میزان عدم معرفت، جاهلیت اتفاق می‌افتد و جاهلیت بسته به میزان و مرتبه‌اش مرگ را در خودش دارد، در جزء و کل فرد و جمع همه این‌ها اتفاق می‌افتد، همه این‌ها به عظمت، قداست و بزرگی امام معصوم که خداوند ایشان را به عنوان انسان کامل، خلیفه و ولی الله اعظم خودش اعلام کرده، بر می‌گردد و مراجعه به ایشان را در همه امور جزئی در هر عصر و زمان برای همه واجب اعلام فرموده است.

حالا با توجه به این دو موضوعی که عرض کردم، می‌بینید در طی ده سال اخیر که ظهور پژوهی در ایران اتفاق افتاده است، مراجعه به این موضوع از جان گرفتن گفتمان مذهبی اتفاق افتاده است، تا قبل از این چنانچه می‌دانید – تا قبل از تأسیس مؤسسه موعود – مهدویت در ایران مغفول واقع شده بود. الان هم مغفول است ولی در ۱۹ سال پیش، بیش از این بوده است.

من از این موضوع در کتاب استراتژی انتظار به عنوان یکی از غفلت‌های بزرگ ذکر کردم، غفلت از امام زمان(عج) یکی از مهم‌ترین غفلت‌ها است تا آن زمان در واقع مراجعه و رویکرد به مهدویت در شکل اولیه معنا دارد، مراجعه به شخصی که باب الحوائج است. رویکرد اجتماعی و سیاسی تا حدی نزدیک شده است اما این رویکرد هم عجین نشده با مهدویت. نیرو و توان را از مهدویت نمی‌گیرد؛ یعنی معطوف به شکل جدی به بنیادهای مهدویت نیست.

در هر صورت با اتفاقاتی که افتاد و آنچه گذشت یخ‌ها آب شد و آرام آرام میلی به وجود آمد، در زمانی که خیلی‌ها ترسشان ریخت از اینکه اگر در مورد امام زمان حرف بزنند متهم به وابستگی به انجمن و یا سازمانی نمی‌شوند، ما در موعود و مجموعه منشورات موعود سعی کردیم آرام آرام از گفتمان در مرتبه اول به گفتمان در مرتبه چهارم برسیم. نمی‌شد از روز اول وارد گفتمان در حوزه فرهنگی و تمدنی شد و گفت‌وگو کرد. اذهان عموم بر نمی‌تابید، گوش‌ها مستعد شنیدن نبود. لذا ما مرتبه به مرتبه آمدیم جلو تا به مرتبه‌ای رسیدیم که ضرورتاً در نقد حوزه فرهنگی و تمدنی جاری و به امید دست یافتن به حوزه تمدنی و فرهنگی منتظران باید از اندیشه مهدوی مدد گرفت و به استعانت آن حرکت کرد.

*غرب پیشتاز آخرالزمان پژوهی است

البته موضوع دیگری هم مؤث بود، مجموعه اتفاقاتی که در طبیعت و در میان مناسبات و جهان اتفاق افتاد. بحران‌ها و بن‌بست‌هایی که به وجود آمد، در غرب مخصوصاً اتفاقاتی افتاد و موضوع مهدی و ظهورپژوهی دامن زد و فیلم‌هایی که هالیوود در این زمینه ساخت و موضوعات آخرالزمانی را مطرح کرد و یا اینکه مثلاً مسیحیان صهیونیست و بنیادگران انجیلی در ایالات متحده آمریکا شکل گرفت و آثار این تحولات دامن کشورهای مسلمان را هم گرفت و باعث شد که توجه برخی از مردم به این حوزه وارد شود.

برای مثال وقتی موضوع پایان تاریخ، ۲۰۱۲ و ماجرای گفت‌و‌گوی تمدن‌ها پیش آمد و مباحث مربوط به خشکسالی‌ها اتفاق افتاد، فقر جهانی، بیکاری اتفاق افتاد، بن‌بست‌ها در مباحث مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، بحران اخلاق و … در جهان مطرح شد، نگاه ها معطوف به موضوع آخرالزمان شد. البته این‌ها ضرورتاً ربطی به ایران و اعتقاد ما به موعود نداشت، زیرا سابقه مراجعه به این مباحث و آخرالزمان‌شناسی و ظهورپژوهی در ایران ۷۰ سال عقب‌تر از غرب است.

از نظر زمانی ۷۰ سال کسانی که در ایران در این زمینه پژوهش کردند، عقب‌تر از غرب هستند، آثاری که منتشر و مراکز پژوهشی که تأسیس شده، کتاب‌ها، مجلات و تلویزیون‌ها و تربیت مبلغانی که اتفاق افتاده در آمریکا به دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی بر می‌گردد، در این مراجعه پژوهشگران کشور ما هم یک اتفاقی افتاده که زیبا نیست و آن هم این است که تکیه‌گاه جدی مراجعه کننده و پژوهشگران منابع وحیانی نیست، یعنی مراجعه‌شان به منابع روایی نیست، معطوف به معرفت درباره امام و شئون امام(ع) نیست، ‌ یعنی اگر که سراغشان بیایند و سؤال کنند، می‌بینید که گفت‌و‌گو از حضرت ولی‌عصر(عج) آن‌ها بیشتر از عوام مردم نیست، امام را نمی‌شناسند، ولایت امام معصوم را نمی‌شناسند، موضوع ظهور، زمینه‌های ظهور و مقدمات ظهور با مراجعه به منابع جدی را خیلی آشنا نیستند و روی مصادیق کار می‌کنند.

در مصادیق عینی جستجو می‌کنند و مخصوصاً آنچه از غرب برگشته را مبنای عمل و گفت‌وگوی خودشان قرار می‌دهند، این یک اشکال جدی است که در این زمینه وجود دارد و همچنان هم ادامه داد، ضمن اینکه از یک موضوع معمولاً غفلت می‌ورزند و آن اینکه ورود به موضوع آخرالزمان‌شناسی و موعودپژوهی دو وجه مهم دارد؛ یک وجه آن مربوط به شرایطی که در جهان به وجود آمده و اذهان را تحریک کرده است، به شکل طبیعی مثل بحران اخلاقی، بحران اقتصادی، بن‌بست فرهنگی و تمدنی غرب و میل به معنا و میل معنویت باعث شده، نگاه‌ها معطوف به آخرالزمان شود.

وقتی مردم در همه جهان بن‌بست‌های ایدئولوژیک را دیدند، بن‌بست مرام‌ها و مکاتب سیاسی را در اصلاح امور خودشان تجربه کردند، بحران‌های اخلاقی خانوادگی و هویت را تجربه کردند، بحران زیست محیطی را تجربه کردند، ظلم‌ها و فسادها را تجربه کردند؛ به شکل طبیعی به صرافت طبع یک راه برون‌رفت می‌افتند و با آگاهی که از منابع فرهنگی‌شان داشتند مسیحی‌ها، یهودی‌ها، مسلمان‌ها و همه چون بالاخره در همه منابع ملل نوعی رویکرد آخرالزمان‌گرا و مهدوی‌گرا وجود دارد و در بسیاری از موارد هم با یکدیگر مشترک هستند، در نتیجه به صرافت طبع احساس کردند، وارد فاز و مرحله جدیدی از حیات شدند که از آن به عنوان آخرالزمان یاد می‌کردند، این یک طرف است و از طرف دیگر جمعیتی سوار بر یک موج شده‌اند، چون این شرایط را دیدند و در این شرایط افول و نزول خودشان را هم دیدند، سقوط تدریجی خودشان را هم ملاحظه کردند، بر آن شدند که سوار بر این موج شوند؛ یعنی یک گفتمان جعلی را هم دامن بزنند، طبیعی مردم به صرافت طبع به سوی این موضوع رفتند به دلیل آنچه اتفاق داشت می‌افتاد و طبیعی هم بود و اگر همین جوری بروند به طلب امام، موعود و مهدی هم می‌انجامد.

*غرب به دنبال ساختن یک ظهور جعلی است

اما در همین شرایط یک جماعتی نشست بر مجامع مخفی، گردانندگان سیاست کلان جهانی از آن‌هایی که ما به عنوان سران استعمار و استکبار یاد می‌کنیم، بر آن شدند که بر این موج سوار شوند و با جهت دادن به مناسبات و معاملات، امید داشتند با گفت‌وگوی آخرالزمانی شرایطی را به وجود بیاورند که با حذف منابع حکومت جامع و مانع خودشان را در عرصه زمین گسترده کنند، این اتفاق دوم است که افتاده، ما در حال حاضر با دو تا جریان روبرو هستیم؛ یکی جریانی که مرتبه به مرتبه می‌رود تا به ظهور کبری امام زمان(عج) بیانجامد و دوم جریانی که دارد جریان آخرالزمان و ظهور جعلی را شکل می‌دهد و همه اذهان را هم به سمت خودش می‌برد تا بتواند از میان این ماجرا و آب گل‌آلود ماهی مطلوب خودش را به اسم منجی‌گرایی، به اسم نجات جهان صید کند که منظور نظرش رسیدن به حکومت جهانی است.

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

رابطه فرهنگی و تمدنی پیش زمینه درک شهر

حوزه فرهنگی و تمدنی : دکتر اسماعیل شفیعی سروستانی مدیر مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر(عج) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *