ترجمه: ف. شفیعی سروستانی
وضعیت وخیم ایجاد شده بر اثر حادثه تسونامی در ۲۶ دسامبر و روزهای بعد از آن برابر با تمام چیزهای کم ارزش و ارزان بود: کارگران ارزان، مواد خام ارزان
قیمت، مکانهای توریستی ارزان قیمت، وبله، زندگی ارزان قیمت تر.
کل حادثه بسیار سهمگین بود. اما دقیقاً چه چیز همه ما را با مشاهده مردم در حال غرق شدن در آبهای تیره به وحشت انداخت؟ زندگیهای بر آب رفته عامل
این وحشت بود یا گناه ناگفته ای که بیچارگی ما و مصیبت آنها را ایجاب کرد؟ اما آنچه من بیش از همه ناحق یافتم سخنان راویان رسانه ها – مفسران و اندیشه
وران ما – در واکنش به این تراژدی بی سابقه آسیا بود. در رسانه های غربی، اولویتها در توجه به ارزشهای نژادی جمع شده بود. بنابراین به طور مشهود بیشتر
نگرانیها به امنیت توریستهای اروپا، استرالیا و آمریکای شمالی معطوف می شد. زمانی که این نگرانی رفع شد و به حساب همه آنها رسیدگی گردید، جمعیت کثیر
آسیایی، که تا زمان نوشتن این جملات مرگ ۱۶۵ هزار نفر از آنها مسلم شناخته شده بود به موضوع آماری روز مبدل گشتند و انواع سؤالات بیهوده، پوچ و نابجای
فلسفی مطرح گردید و زمان آن رسید تا سیاستمداران دارا چهره دیگر خود را به نمایش بگذارند و به مهربانی، نوع پرستی و نجابت خویش ببالند.
مارتین کتل۱ از روزنامه انگلیسی گاردین در حالی که شجاعت روشنفکران ولتر قرن هجدهم، مانند کانت و دیگران، را با منطق دانان ظاهراً بی جرأت امروز
مقایسه می کرد مناسب دید این سؤال را مطرح کند که: «آیا ما اکنون آنقدر ترسو هستیم که حتی جرأت نمی کنیم بپرسیم آیا خدایی هست که چنین کارهایی را
می کند؟» زمانی که بسیاری از نویسندگان سراسر جهان هیچ راه حلی برای کمک به پنج میلیون انسان مصیبت زده شهرهای اندونزی، سریلانکا، تایلند، مالدیو و
کشورهای دیگر برای به دست آوردن غذا و پناهگاه نداشتند، آنها انبوهی از انتقادات و ملامتها را به خداوند نسبت دادند تا برای این فاجعه طبیعی جوابی به دست
آورند.
تمام آمارهای مربوط به زلزله و تسونامی و عواقب بعدی آن به طور دردآوری بالا بود. تخمین زده می شد آمار زخمیها حداقل چهار برابر تعداد کشته شدگان باشد.
لی جانگ ووک۲ رئیس سازمان جهانی بهداشت از صدها هزار مجروح سخن می گفت. مقامات عالی رتبه امور بهداشتی از شمار وسیعی از بیماریهای ایجاد شده
بر اثر اجساد شناور و آب آلوده خبر می دادند: اسهال خونی، وبا، حصبه و مالاریا تنها تعداد اندکی از آنها به شمار می رفتند.
اما آشفته کننده ترین ارقام وعده های ملال آور کمک به ساکنین مناطق مصیبت زده بود. بوش عاقبت پس از بازگشت از تعطیلات تگزاس و بعد از روزها سکوت
وعده کمک جزیی ۱۵ میلیون دلاری داد که بعداً به ۳۵ میلیون و سپس به ده برابر، یعنی رقم ۳۵۰ میلیون دلار افزایش یافت.
صرف نظر از اینکه آیا این کمکها به مستحقان می رسند یا اینکه فقط برچسب قیمت سیاسی هستند، فکر می کنم جالب باشد آمارهای دیگری را نیز از نظر
بگذرانیم.
براساس پروژه امنیت ملی و براساس برآوردهای رسمی، جنگ ایالات متحده در عراق تا کنون رقم هنگفتی برابر ۱۴۷/۵۱۳/۶۱۱/۱۴۷ دلار هزینه دربر داشته
است. تقریباً برابر ۱۴۸ میلیارد دلار. این جنگ صرف نظر از عقیده بوش و هواخواهان سیاسی او، از نظر همگان غیر ضروری بود.
براساس سخنان NPP، هزینه این جنگ می توانست به ۱۰۲/۳۲۹/۱ خانواده، تنها در ایالات متحده اسکان دهد، یا می توانست پشتوانه جهانی بیماری ایدز را
به مدت ۱۴ سال تأمین کند. در عوض، این پول به سمت ماشین آلات جنگی، پنتاگون، مؤسسات دفاعی و شرکتها و پیمانکاران گوناگون سرازیر شد تا هزینه
جنگی فاجعه انگیز را فراهم کنند. جنگی که جان بیش از صد هزار عراقی و همچنین بیش از هزار سرباز آمریکایی را مطالبه کرد. کمک نهایی ایالات متحده به
قربانیان تسونامیبه سختی هزینه ۳۶ ساعت جنگ عراق را دربر می گیرد. جنگی که براساس برآوردها روزانه ۲۷۰ میلیون دلار هزینه دربر دارد. در واقع، هزینه یک
جت جنگنده شکاری اف – ۲۲ حدود ۲۲۵ میلیون دلار است. یعنی حدود نیمی از کمک پیشکش شده به میلیونها قربانی فاجعه آسیا.
برای بسیاری سرزنش کردن خدا بهترین سناریوی ممکن است. چون این کار آنها را از اتهامیکه نباید نسبت به همنوعان خود تحمیل می کردند مبرا می کند.
این بیشتر یک صدقه، دهش و دستگیری از همنوع و امری اختیاری است. اما ما زمانی که پول مالیاتمان برای تأمین هزینه ریختن بمبهای آتش زا بر سر خانواده های
بصره به کار می رود، یا اینکه برای کمک به اسرائیل مصرف می شود تا فلسطینیان را در زندانهای کرانه غربی به حصار بکشد، چقدر اختیار داریم؟
آیا بیشتر آمریکاییها ترجیح نمی دادند مبلغ ناچیز نیم میلیون دلار از بودجه روزانه ۵/۱ میلیارد دلار پنتاگون صرف خرید دو سیستم تسونامی سنج هشدار دهنده
شود تا در اقیانوس هند نصب شوند و بتوانند جان هزاران نفر را نجات دهند؟ براساس برآوردهای مرکز نیروهای جنگ «هزینه ای که چند ثانیه بمباران عراق برای
آمریکا دربر دارد می توانست در ساخت سیستمیبه کار رود که از مرگ هزاران نفر جلوگیری کند».
به هر تقدیر چون مقصر این حادثه خدا بوده، احتیاجی نیست برنامه های جنگی را به خاطر آسیاییهای تیره بخت تغییر داد. به قول جین پرلز۳ از نیویورک تایمز
سه ناو جنگی حامل دو هزار تفنگدار دریایی که از سن دیگو عازم عراق شدند تا جنگ ایالات متحده را تقویت کنند می توانستند تغییر جهت داده و در عملیات
امدادرسانی کمک کنند. به هر حال تصمیم باید اتخاذ می شد. آخر این تصمیمی «سیاسی» است. در حالی که تغییر جهت کشتیها می توانست جان بسیاری را
نجات دهد، لزوم سرکوب عراقیان تصمیم گیری را سخت تر می کند.
توجه به اینکه سطح آمادگی کشورهای جهان برای جنگ در مقابل تلاشهای امدادرسانی آنها رابطه معکوس دارد جالب و در عین حال دل سرد کننده است. به
عنوان نمونه در طول جنگ ایالات متحده و انگلستان علیه عراق بمب افکنهای بی – ۵۲ در پروازهای روزانه خود از آشیانه شان در اروپای غربی، تأسیسات نظامی و
غیر نظامیشمال عراق را بمباران می کردند و همان شب صحیح و سالم به پایگاهشان باز می گشتند. در این میان در جریان این حادثه روزنامه نگاران توانستند
خود را به آسیب دیده ترین نقاط آچهاندونزی برسانند و روزها قبل از رسیدن کمکهای امدادی به تهیه گزارش بپردازند. اما وقتی کمکها رسید مقدارشان به سختی
قابل قیاس با هزینه بمبارانهایی بود که کل شهرها و روستاهای افغانستان و عراق را پوشش می داد.
انتظار می رود شمار قربانیان آسیا افزایش یابد. قربانیان بی هویت منتقل گشتند و بسیاری دیگر ماندند تا از خود دفاع کنند و برای اندکی غذا زد و خورد کنند. تا
آنجا که به اقتصاد مربوط می شود نیازی به برآورد احساس نمی شود. اکثر کسانی که هلاک شده اند تقریباً هیچ چیز نداشتند. بازماندگان نیز احتمالاً به عنوان
نیروی کارگر ارزان قیمت به کار خواهند رفت.
در این اثنا حکومت بوش با سؤالات بزرگ فلسفی چون «چرا خدا اجازه می دهد چنین اتفاقی بیافتد؟»، مذهب چنین حادثه ای را چطور توجیه می کند؟ و سؤال
بزرگتر که، «آیا خدا وجود دارد؟» توانستند چند روز پوشش خبری خوبی برای خود کسب کنند و خود را غیر اشغال گر جلوه دهند.
وقتی سیلاب فروکش کرد و اجساد دفن یا سوزانده شدند، چیز دیگری برای اینکه مانع زندگی عادی روزانه ما که چیزی جز کشتار همدیگر و سرمایه گزاری در
هزینه های گزاف ماشین آلات جنگی نیست باقی نخواهد ماند. وقت آن می شود که به «بلایای بشر ساخت» خود ادامه دهیم. بلایایی که فقط آموخته ایم آنها را با
بی علاقگی و بدون سخنرانیهای روشنفکرانه درباره خدا و فیلسوفان قرن هجده بپذیریم. ما انسانها چقدر پر نخوت و متکبریم.
رمزی بارود، روزنامه نگاری کهنه کار است. مقالات او به طور منظم در بسیاری از نشریات انگلیسی و عربی به چاپ می رسد. او سردبیر سایت تاریخچه فلسطین
(Palestine Chronicle.Com) و یکی از برنامه سازان تلویزیون ماهواره ای شبکه الجزیره است.
پی نوشتها:
.۱.Martin Kettle
.۲.Lee Jong Wook
.۳.Jane Perlez
ماهنامه موعود شماره ۵۱