یکی از مراجع تقلید شیعیان گفتند: بعضی اوقات اختلاف میان فامیل منجر به قهر و کدورت میشود. گاهی یک حرف نامربوط بین عروس و مادرشوهر، باعث کدورت میشود و همدیگر را نمیبخشند. این طرز رفتار، با اسلام، قرآن و سیره اهل بیت(ع) سازگاری ندارد و حتماً باید تغییر یابد.
آیتالله العظمی ظاهری در جلسه درس اخلاق خود که در مسجد حکیم اصفهان برگزار شد، درباره مردمداری سخنانی را مطرح کردند که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
بسمالله الرّحمن الرّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»
در بحث صبر اجتماعی، به عوامل مؤثر در مردم داری رسیدیم. در این راستا بیان شد که عواملی در تقویت مردم داری تأثیر به سزا دارد و در این رابطه به شرح عواملی نظیر سعه صدر، پاسخگویی به توقعات مردم و خدمت به خلق خدا اشاره شد. در این جلسه به شرح فضیلت «عفو و گذشت» و تأثیر آن در مردم داری میپردازیم.
مراتب عفو از دیدگاه قرآن کریم
از نظر قرآن کریم، عفو و بخشش داراى سه مرتبه است:
مرتبه اوّل؛ این است که انسان بدى دیگران را ببیند، امّا برای خدا از آن بگذرد. خداوند تعالى در قرآن خطاب به پیامبر «صلیالله علیه وآله وسلّم»مىفرماید: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین»[۱]
مرتبه دوّم؛ آن است که انسان بدى دیگران را نبیند. قرآن کریم، نادیده گرفتن ظلم و بدى دیگران را «صفح» مىنامد و از مؤمنین مىخواهد که نسبت به هم صفح داشته باشند تا مورد مغفرت الهى واقع شوند: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَکُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»[۲]
کسى که انتظار دارد خداوند در قیامت او را ببخشاید، باید خود نیز، کسانى را که در حقّ او ظلم کردهاند، ببخشد و مهمتر اینکه ظلم آنان را ندیده بگیرد.
مرتبه سوّم؛ آن است که انسان در مقابل بدى دیگران، نسبت به آنها نیکى کند. این مرتبه از گذشت، انصافاً مشکلتر از مراتب قبلى است، امّا باید دانست که در تعالیم دینى، اینگونه عفو و احسان مورد تأکید فراوان واقع شده و بهصورت جدّى از مسلمانان خواسته شده که اینچنین باشند. قرآنکریم مىفرماید: «یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ»[۳]، «ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَه»[۴]
پروردگار متعال، رحمان مطلق و رحیم مطلق
اوّلین جمله پروردگار عالم در قرآن کریم، «بسمالله الرّحمن الرّحیم» است و با این جمله به بندگان میفهماند که رحمان مطلق و رحیم مطلق است. سپس، این جمله نورانی را صد و چهارده مرتبه در قرآن شزیف تکرار میفرماید. این آیه حاکی از آن است که اوّلاً خدا رحمان است، یعنی خدا رحمت عام دارد و بندهاش را؛ هرکه باشد؛ مورد رحمت خود قرار میدهد. ثانیاً خدا رحیم است، یعنی رحمت خاص دارد و بندههای خاصّ خود را مورد لطف و کرامت ویژه قرار میدهد.
پذیرش توبه، ناشی از شدّت رحمت و رأفت پروردگار
مطلب مهمتر در مهربانی و گذشت خداوند متعال آن است که طبق تصریح و تأکید قرآن، توبه بندگان را می پذیرد. به این معنا که اگر بنده، جداً بدی کند، اما پشیمان شود و از خداوند عذرخواهی نماید، خدا او را میآمرزد. گناه هرچه بزرگ و هرچه فراوان باشد، اگر گناهکار جداً توبه کند، خداوند از گناهش میگذرد: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[۵]
نه تنها او را میبخشد، بلکه بر اساس آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت «سلاماللهعلیهم»، به بنده توّاب خود سلام میکند[۶]، او را دوست میدارد[۷]، هزار باب رحمت از دنیا و آخرت به روى او مىگشاید[۸] و نظیر کسی که گمشده خود را یافته است، از بازگشت بندهاش خوشحال میشود.[۹]
افزون بر این، بعد از آن همه بدی و ظلم بنده، پرونده سیاه و پر از گناه او را نابود میفرماید و با گشودن یک پرونده جدید که ثواب توبه در آن میدرخشد، بدیها و سیئات قبلی را به نیکی و حسنه مبدّل میسازد: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»[۱۰]
توبه حقیقی حتماً پذیرفته میشود
از نظر قرآن و روایات، بلکه از نظر عقل، پذیرش توبه از سوى پروردگار متعال، حتمی است و هیچ شرطى ندارد. توبه، یک حالت است که با پشیمانی قلبى تحقّق مییابد و در پی آن، استغفار زبانى، عزم اصلاح و اصلاح، به عنوان لوازم توبه محقّق میشود. بنابراین کسى که حتی یک عمر گناه کرده و گناهان او بزرگ و فراوان باشد، اگر به راستى از گذشته خود پشیمان شود و پشیمانى او با ترک گناه همراه باشد، به یقین باید بداند که خداوند تبارک و تعالى گناهان او را مىآمرزد.
البته در قرآن کریم به عدم پذیرش توبه برخی افراد اشاره شده است.[۱۱]توضیح تفصیلی این مطلب در این جلسه نمیگنجد[۱۲]، امّا به طور خلاصه باید گفت: قرآن، توبه همراه با لجاجت در ارتکاب گناه، توبه توأم با تسویف و به تأخیر انداختن، توبه هنگام مرگ و توبه پس از مرگ را قابل پذیرش نمیداند.
این بیان نورانی قرآن کریم، به عقیده ما، حاکی از نپذیرفتن توبه حقیقی نیست و شرطی برای پذیرش توبه مقرّر نفرموده است، بلکه حاوى یک سلسله نکات مهمّ اخلاقى است. از جمله اینکه: انسان گناهکار، در اثر عادت به گناه، موفّق به توبه از گناه نمىشود و یا در برخى از موارد، خود را گناهکار نمىشمارد که پشیمان شده و توبه کند و در مواردى نیز پشیمانى واقعى براى گناهکار رخ نمىدهد و ندامت او در اثر کیفرى است که در مقابل راه خود مشاهده مىکند و چنانچه رها شود، مجدّداً مرتکب همان گناهان خواهد شد و به دروغ، اظهار پشیمانى و ندامت مىکند.
در برخی روایات[۱۳] نیز شرایطی برای توبه بیان شده است که تحلیل آن شرایط به طور فشرده چنین است که: شرایط توبه، همان لوازم توبه، نظیر عزم اصلاح و اقدام برای ترک گناه و جبران آن و اصلاح در آینده است و توبه حقیقی، این لوازم را در پی خواهد داشت. برخی از آن شرایط هم در واقع امتیازات ویژهاى است که موجب درخشندگى بیشتر توبه مىشود و نورانیّت خاصّی به توبهکننده و پرونده اعمال وى مىبخشد و شاید بتوان گفت: از شرایط إکمال و کمال توبه به شمار مىآید.
بنابراین خدا ارحمالرّاحمین است و حتماً توبه بندگان را میپذیرد، هرچند گناه آنها بزرگ و فراوان باشد.
توبه هنگام مرگ یا در جهنّم، اگر حقیقی باشد، پذیرفته میشود
توبه هیچ شرطى ندارد و صِرف پشیمانى حقیقى، حتماً تحقّق مىیابد، حتی اگر هنگام مرگ یا در جهنّم باشد، اگر واقعاً پشیمان شود، خداوند رحمان و رحیم توبه او را میپذیرد و او را میبخشد. امّا از آنجا که توبه اینگونه افراد حقیقت ندارد، هنگام مرگ که اظهار توبه میکنند، خداوند میفرماید: «إِنَّهَا کَلِمَهٌ هُوَ قَائِلُهَا»[۱۴] یعنی او چون میخواهد از مرگ نجات پیدا کند، صرفاً با زبان خود توبه میکند. در جهنّم هم داد و فریاد افراد گناهکار و صدای خدا خدای آنها بلند است، اما فایده ندارد. در خصوص آنها هم خطاب میشود: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ»[۱۵]، یعنی این اشخاص در تله گرفتار شدهاند که فریاد توبه و اظهار ندامت دارند و اگر رها شوند، همان اعمال زشت را مرتکب میشوند.
پیامبر اکرم(ص)، مظهر رحمانیّت و رحیمیّت خداوند
تاریخ زندگانی پیامبر اکرم«صلیالله علیه وآله وسلّم» سرشار از عفو، گذشت و بخشش است. اساساً، پیامبر گرامی مظهر همه اسماء و صفات الهی و از جمله مظهر رحمانیّت و رحیمیّت خداوند هستند؛ یعنی همانطور که پروردگار عالم، نسبت به همه موجودات رحمان و نسبت به خواص رحیم است، پیامبر نیز نسبت به همه، حتى کفّار و مشرکین، رحمان و رئوف است: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ»[۱۶] و نسبت به مؤمنان رحیم است:«بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ»[۱۷]
عفو دشمنان سرسخت و تأثیر آن در گرایش به اسلام
طبق گواهی تاریخ، مشرکین و کفّار مکّه، تا جایی که میتوانستند به پیامبر اکرم«صلیالله علیه وآله وسلّم» و سایر مسلمین آزار رساندند. مثلاً همیشه عدّهاى از کودکان، اراذل و اوباش را براى آزار و اذیت ایشان اجیر کرده، آنها را مجبور مىکردند تا به طرف پیامبر سنگ پرتاب کنند. اما ایشان به جاى این که خشمگین شوند، مرتّب آنها را این گونه دعا مىکردند: «اللّهُمّ اهْدِ قَوْمی فَإنَّهُم لایَعْلَمُونَ»؛ [۱۸]
سرانجام و پس از آن همه آزار و بعد از تنگنای اقتصادی و اجتماعی در شعب ابوطالب و بعد از آنکه حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه که دو یاور و حامی پیامبر«صلیالله علیه وآله وسلّم» بودند، از دنیا رفتند، آن حضرت و مسلمانان مجبور به هجرت از مکّه به مدینه شدند. پس از آن هم در مدّت ده سال، هشتاد و چهار جنگ از سوی مشرکین به منظور نابودى اسلام، پیامبر و مسلمانان بر رسول الله تحمیل شد.
پیامبر اکرم«صلیالله علیه وآله وسلّم» بالأخره مکّه را بدون جنگ و خونریزی فتح کردند. سپس در اولین اقدام، به کمک امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»، کعبه را از وجود بتها پاک کرده، همه بتها را شکستند. پس از آن از مسجدالحرام بیرون آمدند، حلقه در کعبه را گرفتند و با لذّت و شادمانى از پیروزى، خطبه وحدت خواندند و فریاد «لا اله الّا اللّه وحده وحده انجز وعده» سر دادند.
در آن هنگام، مشرکین که آن همه آزار و اذیّت خود را به یاد داشتند، منتظر بودند پیامبر گرامی دستور جهاد عمومى صادر سازند و تصوّر میکردند احدى از آنان زنده نخواهند ماند. امّا آن حضرت از خود مشرکین پرسیدند: من با شما چه کنم؟ آنها گفتند: هر عقوبتى را براى ما در نظر بگیرى، سزاوار ماست. اگر ما را بکشى یا اسیر کنى و اموالمان را مصادره کنى، حق با توست؛ زیرا ما در این سالیان هرچه در توان داشتیم، در ستم به شما کوتاهى نکردیم.
پیامبر اکرم «صلیالله علیه وآله وسلّم» لبخندى زدند و فرمودند: من شیوه برادرم یوسف نسبت به برادرانش را پیش مىگیرم و به شما مىگویم: «لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الیَومَ[۱۹]… اذْهَبُوا أنتُمُ الطُّلَقاء»[۲۰]
امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست، شما رها شدگان هستید و دیگر گذشتهها گذشته است. بدین ترتیب، آن حضرت در یک لحظه همه مشرکان و کفّار را بخشیدند و این عفو عمومى بهاندازهاى اهمیّت پیدا کرد که بنا به گفته قرآن، مردم فوج فوج به دین اسلام گرویدند و در آن داخل شدند و از یکدیگر در ایمان آوردن سبقت گرفتند: «اذا جآءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَایْتَ النّاسَ یَدْخُلونَ فی دینِ اللّهِ افواجاً»[۲۱]
عفو و گذشت مثال زدنی حضرت یوسف(ع)
حضرت یوسف«علیهالسّلام» پس از آن همه آزار، اذیت و ظلمى که از برادران خویش دید، براى اینکه خجالت نکشند، خطاب به آنان فرمود: امروز هیچ سرزنشى بر شما نیست، خداوند شما را مىآمرزد و او مهربانترینِ مهربانان است.[۲۲] جالب آنکه بعد از استقبال با شکوه از پدر و مادر و برادران، پدر و مادر را روى تختى باشکوه نشاند و به پدر خویش، حضرت یعقوب«علیهالسّلام» گفت: آزادى من از زندان و آمدن شما از صحراى کنعان بهمصر، لطف خداوند است و این لطف خداوند پس از آنکه شیطان بین من و برادرانم کدورت انداخت، شامل حال ما شد: «مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنی وَ بَیْنَ إِخْوَتی»[۲۳]
در واقع، علاوه بر عفو و بخشش برادران، براى آنکه خجالت نکشند و به خاطر اینکه پدر از فرزندان خویش خرده نگیرد، تقصیر را به گردن شیطان انداخت و برادران خویش را تبرئه کرد.
عفو شگفتآور حرّ توسط امام حسین(ع)
عاشورا و کربلا، معلّم اخلاق بشریّت است و درسهای آموزنده فراوانی دارد. بر این اساس، لازم است علاوه بر عزاداری برای امام حسین«سلاماللهعلیه»، به نکات اخلاقی قیام آن حضرت توجه و عمل شود. یکی از آن درسها، درس عفو و گذشت حضرت سیّدالشّهداء«سلاماللهعلیه» است.
حرّ بن یزید ریاحی ظلم بزرگی در حقّ امام حسین«سلاماللهعلیه» و یاران ایشان روا داشت و به قول خودش اولین کسی بود که بدن حضرت زینب«علیهاالسّلام» را لرزاند. او باعث شد که امام«سلاماللهعلیه» و عیال و یاران آن حضرت در بیابان گرم و سوزان کربلا، بدون آب و آذوقه محصور شوند؛ زیرا وقتی مانع حرکت آنان به سمت کوفه شد، امام حسین«سلاماللهعلیه» قصد بازگشت داشتند، امّا حر اجازه بازگشت هم به آنها نداد و به دلیل خودداری آن حضرت از بیعت با یزید، ایشان را محاصره و متوقف کرد. سپس لشکریان ابن زیاد به کربلا آمدند و آن حادثه ناگوار تاریخی رخ داد. در واقع، مسبّب محاصره کاروان امام حسین«سلاماللهعلیه»، شهادت ایشان و اسارت عیال، حر بود.
بالأخره حر خیلی بدی کرد، اما روز عاشورا به راستی پشیمان شد. از اطرافیان او نقل شده است که بدنش میلرزید و میگفت: خود را بین بهشت و جهنّم میبینم. در همین حال و در حالی که فرمانده لشکر بود، همه چیز را رها کرد و به سوی امام حسین«سلاماللهعلیه» روانه شد. نرسیده به خیام حرم پیاده شد و با تضرّع و زاری و با شکسته نفسی در حال حرکت بود. حضرت اباعبداللهالحسین«سلاماللهعلیه» وقتی از دور حر را دیدند، بدون توجه به بدی و شدّت اقدام قبلی او، نخواستند شاهد ذلّتش باشند؛ از این رو به حضرت ابالفضل«علیهالسّلام» امر کردند به استقبال او برود. حضرت ابالفضل هم او را با عزّت، نزد امام آورد و آن حضرت بدون هیچگونه سرزنشی، او را بخشیدند.
حر، از شدّت شرمندگی سر به زیر و سرافکنده بود و هرچه امام حسین «سلاماللهعلیه» میفرمودند: تو را عفو کردم، سرش را بالا نمیآورد و خجالت میکشید در روی ایشان نگاه کند.
سپس به امام حسین«سلاماللهعلیه» عرض کرد: اگر مرا عفو کردید، اجاره بدهید تا در راه شما جهاد کنم. امام حسین«سلاماللهعلیه» هم به او اجازه رفتن به میدان دادند. او کارزار جانانهای کرد تا بالأخره سپاه دشمن گرد او را گرفتند و به شهادت رسید. وقتی روی خاک افتاد، امام«سلاماللهعلیه» به بالین او رفتند و سرش را به دامن گرفتند. این حرکت عاطفی امام حسین«سلاماللهعلیه» برای هیچکس حتی برای فرزند دلبندشان حضرت علی اکبر«علیهالسّلام» تکرار نشد. بعد، دستمالی آوردند و زخم پیشانی حرّ بن یزید ریاحی را بستند.
عفو حر توسط امام حسین«سلاماللهعلیه»، در حالی که او مسبّب مصائب ایشان بود شگفتآور است و شگفتی بیشتر، از نادیده گرفتن گناه بزرگ او و نیز از لطف و محبّت آن امام بزرگوار حاصل میشود.
ضرورت تقویت روحیه گذشت با پیروی از قرآن و عترت
مقصود از آنچه از قصص قرآن کریم یا تاریخ زندگی معصومین«سلاماللهعلیهم» در این جلسه بیان شد، قصه پردازى نیست؛ بلکه این حکایات آموزنده باید سرمشق زندگى مسلمانان باشد، تاریخ را معلّم اخلاق خود قرار دهند و از آن پند بگیرند. به قول قرآن: «لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ»[۲۴]
اگر کسی بخواهد رستگار و سعادتمند شود، باید به خداوند و انبیاء و اولیای او شباهت داشته باشد؛ به این معنا که فضائل نیکوی اخلاقی و در رأس آن، عفو را سرلوحه اعمال خود قرار دهد. البته شباهت تام، نه ممکن است و نه از ما خواستهاند، امّا بالأخره نمیشود که انسان خدای «ارحمالرّاحمین» و پیامبر«رحمهللعالمین» و امامانی رئوف و بسیار بخشنده داشته باشد، ولی خود کینه توز باشد.
بدون شباهت و بدون برخورداری از فضائل اخلاقی و صفات نیکوی انسانی، دنیایی ویران و آخرتی ویرانتر نصیب انسان میشود و دست عنایت خداوند متعال از روی سر او برداشته میشود که عاقبتی جز سقوط و شقاوت در پی نخواهد داشت.
اگر شیعیان ادعا دارند حسینی هستند، که هستند، باید صفات حضرت اباعبدالله«سلاماللهعلیه» در آنها زنده باشد، باید مزیّن به صفت حسنه عفو باشند و همدیگر را ببخشند.
متأسفانه گاهی مشاهده میشود که ناسازگاری کودکان دو همسایه یا دو قوم و خویش، منجر به اختلاف بزرگترها میشود و تا مدّتی با هم قهر هستند. این طرز رفتار و این سرسختی در نبخشیدن، با سیره امام حسین«سلاماللهعلیه»، نه تنها سازگاری ندارد، بلکه بسیار از آن فاصله دارد.
کینهتوزی صفت زشتی است و انسان کینهتوز به خداوند شباهت ندارد و از رحمت حق تعالی محروم است، امّا حالت زشتتر و بدتر آن است که اعضای خانواده نسبت به هم کینه داشته باشند و همدیگر را نبخشند. کینه زن و شوهر نسبت به یکدیگر یا کینه فرزندان راجع به همدیگر یا کینه آنها نسبت به پدر و مادر، بسیار قبیح است و گناه آن بزرگ میباشد.
بعضی اوقات میبینیم افراد فامیل یا دو برادر یا خواهر و برادر، به خاطر دنیایی که هیچ ارزش و اعتباری ندارد یا به خاطر ارث، اختلاف پیدا میکنند و اختلاف آنها منجر به قهر و کدورت میشود. گاهی یک حرف نامربوط بین عروس و مادرشوهر، باعث کدورت میشود و هم را نمیبخشند.
این طرز رفتار، با اسلام، قرآن و سیره اهل بیت «سلااللهعلیهم» سازگاری ندارد و باید حتماً تغییر یابد.
منابع:
۱. اعراف / ۱۹۹
۲. نور / ۲۲
۳. قصص / ۵۴
۴. مؤمنون / ۹۶
۵. الزمر / ۵۳
۶. انعام / ۵۴
۷. بقره / ۲۲۲
۸. مستدرکالوسائل، ج ۱۲، ص ۱۲۷
۹. کافی، ج ۲، ص ۴۳۶
۱۰. فرقان / ۷۰
۱۱. نساء / ۱۸- ۱۷
۱۲. ر.ک. سیر و سلوک؛ توبه، فصل سوّم، از تألیفات معظّمله
۱۳. نهجالبلاغه، حکمت ۴۱۷
۱۴. مؤمنون، ۱۰۰
۱۵. أنعام / ۲۸
۱۶. انبیاء / ۱۰۷
۱۷. توبه / ۱۲۸
۱۸. الخرایج والجرایح، ج ۱، ص ۱۶۴
۱۹. یوسف / ۹۲
۲۰. بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۱۳۲
۲۱. نصر / ۱ و ۲
۲۲. یوسف / ۹۲
۲۳. یوسف / ۱۰۰
۲۴. یوسف / ۱۱۱
ابنا