متن کامل کتاب «دروغ بزرگ»-۱

نویسنده: تیری میسان  
فصل اول  
هواپیمای خیالی پنتاگون  
«وزارت دفاع همچنان حمله ای را که در ساعت ۳۸/۹ صبح به وقوع پیوسته زیرنظر دارد. هنوز هیچ آماری از تلفات گزارش نشده است.مجروحین حادثه به بیمارستان های محلی انتقال داده شده‌اند.  

 

دونالد رامسفلد، وزیر دفاع، در مرکز فرماندهی خود در پنتاگون هدایت عملیات را به عهده دارد. وی با خانواده های مصیبت دیده در این حادثه انفجار اظهار همدردی کرده است. تمامی‌کارمندان وزارت دفاع ساختمان را تخلیه کردند.  

افراد گروه نجات ناحیه برای کنترل و خاموش کردن آتش و انتقال مجروحین به بیمارستان درتلاشند.  

اگرچه صدمات قابل توجهی به ساختمان وارد شده، ولی انتظار می رود که پنتاگون از فردا دوباره به کار خود ادامه دهد. جهت بازسازی قسمت های صدمه دیده ساختمان نیز تدارکات لازم صورت گرفته است.»  

متن فوق قسمتی از بیانیه کوتاهی بود که کمی‌بعد از حادثه یازدهم سپتامبر، یعنی ساعت ده صبح به وقت واشنگتن، وزارت دفاع ایالات متحده آن را منتشر کرد. اولین گزارش خبرگزاری رویتر از حادثه، حکایت از صدمات وارده به ساختمان پنتاگون بر اثر برخورد و انفجار یک هلی کوپتر داشت.  

پال بگالا مشاور حزب دمکرات در یک تماس تلفنی با خبرگزاری آسوشیتدپرس، خبر فوق را تایید کرد. اما دقایقی نگذشته بود که وزارت دفاع اطلاعیه قبلی را اصلاح کرد. در اصلاحیه آمده بود که در صدمات وارد شده به پنتاگون، هواپیما دخالت داشته است.  

این موضوع جدید با استناد به گفته مقامی رسمی‌که از قضا شاهد ماجرا بوده اعلام شد. شاهد و منبع اصلی پنتاگون در این گزارش کسی جز «فرد هی» نبود. «هی» دیده بود که یک هواپیمای بویینگ حالت سقوط به طرف ساختمان پنتاگون نزدیک می‌شده است. سناتور مارک کرک آن روز به دعوت وزیر دفاع، صبحانه را همراه رامسفلد صرف کرده بود. او هم پس از پایان ملاقات، در حالی که قصد خروج از پارکینگ پنتاگون را داشت، سقوط هواپیمای بزرگ را مشاهده کرده بود.  

چهار گروه آتش نشانی از مامورین فدرال در محل حادثه حضور داشتند که مامورین آتش نشانی ناحیه آرلینگتون و متخصصین آتش نشانی فرودگاه «ریگان» سر رسیدند.  

ضلع صدمه دیده ساختمان پنتاگون در ساعت ۱۰ و ۱۰ دقیقه صبح فروریخت. از همان لحظات ابتدایی حادثه از حضور خبرنگاران در صحنه جلوگیری شد.  

تنها صحنه ای که برای تصویربرداری مجاز بود، اجسادی بودند که در کیسه های پلاستیکی در کنار هم ردیف شده بودند. با وجود همه این تدابیر امنیتی، یک فیلمبردار غیرحرفه ای از فراز یکی از ساختمان های مجاور، تصاویری از حضور مامورین آتش نشانی در محل را ثبت کرد. در آن زمان، این تصویر، تنها مدرکی از حادثه بود که به دست خبرگزاری آسوشیتدپرس افتاد.  

«ریچارد مه یرز» فرمانده جدید ستاد، عنوان کرد که هواپیمای انتحاری از نوع بویینگ ۲۰۰- ۷۵۷ و متعلق به هواپیمای امریکن ایرلاین است. مبدا هواپیما فرودگاه دالاس در واشنگتن و مقصد آن لوس آنجلس یورو بوده که در ساعت ۸ و ۵۵ دقیقه از صفحه رادار فرودگاه ناپدید شده است.  

۸۰۰ کشته، اولین خبر از میزان تلفات بودکه برای خبرنگاران خبری حاضر در اطراف حادثه چندان باور نکردنی نمی نمود. تردید خبرگزاری ها در مورد این خبر هنوز ادامه داشت که معلوم شد رقم واقعی کشته شدگان در این فاجعه چند برابر ارقام اعلام شده است.  

دونالد رامسفلد، وزیر دفاع در کنفرانس خبری روز بعد از حادثه از اعلام ارقام واقعی کشته شدگان سرباز زد. بهت ناشی از فروریختن ساختمان های مرکز تجارت بین المللی (WTO) و حیرت از ضعف بزرگترین قدرت نظامی جهان در پیشگیری از وقوع چنین حوادثی، واکنش طبیعی کسانی بود که لحظه به لحظه اخبار این واقعه را در گوشه و کنار جهان پیگیری می‌کردند.  

بخصوص که در این حادثه پایگاه فرماندهی ارتشی هدف قرار گرفته بود که تا آن زمان آسیب ناپذیر تصور می‌شد این بار و نظامیان ارتش امریکا، نه در میدان جنگ، که بر خاک سرزمین خود جان می سپردند.  

شاید گزارش هایی که منابع رسمی ارائه دادند، هیچ جای بحث و گفتگویی درباره این حادثه باقی نگذاشته باشد، اما اگر پوسته ظاهری گزارش های رسمی را بشکافیم، حقیقت و اصل ماجرا به طور شرم آوری با گزارش های رسمی منافات دارد.  

 

جلسه در کمیته نیروهای مسلح مجلس آمریکا  

کنترل و هدایت هواپیماها در امریکا از وظایف سازمان هواپیمایی فدرال است و مامورین برج کنترل فرودگاه ها در حیطه سازمانی این مجموعه انجام وظیفه می‌کنند. ساعت ۵۵/۸ صبح بود که هواپیمای بویینگ بدون هماهنگی با برج کنترل فرودگاه، همچنان اوج گرفت تا به ارتفاع ۲۹ هزار پایی رسید. تا این زمان، امواج فرستنده هواپیما را دریافت می‌کردیم ولی ناگهان، موج فرستنده نیز قطع شد.  

تصور ما این بود که نقص فنی بویینگ باعث شده که خلبان بدون تماس با برج کنترل به راه خود ادامه دهد و همچنان برای برقراری ارتباط در تلاش بودیم که ناگهان متوجه شدیم خلبان بدون این که به هشدارهای ما پاسخ بدهد، فرستنده را روشن کرده است. فرستنده فریادها و تهدیدهایی را ارسال کرد که با لهجه عربی ادا می‌شد.  

از این به بعد هواپیما جهت خود را به طرف واشنگتن تغییر داد و اندکی بعد نیز هواپیما در صفحه رادار برج گم شد.  

اینها مطالبی بود که روزنامه کریستین ساینس مونیتور به نقل از ماموران برج مراقبت چاپ کرد. در دستورالعمل برج کنترل فرودگاه های محلی آمده است: در صورت بروز هواپیماربایی، مامورین وظیفه دارند که موضوع حادثه را بلافاصله به مرکز فرماندهی F.A.A (سازمان هواپیمایی فدرال) گزارش دهند.  

در زمان تماس ماموران برج با مرکز فرماندهی، اکثر مسوولان این مرکز برای حضور در یک کنفرانس تخصصی در کشور کانادا به سر می‌بردند و کسی جز ماموران رده پایین و کم تجربه در F.A.A حضور نداشت. در همان شرایط بحرانی و پرالتهاب بود که مرکز فرماندهی دچار خطای بزرگی شدند و پس از تلف شدن بیست دقیقه از خطیرترین و حساس ترین دقایق، تازه به اشتباه خود پی بردند. مامورین مرکز فرماندهی، اخطار هواپیماربایی جدید را تکرار اخطار قبلی دومین هواپیما که در حال نزدیک شدن به شهر نیویورک بود، تلقی کردند؛ اما هنوز نیم ساعتی نگذشته بود که متوجه شدند تعداد هواپیماهای ربوده شده به سه فروند رسیده است. در واقع مقامات نظامی پس از بیست دقیقه تاخیر از خطر سومین هواپیما آگاه شدند.  

کمیته نیروهای مسلح مجلس سنای امریکا، روز سیزدهم سپتامبر تشکیل شد و از رئیس ستاد مشترک، ژنرال ریچارد مه یر درباره ماجرای هواپیمای بویینگ توضیح خواست. در شرح مذاکرات این جلسه، هیچ نکته ای مبنی بر تعقیب هواپیمای بویینگ توسط جنگنده های نیروی هوایی وجود ندارد. پس از این مذاکرات سریع و ساختگی بین کمیته سنا و مقامات ارشد نظامی، سناتورهای عضو کمیته نیروهای مسلح تصریح کردند که در واقع هیچ گونه اقدامی‌برای تعقیب هواپیمای بویینگ از طرف نیروی هوایی صورت نگرفته است.  

آیا می توان باور کرد که در طول حملات هوایی به برجهای تجارت بین المللی و پنتاگون، نیروی هوایی این کشور هیچ عکس العملی از خود بروز نداده باشد؟ در متن مذاکرات بین کمیته نیروهای مسلح و رئیس ستاد مشترک، نکات جالب و شایان توجهی وجود دارد که برای خوانندگان خالی از تعجب نخواهد بود. همان طور که قبلا اشاره شد، این جلسه دو روز بعد از واقعه یازدهم سپتامبر یعنی سیزدهم همان ماه برگزار می‌شود، در این جلسه گفتگو بیشتر بین ریچارد مه یر، رئیس ستاد مشترک و سناتور کارل لوین، یکی از اعضای کمیته جریان دارد.  {mospagebreak}

سناتور کارل لوین: قبل از این که پنتاگون مورد حمله قرار بگیرد، خبر برخورد هواپیماها به برج های تجارت جهانی توسط کدام مرکز به وزارت دفاع گزارش شد؟ اف. بی. آی؟ سازمان هواپیمایی ایالتی؟ یا مراکز دیگر؟  

ژنرال ریچارد مه یر: جوابی برای این سوال ندارم؛ می توانم پس از بررسی مدارک به شما پاسخ بدهم.  

لوین : متشکرم. آیا هیچ عملیاتی توسط وزارت دفاع علیه هواپیمایی صورت گرفت؟ از شما خواسته شد که به عملیاتی علیه هواپیمایی اقدام کنید؟  

مه یر: بله. عملیاتی داشتیم.  

لوین: آیا به طور نمونه می توانید به موردی اشاره کنید؟ گفته می‌شود هواپیمایی که در پنسیلوانیا سقوط کرده هدف قرار گرفته است.  

مه یر: نیروی هوایی هیچ هواپیمایی را هدف قرار نداد. بعد از این که نوع تهدید هوایی برای ما معلوم شد، گشت زنی هوایی را با هواپیمای جنگنده رادار آواکس و تانکر سوخت رسان شروع کردیم. هدف از این گشت زنی، پیدا کردن و تعقیب هواپیماهای ربوده شده بود، اما ما هیچ هواپیمایی را پیدا نکردیم که تعقیب کنیم.  

لوین: این دستوری که نام بردید، قبل از حمله به پنتاگون صادر شد یا بعد از آن؟  

مه یر: تا آنجا که من می دانم، این دستور بعد از حمله به پنتاگون صادر شد.  

سناتور بیل نلسون که تا به حال ناظر مذاکره بوده سوال می‌کند: جناب رئیس اگر اجازه بفرمایید به منظور تکمیل اسناد خبرهایی که شبکه CNN از حوادث ثبت کرده، ارائه کنم. زمان دقیق برخورد دومین هواپیما به برج جنوبی ۹ و ۳ دقیقه و زمان برخورد بویینگ ۷۷ به پنتاگون ۴۳ و ۹ دقیقه بوده است.  

ساعت ۱۰ و ۱۰ دقیقه، زمان سقوط هواپیمای یونایتد ایرلاین پنسیلوانیا گزارش شده است. بنابراین فاصله زمانی برخورد هواپیما به برج و سقوط هواپیمای دیگر روی پنتاگون، ۴۰ دقیقه است. این زمان از مرحله برخورد دومین هواپیما با برج جنوبی تا سقوط آخرین هواپیما در پنسیلوانیا یک ساعت و ده دقیقه طول می‌کشد.  

لوین: آنچه که ما مایلیم بدانیم این است که چه زمانی پنتاگون از حالتهای اضطراری و تهدیدهای بالقوه نظیر اخطارهای FAA درباره تغییر مسیر هواپیما و چیزهای دیگر باخبر شد؟ اینها چیزهایی است که مایلیم از شما بشنویم چون.  

.. مه یر: این چیزی نیست که بتوانم پاسخ بدهم، بعد از اولین حمله به برجهای دوقلو ما بلافاصله گروه های مقابله با بحران را به حالت آماده باش درآوردیم. بعد هم با مقامات ایالتی ارتباط برقرار کردیم. اما این که چه زمانی هواپیماهای نیروهای دفاع هوایی (NORAD) وارد عمل شدند، اطلاعی ندارم.  

لوین: مواردی که قبلا از شما پرسیدم چطور؟ آیا اف.بی.آی یا FAA یا به هر طریق، یکی از نهادهای مسوول گزارش داده‌اند که هواپیمایی تغییر مسیر داده و یا هواپیمایی به واشنگتن و یا هر هدف دیگری نزدیک می‌شوند؟ آنها بایستی گزارش کرده باشند؛ در غیر این صورت در وظایف خود اهمال کرده‌اند.  

مه یر: بله، همین طور است. همان طور که می دانید در زمان حمله من در پنتاگون حضور نداشتم. ممکن است قبل از وقوع حادثه گزارش هایی به پنتاگون مخابره شده باشد که برای من هم زیاد روشن نیست، اما ما کارمان را با گزارش ها و اخطارهای مرکز دفاع هوایی (NORAD) و FAA شروع کردیم و از این طریق به موقعیت هواپیمای ربوده شده و هواپیمایی که در پنسیلوانیا سقوط کرده پی بردیم، این که جنگنده ها آن هواپیما را رهگیری کرده باشند، اطلاعی ندارم، من بایستی …  

لوین: فکر می‌کنید زمان این گزارش ها را بتوانید در اختیار ما بگذارید؟ می دانم که الان بخاطر ندارید.  

مه یر: اما ما آنها را پیدا خواهیم کرد.  

 

در جستجوی زمان از دست رفته  

مرکز دفاع هوایی امریکا (NORAD) پس از انتشار مذاکرات کمیته نیروهای مسلح مجلس، داستان لحظه به لحظه حوادث را به گونه دیگری نقل کرد، تا از این طریق، ابهامات بجای مانده ناشی از از دستپاچگی، عدم اطلاع و یا ضعف حافظه رئیس ستاد مشترک (مه یر) را برطرف کرده باشد. این گزارش به فاصله یک روز پس از مذاکرات کمیته با مه یر منتشر شد.  

گزارشی که NORAD منتشر کرد، زمان دریافت هشدار هواپیماربایی ساعت ۹ و ۲۴ دقیقه صبح اعلام و تصریح شد که :  

«بلافاصله جنگنده های اف ۱۶ مستقر در پایگاه هوایی لانگ لی با دستور ره گیری هواپیمای بویینگ به پرواز درآمدند. اما نیروی هوایی بدون اطلاع از موقعیت هدف (هواپیمای بویینگ) به تصور این که این هواپیما نیز به قصد وارد کردن ضربه سوم به برج، به سمت نیویورک در پرواز است، جنگنده های اعزامی را به سمت شمال (نیویورک) هدایت می‌کند.  

در حالی که جنگنده ها در مسیر شمال (نیویورک) در جستجوی هدف بودند یک هواپیمای باری ارتش پس از برخاستن از باند فرودگاه ریاست جمهوری واقع در سنت آندرو بطور کاملا اتفاقی هواپیمای بویینگ را شناسایی می‌کند؛ اما زمان از دست رفته است و دیگر هیچ اقدامی ممکن نیست.»  

این که سیستم رادار ارتش امریکا از تعیین موقعیت هواپیمایی در شعاع چند ده کیلومتری مرکز رادار عاجز باشد و همین طور قضیه فرار و فریب دادن جنگنده های اف ۱۶ توسط هواپیمای مسافربری چندان باورکردنی نیست.  

به همین خاطر اطلاعیه NORAD را نمی توان معتبرتر از توضیحات دستپاچه رئیس ستاد مشترک (مه یر) در مقابل کمیته نیروهای مسلح مجلس دانست؛ حتی اگر باور کنیم که هواپیمای مذکور توانسته موانعی نظیر جنگنده های اف ۱۶ را پشت سر گذاشته باشد، احتمالا می توانسته هنگام پرواز به سوی پنتاگون هدف قرار گرفته باشد.  

موضوع محرمانه بودن ساختار دفاعی محل استقرار وزارت دفاع و سایر محلهای استراتژیک نظیر کاخ سفید بر کسی پوشیده نیست.  

… این سیستم ها در سال ۱۹۹۴، بازنگری و به سطح عالی ارتقا داده شدند. دلیل این بازنگری، فرود آن هواپیمای دو موتوره شخصی معروف به حیاط کاخ سفید در آن سال بود.  

طبق اطلاعات منابع دولتی، در طرح دفاعی جدید، پنج توپ ضدهوایی بر بام پنتاگون مستقر شد که در طول ۲۴ ساعت از مقر وزارت دفاع حراست می‌کرد. دو اسکادران از جنگنده های اف ۱۶ و اف ای ۱۸ متعلق به پایگاه نظامی رئیس جمهور واقع در سنت آندرو و همین طور نیروهای پروازی ۱۱۳ و نیروهای تهاجمی ۳۲۱ مستقر در این پایگاه هم، امنیت کاخ سفید و پنتاگون را به عهده داشتند.  

این تدابیر شدیدا امنیتی با چنین حجم عظیم و گران قیمتی نبایستی به هواپیمای بویینگ اجازه می داد که به پنتاگون نزدیک شود. کلنل وارزینکی سخنگوی پنتاگون در این باره می‌گوید: تا قبل از حادثه روز سه شنبه بعید می دانم کسی از این ضعف دفاعی پنتاگون خبر داشت؛ ما اصلا متوجه نشدیم که هواپیما به طرف ما می آید.  

به بیان دیگر، وارزینکی چنین ادعا می‌کند که خلبان توانسته است از نقطه های کور رادار قویترین و پیشرفته ترین سیستم ضدهوایی جهان، بدون هیچ آسیبی عبور کرده و خود را به پنتاگون برساند.  

و حالا مشخصات هواپیمایی که توانسته از همه این موانع بگذرد، چه بوده؟ یک بویینگ ۷۵۷، ظرفیت مسافر: ۲۳۹ نفر، طول هواپیما: ۵۲ متر، طول بالها: ۴۲ متر، وزن هواپیما به علاوه بار و مسافر: ۱۰۴ تن و بالاخره سقف سرعت پرواز: ۱۰۰۰ کیلومتر در ساعت! سقف وسیع پنتاگون (بزرگترین ساختمان اداری جهان که نامش از شکل معماری آن اقتباس شده و ترکیبی از ۵ پنج ضلعی در دل هم است) راحت ترین هدف و آسیب پذیرترین موضع پنتاگون برای کوبیدن هواپیما بنظر می رسد؛ هواپیمایی به وزن ۱۰۴ تن با سرعت ۹۰۰ کیلومتر در ساعت، نیرویی برابر با ۸ میلیارد و ۵۰۰ میلیون نیوتن فشار بر نقطه اصابت وارد می‌کند؛ اما در عمل، خلبان بجای سقف ۵/۱۴ هکتاری پنتاگون ترجیح داده به سینه دیواری به ارتفاع ۲۷ متر ضربه وارد کند! هواپیما در کسری از ثانیه، به حالت شیرجه به زمین نزدیک شده در همان ارتفاع به حالت افقی ادامه مسیر می دهد و بعد، پس از عبور از بزرگراه و از میان راهرویی که به پارکینگ پنتاگون ختم می‌شود عبور کرده تقریبا با زاویه ۹۰ درجه به دیوار ساختمان می‌کوبد. تمام چراغهای مسیر پارکینگ، بجز یکی که بر اثر برخورد هواپیما سقوط کرده بود، سالم می مانند.  

همان طور که در تصویر مشاهده می‌شود، ضربه اولیه به طبقه اول و تقریبا نزدیک به زمین وارد شده است. بدون آن که به حیاط زیبا و باشکوه مقابل ساختمان و یا باند هلیکوپتر مقابل آن، صدمه ای وارد شود.  

در واقع ۵/۸ میلیارد نیوتن فشار وارد بر ساختمان فقط به قسمت کوچکی از حلقه اول صدمه وارد کرده و هواپیما در حلقه دوم متوقف شده است.  

 

آیا آنچه به پنتاگون برخورد کرد یک هواپیما بود؟  

کلیه پرسنل حاضر در مجموعه پنتاگون لرزه حاصل از برخورد هواپیما را زیر پای خود حس کردند. سوخت هواپیما که در بالهای آن ذخیره می‌شود، بر اثر حرارت ناشی از ضربه آتش گرفت و این آتش به ساختمان های مجاور سرایت کرد. با این وجود، تعداد تلفات افراد مستقر در ساختمان ۱۲۵ نفر و مسافران کشته شده ۶۴ نفر گزارش شد.  

خوشبختانه (اگر بتوان این عبارت را بر زبان راند) محل اصابت هواپیما به ساختمان، قبلا جهت بازسازی و تغییر دکوراسیون داخلی تخلیه شده بود و قرار بود محل مزبور را برای مرکز فرماندهی جدید نیروی دریایی آماده کنند.  

به این ترتیب، اکثر اطاقهای طبقه ای که ویران شد، خالی از پرسنل بود و فقط در برخی از اطاقها کارگرانی که مشغول بازسازی بودند، حضور داشتند. به همین دلیل بیشتر تلفات از غیرنظامیان بود تا نظامیان و در میان نظامیان کشته شده هم تنها یک افسر جان خود را از دست داد. نیم ساعت بعد از برخورد هواپیما بود که طبقات بالای نقطه آسیب دیده نیز فروریخت.  

داستان روایت شده از زبان مقامات رسمی درباره حادثه ۱۱ سپتامبر، پر از نقص است. عبور هواپیما از مسیر بزرگراه و پارکینگ پنتاگون بدون هیچ گونه تخریب را نمی توان ممکن دانست و با توجه به دلایلی که در ادامه ارائه می‌شود، دخالت هواپیمای بویینگ در این ماجرا کاملا غیرممکن به نظر می رسد.  

در تصویری که مشاهده می‌کنید با رعایت دقیق نسبتها، تصویر ماهواره ای از پنتاگون پس از حادثه و تصویر گرافیکی بویینگ باهم ترکیب شده‌اند. با توجه به‌اندازه های داده شده (عرض تخریب شده ساختمان و طول بالها) اگر هواپیمایی از مدل بویینگ ۷۵۷ در این حادثه دخالت داشت، فقط برخورد دماغه هواپیما همین قدر باعث خرابی می‌شد. اگر بخواهیم روایت مقامات رسمی را بپذیریم، باید قبول کنیم که هواپیما پس از برخورد دماغه اش، در جا متوقف شده و در نتیجه بالها هیچگونه صدمه ای به ساختان وارد نکرده‌اند.  

دماغه هواپیما، ترکیبی از مواد کربنی بسیار مقاوم، بدنه آن از آلومینیم و فلزات بکار رفته در موتورهای هواپیما نیز ساخته شده از فولادی با قدرت تحمل دمای بسیار است.  

ضربه حاصل از برخورد این مجموعه عظیم و محکم با سرعت چند صد کیلومتر در ساعت، حتما توام با انفجار بوده؛ مخصوصا با وجود سوخت ذخیره شده در بالها. اما پس از فرونشاندن آتش هیچ اثری از بقایای هواپیما در تصویر مخابره شده آسوشیتدپرس دیده نمی‌شود. در حالی که این تصویر در دقایق اولیه پس از خاموش کردن آتش گرفته شده است.  

اد پلاگر مسوول آتش نشانی منطقه آرلینگون در کنفرانس خبری ۱۲ سپتامبر به نکات درخور توجهی اشاره داشت.  

پلاگر به صراحت گفت: گروه او با هدف جلوگیری از گسترش آتش به پنتاگون اعزام شدند، اما از نزدیک شدن آنها به نقطه اصلی آتش، جلوگیری به عمل آمد و فقط گروه ویژه تجسس (FEMA'S) و گروه نجات اجازه پیدا کردند که به نقطه اصلی آتش و لاشه هواپیما نزدیک شوند.»  

در این کنفرانس مباحث و گفتگوهای جالب دیگری هم مطرح شد.  

یکی از گزارشگران حاضر در کنفرانس از پلاکر سوال می‌کرد: هیچ چیزی از لاشه هواپیما باقی مانده بود؟  

پلاگر: آنچه از هواپیما که در داخل محوطه به چشم می خورد و آنچه که ما در زمان فرونشاندن آتش دیدیم، قطعاتی کوچک بود و نه چیزهایی نظیر پاره های بدنه اصلی هواپیما و …  

گزارشگر: جناب رئیس، قطعات کوچکی از هواپیما در اطراف محل حادثه در بزرگراه مشاهده شده، می توانید بگویید که آن هواپیما منفجر شده؟ آیا به نظر می رسید که این انفجار ناشی از انفجار سوخت هواپیما بود؟  

پلاگر: می دانید، بهتر است که من وارد این موضوع نشوم، خیلی از شاهدان عینی می توانند اطلاعات بهتری در رابطه با این موضوع و نحوه حرکت هواپیما به سوی پنتاگون و بقیه قضایا در اختیار شما بگذارند، اطلاعی نداریم، لااقل من اطلاعی ندارم.  

گزارشگر: سوخت هواپیما کجا رفت؟ فقط…؟  

پلاگر: ما یک گودال دیدیم، فکر می‌کنم، آنجا… فکر می‌کنم آنجا اثر برخورد دماغه هواپیما باشد.  

هواپیمایی که فقط دماغه اش با ساختمان برخورد کرد!  {mospagebreak}

اگرچه، مقامات رسمی نظیر نماینده ای از کنگره و یک عضو ارشد ارتش امریکا ادعا کرده‌اند که هواپیما را دیده‌اند اما هیچ کس دیگری، به جز قطعات غیرقابل تشخیص، هیچ قطعه ای از هواپیما را حتی قطعه ای از چرخهای آن را ندیده است.  

دوربین مداربسته مستقر در زوایای پنتاگون از جمله در منطقه فرضی ورود هواپیما نیز گفته های مقامات یاد شده را تایید نمی‌کنند. دوربین ها در تمام زوایای تحت پوشش و در تمام لحظه های حادثه هیچ تصویری از ورود هیچ هواپیمایی ثبت نکرده‌اند.  

یک بار دیگر گزارش مقامات رسمی را بطور اختصار مرور می‌کنیم: خلبان هواپیمای بوئینگ ربوده شده با معرفی خود بجای یکی از جنگنده های F-16 که ماموریت تعقیب بوئینگ را داشتند، مرکز فرماندهی را فریب داده، سیستم دفاعی واشنگتن را خنثی کرده و از جنگ جنگنده های F-16 می‌گریزد به همین سادگی. هواپیما در حالت افقی به پنتاگون نزدیک می‌شده که، به یکباره به حالت عمودی تغییر وضعیت داده به دیواره طبقه اول ساختمان اصابت می‌کند.  

دماغه، کابین و بدنه هواپیما به داخل ساختمان فرو می رود، یک یا هر دو بال هواپیما خارج از ساختمان کاملا می سوزند و از آنجا که بدنه اصلی هواپیما به داخل ساختمان فرورفته و از هم پاشیده شده، سوخت ذخیره شده در بالها برای مدتی شعله ور می‌شود و آتش به داخل ساختمان ها سرایت می‌کند. این داستان ها واقعا ابلهانه و ساختگی به نظر می رسد.  

همانطور که در ابتدا هم اشاره شد، در اولین اطلاعیه پنتاگون هیچ نشانی از هواپیمای بوئینگ یافت نمی‌شد؛ نظریه هواپیمای انتحاری (Kamikaze) هم نیم ساعت پس از اطلاعیه اول ارائه شد. همچنین در جلسه کمیته نیروهای مسلح مجلس سنا و رئیس ستاد مشترک، هیچ سوالی پیرامون تعقیب هواپیمای خیالی توسط جنگنده ها به میان نیامد و داستان جنگنده های سرگردان دو روز بعد از جلسه کمیته نیروهای مسلح، توسط سازمان دفاع هوایی امریکا ساخته و پرداخته شد. با همه این اوصاف، اگرچه روایت رسمی مقامات امریکایی بیشتر، عوامفریبی به نظر می رسد، اما ناپدیدشدن ۶۴ سرنشین هواپیمای و کشته شدن ۱۲۵ تن در حادثه پنتاگون واقعیتی است که نمی توان به فراموشی سپرد.  

آیا مسافران هواپیما کشته شدند؟ اگر چنین است چه کسی آنها را کشته و به چه دلیل؟ و اگر کشته نشدند، کجا هستند؟ این سوال هایی است که دولت امریکا بایستی به آنها پاسخ گوید.  

افزون بر این سوال ها، ما باید از خود نیز بپرسیم، مقامات دولتی امریکا با این داستان سرایی ها درصدد پنهان کردن چه چیزی بودند؟ ژنرال وسلی کلارت فرمانده عالی نیروهای ناتو در جنگ کوزوو در پاسخ به سوال شبکه CNN می‌گوید: ما از قبل از نقشه های برخی از گروهها (برای حمله به پنتاگون) باخبر بودیم، ولی واضح است که ما نتوانستیم خود را برای این حملات آماده کنیم. این اعتراف معماگونه اشاره ای به تهاجم خارجی ندارد، بلکه انگشت اتهام را به سوی نقطه ای در داخل امریکا نشانه رفته است.  

نگاهی به کینه جویی های کهنه در میان گروههای طبقه حاکم بر امریکا این نکته را روشن تر می‌کند. شبکه خبری CNN در آن زمان (پانزدهم سپتامبر) با حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر درباره این ماجرا یک گفتگوی تلویزیونی پخش کرد.  

به طور یقین اطلاعاتی که ما الان در اختیار داریم، در آن زمان در اختیار رئیس جمهور مصر نبود و اطلاعاتی که ما از میان تحلیل ها به دست آورده ایم او در اختیار نداشت.  

اما از سوی دیگر او با دریافت اطلاعات موثق و محرمانه، هفته ها قبل از حادثه مقامات امریکایی را در جریان وقوع چنین حادثه ای قرار داده بود.  

حسنی مبارک در این مصاحبه می‌گفت: هیچ ساختار اطلاعاتی در جهان وجود ندارد که بتواند بگوید، عده ای با هواپیمای مسافربری همراه با مسافرانش به برجها حمله می‌کنند و پنتاگون را هدف قرار می دهند. کسانی که چنین عملی را مرتکب شدند، بایستی این برنامه ها را مکرر از قبل تمرین کرده باشند.  

مثلا، ساختمان پنتاگون برای یک خلبان ارتفاع زیادی ندارد، برای هدایت یک هواپیمای مسافربری بسوی هدف نه چندان مرتفعی نظیر پنتاگون، آن هم با پروازی در ارتفاع پایین، بایستی بارها و بارها این مسیر بصورت تمرین طی شود تا خلبان با موانع متعدد در مسیر پرواز کاملا آشنا شود.  

بطور یقین این برنامه بطور ماهرانه ای طراحی شده و کسانی این مسیر و موانع بر سر راه آن را بدقت شناسایی و بررسی کرده‌اند.  

CNN: شما بر این باورید که این یک حادثه از پیش طراحی شده و داخلی بوده؟ اگر این طور است، فکر می‌کنید چه کسی در پشت ماجراست؟  

مبارک: حقیقت این است که من قصد ورود به این مباحث را ندارم.  

شما امریکایی ها اگر کسی را به جرمی دستگیر کنید بلافاصله به نتیجه گیری می پردازید که: این کار مصری هاست، کار عربستان سعودی است، کار امارات است و… همه این ماجراها زیر سر عربهاست، به نظر من، کسی قادر به پیش بینی نیست پس باید صبر کنیم تا ماجرا روشن شود. اگر ماجرای اوکلاهما را به یاد داشته باشید، بلافاصله بازار شایعه بر علیه عربها داغ شد، ولی بعدا معلوم شد که عربها در آن نقشی نداشتند. کسی چه می داند؟ بگذارید صبر کنیم و ببینیم که تحقیقات چه چیزی را روشن خواهد کرد. من فکر می‌کنم چنین حرکتی در امریکا نمی تواند کار خلبانی باشد که با تمرینات خلبانی در آموزشگاه خصوصی در فلوریدا، خلبان شده باشد.  

این همه خلبان برای آموزش خلبانی و گرفتن گواهینامه پرواز دوره می‌بینند؛ آیا می‌شود گفت که این همه تروریست بالقوه در امریکا وجود دارد؟ من خود سابقه خلبانی دارم و خیلی خوب این موضوع را درک می‌کنم.  

من هم با هواپیمای سنگین پرواز کرده ام و هم با جنگنده های سبک.  

آنچه برایم کاملا روشن است، این است که این حرکت کار ساده و آسانی نبوده، پس بگذارید فعلا وارد نتیجه گیری نشویم.  

 

هواپیمای خیالی پنتاگون  

کسانی که در بزرگراه نزدیک پنتاگون رانندگی می‌کردند، صدایی شبیه سوت موتور جت هواپیما را از بالای سر خود شنیده بودند. صدایی شبیه صدای هواپیماهای جنگنده و نه صدای هواپیماهای مسافربری. آنهایی که هواپیما را دیده بودند گفتند هواپیمای کوچکی بود؛ مثلا هواپیمایی با ظرفیت هشت تا دوازده مسافر. قطعا هواپیمای بویینگ ۷۵۷ نبود.  

