او به سر، دجال یک چشم لعین اى خدا فریادرس نعمالمعین
محمود جعفر کلهر
در فرهنگ جدید عربى – فارسىمنجدالطلاب و فرهنگ لاروس معانىلغت دجال چنین آمده است: «آب طلا، گروه بزرگ انبوه، دروغگو، فریبندهلقب مسیح کذاب که در آخرالزمانظهور کند.»
مرحوم علامه علىاکبر دهخدااین لغت را در لغتنامه خود، هم باتشدید «جیم » و هم بدون تشدید«جیم» ضبط نموده است.
مهدى پرتوى آملى درباره اینلغت مىنویسد: «دجال صیغه مبالغهاز لغت دجل و به معنى خدعه،نیرنگ، حیله و باطل است.»
شادروان دکتر محمد خزائلىتعبیرى زیبا و ظریف از لغت دجالکرده است: «دجال کلمهاى مرکباست و الف و لام آن همان الف ولامى است که در نامهاى دانیال وخرقیال هم وجود دارد و به معنى«خدا» ست. جزء اول آن هر چه باشدبه معنى «ضد» و «دشمن» است ودور نیست که با «دژ»، «دشمن» و«دشوار» همریشه باشد. (۱)
بنابراینتعبیر، دجال یعنى : ضدخدا، دشمنخدا.
- شکل ظاهرى «دجال»
او به سر، دجال یک چشم لعین اى خدا فریادرس نعمالمعین
- نام اصلى، کنیه، محل اقامت و محل ظهور دجال
نام اصلى دجال، «صائد بن صید»و کنیهاش «ابویوسف» است. ازمادرى یهودى به نام «میمونه» بهدنیا آمده و در جزیرهاى به یکصخره بسته شده است. چون سالاز چهارصد هجرت بگذرد، بایدمنتظر بود تا ظاهر شود و این ازعلامات آخرالزمان است.
خراسان و کوفه از نقاطى هستندکه به عنوان محل خروج و ظهوردجال ذکر شدهاند. خاقانى شاعرنامى قرن ششم
هجرى قمرى محلظهور دجال را چنین ذکر مىکند:
نه عیسى راست از یاران کمینه سوزنى دربر؟ نه سوزن شبه دجال استیک چشم و صفاهانى (۲)
- کیفیتخروج دجال
کیفیتخروج دجال به این ترتیباست که سه سال قبل از خروجش دردنیا قحط و خشکسالى مىشود. بهاین صورت که سال اول، ثلثباران وسال دوم دو ثلثباران معمولىنمىبارد و سال سوم حتى یک قطرهباران از آسمان به زمین نمىبارد ویک برگ سبز از زمین روییدهنمىشود. در این موقع که گرسنگى وتشنگى بر عالمیان سایه افکندهاست، دجال خروج مىکند. هنگامهعجیبى بر پا مىشود و دجال به کمکپیروانش بر تمام شهرها مسلطمىشود و «بیتالمقدس» را کهساکنانش حاضربهتسلیمنمىشوند، محاصره مىکند. در چنین زمانى بههنگام نماز صبح و یا عصر، حضرتمهدى صاحبالزمان علیه السلام ظهورمىکند و با جماعت محصورین بهنماز مىایستد. حضرت عیسى بنمریم علیه السلام نیز از آسمان فرود مىآیدو به صاحبالامرعلیه السلام اقتدا مىکند.آنگاه حضرت صاحبالزمان علیه السلام ازحصار خارج شده، دجال و پیروانشرا از میان برمىدارد.
- دجال در اعتقادات مسیحیت
مسیحیان دجال را «مسیح کذابو دروغین» مىدانند که دشمن وضدمسیح (۳) است. قاموس کتابمقدس (صفحه ۴۶۰) دجال را اسمعام و دجال و دجالان را کسانىمىداند که تجسم مسیح را تکذیبمىکنند. در همین کتاب آمده است کهکلمه دجال در جایى دیگر جز دررساله «یوحنا» یافت نمىشود ومقصود از دجال کسى است که بامسیح مقاومت و ضدیت مىنماید ومدعى آن باشد که خود او در جاىمسیح است و در رساله اول یوحنا، مىگوید: «و هر روحى که عیساىمجسم شده را انکار کند از خدانیست. این است روح دجال، کهشنیدهاید، مىآید و الان هم در جهاناست» و نیز مىگوید: «دروغگوکیست؟ جز آنکه مسیح بودن عیسىرا انکار کند و آن دجال است.»
- نشانىهاى دقیق دجال ازکلام امیرمؤمنان على علیه السلام
«اسبغ بن نباته» از امیرالمؤمنینعلیه السلام پرسید: «یا امیرالمؤمنین دجالکیست؟ فرمودند که: آگاه باشید، دجال «صائدبنصید» است و شقى کسى است که او را تصدیق کند و سعید کسى است که او را تکذیب کند…و از دهى که معروف به یهودیهاست، خروج مىکند. چشم راستشاز اصل خلقت ندارد به طورى کهگودى حدقهاش نیست و دیگرى کهدر پیشانیش است، مانند ستارهصبح مىدرخشد و در چشمش مانندپارچه گوشت چیزى است گویا که باخون ممزوج است و در میانچشمش لفظ «کافر» نوشته شده بهطورى که همه کس آن را مىخواند خواه نویسنده باشد و خواه نه . بهدریاها داخل مىشود و آفتاب با وىسیر مىکند و در پیش رویش کوهىاست از دود و در پشتسرش کوهسفیدى است که خلایق چنینمىدانند که آن طعام است و در ایامقحط شدیدى خروج مىکند وبهدرازگوش سبز یا خاکسترى رنگسوار شود و زمین در زیر پایشپیچیده مىگردد و به هیچ آبنمىگذرد مگر اینکه خشکیدهمىشود به طورى که جایش تا روزقیامتخشک مىماند وبه آواز بلندندا مىکند، به نوعى که همه جن وانس و شیاطین، که در ما بین مشرقو مغرباند صداى او را مىشنوند.چنین مىگوید:
«اى دوستان من! به زودى بهسوى من آیید. منم آن کسى کهمخلوقات را خلق نمود و ایشان را درمحکم نمودن ترکیبشان با هممساوى گردانید و اندازه صورتها وهیاتهاى ایشان راتعیین نمود و منمآن پروردگار شما که بر همه اشیاقادر است.»
و این دشمن خدا، اینها را دروغمىگوید، زیرا که او مردى است کهطعام مىخورد و در بازارها راهمىرود و پروردگار شما کور نیستو طعام نمىخورد و راه نمىرود و ازمکانى به مکان دیگر منتقل نمىشود.آگاه شوید بدرستى که بسیارى ازتابعان او در آن روز اولاد زنا وصاحبان طیلسان سبز هستند و آنپارچهاى است مانند ردا که بر سر ودوش انداخته مىشود.
خداوند عزوجل او را در شهر«شام» در بالاى تلى که معروف استبه تل «افیق» سه ساعت از روز«جمعه» گذشته به دست کسى کهمسیح بن مریم علیه السلام در پشتسرشنماز مىگزارد، به قتل مىرساند.آگاه شوید بدرستى که بعد از اینطامه کبرى واقع خواهد شد و آنخروج دابه (۴)
از زمین است. بعد از آنامام على علیه السلام فرمودند که : از منمپرسید که بعد از خروج دابه چهواقع خواهد شد. درآن حال «ترال بنسبره» به صعصعه گفت که:امیرالمؤمنین از این کلام اعجازنظام، چه چیز اراده نموده؟صعصعه گفت: یابن سبره! کسى کهعیسىبنمریم علیه السلام در پشتسرشنماز مىگزارد، امام دوازدهماست!» (5)
- سیماى دجال در ادب فارسى
دجال چیست؟ عالم و، شب چشم کوراوست وین روز چشم روشن او کیست، بىریب عالم دجال تست و تو به دروغش بستهاى و ماندهاى و گشته یگانه
از دیگر شاعرانى که مضامینزیبایى از کلمه دجال ساخته، «افضلالدین بدیل بن على خاقانى»شاعر قرن ششم هجرى است. دربین شاعران، خاقانى بیشتر از همه،این کلمه را در شعرخود آورده است.دجال ۲۲ بار در شعر خاقانى دیدهمىشود. در شعر برخى شاعراندیگر کمابیش این کلمه دیده مىشود.بعضى ترکیبات و مضامین کهشاعران بااستفاده از کلمه دجالساختهاند، چنین است:
– دجال بند، آن که دجال را به بندمىکشد.
قلزم دجله عطا، مهدى دجال بند کسرى جمشید جام خسرو خورشیدفر
مجید بیلقانى
– دجال جفا، کنایه از دغلکار وستمگر
لب بگشا، هیکل عیسىبخوان کز دم دجال جفا مردهاند
مولوى
– دجال چشم، کنایه از یک چشم
چرا سوزن چنیندجالچشماست کهاندرجیب عیسى یافت ماوا
خاقانى
– دجال خلقت، کنایه از بدنهاد
گر او هست دجالخلقتبهرغمش تو را کم ز عیسى مریم ندارم
خاقانى
– دجال راى، کنایه از بداندیش
چه مىخواهى از این دجال رایان چه مىجویى ازاین مهدى نمایان
عطار نیشابورى
– دجال شکل، کنایه از فریبکار
کید این دجال شکلانآخراندرچهفتاد چون لواى مهدى آخرزمان آمد پدید
مجید بیلقانى
– دجال طبع، کنایه از بدنهاد وستمپیشه
از این دجال طبعان وارهد دور نماند کار و بار عالم این طور
وحشى بافقى
– دجال فعل، کنایه از فریبنده
نه روحالله بر این دیر است چون شد چنین دجال فعل این دیر مینا
خاقانى
– دجال کیش، کنایه از دروغگو وبدکردار
پى دجال کیشان برگرفته به تو نیرنگ ایشان درگرفته تو را دجال شد چون هادى راه به جز دوزخ کجا یابى وطنگاه
وحشى بافقى
– دجال عالم سوز، اشاره بهفریب دادن دجال جهانیان را.( فراگیرشدن ظلم و ستم در عالم)
اى دریغا مهدیى، کامروز از هر گوشهاى یک جهان دجال عالم سوز سر برکردهاند
سنایى
دجال در ادبیات عرفانى نیز، گذشته از تعبیرات و معانى دینى وکلامى، کنایه از اهل نیرنگ و حیلهاست.
- کلام آخر درباره «دجال»
به نظر مىرسد که خروج دجال وفتنه او در جهان و کشته شدنش بهدستحضرت مهدى علیه السلام، نمودار ورمزى ازجنگ «نور» و «ظلمت» باشد.بیان دیگرى از مبارزه نیکى و بدى وپیروزى نهایى روشنى و خیر برتاریکى و شر که در فرهنگ ایران بهصورتهاى گوناگون مطرح است ودر اقوام و ملل دیگر هم سابقه دارد.در اوستا کتاب مقدس زرتشتیان هماز جنگ اهریمن و اهورامزدا،گفتگوهاست و آیینمانویان هم براساس درگیرى دائمى نور و ظلمتپىریزى شده است.
به هر حال، روزى که دجال ظهورکند و جهان، پر از ظلم و ستم باشد، حضرت مهدى صاحبالزمان علیه السلاممىآید و ریشه ظلم و بیداد رابرمىکند و طومار دجال و دجالصفتان را در هم مىپیچد و آنهنگامىاست که این آیه شریفه براىچندمین بار مصداق پیدا مىکند:
«و قل جاءالحق و زهقالباطل انالباطل کان زهوقا» (7)
و به امتتبگو که رسول حق آمد وباطل را نابود ساخت که باطل خود لایقمحو و نابودى ابدى است.
و آن روزى است که وعده الهىتحقق پیدا کند:
«ونرید ان نمن علىالذیناستضعفوا فىالارض و نجعلهمائمه و نجعلهمالوارثین» (8)
و ما اراده کردیم که بر آن طایفه ذلیل وضعیف در آن سرزمین منت گذارده و آنهارا پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث ملک وجاه فرعونیان گردانیم.
ماهنامه موعود شماره ۴
۱. اعلام قرآن، ص ۴۷۹; پرتوى آملى، مهدى، به نقلاز ریشههاىتاریخىامثالوحکم، ج ۱، ص ۴۳۶.
۲.دیوانخاقانى، پیراستهدکترمیر جلالالدینکزازى، ج ۱، ص ۶۱۶.
۳. Antichriste
۴. دابه: دابهالارض: ۱. موریانه، ۲. جانورى عظیمالجثه که در آخر الزمان پدید آید و آن نشانه نزدیکى قیامت است.
۵. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۴۸۲.
۶. سوره اسرا (۱۷)، آیه ۸۱.
۷. سوره قصص (۲۸)، آیه ۵.