ارزش ریختن اشک برای أبا عبدالله الحسین (ع)

بخشی از صحبت حضرت آیت الله شیخ «حسین وحید خراسانی» از مراجع عظام تقلید پیرامون عزای اباعبدالله علیه السلام و اشک ریختن به دین شرح است: علامه مجلسی، آن فحل الفحول، این قضیه را نقل می‌کند [بحار جلد ۴۴ ص ۲۹۴]، می‌گوید از بعضی از بزرگان: ما مجاور مشهد امام هشتم بودیم.

روز عاشورا جمعی از ما جمع شدند. یک نفر شروع کرد به مقتل خواندن. رسید به این روایت- خوب گوش دهید. این لاطائلات را از میان عوام بردارید – رسید به این روایت که روایت سندش صحیح است. این روایت را خواند در آن مقتل که اگر چشمی‌بر سید الشهداء به قدر بال مگسی تر بشود، تمام گناهانش آمرزیده می‌شود ولو کانت مثل زبد البحر.

یکی از حضار که ادعای علم می‌کرد – تعبیر مجلسی این است: ولی جاهل مرکب بود- که نمونه اش امروز بسیار است. این سر بر آورد، انکار کرد این حدیث را، گفت: این روایت با عقل جمع نمی‌شود. اهل مجلس که از علما بودند، با او مذاکره کردند، قانع نشد. بعد مجلس به هم خورد.

بعد که مجلس به هم خورد، همان منکر – این نقل مجلسی است- شب رفت در خانه اش، خوابش برد، بعد که خواب رفت، دید محشر به پاست، همان غوغایی که در آیات و در روایات است. عطش عطشا شدیدا. در نهایت عطش گرفتار شد، بعد نگاه کرد دید حوضی است که نه اولش پیداست و نه آخرش.

متوجه شد که این حوض، حوض کوثر است. از عطش پناه برد به حوض، دید سه نفر ایستاده‌اند: هر سه سیاه پوش، دو تا مرد، یک زن. پرسید اینها کیانند؟ به او گفتند: آن یکی پیغمبر خاتم است، آن سیاه پوش دوم امیرالمؤمنین است، آن زن سیاه پوش فاطمه زهراست. پرسید: چرا سیاه پوش اند؟ این جور حجت تمام می‌شود.

پرسید: چرا اینها سیاه پوشند؟ گفتند: مگر خبر نداری عاشورای حسین است. آمد خودش را رساند، درخواست کرد از بی بی عالم که یک جرعه از این آب به من بده. حضرت زهرا به او نگاهی کرد، فرمود: تو همانی که منکر اجر گریه کنندگان بر مصیبت مهجه قلب منی؟ مجلسی فرمود: این مرد از خواب سراسیمه بیدار شد، دوان دوان آمد، آن جمع را پیدا کرد، گفت استغفار کنید، خدا مرا بیامرزد.

همچنین ببینید

از شیراز تا حیفا

«از شیراز تا حیفا»روایتی از بنیاد و تاریخ فرقه بابیه

«از شیراز تا حیفا» نقدی عالمانه و روایتی منصفانه از چگونگی شکل‌گیری فرقه بابیه و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *