((نجات)) از مفاهیم زیبایی است که ریشهای عمیق در تاریخی کهن دارد و انسانها، همواره، به امید نجات و رهایی، در انتظار منجی بودهاند و آرزوی رؤیت طلوع خورشید را داشتهاند. و در پرتو این امید، همیشه تیرگی ظلم و ستم تیره صفتان را به سخره گرفتهاند.
از نظر مسیحیان، منجی موعود، در میان مردم و روی زمین، حضور ندارد و در آخرالزمان بر زمین نازل میشود تا صلح و نجات را بیاورد، امّا در اندیشهی اسلامی، غیبت او به معنای عدم حضور نیست.
بخش اول
انسان، در همیشهی زمان و همهی جای زمین، با دل خستگی و دل بستگی روبهرو بوده، خسته از دیروز و امروز و دل بسته به فردا و در انتظار منجی!
((نجات)) از مفاهیم زیبایی است که ریشهای عمیق در تاریخی کهن دارد و انسانها، همواره، به امید نجات و رهایی، در انتظار منجی بودهاند و آرزوی رؤیت طلوع خورشید را داشتهاند. و در پرتو این امید، همیشه تیرگی ظلم و ستم تیره صفتان را به سخره گرفتهاند.
این قلم بر آن است که ((نجات)) را در بستر تفکّر اسلامی و مسیحی، به صورت تطبیقی مورد کاوش قرار دهد.
یکم – ضرورت مطالعات تطبیقی
مطالعات تطبیقی، ضرورت زندگی عصر ما است که از تحوّل شگرف ارتباطات ناشی میشود. در گذشته، با عدم توفیق انسان در عرصهی ارتباطات، این مهم، چندان ضرورتی نداشت، امّا در عصر ارتباطات، هر فکر و اطّلاعی که در گوشهای از دهکدهی بزرگ جهانی طرح شود، لحظاتی بعد، تمام مردم جهان، امکان دستیابی به آن را دارند.
در آستانهی جهانی شدن، مطالعات تطبیقی در همهی زمینهها – بویژه در عرصهی دین و حوزهی عقاید – بسیار لازم است؛ چرا که مقولهی فرهنگ و دین، نقش ممتازی را در روند جهانی شدن ایفا میکند و در این زمینه هم چون سایر زمینههای دیگر، برگ برنده در دست کسی است که بهترین و عقلانیترین سخن را عرضه کند؛ زیرا، انسان، به مقتضای فطرت خود، از بهترین گفتارها استقبال میکند.(۱) این نگاه تطبیقی هم میتواند در حوزهی اصول ادیان و هم در حوزهی آموزههای آن صورت پذیرد.
یکی از آموزههای مهم، حیاتی و نقطهی مشترک همهی ادیان که از رهاورد تطبیق آن، دستاوردهای عظیم فکری و کاربردی نصیب جوامع بشری خواهد شد، مسئلهی ((نجات و انتظار منجی)) و چگونگی نگرش به فرجام جهان و تاریخ است.
دوّم – نجاتشناسی در ادیان بزرگ
همهی ادیان بزرگ، در بستر ظهور و بروز تا مرحلهی کمال خود، مدّعی نجات بخشی بشر بودهاند و اساساً یکی از رمزهای توفیق ادیان، همین زنده کردن مشعل امید در قلب و جان پیروان خود بوده است که از وضعیّت رقّت بار کنونی، به فردای روشن، امید ببندند و دل خستگی امروز را با دل بستگی به فردا، التیام بخشند.
جان هیک (دین پژوه و فیلسوف شهیر معاصر) میگوید:
در همهی ادیان بزرگ و متکامل جهان، به نوعی، اعتقاد به رستگاری و مبحث ((نجاتشناختی)) وجود دارد. در این ادیان، عقیده به انتقال از یک حیات معصیّت بار به وضعیت بهتر، وجود دارد؛ زیرا که حیات کنونی، حیاتی است ((هبوط زده)) و بیگانه از خدا و باید منتظر ((حیات الهی)) بود.(۲)
برای اثبات این ادعا، اشارهای کوتاه و گذرا به برخی از ادیان بزرگ جهان میشود:
الف) آیین زردشت
در کیش ((زردشتی))، مسئلهی نجات – با توجّه به منظومهی عقیدتی آن، به نحو خاصی مطرح میشود. در این دین، یک قدرت کیهانی یا ((روح خیر))، به نام ((اهورا مزدا)) و یک قدرت کیهانی متضاد یا ((روح بزرگ شرّ)) به نام ((اهریمن))، خودنمایی میکند.(۳) در طول تاریخ، این دو نیرو با هم تا آخر الزمان – که با ظهور ((سوشیانس)) آغاز میشود. در ستیزند. در آن زمان، خوبی بر شرّ غلبه میکند و دورهی صلح و پاکی و اعتلای ((اهورامزدا)) فرا میرسد و با ظهور سوشیانس، آخر الزمان آغاز میشود.(۴)
وظیفهی این نجات دهنده، حفاظت جهان راستی و پاکی است. و جهانی کهاندکی قبل از رستاخیز آراسته خواهد شد، در آن، راستگو بر دروغگو چیره میشود، نور بر ظلمت و خیر بر شرّ غلبه مییابد. بدین سبب، سوشیانس نامیده شده که به سراسر جهان مادی، سود خواهد رساند.(۵)
ب) آیین یهود
در آیین یهود نیز مسئلهی ((نجات انسان)) مطرح است و کتاب مقدّس آنان ((تورات))، ((عهد عتیق، )) و نیز ((تلمود)) – حاوی مژده به نجات انسانها است و بشارت به پایان یافتن ((آفت و شرّ)) و غلبهی ((خیر و خوبی)) است. در صحیفهی دانیال نبی، آنگاه که از دورهی اسارت بابلی سخن میگوید، بشارت میدهد که دنیای پر از آفت و شرّ، به پایان خواهد رسید.(۶)
نیز ظهور منجی و مسیحا را مژده میدهد که ((او، فرزند منتخب داوود است.)).(۷) عیسی – آن نجات دهندهای که خدا وعدهاش را به اسراییل داد – از نسل همین داوود پادشاه است.(۸)
بدین ترتیب، اندیشهی مسیحا به انتظار قیام پادشاهی بزرگ و شکوهمند خاندان داوود مبدل گشت که به فرمان الهی و با دمیده شدن روح خدا در او و حکومت شایستهای که در ((صهیون)) بر پا خواهد کرد، برای همهی جهان، نمونه خواهد شد.(۹)
از این رو امید به ((آیندهی روشن)) و ((نجات انسان))، نقطهی مشترک همهی ادیان است که برخی از محقّقان، همین عطش و سوز فطری و دسته جمعی بشر را، بهترین دلیل بر وجود منجیای میدانند که انسان را به نجات برساند و عطش او را سیراب کند؛ زیرا، عطش انسان، بهترین گواه بر وجود آب در هستی است.(۱۰)
در مقابل، برخی با ارائهی تحلیلی مادّی گرایانه، علّت اعتقاد جمعی و عمومی ادیان به منجی را در جای دیگری میجویند. آنان، انگیزهی پیدایش چنین فکری را، وجود فشارهای اجتماعی و کمبودها و ضعفهای مروّجان و پیروان ادیان میدانند که برای رهایی از انبوه مسائل یأس آفرین، به یک دژ خیالی (امید به آینده روشن) پناه آوردهاند، نه آن که عطش واقعی به این مسئله، در بشریّت احساس شود. روشن است که عطش کاذب – اگر دلیل باشد – دلیل بر سراب است، نه آب!
جدای از مباحث فکری و استدلالی، تاریخ، گواه سستی این دیدگاه و دوری آن از واقعیّت است؛ زیرا، ادیان – بویژه اسلام – دراوج عظمت و قدرت خود، مسئلهی منجی و پایان زیبای جهان را مطرح کردهاند. مژده و بشارتهایی که در شهر مدینه و در اوج عظمت و قدرت اسلام مطرح شده، در مکّه و در غربت اسلام بیان نشده است. این خواست و عطش همگانی، حکایت از واقعیت خارجی ((آب)) دارد، نه ((سراب))!
سوم – نجات شناختی، در اسلام و مسیحیت
در این جا بحث نجات شناختی (SOTERIOLOQY) تطبیقی، بین دو دین بزرگ اسلام و مسیحیّت بررسی میشود تا در پرتو تطبیق و تبیین نقاط اشتراک و اختلاف، ژرفا و غنای مفهوم ((انتظار دراسلام)) روشن گردد.
الف) نجات از دیدگاه مسیحیت
برای فهم مسئلهی نجات از دیدگاه مسیحیان، در ابتدا، باید نگرش این دین به انسان مطرح شود.
از منظر ((عهدین))، انسانِ نخستین (حضرت آدم) با گناه و تمرّد از دستور الهی و سرپیچی از فرمان او، گرفتار گناه بزرگی شد. این گناه، با ذات او عجین گردید و انسان، ذاتاً، گناهکار و پلید شد، لذا از درگاه خدا رانده و به زمین تبعید شد.
گناه ذاتی یا اوّلیّه (ORIQINAL SIN) – که باعث اخراج آدم از بهشت شد – موجب گردید که انسان نتواند به سرشت پاک و الهی خود برگردد. گناه اوّلیّه، ذات انسان را خراب، و سرشت او را فاسد کرد:
وقتی حضرت آدم گناه کرد، گناه او، تمام نسل انسان را آلوده ساخت. گناه او، حتّی باعث انتشار مرگ در سراسر جهان شد)). (رومیان، ۶ : ۱۲ – ۱۳)
پیامبران زیادی برای رهایی و نجات انسان، با شریعت و قانون آمدهاند، امّا شریعت هم نمیتواند انسان را آزاد کند. قبح مسئله، آن قدر زیاد، و فاجعه، به قدری عمیق است که این مهم (تطهیر سرشت انسان از گناه ذاتی) از عهدهی شریعت برنمیآید.
این نکته، از مباحث مهم و کلیدی در اندیشهی مسیحی است که با شریعت و قانون، نمیتوان از بند و اسارت گناه اوّلیّه آزاد شد.(۱۱) نه تنها شریعت
در فرایند آزادسازی انسان مشارکت ندارد که خود، احیاناً، قید و بندی برای تحکیم و تقویت اسارت انسان است:
وقتی آدم گناه کرد، گناه او، تمام نسل انسان را آلوده ساخت. اطمینان داریم که گناه آدم، باعث آلودگی مردم شد؛ چون، اگر چه مردم از زمان آدم تا موسی گناه میکردند، ولی خدا در آن روزها، ایشان را به جهت زیر پا گذاشتن قوانین الهی، مقصر نمیشناخت و به مرگ محکوم نمیکرد. برای این که هنوز نه قوانین خود را به ایشان عطا کرده بود و نه فرموده بود چه کارهایی از ایشان انتظار دارد. با این وجود، آنان همه مردند؛ ولی نه به همان دلیل که آدم مرد…)). (رومیان ۶: ۱۲ – ۱۴)
بر این اساس، شریعتهای سابق هیچ نقش کلیدی درنجات انسان ها نداشتهاند:
((پس ده فرمان موسی چه نقشی در نجات انسان از گناه دارد؟ ده فرمان به این دلیل عطا شد تا بر تمام مردم مسلّم شود که تا چه حد قانون های خدا را زیر پا گذاشتهاند)). (رومیان ۵:۲۰)
((لذا باید از قید شریعت نیز آزاد شد؛ چرا که قانون مذهبی نمیتواند کسی را خوب و پاک کند)). (رومیان ۷: ۲- ۳)
مسیحیان معتقدند که خداوند، برای رهایی و نجات انسان، پیامبران گذشته را با شریعت و قانون فرستاد، اما به جهت تمرّد انسان(!) این نجات تحقق نیافت، مگر در یک مورد که آن هم ناقص و به صورت جزئیبود. آن مورد، ((نجات و رهایی)) برای قوم یهود بود. در عهد عتیق، اشاره به اقدامی مهم برای آزادسازی و نجات شده و آن، ((خروج دسته جمعی بنیاسراییل)) از سرای اسارت مصر است. هنگامیکه خداوند، بندگان خود را از بردگی و شرایط سخت اقتصادی و سیاسی نجات داد و خواست از آنان – از طریق میثاق و عهد در طور سینا – یک ملّت روحانی و قوم مقدّس بسازد)). (سفر خروج ۶: ۱۹)
مهمترین جنبهی این خروج دسته جمعی، جنبهی مذهبی و عبودیّت است، امّا مردم از این میثاق الهی تمرّد کردند و جامعه، گرفتار فقر و پریشانی و بیعدالتی شد. آنان در دورهی جدید، منتظر ((منجی)) بودند تا همه را نجات دهد، لذا دکالوگ ( DECALLOQUE= ده فرمان مقدس موسی)، نتوانست روند نجات را به نحو کامل و تام اجرا کند:
پس نگذارید کسی از شما ایراد بگیرد که چرا این را میخورید و آن را مینوشید، یا چرا در روز تعطیل شنبه کار میکنید؛ چون، اینها، دستورهای موقّتی بودند که با آمدن مسیح، از اعتبار افتادند. آنها، فقط، سایهی آن واقعیتی بودند که قرار بود بیاید و آن واقعیت، خود مسیح است. (کولسی – ۲: ۱۷ – ۱۸)
پیامبرانِ قبل از حضرت عیسی، فقط زمینه را برای نجات بخشی آماده کرده بودند، امّا عیسیعلیه السلام در ((سیر نجات بخشی)) نقش اساسی را ایفا میکند و آن جا که قانون و شریعت، نمیتواند تاوان گناه ذاتی انسان باشد، پسرخدا(!)، پسر انسان(!)، خود را فدیه میکند تا انسان از بند اسارت گناه ذاتی، آزاد شود و ((سرّ صلیب)) بدین صورت آشکار میشود که پسر انسان، خود را برای ((نجات بخشی)) فدیه میکند:
چه تفاوت بزرگی بین آدم و مسیح هست که قرار بود بیاید و چه فرق بزرگی بین گناه آدم و بخشش خدا وجود دارد؛ چون، آدم، با گناه خود، باعث مرگ عدّهی زیادی شد، ولی مسیح، از روی لطف عظیم خداوند، باعث بخشش گناهان بسیاری گشت. آدم با اوّلین گناه خود، باعث شد عدّهی زیادی محکوم به مرگ شوند، در حالی که مسیح، بشر را، رایگان، پاک میکند و باعث میشود که خداوند عدّهی بسیاری را بی گناه بشناسد)). (رومیان، ۶ : ۱۵)
آن چه از این قسمتهای مختلف عهد جدید استفاده میشود، عبارت است از:
۱- آدم، با گناه خود، ذات انسانها را گناه آلود کرد و باعث مرگ آنان شد.
۲- گرچه در فاصلهی آدم تا موسی ( عهد قدیم)، انسانها گناه میکردند، امّا مقصر نبودند و مقصر اصلی، آدم بود.
۳- شریعت و قانون، توان رهایی بشر را ندارند.
۴- آدم و عیسی، یک فرق جوهری با هم دارند. آدم، باعث مرگ و بدبختی انسانها(!) و مسیح، باعث حیات و نجات انسانها است.
مسیح، به رایگان و بدون هیچ تعامل و مشارکتی، یک سویه گناهان بشر را پاک میکند و باعث نجات آنان میشود. برنامهی نجات مسیحی تا این جا ادامه مییابد و با صلیب، بشر از گناه ذاتی نجات مییابد و بس:
قربان گاه واقعی ما، صلیب است که مسیح روی آن، جان خود را قربان ما کرد. کسانی که تلاش میکنند با اطاعت از قوانین مذهبی یهود نجات پیدا کنند، هرگز بهرهای از صلیب مسیح نمیبرند)). (عبرانیان، ۱۳: ۱۰ – ۱۱)
از نگاه مسیحیت، انسان گرفتار هوا و هوس، زمانی طعم آزادی و نجات و رهایی را به طور کامل خواهد چشید و آن گاه گام در مدینهی فاضله خواهد نهاد که مسیح، در آخرالزمان رجعت کند تا برای همیشه نجات انسان ها را تأمین و تضمین کند. ((نجات و رهایی))، به طور کامل، خود را هنگام رجعت و آمدن دوبارهی مسیح به بشر مینمایاند.
در فرهنگ مسیحی (the second cominq)، دومین آمدن مسیح (رجعت) در پایان جهان – به عنوان منجیای که همهی تبعیضها، ظلمها، بی عدالتیها، تاریکیها و یأسها را تبدیل به عدالت، امید و مهر میکند – جایگاه بلند و ممتازی دارد.
همه مسیحیان، امید دارند که مسیح – چنان که پیام صلح، دوستی و مهر را برای انسان ارمغان آورد – در آمدن دوم خود، طعم ((مهر و صلح)) را به همه بچشاند.(۱۲)
مسیحیان، بعد از مصلوب شدن عیسی – به اعتقاد خودشان – منتظر بازگشت مجدّد او هستند؛ چرا که خود، وعدهی آمدن داده بود که بار دیگر بر میگردم.
مسیح، دوباره در آخر الزمان خواهد آمد و برنامهی نجات را کامل خواهد کرد؛ زیرا، در حقیقت، شنیدهایم که او نجات دهندهی عالم است. (یوحنا، ۴ : ۴۲)
((هم چنین مسیح چون یک بار قربانی شد، تا گناهان بسیاری را رفع کند، بار دیگر، بدون گناه، برای کسانی که منتظر او هستند، ظاهر خواهد شد به جهت نجات)). (عبرانیان، ۹ : ۲۸)
آنان، بر این باورند که در بازگشت مسیح، پسر انسان، جهان، روی سعادت را خواهد دید.
انتظار بازگشت عیسی در جامعهی مسیحی اوّلیّه، آن قدر زنده و پویا بود که مسیحیان، دست از زندگی روزمره کشیده و به طور دسته جمعی برای بازگشت او روز شماری میکردند. و بر این باور بودند که وقتی که مسیح بیاید، ملکوت خدا و پادشاهی پسر انسان و غلبهی خیر بر شر خواهد بود و جهان در صلح و آرامش به سر خواهد برد.
مسیح، میآید و جهان پس از ظهور آن منجی، در صلح و صفای کامل به سر خواهد برد و زمین ایشان از طلا و نقره پر خواهد شد. (اشعیا، ۲ : ۷)
و جنگ و خونریزی، از جهان رخت بر میبندد و امّتی بر امّتی شمشیر نخواهد کشید. (اشعیاء، ۲:۴)
(یوسفوس، مورّخ مشهور اسراییلی، میگوید: ((اسنیها، آخرالزمان را نزدیک میدانستند و در انتظار ظهور مسیح به انزوا میگذراندند و این عقیده، نه تنها مخصوص اسنیها، بلکه عمومیبود)(۱۳)
ب) نجات از دیدگاه اسلام
از منظر اسلام، نجات بخشی، معنا و مفهوم دیگری مییابد. همهی پیامبران الهی و در صدر آنان پیامبر عظیم الشأن اسلام، جهت آزادی و نجات بخشی انسان ها گام برداشتهاند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله شعار محوری و اساسی خود را دعوت به فلاح و رستگاری (نجات) قرار داده بود: ((قولوا لا إله إلاّ الله تفلحوا)).
قرآن، پیامبر را منادی آزادی، رهایی و نجات بخشی معرفی میکند: (الذین یتبعون الرسول النبی الأُمّی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراه و إلانجیل … و یضع عنهم إصرهم و الأغلال التی کانت علیهم).
((إصر)) به معنای بستن چیزی و حبس با قهر و غلبه است و در لوازم آن، معانیای مانند عهد، پیمان و گناه به کار رفته است.(۱۴) ((إصر)) در آیهی شریف، کنایه از انواع تحمیل است که بر دوش انسانها سنگینی میکند.(۱۵)
آیهی شریف، اوصاف پیامبرصلی الله علیه وآله را – که دلیل بر حقّانیّت او نیز هست – ذکر میکند. یکی از نشانهها و شواهد رسالت آن حضرت، آزاد کردن انسان ها از چنگال اسارت است؛ زیرا، آزادی، نغمهای است که فقط پیامبران و مردان الهی، توان سرودن آن را دارند و بس!
حال این سؤال مطرح میشود که پیامبر اسلام، انسان ها را از کدامین اسارت رهانید و نجات بخشی او به چه معنا است؟ مفسّران نظرهای مختلفی در این باره ارائه دادهاند:
۱- بت پرستی، خرافات، عادات و رسوم غلط؛
۲- جهل و نادانی؛
۳- انواع تبعیضات و زندگی طبقاتی؛
۴- قوانین نادرست؛
۵- زنجیر اسارت و استبداد طاغوتیان.(۱۶)
البته، جمع اینها اشکالی ندارد و ممکن است همهی آنها مورد نظر باشد.
بسیاری از مفسّران، با توجّه به سیاق آیه، عبارت ((اصر و اغلال)) را تنها اشاره به تکالیف سختی دانستهاند که خداوند، به عنوان مجازات، بر قوم یهود نهاده بود و پیامبر اسلام، با شریعت آسان خود، آنها را برداشت: ((ربّنا و لا تحمل علینا إصراً کما حملته علی الذین من قبلنا)).
رسول اکرم صلی الله علیه وآله، با هدف نجات آمده است، امّا نه از گناه ذاتی که از هوا و هوسها و پیرایههای عارضی ناشی شده؛ چرا که فرمود: ((کل مولودٍ یولد علیالفطره)).
نه تنها ذات بشر با گناه عجین نیست که صاف و آینه دار جمال حق است: ((فطرت الله التی فطر الناس علیها)). این نجات بخشی، که یک سویه و بدون تعامل، هدیه نمیشود، بلکه این هدیه، با کمک و استمداد از خود انسان تحقّق میپذیرد.
رسول الهی، فقط نیروی عقلانی و نامکشوف آنان را کشف و اثاره میکند: ((لیثیروا لهم دفائن العقول))(۱۷) و موانع و لغزشگاه ها را به انسان مینمایاند: ((و ما علی الرسول الا البلاغ)).
آزادی و نجات بخشی پیامبر اسلام، در قالب دعوت انسان ها به آزاد اندیشیدن، رهایی از چنگال هوا و هوسها، آزادی از اسارت و عبادت ما سوی الله، خداباوری، خدامحوری، … عرضه و معرفی شده است و نجات، نه با فرار از شریعت که با پابندی به آن حاصل میشود. پیامبرصلی الله علیه وآله پیام نجات (شریعت) آورده و نجاتبخشی آن حضرت، امری فرا بشری نیست، بلکه در گروِ انجام دادن و به کار بستن پیام او است.
از دیدگاه اسلام، رسول رحمت، پیام نجات را برای همیشه و همهی افراد آورده و شریعت و کتاب آن حضرت، قانون ((نجات بخشی)) است، امّا در مرحلهی پیاده شدن و اجرای این قانون عادلانه و نجات بخش، از سوی بشر، درنگ و سستی شده است و تحقّق نهایی و کامل این نجات بخشی و اجرای کامل این برنامه، در آخرالزمان به دست مهدی موعود، خواهد بود که سیمای نجات بشریّت را طبق همین قانون ترسیم میکند.
نکتهی ظریف و قابل تأمّل این که متفکّران اسلامیبرای اثبات ضرورت نبوت میگویند، بشر – که خاستگاه اختلاف و جهل است – توان وضع قانون عادلانه را، برای حلِّ اختلافات مدنی ندارد. از این رو، بشر، برای وضع قانون عادلانه، محتاج وحی و پیامبر الهی است.(۱۸)
با این تفکّر میتوان گفت، انسانهای عادی، نه تنها از وضع که از اجرای کامل قانون عادلانه و الهی نیز عاجزند و این ناتوانی، به جهت طمع، ترس، غرض شخصی، جهل، … است. این عوامل، نه تنها مانع وضع قانون عادلانهاند، بلکه مانع اجرای قانون عادلانه نیز هستند. همچنان که وضع قانون، ((فکر معصوم)) میخواهد، اجرای آن نیز ((توان معصوم)) میطلبد و این، همان طور که لزوم بعثت را موجّه میکند، ضرورت مهدویّت را نیز مستدل میسازد.
پس گرچه معاصران رسولصلی الله علیه وآله رایحهی دلانگیز نجات را استشمام کردند، امّا عطر دلاویز آن در پایان جهان، انسانیّت را سرمست خواهد کرد. پیامبر رحمت، نسخهی ((آزادی بخشی)) را آورده است و تحقّق کامل آن، رهایی از مطلق عبودیّتها و بندگیها جز بندگی خدا – و غلبهی حق بر باطل و شکست زشتی و شیطان در آخرالزمان است.
علامه طباطبایی در المیزان میگوید: با این که شیطان، از خدا، تا قیامت مهلت میخواهد (فانظرنی الی یوم یبعثون)، امّا مهلت الهی تا وقت معلوم است، نه تا (یوم یبعثون، قال فإنّک من المنظرین إلی یوم الوقت المعلوم).(۱۹)
طبق مفاد آیه، دورانی میآید که زمانِ خوشِ دنیا است و آن روز، دیگر، شیطان، برانسان ها حاکمیّت ندارد و مدینهی فاضله تحقّق مییابد. در آن موقع، همهی وعدههای مربوط به امام زمان، وفا میشود. برخی از محققان میگویند، این مهلت و زمان، مربوط به زمانی است که بشر، تکامل یافته و اشکالات را با آزمایشها و علوم و تجربهها رفع کرده است. تکامل به جایی میرسد که دیگر پرستش شیطانها منتفی میشود و آنها کشته میشوند(۲۰).
پی نوشت:
۱. ((فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه)).
۲. فلسفهی دین، جان هیک، ص ۱۸.
۳. ادیان زندهی جهان، ص ۳۶۹.
۴. تاریخ ادیان، جان بیناس، ترجمهی حکمت، ص ۳۱۸.
۵. نجات بخشی ادیان، ص ۴؛ ر. ک: کلیات الهیات رهایی بخش.
۶. تاریخ ادیان، ص ۳۶۶؛ انتظار مسیحا در آیین یهود، کرینستون، ترجمهی توفیقی.
۷. تاریخ ادیان، جان ناس، ص ۳۶۶؛ انتظار مسیحا در آیین یهود.
۸. خدمات رسولان، ۱۴:۱۲۳.
۹. انتظار مسیحا در آیین یهود، ص ۳۰.
۱۰. مهدی تجسّم امید و نجات، ص ۵۵.
۱۱. کلیات الهیات رهایی بخش، مصطفوی. ر. ک: اصول مسیحیت، سارو خاچیکی.
۱۲. المجئ الثانی للمسیح و نهایه التاریخ، دکتر مکرم نجیب.
۱۳. نبوت اسرائیلی و مسیحی، محمود رامیار، ص ۱۴۹.
۱۴. التحقیق فی کلمات القرآن.
۱۵. پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ح ۷، ص ۲۵.
۱۶. همان.
۱۷. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبهی ۲.
۱۸. المیزان؛ ذیل آیهی شریفه؛ نبوت و عقل، محمد جواد مغنیه.
۱۹. المیزان، ذیل آیهی شریفه.
۲۰. گفتمان مهدویّت، رفسنجانی، ص ۵۰.
منبع:فصلنامه انتظار – شماره ۴
ادامه دارد…………