مامور برج کنترل فرودگاه دالاس، دانیل اوبراین، وضعیت پرواز هواپیما بر روی صفحه رادار برج را برای شبکه ABC چنین توصیف می‌کند: هواپیما با سرعتی حدود ۸۰۰ کیلومتر در ساعت بطرف منطقه حفاظت شده اطراف کاخ سفید در پرواز بود، اما ناگهان با یک گردش خیلی سریع مسیر خود را به طرف پنتاگون تغییر داد.  

برای اوبراین همکارانش کاملا روشن بود که چنین تغییر مسیر و گردش سریعی از عهده هواپیمای مسافربری بر نخواهد آمد و هواپیما قطعا از انواع جنگنده است.  

گفته می‌شود که هواپیما با کمترین صدمه به نمای بنا در دل ساختمان فرو نشسته و با عبور از هر لایه از ساختمان تودرتوی پنتاگون، حفره هایی به ترتیب بزرگ و بزرگتر ایجاد کرده و سرانجام در دهانه ای گرد به قطر ۵/۲ متر از حرکت بازایستاده. هواپیما در برخورد با اولین حلقه از دیوارهای پنتاگون آتش می‌گیرد، دامنه وسیعی از آتش از داخل به ساختمان بیرون سرایت می‌کند و آتش با چنان سرعتی گسترش می‌یابد که از تجهیزات ایمنی آتش نشانی ساختمان هم کاری ساخته نیست.  

این شکل آتش سوزی و حالت تخریب و همچنین صورت وقوع حادثه فقط می تواند از عهده آخرین نسل از موشکهای AGM بربیاید، موشکی با کلاهکی از مواد انفجاری هسته ای BLU و با هدایت سیستم های GPS اگرچه ظاهر این سلاح شبیه هواپیماهای مسافربری کوچک است، اما مسلما هواپیما نیست.  

صدای این سلاح در حال پرواز شباهت زیادی به صدای هواپیماهای جنگنده دارد، و دقت هدف گیری این سلاح به کمک GPS به حدی است که می تواند از طریق پنجره وارد ساختمان شود. درهم شکستن قوی ترین لایه های بتون تمام زره ها و سپرهای دفاعی از مشخصات برجسته این سلاح به شمار می آید. حرارت حاصل از برخورد این سلاح به هدف، از مرز دو هزار درجه سانتی گراد می‌گذرد و گسترش سریع آتش سوزی را باعث می‌شود.  

قبلا به ساختار دفاع ضد هوایی پیشرفته پنتاگون که همزمان منطقه کاخ سفید را هم پوشش می دهد اشاره کردیم. ساختاری که به قول مقامات ارشد امریکا، در هنگام حمله به پنتاگون هیچ نوع عکس العمل دفاعی از خود نشان نداده بود.  {mospagebreak}

اما این نکته را نیز نباید فراموش کرد که رادارهای دفاع هوایی منطقه پنتاگون، با دریافت رمز عبور، فقط به هواپیماها و سلاحهای دولتی اجازه ورود به حریم هوایی منطقه را می دهند. به عبارت دیگر هیچ هواپیمایی بدون ارسال کد رمز به پایگاه ضد هوایی نمی تواند از دیوار آتش ضد هوایی ها بگذرد. پس می توان گفت که این حمله احتمالا از سوی گروهی از ماموران ارتش امریکا بر علیه گروهی دیگر از ارتشیان تدارک و اجرا شده است.  

و حالا آیا سرپوش گذاشتن بر حقایق پشت پرده حادثه پنتاگون، به قصد پنهان نگهداشتن اختلافات داخلی، محدود به حادثه پنتاگون است یا این که بوش و دولت او حقایق و موارد دیگری در رابطه با حوادث ۱۱ سپتامبر را همچنان پنهان نگاه داشته‌اند؟  

 

موشک یا هواپیما؟  

بد نیست یکبار دیگر گزارش های خبری حمله به نیویورک را مرور کنیم. روز یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، ساعت ۵۰/۸ دقیقه صبح، شبکه خبری CNN، با قطع برنامه عادی خود، گزارش داد که یک هواپیمای مسافربری با برج شمالی تجارت جهانی برخورد کرده است. از آنجا که هنوز فیلمی از محل حادثه گزارش نشده بود، تصویر ثابتی از برج منهتن در حالی که دود از آن بیرون می زد نشان داده شد.  

سال ۲۰۰۱ را شاید بتوان بدترین دوران تاریخ خطوط هوایی امریکا دانست. قبل از یازدهم سپتامبر شرکتهای هواپیمایی ورشکستگی را در چند قدمی خود احساس می‌کردند. خدمات فنی هواپیماها در ارزان ترین و سطحی ترین صورت رفع و رجوع می‌شدن و برجهای مراقبت فرودگاه ها خدمات مطمئنی ارائه نمی‌کردند و تراکم هوایی بیش از حدی که در اطراف فرودگاه و شهر نیویورک وجود داشت، باعث بی نظمی‌گسترده ای شده بود.  

لذا پس از اولین گزارش CNN، آنچه ذهن مخاطب را به خود مشغول می‌کرد، تاسف بر این شاهکار خطوط هواپیمایی امریکا بود.  

اگرچه امکان هر حادثه ای غیر از تصادف هوایی وجود داشت، اما CNN در خبر بعدی گزارش داد که: این حادثه می تواند حمله ای تروریستی باشد. در گذشته ای نه چندان دور، یعنی در ۲۶ فوریه ۱۹۹۳، یکبار برج تجارت جهانی مورد حمله قرار گرفته بود. در آن زمان با انفجار یک وانت استیشن پر از مواد منفجره در پارکینگ زیرزمین ساختمان، شش نفر کشته و هزاران تن دیگر زخمی‌شدند. حمله سال ۱۹۹۳ به گروههای مسلح اسلامی نیویورک به رهبری شیخ عمر عبدالرحمان نسبت داده شد.  

مفسر خبری CNN معتقد بود در صورت عمدی بودن حادثه کار، احتمالا کار گروههای بنیادگرای اسلامی‌به رهبری اسامه بن لادن، میلیونر سعودی است. بن لادن که از او به عنوان پشتیبانی کننده مالی این عملیات یاد می‌کنند، در تاریخ ۲۳ اوت ۱۹۹۶ از پناهگاهش در افغانستان، فتوایی مبنی بر یک جهاد مقدس علیه امریکا و اسرائیل صادر کرده بود. حملاتی که در هفتم اوت ۱۹۹۸ بر علیه سفارتخانه های امریکا در نایروبی (کنیا) و دارالسلام (تانزانیا) تدارک شده بود را هم به وی و گروه او نسبت می دهند.  

لذا، درچند سال اخیر، بن لادن به دشمن شماره یک امریکا شهرت یافت و پلیس فدرال امریکا برای کله او پنج میلیون دلار جایزه تعیین کرد و شورای امنیت سازمان ملل از دولت طالبان خواست او را جهت محاکمه تسلیم کند.  

دولت امریکا نیز همواره در پی محاکمه غیابی بن لادن در دادگاه نیویورک بوده و هست. بعد از حادثه، شبکه های تلویزیونی امریکا، یکی بعد از دیگری پخش زنده و مستقیم از حادثه نیویورک را آغاز کردند و بینندگان تلویزیون برخورد دومین هواپیما به برج جنوبی مرکز تجارت بین المللی را به طور زنده از شبکه های تلویزیونی امریکا مشاهده کردند. تصویربرداران شبکه های تلویزیونی که تا لحظاتی قبل از ۹و ۳و دقیقه صبح، مشغول تهیه گویاترین تصویر از آتش سوزی برج شمالی بودند، به یکباره دوربین ها را به طرف هواپیمایی متمرکز کردند که با سرعت زیاد به برج جنوبی نزدیک شد.  

لحظه اصابت این هواپیما به برج دوم را میلیون ها نفر به طور زنده از گیرنده های خود دیدند. در آن لحظه هیچ کس تردید نکرد که امریکا در خاک خود مورد حمله تروریست ها قرار گرفته است. پس از دو حمله هوایی نزدیک به هم، وحشت از حملات تکمیلی زمینی و کماندویی تروریست ها باعث شد که تمام بندرها، پل ها و تونل ها بسته اعلام شود. پلیس نیویورک در ساعت ۹ و ۴۰ دقیقه طی اطلاعیه ای، حمله هوایی به سایر برجها را هم محتمل دانست و بیست دقیقه بعد یعنی راس ساعت ۱۰ صبح، همزمان با اعلام خبر حمله به پنتاگون، مردم دنیا مستقیما شاهد فروریختن برج جنوبی بر صفحه تلویزیون ها بودند.  

ساعت ۱۰ و ۲۹ دقیقه نوبت به سقوط دومین برج (برج شمالی) رسید و منهتن در زیر چادری از دود و غبار پنهان شد. احتمال آن می رفت که دهها هزار نفر در این حادثه کشته و زخمی‌شده باشند. بعدها معلوم شد که حرارت حاصل از برخورد و انفجار بسیار شدید هواپیماها، سازه های فلزی ساختمان را ذوب کرده و ستونها تحمل بار فوقانی را از دست دادند. جرج پاتاکی فرماندار نیویورک، با بسیج تمامی دفاتر ایالتی از گارد ملی خواست که به نجات مصدومان حادثه بشتابند.  

او گفت: من هیچ فکری جز نجات کسانی که در آن دو برج گرفتار شده‌اند ندارم. انگار همه آنها دوستان و بستگان من هستند برای نجات آنها از هیچ کوششی فروگذار نکنیم. ساعت ۱۱و۲ دقیقه صبح رادیو نیویورک وان خطاب به اهالی نیویورک، اطلاعیه ای را پخش کرد.  

مفاد این اطلاعیه که رودولف گیلیانی، شهردار وقت نیویورک در یک تماس تلفنی آن را برای شنوندگان رادیو خواند، از این قرار بود: از تمام کسانی که خارج منطقه منهتن قرار دارند درخواست می‌کنم که از منزل و محل کار خود خارج نشوند. اگر در منطقه تجاری شهر قرار دارید، برای تسهیل در عملیات نجات از منطقه حادثه دیده گرفته به آرامی‌به سمت شمال شهر حرکت کنید، تا ما بتوانیم عملیات نجات را هرچه سریعتر و بهتر انجام دهیم.  

پس از پخش این اطلاعیه، جمعیتی بالغ بر دهها هزار نفر، با پای پیاده از روی پلها، به خارج از منهتن گریختند (پلها قبلا به روی اتومبیل ها بسته شده بود) ساعت ۲۰/۵ عصر، برج شماره هفت مرکز تجارت بین المللی هم، بی آن که هواپیمایی به آن برخورد کند، فرو ریخت.  

این برج قبل از حادثه کاملا تخلیه شده بود مرکز خدمات امدادی نیویورک، علت ریزش برج هفتم را ناشی از اثر جانبی فروریختن دو برج شمالی و جنوبی تشخیص داد. از آنجا که فروریختن سایر برجها نیز محتمل به نظر می رسید و امکان داشت تلفات، لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر شود، این مرکز سفارش حمل سی هزار کیسه ملحفه پلاستیکی برای حمل اجساد احتمالی را داد. پس از گذشت یک شبانه روز بود که ویرایش دوم داستان ۱۱ سپتامبر این گونه تنظیم شد: گروه های نظامی اسلامگرای وابسته به شبکه بن لادن، در گروههای پنج نفره و مسلح به تیغهای موکت بری، هواپیماها را در اختیار گرفته بودند. آنها با قربانی کردن خود هواپیماها را به سبک خلبانان انتحاری ژاپنی (Kamikaze) به برجها کوبیدند.  

در نگاه اول همه چیز کاملا روشن و انکارناپذیر می نمود، اما هرچه در شرح وقایع منتشره عمیق تر می‌شدیم، تناقض های بیشتری آشکار می‌شد. اف.بی.آی، ۲ هواپیمای یاد شده را از نوع بوئینگ ۷۶۷ شناسایی کرد. یکی از آنها پرواز شماره ۱۱ شرکت هواپیمای امریکن ایرلاین بود که در مسیر بوستن- لوس آنجلس پرواز می‌کرد و دیگری پرواز شماره ۱۷۵ شرکت یونایتد ایرلاین بود که او هم در همان مسیر بوستن- لوس آنجلس در پرواز بود.  

هر دو شرکت هوایی هم گم شدن هواپیماهای خود را تایید کردند.  

برخی از مسافران هواپیما توانستند لحظه هایی از ماجرای عملیات را برای بستگان و دوستان خود به وسیله تلفنهای همراه گزارش کنند. از میان گفته های مسافران معلوم شده که همه را در انتهای هواپیما جمع کرده بودند. به عبارت دیگر، همه را از محل اصلی عملیات که کابین خلبان باشد دور نگاه داشتند. تعداد مسافران به عمد و یا سهو بسیار کمتر از ظرفیت اصلی هواپیما بود.  

در پرواز شماره ۱۱ امریکن ایرلاین، ۸۱ نفر و در پرواز ۱۷۵ یونایتد ایرلاین ۵۶ نفر بودند در حالی که ظرفیت هریک از هواپیماها ۲۳۹ نفر است. بنا به اطلاعاتی که از مسافران به دست آمده، هواپیماربایان به سلاح سرد مسلح بودند.  

زمانی که تمام فرودگاه ها بسته اعلام شده و تمام هواپیماهای در حال پرواز، جهت کنترل، مجبور به فرود در نزدیک ترین فرودگاه شدند، در بازرسی FBI از داخل ۲ هواپیما، دو عدد تیغ کاتر در زیر تشک صندلی ها کشف شد. این هواپیما، پروازهای شماره ۴۳ (نیویورک- لوس آنجلس) و ۱۷۲۹ (نیویورک- سانفرانسیسکو) اعلام شدند. بعدها سازمان CIA، چندین کیسه تیغ کاتر در محل اقامت بن لادن در افغانستان پیدا کرد.  

سازمان سیا، تیغهای کشف شده در منزل بن لادن را، شاهدی بر تمرین و آمادگی چریکهای اسلامی در به کار گرفتن این سلاحها دانست و حالا جالب اینجاست که عبور دادن سلاحهای گرم از جنس کامپیوزیت (سلاح های گرمی‌که از آلیاژ مخصوص ساخته شده و دستگاه های کنترل هواپیما قادر به شناسایی آن نیست).  

به داخل هواپیماکاری به مراتب راحتتر از عبور دادن تیغهای فولادی است. نمی توان باور کرد که بن لادن، مرتکب چنین بی احتیاطی بزرگی شده باشد. اما واقعا چرا پای سلاح سرد و تیغ کاتر به میان کشیده شد؟ پاسخ روشن است: افکار عمومی مردم امریکا، چنین شکل گرفته که عرب ها و چریکهای اسلامی، اغلب قربانیان خود را با سلاح سرد می‌کشند. آن هم به سبک بریدن گلوی قربانی! پیش کشیدن موضوع کاتر، عرب بودن تمام هواپیمارباها را القا می‌کند.  {mospagebreak}

موضوعی که در افکار قالبی جامعه امریکا نسبت به عربها، نیازی به اثبات ندارد. هواپیما برای این که برج و هدف را به خوبی ببینید و نشانه رود، بایستی ارتفاع خود را به مقدار قابل توجهی کاهش می داد تا درست رودرروی هدف قرار بگیرد. نمای شهر از ارتفاع بالا چیزی شبیه نقشه راهنمای شهری است.  

علایم و نشانه ها ناپیداست و برج از نمای فوقانی، اصلا مناسب هدف گیری نیست. برای اصابت به نقطه موثر، هواپیما بایستی در ارتفاع بسیار پایین، هر لحظه تغییر موقعیت دهد و مانور بسیار ظریفی را به نمایش گذارد.  

تنظیم ارتفاع هواپیما از زمین و ساختمان های اطراف و همچنین هدایت مستقیم به طرف نقطه موثر برج، کاری بسیار دقیق و حرفه ای را می طلبید. عرض برج حدود ۷۵ متر و طول بالهای بوئینگ ۷۶۷، حدود ۵۵ متر است و فیلمهای ویدئویی از حادثه نشان می دهد که هواپیما درست در وسط برج فرو می رود.  

در حالی که اگر در هدایت هواپیما فقط ۶۵ متر (در محل هدف و نه از لحظات اول هدفگیری) خطا پیش می آمد، هواپیما با همان سرعت، بدون برخورد با هدف، از کنار برج می‌گذشت. دشواری هدف گیری زمانی ملموس تر می‌شود که بدانیم این فاصله (۶۵ متر) در سرعت ۴۶۰ کیلومتر بر ساعت در زمانی حدود ۳/۰ ثانیه طی می‌شود.  

با توجه به قدرت مانور اندک بوئینگ ۷۶۷، این هدف گیری برای خلبانان پرتجربه هم باورنکردنی است؛ چه رسد به خلبان های آماتور و در مرحله آموزش! برای هواپیمای اول باد در جهت موافق می وزید و این حالت حفظ تعادل هواپیما را برای خلبان آسان می‌کرد. اما باد مخالف، با فشارهای چرخشی خود از روبه رو، هدایت دومین هواپیما را برای خلبان، پیچیده و مشکل کرده بود.  

با این حال این خلبان هم هواپیما را به نقطه ای حساس تر از پیش و در ارتفاع پایین تر و در وسط برج دوم کوبید.  

در نظرخواهی از خلبانان پرتجربه در مورد کیفیت و دقت عمل هواپیماربایان در این ماجرا، اغلب معتقد بودند در این حرفه کمتر کسی پیدا می‌شود که بتواند مدعی چنین پرواز دقیقی باشد؛ چه رسد به خلبانهای تازه کار و آماتور.  

البته برای انجام چنین پرواز دقیقی، روش مطمئنی وجود دارد: استفاده از امواج رادیویی هدایت گر هواپیما.  

امواجی که از محل هدف منتشر شده و هواپیما را بصورت خودکار به سمت خود هدایت می‌کند. به منظور جلوگیری از کشف محل استقرار فرستنده هدایتگر امواج، این امکان وجود دارد که فرستنده ها فقط در لحظه مورد نیاز روشن و فعال شده باشند. به هر حال از گروه هواپیماربایان، بایستی کسی یا کسانی هم از روی زمین، بخشی از عملیات را هدایت می‌کردند.  

اگر چنین باشد و بخشی از هدایت، از طریق فرستنده های رادیویی انجام شده باشد، دیگر چه نیازی است به افراد متعددی از خلبانان کارآموز در داخل هواپیما؟ فقط کافی است که، ۱ الی ۲ نفر از هواپیماربایان پس از در دست گرفتن کنترل هواپیما، هواپیما را بحالت پرواز اتوماتیک درآوردند. در واقع برای هدایت چنین پرواز دقیقی، در اصل، هیچ نیازی به ربودن هواپیما و گروگانگیری نیست.  

کافی است، قبل از پرواز، با دستکاری سیستم کامپیوتری هواپیما، قصد طراحان عملیات عملی شود و حتی با تکنولوژی جدید گلوبال هاوس نیازی به عملیات نامطمئن دستکاری کامپیوتری هواپیما در روی زمین هم نیست! این سلاح جدید وزارت دفاع امریکا قادر است که هواپیمای در حال پرواز را تحت کنترل مرکز هدایتگر زمینی یا هوایی خود درآورد. هواپیمای بوئینگ نیز احتمالا تحت چنین شرایطی بصورت کنترل از راه دور و شبیه هواپیماهای بدون خلبان، به سمت هدف هدایت شده است.  

 

شاهکار خطوط هوایی آمریکا  

پس از فروریختن برج ها، آژانس مدیریت حوادث غیرمترقبه امریکا (FEMA) هیاتی مرکب از اعضای انجمن مهندسان عمران امریکا را مامور تحقیق تفحص پیرامون حادثه کرد. در گزارش اولیه این انجمن، چنین آمده بود که: حرارت بسیار شدید حاصل از انفجار سوخت هواپیما، ساختار فلزی مرکز ساختمان را تا جایی تضعیف کرد که قادر به تحمل بار فوقانی طبقات بالا نبود.  

اما این فرضیه، از طرف انجمن آتش نشانان نیویورک، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و نشریه Fire Engineeing با ارائه جداول و محاسبات نشان داد

همچنین ببینید

عربستان سعودی در یمن

جنگ دیگر عربستان سعودی در یمن

به گزارش موعود دخالت عربستان سعودی در یمن  و اقتصاد آن در همه ابعاد چندین …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *