اطمینان نسبت به یک روایت، مقامی پایینتر از یقین و فراتر از جواز عمل و حجیّت است. یقین معمولاً نسبت به روایات متواتر حاصل میشود. روایت متواتر به خبری گویند که سلسله راویان حدیث در هر طبقه و در هر مرحله به حدی برسند که امکان توطئه و همدستی بر دروغ در مورد آنها داده نشود.
اطمینان نسبت به یک روایت، مقامی پایینتر از یقین و فراتر از جواز عمل و حجیّت است. یقین معمولاً نسبت به روایات متواتر حاصل میشود. روایت متواتر به خبری گویند که سلسله راویان حدیث در هر طبقه و در هر مرحله به حدی برسند که امکان توطئه و همدستی بر دروغ در مورد آنها داده نشود.[۱] عنوان اطمینان معمولاً برای روایات آحادی استفاده میشود که با قراین اطمینان آور همراه است.
اطمینان به روایت، ممکن است از جهت سند، یا دلالت، یا قراین دیگر، و یا مجموع آنها به دست آید. گاه یک روایت با سند صحیح، ممکن است اطمینانآور نباشد؛ هر چند بتوان به لحاظ صحت سند بر طبق آن عمل کرد؛ اما روایتی با سند حسن، یا حتی ضعیف، از راههای دیگر اطمینانآور باشد. بنابراین؛ ارزیابی سند یا دلالت به تنهایی، نمیتواند ملاک اطمینان یا عدم اطمینان باشد.
ارزیابی سند یک روایت را «علم رجال» و «مصطلح الحدیث» بر عهده دارند. در علم رجال از احوال یک یک رجال (راویان) سند از لحاظ اسلام، عدالت، بلوغ، ایمان، عقل و دیگر موارد لازم بحث میشود، و سند روایت بر اساس نتایج به دست آمده در زمره احادیث صحیح، موثق، حسن و یا ضعیف قرار میگیرد. حدیث صحیح به روایتی گفته میشود که: راویان آن امامی و عادل باشند و از امام نقل کنند، و خبرموثق به روایتی گفته میشود که راویان آن یا بعضی از راویان آن غیر امامی، ولی موثق باشند. به غیر موثق «قوی» نیز گفته میشود.
خبر حسن به روایتی گفته میشود که راویان یا برخی از راویان آن ممدوح (ستایش شده) باشند ولی بر عدالت آنها تصریح نشده باشد.
و خبر ضعیف خبری است که ویژگیهای انواع دیگر را نداشته باشد.[۲] هر یک از موارد یاد شده و یا برخی از آنها خود مراتبی دارد که در کتابهای مربوط به دانش «علم الحدیث» و رجال شناسی به تفصیل آمده است.[۳]در علم «مصطلح الحدیث» از کیفیت نقل حدیث؛ از جهت اتصال و انقطاع زنجیره حدیث و یا اساساً داشتن و نداشتن سند (ارسال) و مانند آن سخن میرود، و روایات و احادیث به گونههای مختلفی طبقهبندی میشود.[۴]حدیث شناسان معمولاً به روایات صحیح و موثق اعتماد میکنند، و روایات حسن و ضعیف را تنها در صورتی که با قراین صحت همراه باشند، میپذیرند، ولی این تمام سخن نیست؛ چه این که روایت باید از نظر محتوا نیز ارزیابی شود.
«درایه الحدیث» و یا «فقه الحدیث» دانشی است که عهدهدار بررسی محتوای حدیث است و حدیث پژوهان بعد از ارزیابی حدیث، و صورتی آن حدیث را مورد پذیرش قرار میدهند که چهار شرط کلی در آن موجود باشد:
الف) مطابقت و یا عدم مخالفت با کتاب خدا.
ب) موافقت و یا عدم مخالفت با سنّت قطعی.
ج) موافقت یا عدم مخالفت با دلایل عقلی.
د) عدم مخالفت با آنچه امامیه بر آن اجماع و اتفاق کردهاند.
این چهار مورد؛ از مهمترین شرایط و شواهد صحت یک روایت است؛ ولی شواهد و قراین دیگری نیز وجود دارد که در منابع «فقه الحدیث» بیان شده است؛ برای مثال، میتوان از قراین ذیل یاد کرد:
ـ با مسلمات تاریخی مخالف نباشد؛ بنابراین، حدیث رفع جزیه از یهود خیبر به استناد عهدی که در خیبر به دستور رسول اکرم(ص) و به دست معاویه نوشته شده، باطل است؛ زیرا، بر اساس منقولات مسلم تاریخی، معاویه در جنگ خیبر هنوز مسلمان نشده بود.[۵]ـ با هدف و مقصد شارع مخالف نباشد؛ بنابراین، روایت ـ «خیرکم بعدالماتین من لا زوجه له ولا ولد» بهترین شما کسی است که بعد از دویست سال دیگر زن و فرزند نداشته باشد، باطل است.[۶]ـ بر خلاف سیره و رفتار و گفتار عقلا نباشد؛ بنابراین، روایت «الدیک الابیض حبیبی و حبیب جبرئیل» و مانند آن باطل است.[۷]ـ مبالغه در موضوعهای بیاهمیت و کوچک؛ مانند: واجب شدن بهشت برای کسی که فلان گل را ببوید و یا فلان میوه را بخورد.
ـ اضطراب معنا و غلطهای فاحش ادبی و مانند آن.[۸]شهرت حدیث و اعتماد و عمل دانشمندان و عالمان حدیث شناس یا بیاعتنایی آنها نیز از جمله قراین مورد استفاده در ارزیابی حدیث است؛ بنابراین ممکن است یک روایت موثق بر یک روایت صحیح ترجیح داده شود به این دلیل که بزرگان مکتب روایت موثق را بر صحیح ترجیح دادهاند.[۹]
پی نوشت ها:
[۱] . ر.ک: سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، قم، مؤسسه الامام الصادق(ع)، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ص۲۳ـ۲۶.
[۲] . همان، ص۴۸.
[۳] . همان، الفصل الثانی و الثالث.
[۴]. بر اساس تعریف شهید اول (محمد بن مکی).
[۵] . ر.ک: مدیر شانهچی، کاظم، علم الحدیث، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سیزدهم، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۵.
[۶] . همان.
[۷] . همان.
[۸] . اصول الحدیث و احکامه، همان، ص۵۸ـ۵۹؛ علم الحدیث، همان، ص۱۲۳ـ۱۲۴.
[۹] . توضیح اینکه: ممکن است قراینی در اختیار آنها بوده که در گذر زمان از بین رفته و به دست ما نرسیده است، و گرنه هیچ دلیلی بر این ترجیح دادن از سوی بزرگان حدیث شناس وجود ندارد. البته این تنها یک قرینه است و ممکن است قراین دیگری نیز دخیل باشد.
____________________
مرکز پاسخگویی به شبهات