فیلمسازی در سینمای هالیوود یکی از مهمترین روشهای ممکن است که توسط دنیای غرب برای به اصطلاح جا انداختن فرهنگ و ایدئولوژی غربی در زمینه پایان دنیا با وسعت و با کلیه امکانات مورد استفاده قرار گرفته است. در این نوع فیلمسازی با استفاده از «ژانر» یا گونه علمی ـ تخیلی همواره تصویری از آینده به شکلی داستانی و گیرا ترسیم گردیده و سعی شده تا با استفاده از عناصر تحلیل و هیجان و شگفتی به بیننده این گونه فیلمها بقبولاند که آینده جهان آن گونه خواهد بود که آنها تصویر میکنند. این مسئله تصویری ریشه در ادبیات دارد و کتب علمی ـ افسانهای نویسندگانی چون «ژولورن»، «ریبرادبری»، «هربرت جرج ولز» «آرتورسی کلارک» و تعدادی از نویسندگان رمانهای علمی ـ تخیلی را در بر میگیرد.
در تمام این آثار تنها به این نکته اشاره شده که غرب سفیدپوست با دسترسی به علم و فن آوری به پیشرفتهای حیرتانگیز بر همه چیز مسلط شده و بر همه ارکان عالم هستی، چنگ بیندازد. در واقع در اندیشه سلطهجوی غربی و به ویژه در آیندهنگری آنها به خوبی میتوان ندای فرعونیت و «انا ربّکم الأعلی» را شنید. از دیدگاه آنها معارضه و مبارزه با انسانها در آینده همواره مسئلهای حل شده است.
غربیها جهان را همواره شامل دو قطب پیشرفته و عقبافتاده دانستهاند. معیار چنین پیشرفت و پسرفتی، ترقی علمی و صنعتی و انباشت ثروت و قدرتهای سیاسی و نظامی و اقتصادی است، در حالی که دیگر برای همگان این حقیقت افشا گردیده که اختلاف شرق و غرب از ابتدا به ویژه در سالهای جنگ سرد (۱۹۹۱ـ۱۹۴۶) یک بازی سیاسی بود برای تحمیق مردم تا آنان را با انتخاب یکی از دو برقدرت به عنوان قیّم و سرپرست و پشتیبان داشته باشند؛ حال آنکه حقیقت ماجرا چیز دیگری بود. هر دو ابرقدرت یک ماهیت داشتند که آن هم استکبار و سلطهجویی بود. حتی بعداً افشا شد که شرق مارکسیست خود زاییده و آلت فعل غرب مالاندوز بوده است.
هالیوود همواره درباره جنگ جهانی آینده، خطر بمباران هستهای، انفجار جمعیت و فاجعه گرسنگی، آلودگی محیطزیست و بیماریهای همهگیر و مهلک و غیره تبلیغات فراوانی از طریق فیلم، نوار ویدیویی و سیدی و دیویدی به سرتاسر جهان داشته است. هدف اصلی و پشت پرده سیاستگزاران سینمایی آمریکا ترساندن مردم دنیا، تحمیل راهحلهای از پیش ساخته شده و محکم کردن بندهای بردگی و اسارت آنها است، نه آنکه بخواهند توجه انسانها را به خطراتی که بشر در پیش رو دارد، جلب کنند. باید توجه کرد که در واقع تصویر حقیقی جهان، تصویر یک جنگ و مبارزه اساسی بین دو نیرو است: یکی قدرتهای استکباری با همه ترفندهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و مجهز به یک شبکه تبلیغاتی وسیع شامل وسائل ارتباطجمعی و دوم تودههای عظیم و بیکاران چندمیلیاردی انسانها که در سرتاسر جهان، حتی در همان کشورهای به اصطلاح متمدن و ابرقدرت و قلدر حضور دارند.
- فرجام جهان از دیدگاه هالیوود اصولاً بر اساس دو اصل دنبال شده است: یکی آنکه بشر به دلیل پرداختن به انرژی هستهای و در نهایت بمب اتمیباعث نابودی حیات در کره زمین خواهد شد، و دیگر آنکه یک برخورد نهایی بین نیروهای شرّ و کافر (اعراب و مسلمانان) علیه مسیح موعود و کشور بزرگ اسرائیل به نابودی و تخریب اکثر شهرهای جهان میانجامد و این همان جنگ «آرمگدون» است که حاوی بخشی از اعتقادات بنیادگرایان انجیلی امریکا است که یک پنجم آمریکا را تشکیل می دهند. آنها ضمن در آمیختن مسیحیت با صهیونیسم، منتظر آن واقعه ـ حضور مسیح(ع) ـ، برپایی مملکت بزرگ اسرائیل و ساخت معبد «هیکل سلیمان» بر خرابههای مسجدالاقصی هستند. در اینجا نگاهی به تاریخ استفاده از انرژی هستهای به عنوان یک سلاح کشتارجمعی خواهیم داشت.
- کشف بمب اتم و نقش دانشمندان یهودی
در سال ۱۹۳۹م. «لئوسیلارد» فیزیکدان یهودی اهل مجارستان، از جمله افرادی بود که خبر شکستن هسته اورانیوم را دنبال میکرد. وی میدانست که اگر مقداری اورانیوم شکسته شود، انرژی حاصل از آن بسیار زیاد و انفجاری خواهد بود. به علاوه نیروی انفجاری مقدار خیلی کمی از اورانیوم با هزاران تن از مواد منفجره معمولی برابر است. او به دلیل توسعهطلبی و محدودیتهایی که «هیتلر» برای یهودیان ایجاد کرده بود، اروپا را ترک گفته و به امریکا مهاجرت کرد و در آنجا با «آلبرت انیشتین» دانشمند یهودی که وی نیز از آلمان فرار کرده بود، ملاقات کرد. چندی بعد بزرگان قوم یهود در امریکا انیشتین را واداشنتد که نامهای به «فرانکلین روزولت» ـ رئیسجمهور وقت امریکا ـ نوشته و وضعیت این اختراع جدید و امکان دستیابی هیتلر به آن را شرح دهد. البته لازم به ذکر است که آلمان نازی در دوران جنگ جهانی دوم بمب اتمی نساخت، گرچه تعداد زیادی از فیزیکدانان آلمانی که از کشورشان فرار کرده بودند، مسلماً برنامه تحقیقات هستهای داشتند. اما در سال ۱۹۴۲ مخازن اساسی آنها در کشور نروژ منفجر شد و برنامه تحقیقاتی نظامی آنها دچار رکود گردید. از آن تاریخ به بعد آلمان تحقیقات نظامی خود را در ساختن بمبهای راکتدار خودکار متمرکز ساخت و باید اضافه کرد که تا سال ۱۹۴۵ آلمان نازی راه درازی در ساختن سلاح هستهای در پیش داشت.
به هر حال انیشتین نامهای به روزولت نوشت و طرح ساخت و تولید بمب اتمی را به وی توصیه کرد. در اینجا نکتهای تاریخی وجود دارد. در سال ۱۹۴۷ به آلبرت انیشتین معروف پیشنهاد شد که اولین رئیسجمهور اسرائیل باشد. او تقریباً این پیشنهاد را پذیرفته بود ولی در نهایت منصرف گردید.
تاریخ نامه مذکور به رئیسجمهور آمریکا، دوم ماه آگوست ۱۹۳۹ بود و یک ماه بعد، جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز گردید. در تاریخ هشتم دسامبر سال ۱۹۴۱ بالاخره روزولت دستور تولید بمب هستهای را صادر کرد. درست روز بعد، ارتش ژاپن به «پرلهاربور» حمله کرد و ایالات متحده خود را درگیر جنگ جهانی دوم یافت. دانشمندان مقیم امریکا و انگلستان که بعضی از آنها نیز یهودیان فراری از کشور آلمان و کشور ایتالیا بودند، علناً اعلام کردند، از اینکه هیتلر به اسرار ساختن بمب اتم پی برده و آن را تولید کند وحشت دارند و حتی پیشبینی میشد که در این صورت هیتلر فاتح جنگ و آلمان قدرتمندترین دولت جهان خواهد شد. در سال ۱۹۴۱ نیز یک کمیته
علمی ـ سیاسی به نام «ماد»، (MAAD) طی گزارشی محرمانه به دولت انگلستان خواستار تولید بمب اتمیشد و تأکید کرد که بدون تردید انجام این امر نتایج قاطعی در جنگ خواهد داشت.
- پروژه مانهاتان و آغاز عصر اتم
در سال ۱۹۴۲ یک پروژه نظامی تحقیقات اتمی در آمریکا تأسیس شد. این پروژه بسیار سرّی بود و میلیونها دلار برای ساختمان ایستگاههای تحقیقاتی آن خرج شد. طولی نکشید که هزاران دانشمند، تکنسین و مهندس در آن استخدام شدند. «انریکو فرمی» دانشمند ایتالیایی که قبلاً در سالهای دهه ۱۹۳۰ در مورد سرعت نوترونها و برخورد آنها با هسته اتم پژوهشهای مفیدی انجام داده بود نیز به آمریکا پناهنده شد و رهبری گروه تحقیق در زمینه واکنشهای زنجیرهای حاصل از شکستن هسته اتم را بر عهده گرفت. پروژه مانهاتان تحت کنترل یک ژنرال ارتش آمریکا به نام «لسلی گرووز» بود و یک فیزیکدان آمریکایی به نام «جی.رابرت اوپنهایمر» سرپرستی تیم تحقیقاتی را که شامل برخی از درخشانترین فیزیکدانان جهان مانند «فرمی» بودند بر عهده داشت.
البته نخستین راکتور هستهای در سال ۱۹۴۲ در شیکاگو زیرنظر فرمی ساخته شده بود. در این راکتور تجزیه هسته یا تولید نیرو از اتم به طور مداوم صورت میگرفت و واکنش زنجیرهای کنترل شده هم به دست آمده بود. این تجارب موفقیتآمیز نشان میداد که ساختن بمب اتمی و همچنین استفاده از نیروی اتمیبرای مقاصد صلحجویانه امکانپذیر است. این رویداد را آغاز «عصر اتم» مینامند.
پس از آن با استفاده از روشهای گوناگون اورانیوم و پلوتونیوم کافی برای استفاده در چند بمب تولید شد. مهندسان بمب را طرحریزی کردند و بررسی نمودند که چگونه میتوان به وسیله بار «تی.ان.تی» آن را منفجر کرد و این تجربهها تا اواسط سال ۱۹۴۵ تکمیل شد.
ادامه دارد…
ماهنامه موعود شماره ۶۵