یکی از رخدادهای مرتبط با آیات قرآن که در ماه ذیالحجۀ الحرام واقع شده است، انگشتر دادن حضرت علی علیه السلام در حال رکوع میباشد که در روز بیست و چهارم این ماه اتفاق افتاده است…
مقدمه
یکی از رخدادهای مرتبط با آیات قرآن که در ماه ذیالحجۀ الحرام واقع شده است، انگشتر دادن حضرت علی علیه السلام در حال رکوع میباشد که در روز بیست و چهارم این ماه اتفاق افتاده است. ۱
آیات ۵۵ و ۵۶ سوره مبارکه مائده، بیانگر همین موضوع میباشند؛ لذا در این مقاله تفسیر هر دو آیه، به ترتیب و هر کدام جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد.
آیه اول:
(إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ * وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون )؛ ۲ «سرپرست و ولیّ شما تنها خداست و پیامبر او صلی الله علیه وآله و آنها که ایمان آوردهاند، همانها که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند. و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او صلی الله علیه وآله و افراد با ایمان را بپذیرند، (پیروزند؛ زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروز است.»
شأن نزول آیه شریفه
در تفسیر این دو آیه، روایات بسیاری با عبارات مختلف نقل شده که مضمون آنها این است که آیه مذکور در حق حضرت علی علیه السلام نازل شده است، به هنگامیکه انگشتر خود را در حال رکوع به سائل صدقه داد؛ چون نقل تمام آنها با اختصار مقاله سازگار نمیباشد، به نقل چند مورد از آنها اکتفا میشود.
۱. از امام باقرعلیه السلام روایت شده است: گروهی از یهودیانی که مسلمان شده بودند – از جمله: عبدالله بن سلام، أسد، ثعلبه، ابن یامین و ابن صوریا – خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله آمدند و عرض کردند: ای پیامبر خدا! حضرت موسیعلیه السلام «یوشع بن نون» را وصی خود قرار داد، وصیّ شما کیست و بعد از شما ولیّ و سرپرست ما چه کسی خواهد بود؟ در این حال آیه (إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونََ) ۳ نازل شد.
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: برخیزید! همگی برخاستند و همراه آن حضرت به مسجد رفتند و دیدند سائلی میخواهد از مسجد خارج شود، حضرت فرمود: آیا کسی به تو چیزی داد؟ عرض کرد: آری، این انگشتر را. فرمود: چه کسی بود؟ عرض کرد: آن مرد که نماز میخواند، و به حضرت علی علیه السلام اشاره کرد. حضرت فرمود: هنگام دادن انگشتر، در چه حالتی بود؟ عرض کرد: در حال رکوع.
در اینجا پیامبر صلی الله علیه وآله تکبیر گفت و اهل مسجد نیز تکبیر گفتند و سپس فرمود: «عَلیُّ بنُ اَبی طالِبٍ وَلِیُّکُمْ بَعْدی؛ پس از من علی بن ابی طالب سرپرست شماست.» حضّار گفتند: «رَضینا بالله رَبّاً و بِالاِسْلامِ دیناً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَ بِعَلِیِّ بْنِ اَبی طَالِبٍ ولیّاً؛ ما راضی شدیم که خدا پروردگار ما، محمّد پیامبر ما و علی بن ابی طالب ولیّ و سرپرست ما باشد» در اینجا بود که آیه بعد آن؛ یعنی (وَمَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ) ۴ نازل شد. ۵
۲. “عبابه بن ربعی” میگوید: روزی “عبدالله بن عباس” در کنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر صلی الله علیه وآله حدیث نقل میکرد، ناگهان مردی که عمامه به سر داشت و صورت خود را پوشانده بود، نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله حدیث نقل میکرد، او نیز با جمله «قال رسول الله» حدیث دیگری از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل مینمود.
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفی کند. او روی صورت خود را گشود و گفت: ای مردم! هر کس مرا نمیشناسد، بداند! من ابوذر غفاری هستم که با این گوشهای خود از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده ام، و اگر دروغ بگویم، هر دو گوشم کر باد، و با این چشمان خود این جریان را دیده ام و اگر دروغ بگویم، هر دو چشمم کور باد، که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «علِیٌّ قاِئدُ الْبَرَرَهِ و قاتِلُ الْکَفَرَهِ، مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ، مَخُذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ؛ علی علیه السلام پیشوای نیکان و کشنده کافران است. هر کس او را یاری کند، خدا یاریش خواهد کرد و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یاری او بر خواهد داشت.»
سپس ابوذر اضافه کرد: ای مردم! روزی از روزها با رسول خدا صلی الله علیه وآله در مسجد نماز میخواندم، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی به او چیزی نداد. او دست خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من جواب مساعد نداد.
در همین حال حضرت علی علیه السلام که در رکوع بود، با انگشت کوچک راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. پیامبر صلی الله علیه وآله که در حال نماز بود، این جریان را مشاهده کرد. هنگامیکه از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت: «خداوندا! برادرم موسی علیه السلام از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من محمد، پیامبر و بر گزیده توأم؛ سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علی علیه السلام را وزیر من گردان تا به وسیله او پشتم قوی و محکم گردد.»
سپس ابوذر گفت: هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه وآله پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به حضرت صلی الله علیه وآله عرض کرد: بخوان! پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: چه بخوانم؟ گفت: بخوان (إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونََ). ۶
“طبرسی” بعد از نقل این حدیث میگوید: “ابو اسحاق ثعلبی” (از علمای اهل سنت) نیز همین خبر را در تفسیر خود نقل کرده است، و ابوبکر رازی نیز در کتاب احکام القرآن – طبق نقل مغربی، رمّانی و طبری از او – گفته است که آیه مذکور در حق علی علیه السلام به هنگام تصدّق انگشتر در حال رکوع نازل شده است و این همان مطلبی است که «مجاهد» و «سدی» نیز آن را گفتهاند و از امام باقر و امام صادق(ع) روایت شده است و تمام علمای شیعه نیز بر همین عقیدهاند. ۷
۳. “ابو حمزه ثمالی” از امام باقرعلیه السلام نقل کرده است: روزی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نشسته بود و گروهی از یهودیان که «عبدالله بن سلام» نیز با آنان بود، در محضر آن حضرت بودند که این آیه نازل شد، سپس با هم به سوی مسجد حرکت کردند و در آنجا سائلی را دیدند، حضرت از او پرسید: آیا کسی چیزی به تو داد؟ عرض کرد: آری، آن نمازگزار. نزدیک آمدند، دیدند که او امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. ۸
۴. “عبدالله بن عباس” میگوید: «عبدالله بن سلام» با جمعی از قوم خودش که مسلمان شده بودند، آمدند و گفتند: یا رسول الله! خانههای ما دور است، ما در آنجا هم نشین و همصحبت نداریم، اقوام یهود به خاطر مسلمان شدن ما، از ما قطع رابطه کردهاند و تحمّل آن برای ما سخت شده است.
پیامبر صلی الله علیه وآله این آیه را خواند و به مسجد رفتند و سائلی را در آنجا دیدند، پرسید: آیا کسی به تو چیزی داد؟ عرض کرد: آری، انگشتری. فرمود: چه کسی داد؟ عرض کرد: آن کس که به نماز ایستاده است، و با دستش به سوی علی بن ابی طالب علیه السلام اشاره کرد. حضرت فرمود: هنگام دادن انگشتر در چه حالی بود؟ عرض کرد: در حال رکوع. در اینجا پیامبر صلی الله علیه وآله تکبیر گفت و آیات فوق را خواند. ۹
شاید منظور از خواندن پیامبر صلی الله علیه وآله آن دو آیه در دو حالت مذکور در این روایت این باشد که بفرماید آیات مذکور در همان لحظه نازل شده و حضرت برای مردم خوانده است.
روایات مربوط به شأن نزول این آیه شریفه بیش از آن است که بتوان تمام آنها را در یک مقاله گنجاند؛ اگرچه در تعبیر روایات اختلافهایی به چشم میخورد؛ ولی تمام آنها در این جهت اتفاق دارند که آیه مذکور، در جریان انگشتر دادن حضرت علی علیه السلام در حال رکوع نازل شده است. بنابراین میتوان گفت: روایات دالّ بر این مضمون تواتر معنوی دارند.
اشعار “حسان بن ثابت”
این مسئله به قدری آشکار و معروف بود که حسان بن ثابت، شاعر معروف عصر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نیز آن را در اشعاری که در مدح علی علیه السلام سروده، آورده است:
اَبا حَسَنٍ تَفْدیکَ نَفْسی وَ مُهْجَتی
وَ کُلُّ بَطیئیٍ فِی الْهُدی وَ مُسارِعٍ
أَیَذْهَبُ مَدْحیکَ الْمُحَبَّرُ ضائِعاً
وَ ما الْمَدْحُ فی جَنْبِ الْاِلهِ بِضائِعٍ
فَاَنْتَ الَّذی اَعْطَیْتَ اِذْ کُنْتَ راکِعاً
زَکاهً فَدَتْکَ النَّفْسُ یا خَیْرَ راکِعٍ
فَاَنْزَلَ فیکَ اللهُ خَیْرَ وِلایَهٍ
وَ ثَبَّتَها یُثْنی کِتابُ الشَّرائِعِ ۱۰
«ای ابو حسن! جان من و جان هر کس که به کندی یا شتاب در راه هدایت است، فدای تو باد. آیا این مدح دلنشین من درباره تو تباه میشود؟ نه، هرگز! مدحی که در کنار مدح خداست، تباه شدنی نیست. تویی که در حال رکوع، زکات بخشیدی. جان به قربانت ای بهترین رکوع کنندگان! به دنبال آن خداوند بهترین ولایت را درباره تو نازل فرمود و کتاب آسمانی خدا آن را در مدح و ثنای تو ثبت کرد.»
گواهی مفسران و مورخان
الف. اعتراف مخالفان:
این فضیلت (نزول آیه مربوط به اعطای انگشتر در حال رکوع) در حق علی علیه السلام چنان معروف و مسلّم بوده است که مخالفان حضرت نیز نمیتوانسته و نمی توانند آن را انکار نمایند؛ بلکه بر خلاف میل باطنی خود، به این فضیلت اعتراف داشتند که در اینجا فقط به چند مورد اشاره میشود:
۱. در روایتی امام صادق علیه السلام از جدش، داستان مناشده و مناظره حضرت علی علیه السلام با ابوبکر – به هنگام غصب خلافت توسط او – را نقل کرده است که حضرتعلیه السلام ضمن شمارش فضایل خود و استدلال به سخنانی که از پیامبر صلی الله علیه وآله در حق او صادر شده است، به ابوبکر فرمود:
«فَاُنْشِدُکَ بِاللهِ أ لِیَ اْلوِلایَهُ مِنَ اللهِ مَعَ وِلایَتِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله فی آیَهِ زَکاهِ الْخاتَمِ أَمْ لََک؟ قاَلَ: بَلْ لَکَ؛ ۱۱ تو را به خدا قسم میدهم! آیا ولایتی که قرین ولایت خداست، از طرف خدا برای من داده شده است یا برای تو؟ ابوبکر گفت: بلکه برای تو.»
۲. از “ابوذر غفاری” روایت شده است: پس از قتل عمر (طبق وصیت او) شورایی مرکب از شش نفر (علی علیه السلام، عثمان، زبیر، طلحه، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص) تشکیل شد. حضرت علی علیه السلام در اثبات امامت خود به نصوصی که رسول خدا صلی الله علیه وآله در اثبات خلافت او فرموده بود، احتجاج میکرد و آنها تصدیق میکردند که در ضمن احتجاجهای خود فرمود: آیا در میان شما غیر از من کسی هست که در حال رکوع زکات داده و آیه (إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونََ) در حق او نازل شده باشد؟ همگی عرض کردند: نه، غیر از شما کسی نیست. ۱۲
۳. از “عمر بن خطاب” نقل شده که گفته است: «وَ اللهِ لَقَدْ تَصَدَّقْتُ بِاَرْبَعینَ خاتَماً وَ اَنَا راکِعٌ لِیَنْزِلَ فِیَّ ما نَزَلَ فی عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبٍ فَما نَزَلَ؛ ۱۳ به خدا سوگند! چهل انگشتر در حال رکوع دادهام تا در حق من نیز آنچه در حق علی بن ابی طالب نازل شده است، نازل شود؛ ولی نازل نشد.»
از این سخن عمر معلوم میشود که او نیز به این فضیلت خاص حضرت علی علیه السلام اعتراف داشته است و چون نمیتوانست این فضیلت را انکار نماید؛ لذا سعی میکرد او نیز صاحب فضیلتی مثل حضرتعلیه السلام باشد که نشد.
ب. گواهی دانشمندان:
اکثر قریب به اتفاق مفسران، مورخان و محدثان – اعم از شیعه و سنی – روایات متعددی دایر بر اینکه آیه مذکور در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شده است، نقل کرده و به صحت آن گواهی دادهاند که در اینجا تنها به چند مورد اشاره میشود:
۱. “فرات کوفی” از مفسران قرن چهارم هجری، در تفسیر آیه مورد بحث پانزده حدیث نقل کرده است که تمام آنها بر نزول آیه مذکور در حق حضرت علی علیه السلام دلالت دارند. ۱۴
۲. علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر آیه فوق مینویسد: «الاخبار متکاثره بین العامّه و الخاصّه فی نزول الآیه فی حق علی علیه السلام؛ ۱۵ بین اهل سنت و شیعیان روایات بسیاری وجود دارد مبنی بر اینکه این آیه در حق حضرت علی علیه السلام نازل شده است.»
۳. قاضی بیضاوی (از علمای اهل سنت) در تفسیر آیه مورد بحث مینویسد: «و انّها نزلت فی علی – رضیالله عنه – حین سأله سائل و هو راکع فی صلاته، فطرح له خاتمه.» ۱۶ زمخشری (از علمای اهل سنت) نیز شبیه همین عبارت را آورده است. ۱۷
۴. علامه سید شرف الدین، در «المراجعات» آیه مذکور را یکی از محکمترین آیههای قرآن معرفی کرده و میگوید: «تردیدی نیست که این آیه به هنگامیکه حضرت علی علیه السلام انگشترش را در حال رکوع نماز به سائل داد، درباره وی نازل شده است و این، مورد اتفاق و اجماع مفسران است.» ۱۸
و در ذیل همان مطلب از چهل کتاب از تألیفات علمای اهل سنت (با ذکر مشخصات، شماره جلد و صفحات که هر کدام به گونهای مطلب فوق را مطرح نمودهاند) نام برده است، سپس میگوید: «اگر بنابر اختصار نبود و مسئله همچون «خورشید در وسط آسمان» نبود، تمام اخبار صحیحی که در اینباره آمده است را میآوردیم؛ اما بحمدالله این مطلب از مطالبی است که در آن تردیدی نیست.» ۱۹
۵. در «تفسیر نمونه» پس از اشاره به نزول آیه فوق در شأن امام علی علیه السلام، مینویسد: «این روایت را “ابن عباس”، “عمار یاسر”، “عبدالله بن سلام”، “سلمه بن کمیل”، “انس بن مالک”، “عتبه بن حکیم”، “عبدالله بن ابّی”، “عبدالله بن غالب”، “جابر بن عبدالله انصاری” و “ابوذر غفاری” نقل کردهاند. و علاوه بر ده نفر مذکور، از خود حضرت علی علیه السلام نیز این روایت در کتب اهل تسنّن نقل شده است. جالب اینکه در کتاب «غایه المرام» تعداد ۲۴ حدیث در این باره از طرف اهل تسنّن و ۱۹ حدیث از طرف شیعه نقل شده است. کتابهای معروفی که این حدیث در آنها نقل شده، از سی کتاب تجاوز میکند که همه از منابع اهل تسنّن است.»
آنگاه پس از اشاره به چند کتاب با ذکر مشخصات میافزاید: «با این حال چگونه میتوان این همه احادیث را نادیده گرفت، در حالی که در نزول آیات دیگر به یک یا دو روایت قناعت میکنند؛ اما گویا تعصّب اجازه نمیدهد که این همه روایات و این همه گواهی دانشمندان دربارۀ شأن نزول آیۀ فوق مورد توجه قرار بگیرد. و اگر بنا شود در تفسیر آیهای از قرآن این همه روایت نادیده گرفته شود، آنگاه ما باید در تفسیر آیات قرآنی اصولاً به هیج روایتی توجه نکنیم؛ زیرا دربارۀ شأن نزول کمتر آیهای از آیات قرآن، این همه روایت وارد شده است.» ۲۰
با توجه به مطالب مذکور، تردیدی باقی نمیماند که آیه فوق درباره حضرت علی علیه السلام نازل شده است. حال باید دید که مضمون آیه چیست و چه مطلبی را اثبات مینماید؟
تفسیر آیه اول:
(إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونََ) ۲۱ این آیه با کلمه «انّما» که در لغت عرب برای انحصار میآید، شروع شده و میگوید: «ولی و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس هستند: خدا، پیغمبر صلی الله علیه وآله و کسانی که ایمان آوردهاند، و نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.»
شک نیست که رکوع در این آیه به معنی رکوع در نماز است، نه به معنی خضوع؛ زیرا هنگامیکه در عرف شرع و اصطلاح قرآن «رکوع» گفته میشود، به همان معنی حقیقی و معروف آن؛ یعنی رکوع نماز است، و علاوه بر شأن نزول آیه و روایات متعددی که در زمینه انگشتر بخشیدن (ایتاء زکات) حضرت علی علیه السلام در حال رکوع وارد شده است که به برخی از آنها اشاره شد.
ذکر جمله «یُقِیمُونَ الصَّلاهَ» نیز شاهد بر این موضوع است، و ما در هیچ موردی از آیات قرآن نداریم که تعبیر شده باشد زکات را با خضوع بدهید؛ بلکه باید با اخلاص نیت و عدم منّت داد.
همچنین شکی نیست که کلمه «وَلِیّ» در آیه به معنی دوست، ناصر و یاور نیست؛ زیرا ولایت به معنی دوستی و یاری کردن مخصوص کسانی نیست که نماز میخوانند، و در حال رکوع زکات میدهند؛ بلکه یک حکم عمومی است که تمام مسلمانان را در بر میگیرد. مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یاری کنند. از اینجا روشن میشود که منظور از «وَلِیّ» در آیه فوق ولایت به معنی سرپرست، تصّرف و رهبری مادی و معنوی است، به خصوص اینکه این ولایت در ردیف ولایت خدا و پیامبرش صلی الله علیه وآله قرار گرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است.
به این ترتیب، این آیه شریفه از آیاتی است که به عنوان نص قرآنی بر ولایت و امامت حضرت علی علیه السلام دلالت میکند، همچنان که شیخ طوسی رحمه الله گفته است: «و اعلم أن هذا الآیه من الادله الواضحه علی امامه امیرالمؤمنین علیه السلام بعد النّبی بلافصل؛ ۲۲ و بدان این آیه از دلایل روشن بر امامت بلافصل حضرت علی علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه وآله میباشد.»
مرحوم طبرسی رحمه الله گفته است: «هذا الآیه من أوضح الدلائل علی صحه امامه علی علیه السلام بعد النبی بلافصل؛ ۲۳ این آیه از روشنترین دلایلی است که بر صحت امامت بلافصل امام علی علیه السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله دلالت میکند.»
تفسیر آیه دوم:
(وَمَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ) ۲۴ از روایات متعددی که از طریق شیعه و سنّی وارد شده، استفاده میشود که این آیه به دنبال آیۀ قبل نازل شده است. ۲۵
و از اتصال و ارتباط این دو آیه استفاده میشود که مراد از «الذین آمنوا» در این آیه، همان کسی است که در آیه قبل با اوصاف معینی به او اشاره شده است. ۲۶
بنابراین این آیه، تکمیلی برای مضمون آیه قبل است و هدف آن را تأکید و تعقیب میکند، و به مسلمانان اعلام میدارد: «کسانی که ولایت، سرپرستی و رهبری خدا، پیامبر صلی الله علیه وآله و افراد با ایمانی را که در آیه قبل به آنها اشاره شد بپذیرند، پیروز خواهند شد؛ زیرا آنها در حزب خدا خواهند بود و حزب خدا پیروز است.»
در این آیه قرینه دیگری بر معنای ولایت – که در آیه قبل اشاره شد؛ یعنی «سرپرستی، رهبری و تصرّف» – دیده میشود؛ زیرا تعبیر به «حزب الله» و «غلبۀ آن» مربوط به حکومت اسلامی است، نه یک دوستی ساده و عادی، و این خود میرساند که ولایت در آیه به معنای سرپرستی، حکومت و زمامداری اسلام و مسلمین است؛ زیرا در معنای «حزب» نوعی تشکل و اجتماع برای تأمین اهداف مشترک نهفته است. ۲۷
پس حاصل مضمون دو آیه چنین میشود: «همان گونه که خدا و پیغمبر صلی الله علیه وآله ولّی و سرپرست مسلمانان هستند، حضرت علی علیه السلام نیز ولیّ و سرپرست مسلمانان میباشد.»
لذا یکی از مفسران معاصر در تفسیر آیه فوق مینویسد: «هذا الآیه نصّ صریح لا یقبل التأویل بحال علی انّ المعنی المراد من ولایه الله و الرّسول و المؤمنین واحد لا اختلاف فیه و انّ من حافظ علی هذه الولایه و لم یفرق بین الله و رسوله و من جمع بین الزکاه و الرّکوع فهو حزب الله الغالب بمنطق الحقّ و الحجّه؛ ۲۸ این آیه به هیج وجه قابل توجیه نیست و نصّ صریح است؛ زیرا مقصود از ولایت خدا، پیامبر صلی الله علیه وآله و مؤمنان یکی است و اختلافی بین آنها نیست. کسی که هر سه ولایت را بپذیرد و بین ولایت خدا، پیامبر صلی الله علیه وآله و مؤمن زکات دهنده در رکوع (علی علیه السلام) فرق نگذارد، او از «حزب الله» میباشد که با منطق حق و استدلال بر آن پیروز است.»
پاسخ به چند ایراد مخالفان معنای آیه ولایت
جمعی از متعصبان اهل تسنّن اصرار دارند که به نزول آیه در حق حضرت علی علیه السلام و همچنین به تفسیر «ولایت» به عنوان «سرپرستی، تصرف و امامت» ایرادهای متعددی بنمایند که ما ذیلاً مهمترین آنها را عنوان کرده و مورد بررسی قرار میدهیم:
۱. این آیه با توجه به کلمه «الذین» که برای جمع است، قابل تطبیق به یک نفر نیست، و به عبارت دیگر آیه میگوید: «ولّی» شما آنهایی هستند که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند، و این عبارت چگونه بر یک شخص مانند علی قابل تطبیق است؟۲۹
پاسخ:
در ادبیات عرب مکرر دیده میشود که از مفرد به لفظ جمع تعبیر آورده شده است، از جمله در آیه مباهله (آل عمران/۶۱) میبینیم که کلمه «نسائنا» به صورت جمع آمده، در صورتی که منظور از آن – طبق شأن نزولهای متعددی که از طریق شیعه و سنی وارد شده است – حضرت فاطمه زهرا علیها السلام میباشد. همچنین «انفسنا» جمع است، در صورتی که از مردان – غیر از پیغمبر صلی الله علیه وآله – کسی جز حضرت علی علیه السلام در آن جریان نبود.
همچنین در آیه ۱۷۳ سوره آل عمران و در داستان جنگ احد نیز آمده است: (الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً) مفسران قرآن شأن نزول آن را درباره «نعیم بن مسعود» که یک فرد بیشتر نبود، میدانند.
و همچنین در آیه ۵۲ سوره مائده می خوانیم: (یَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصیبَنا دائِرَه) در حالی که آیه در مورد «عبدالله بن ابیّ» وارد شده است و همچنین آیه اول سوره ممتحنه و ۸ سوره منافقون و ۲۱۵ و ۲۷۴ سوره بقره تعبیراتی دارند که عموماً به صورت جمع است؛ ولی طبق آنچه در شأن نزول آنها آمده، منظور یک فرد بوده است.
لذا این تعبیر یا بخاطر این است که اهمیت موقعیت آن فرد و نقش مؤثری که در این کار داشته روشن شود، و یا بخاطر آن است که حکم در شکل کلی عرضه شود، اگرچه مصداق آن منحصر به یک فرد بوده باشد.
همچنین در بسیاری از آیات قرآن ضمیر جمع به خداوند که احد و واحد است، به عنوان تعظیم گفته میشود. ۳۰
دلایل استعمال لفظ جمع برای فرد
البته استعمال لفظ جمع در «مفرد» مجاز و خلاف ظاهر است و بدون قرینه صحیح نیست؛ ولی وجود آن همه روایات در شأن نزول آیه قرینه روشنی بر این تفسیر است.
علاوه بر آن، در آیه فوق نکتههایی وجود دارد که ایجاب میکند حتماً با لفظ جمع بیاید که در اینجا نکته ای از زمخشری (مفسر سنی) و نکته ای از علامه سید شرف الدین (محقق شیعی) نقل میکنیم:
“جار الله زمخشری” گفته است: گرچه زکات دهنده در حال رکوع (علی علیه السلام) یک نفر بوده است؛ ولی «الذین» به صورت جمع آورده شده است تا مردم برای انجام دادن نظیر عمل آن حضرت، ترغیب شوند و توجه کنند به اینکه خوی و سرشت مؤمنان ایجاب میکند آنان در این حدّ خواهان احسان و نیکی به فقرا و مستمندان باشند، و حتی اگر لازم باشد، بهاندازه اتمام نماز نیز آن را تأخیر نیندازند. ۳۱
“علامه سید شرفالدین موسوی” گفته است: نکته بسیار دقیق و لطیفی که در آیه مورد بحث وجود دارد، این است که با الفاظ «جمع» آمدن این آیه به جای «مفرد» رحمتی است از ناحیه خداوند حکیم؛ زیرا بدخواهان امام علی علیه السلام و سایر منافقان، حسودان و کسانی که میخواستند پیش بیفتند، طاقت آن را نداشتند که این واقعیت را با لفظ صریح بشنوند؛ چون در آن صورت بهانهای برای مشتبه ساختن حقیقت باقی نمیماند و ممکن بود از ناحیه آنان – به علت مأیوس شدنشان از خواسته خود – وضعی بوجود آید که عواقب آن موجب خطر وحشتناکی بر اسلام گردد؛ لذا به «صیغه جمع» و الفاظ غیر صریح آورده شده تا از آن وضع خطرناک پیشگیری گردد، سپس «نصوص» و تصریحات دیگری، با عبارات مختلف و در مقالات متعدد صادر گردید تا «امر ولایت» را تدریجاً بین آنان مطرح نماید.
و این روال ادامه داشت تا اینکه در روز «غدیر خم» خداوند دین را کامل و نعمت را اتمام نمود. این روش، در رساندن این «واقعیت مهم» همان روش حکیمان است در رساندن مطالبی که ابراز آن برای مردم سخت میباشد. اگر این آیه با الفاظ «مفرد» و صریح بود، مخالفان حضرت علی علیه السلام هرگز حاضر به شنیدن آن نبودند، و انگشتان را در گوش خود میگذاشتند و با کبر و غرور از آن روی بر میگرداندند.
این نکته که گفته شد، اختصاص به این آیه ندارد؛ بلکه در تمام آیاتی که در قرآن حکیم درباره فضایل حضرت علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام آمده، جاری است. ۳۲
۲. دومین اشکال: فخر رازی و بعضی دیگر از متعصبان ایراد کردهاند که با آن توجه خاصی که حضرت علی علیه السلام در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود (تا آنجا که معروف است پیکان تیر از پایش بیرون آوردند و او توجه پیدا نکرد) چگونه ممکن است صدای سائلی را شنیده و به او توجه پیدا کند؟ ۳۳
پاسخ:
آنها از این نکته غفلت دارند که شنیدن صدای سائل و به کمک او پرداختن توجه به خویشتن و یا امور دنیا نیست؛ بلکه عین توجه به خداست. حضرت علیه السلام در حال نماز از خود و امور دنیوی بیگانه بود، نه از خدا، و میدانیم بیگانگی از خلق خدا بیگانگی از خداست و به تعبیر روشنتر: پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادتی دیگر است، نه انجام یک عمل مباح در ضمن عبادت.
و باز به تعبیر دیگر، آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به زندگی مادی و شخصی است؛ اما توجه به آنچه در مسیر رضای خداست، کاملاً با روح عبادت سازگار میباشد و آن را تأکید و تقویت میکند. ذکر این نکته نیز لازم است که معنی غرق شدن در توجه به خدا این نیست که انسان بی اختیار احساس خود را از دست بدهد؛ بلکه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و برای خدا نیست، بر میگیرد. ۳۴
۳. اشکال دیگری که به آیه کردهاند، در مورد معنی کلمه «ولیّ» است که آن را به معنی دوست، یاری کننده و امثال آن گرفتهاند، نه به معنی متصرّف، سرپرست و صاحب اختیار. ۳۵
پاسخ:
اگرچه «ولیّ» در لغت به معانی متعددی از جمله دوست، یاری کننده، سرپرست و صاحب اختیار آمده است؛ امّا در اینجا نمیتواند به معنای دوست و یاری کننده باشد؛ زیرا این صفت برای تمام مؤمنان ثابت است، نه مؤمنان خاصی که در آیه ذکر شدهاند که نماز بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند. به عبارت دیگر، دوستی و یاری کردن حکمی عمومی است که در آیه ۷۱ سوره توبه بیان شده است۳۶، در حالی که این آیه ناظر به بیان حکمی خصوصی است که مخصوص خدا، پیامبر صلی الله علیه وآله و مؤمن خاص میباشد، و لذا بعد از ذکر ایمان، صفات خاصی را بیان کرده است که مخصوص به فردی خاص میشود. بنابراین «ولیّ» در این آیه به همان معنایی است که در آیه ۲۵۷ سوره بقره۳۷ و یا آیه ۶ سوره احزاب۳۸ آمده است، یعنی سرپرست و صاحب اختیار. ۳۹
۴. اشکال دیگر اینکه میگویند: حضرت علی علیه السلام چه زکات واجبی بر ذمه داشت، با اینکه از مال دنیا چیزی برای خود فراهم نساخته بود و اگر منظور صدقه مستحب است که به آن زکات گفته نمیشود؟۴۰
پاسخ:
اولاً، به گواهی تواریخ حضرت علی علیه السلام از دسترنج خود اموال فراوانی تحصیل میکرد و در راه خدا می داد، تا آنجا که مینویسند: هزار برده را از دسترنج خود آزاد نمود. به علاوه، سهم او از غنایم جنگی نیز قابل ملاحظه بود، بنابراین، اندوخته مختصری که زکات به آن تعلق گیرد و یا نخلستان کوچکی که واجب باشد زکات آن را را بپردازد، چیز مهمی نبوده است که حضرت علی علیه السلام فاقد آن باشد، و این را نیز میدانیم که پرداخت زکات «واجب فوری عرفی» است که با خواندن یک نماز منافاتی ندارد.
ثانیاً، اطلاق زکات بر «زکات مستحب» یا «صدقه» در قرآن مجید فراوان آمده است. در بسیاری از سورههای مکی کلمه «زکات» آمده و منظور زکات مستحبی است؛ زیرا وجوب زکات مسلماً بعد از هجرت پیامبر صلی الله علیه وآله به مدینه بوده است مثل آیات: نمل/ ۳، روم/ ۳۹، لقمان/ ۴ و فصلت/ ۷ و غیر اینها. ۴۱
۵. مخالفین میگویند: اگر ما به خلافت بلافصل حضرت علی علیه السلام ایمان داشته باشیم، باید قبول کنیم که مربوط به زمان بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله بوده، بنابراین حضرت علی علیه السلام در آن روز «ولیّ» نبوده، و به عبارت دیگر ولایت در آن روز برای او «بالقوه» بود، نه «بالفعل» در حالی که ظاهر آیه «ولایت بالفعل» را میرساند. ۴۲
پاسخ:
در سخنان روزمرّه و در تعبیرات ادبی بسیار دیده میشود که اسم یا عنوانی به افرادی گفته میشود که آن را بالقوه دارند، مثلاً انسان در حال حیات خود وصیت میکند و کسی را به عنوان «وصی» خود و «قیم» اطفال خویش تعیین مینماید و از همان وقت عنوان وصی و قیم به آن شخص گفته میشود، در حالی که شخص هنوز در حال حیات است و نمرده.
در روایتی که درباره حضرت علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله از طرق شیعه و سنی نقل شده است، میخوانیم: پیامبر صلی الله علیه وآله حضرت علی علیه السلام را «وصی» و «خلیفه» خود خطاب کرده است، در حالی که هیچ یک از این عناوین در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه وآله نباید صحیح باشد.
در قرآن نیز این گونه تعبیرات دیده میشود، از جمله در سوره مریم، آیه ۵، در مورد زکریا آمده است که از خداوند تقاضا کرد: (فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب ) در حالی که مسلم است منظور از «ولیّ» در اینجا سرپرستی برای بعد از مرگ او بوده. پس بسیاری از افراد، جانشین خود را در حیات خود تعیین میکنند و از همان زمان نام جانشین بر او میگذارند با اینکه جنبه بالقوه دارد. ۴۳
۶. همچنین مخالفین میگویند: چرا حضرت علی علیه السلام با این دلیل روشن شخصاً استدلال نکرد؟۴۴
پاسخ:
همان طور که در ضمن بحث پیرامون روایات وارده در شأن نزول آیه خواندیم، این حدیث در کتب متعدد از خود حضرتعلیه السلام نیز نقل شده است، از جمله: در مسند «ابن مردویه» و «ابی الشیخ» و «کنز العمال» و این در حقیقت به منزله استدلال حضرت به این آیه شریفه است.
در کتاب نفیس «الغدیر» از کتاب «سلیم بن قیس هلالی» حدیث مفصلی نقل شده است که: حضرت علی علیه السلام در میدان صفّین و در حضور جمعیت برای اثبات حقانیت خود دلایل متعددی آورد، از جمله استدلال به همین آیه بود و همچنان که در شأن نزول بیان شد: حضرت علی علیه السلام روز شورا نیز به همین آیه استدلال فرمود. ۴۵
۷. آنها میگویند: این «تفسیر» با آیات قبل و بعد سازگار نیست؛ زیرا در آنها ولایت به معنی «دوستی» آمده است. ۴۶
پاسخ:
چون آیات قرآن تدریجاً و در واقع مختلف نازل گردیده است؛ لذا همیشه با حوادثی پیوند دارد که در زمینه آن نازل شده، و چنان نیست که آیات یک سوره که پشت سر هم قرار دارند، همواره از نظر مفهوم و مفاد پیوند نزدیکی داشته باشند؛ لذا بسیار میشود که دو آیه پشت سر هم نازل شدهاند؛ اما در دو حادثه مختلف بوده و مسیر آنها به خاطر پیوند با آن حوادث از یکدیگر جدا میشود.
همچنین با توجه به اینکه آیه ولایت به گواهی شأن نزولش در زمینه زکات دادن حضرت علی علیه السلام در حال رکوع نازل شده است و آیات گذشته و آینده در حوادث دیگری نازل شده، نمیتوانیم روی پیوند آنها زیاد تکیه کنیم. به علاوه، آیه مورد بحث اتفاقاً با آیات گذشته و آینده تناسب نیز دارد؛ زیرا در آنها سخن از ولایت به معنی یاری و نصرت و در آیه مورد بحث سخن از ولایت به معنی رهبری و تصرف میباشد و شکی نیست که شخص ولیّ، سرپرست، متصرّف، یار و یاور پیروان خویش نیز خواهد بود. به عبارت دیگر، یار و یاور بودن یکی از شئون ولایت است. ۴۷
نتیجه گیری
از مجموع مطالب این مقاله نتیجه میگیریم: از جمله آیاتی که در شأن مولای متقیان حضرت علی علیه السلام نازل شدهاند و امامت بلافصل ایشان را اثبات مینمایند، آیات ۵۵ و ۵۶ سوره مائده است و هیچ تردیدی در آن نیست.
خدایا! ما را جزء شیعیان و محبین واقعی امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اولاد طاهرینش علیهم السلام قرار بده و زیارت آنان را در دنیا و شفاعت آنان را در دنیا و آخرت شامل حال ما بفرما!
منابع:
۱)مسار الشیعه، شیخ مفید (محمد بن محمد بن نعمان)، ضمن مجموعه نفیسه، مکتبۀ بصیرتی، قم، ۱۳۹۶ ق، ص۲۳(۵۹)؛ توضیح المقاصد، شیخ بهاء الدین محمد بن حسین عاملی، ضمن مجموعه نفیسه، مکتبۀ بصیرتی، قم، ۱۳۹۶ ق، ص۳۲(۵۴۴).
۲) مائده/ ۵۵ و ۵۶.
۳) همان.
۴) همان.
۵) تفسیر نور الثقلین، عبد علی بن جمعه حویزی با تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص ۶۴۷ و ۶۴۸، حدیث ۲۶۹؛ تفسیر صافی، فیض کاشانی، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ ق، ج۲، ص۴۶؛ المیزان، علامه طباطبایی، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق، ج۶، ص ۱۶؛ البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن، علامه طباطبایی، با تحقیق اصغر ارادتی، دفتر نشر آثار علامه طباطبایی، چاپ اول، ۱۳۸۳ ش، ج۳، ص۳۰۶.
۶)مجمع البیان، طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص ۳۲۴ و ۳۲۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۶، ج۲، ص ۳۱۹ و ۳۲۰، حدیث ۳۱۷۱؛ تفسیر نمونه، مکارم و همکاران، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ بیست و نهم، ۱۳۸۴ش، ج۴، ص۴۲۱ و ۴۲۲.
۷) مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۵.
۸) تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، با تحقیق سید طیب موسوی جزایری، دارالکتاب، قم، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش، ج۱، ص۱۷۰؛ نور الثقلین، ج۱، ص۳۴۵ و ۶۴۶، حدیث ۲۶۳؛ المیزان، ج۶، ص۱۷.
۹) اسباب نزول قرآن، علی بن احمد واحدی، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۲۰۲؛ مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۵؛ البیان فی موافقه بین الحدیث و القران، ج۳، ص۲۹۸.
۱۰) مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۵؛ البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن، ج۳، ص۲۹۹.
۱۱) المیزان، ج۶، ص۱۸؛ نورالثقلین، ج۱، ص۶۴۵، حدیث ۲۶۲.
۱۲) المیزان، ج۶، ص۱۹.
۱۳) نور الثقلین، ج۱، ص۶۴۸، ذیل حدیث ۲۶۹؛ البرهان، ج۲، ص ۳۱۸، ذیل حدیث ۳۱۶۷.
۱۴) تفسیر فرات کوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم با تحقیق محمد کاظم محمودی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۰، ص ۱۲۳-۱۲۹.
۱۵) البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن، ج۳، ص۲۷۴.
۱۶) انوار التنریل و اسرار التأویل، عبدالله بن عمر بیضاوی با تحقیق محمد عبد الرحمان مرعشی، دار احیاء الثراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۱۳۲.
۱۷) الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، محمود زمخشری، دارالکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۷ ق، ج۱، ص ۶۴۹.
۱۸) ترجمه المراجعات، سید شرف الدین موسوی با گزینش علی اصغر مروج و با ترجمه محمد جعفر امامی، بنیاد معارف اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۳۸۰ش، ص ۱۴۹ و ۱۵۰.
۱۹) همان، ص ۱۵۰ و ۱۵۱.
۲۰) تفسیر نمونه، ج۴، ص ۴۲۴ و ۴۲۵.
۲۱) مائده/ ۵۵.
۲۲) التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، با تحقیق احمد قصیر عاملی، دارالحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج۳، ص۵۵۹.
۲۳) مجمع البیان، طبرسی، ج۳، ص۳۲۶.
۲۴) مائده/ ۵۶.
۲۵) البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن، ج۳، ص ۳۰۶.
۲۶) همان، ص ۳۰۵.
۲۷) تفسیر نمونه، آیت الله مکارم و جمعی از نویسندگان، ج۴، ص ۴۳۳.
۲۸) تفسیر الکاشف، محمد جواد مغنیه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۸۲ و ۸۳.
۲۹) مفاتیح الغیب، فخرالدین رازی (محمد بن عمر)، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ۳۸۴ و ۳۸۵.
۳۰) تفسیر نمونه، آیت الله مکارم و جمعی از نویسندگان، ج۴، ص ۴۲۷.
۳۱) الکشّاف عن حقایق غوامض التنزیل، زمخشری، ج۱، ص ۶۴۹.
۳۲) ترجمه المراجعات، ص ۱۵۷ و ۱۵۸.
۳۳) مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج۱۲، ص ۳۸۶.
۳۴) تفسیر نمونه، آیت الله مکارم و جمعی از نویسندگان، ج۴، ص ۴۲۸.
۳۵) مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج۱۲، ص ۳۸۴.
۳۶) (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض).
۳۷)(اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا).
۳۸) (النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم).
۳۹) تبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، با تحقیق احمد قصیر عاملی، ج۳، ص۵۶۰؛ تفسیر نمونه، آیت الله مکارم و جمعی از نویسندگان، ج۴، ص ۴۲۹؛ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبد الحسین طیب، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ج۴، ص ۴۰۲.
۴۰) مفاتیح الغیب، فخر ازی، ج۱۲، ص ۳۸۶.
۴۱) تفسیر نمونه، آیت الله مکارم و جمعی از نویسندگان، ج۴، ص ۴۲۹ و ۴۳۰.
۴۲) مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج۱۲، ص ۳۸۵.
۴۳) تبیان، شیخ طوسی، ج۳، ص ۵۶۳؛ تفسیر نمونه، آیت الله مکارم و جمعی از نویسندگان، ج۴، ص ۴۳۰.
۴۴) مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج۱۲، ص ۳۸۵.
۴۵) تفسیر نمونه، آیت الله مکارم و جمعی از نویسندگان، ج۴، ص ۴۳۱.
۴۶) مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج۱۲، ص ۳۸۵.
۴۷)تفسیر نمونه، آیت الله مکارم و جمعی از نویسندگان، ج۴، ص ۴۳۱ و ۴۳۲.
ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان