آنچه در این نوشتار تقدیم میگردد، نمونههایی از سیره شیرین و گوارای امام علی(ع) میباشد که بیان میکند گستره غدیر و امام غدیر، تمامی انسانیت را دربرمیگیرد. کافی است تنها یک نمونه از این سیره یا فرازی از نامه امیرمؤمنان، علی(ع) به مالک اشتر و دیگر خطبههای آن حضرت را برای مظلومان جهان، بلکه همه انسانها تبیین کنید تا ببینید که چه زیبا و عاشقوار به سویش میشتابند و به سان پروانه گرد شمع وجود نازنینش طواف میکنند
آنچه در این نوشتار تقدیم میگردد، نمونههایی از سیره شیرین و گوارای امام علی(ع) میباشد که بیان میکند گستره غدیر و امام غدیر، تمامی انسانیت را دربرمیگیرد. کافی است تنها یک نمونه از این سیره یا فرازی از نامه امیرمؤمنان، علی(ع) به مالک اشتر و دیگر خطبههای آن حضرت را برای مظلومان جهان، بلکه همه انسانها تبیین کنید تا ببینید که چه زیبا و عاشقوار به سویش میشتابند و به سان پروانه گرد شمع وجود نازنینش طواف میکنند؛ چنانکه آن حضرت، خود فرمودند:
«فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیمِ الْعِطَاش؛ ۱
شما باید عترت پیامبر خویش را در بهترین منازل «قرآن» جا دهید [والاترین آیات قرآن را در شأن ایشان بدانید] و بهسان عطشزدگان به سویش هجوم برید.»
یعنی زیباترین آیات قرآن درباره هدایت و تربیت معنوی انسانهاست؛ آیاتی که چشمهسار زلال امامت و ولایت اهل بیت(ع) را تبیین و ارائه میکند و تردیدی نیست که تشنگان کویرِ متمدّن دنیای امروز، آنگاه که بدین چشمهساران صاف و گوارا دست یابند، به سویشان خواهند رفت؛ بلکه به سوی ایشان هجوم خواهند برد و خواهند کوشید گوی سبقت را از دیگران ربوده و زودتر از بقیه به دامان مقدّس ایشان تمسّک بجویند و به آنان توسّل یابند. این حقیقت نیز باید روشن باشد که چنین نیست که اهل بیت(ع) چشمههایی پر آب و حتّی همچون اقیانوسند و دیگران کم آب؛ خیر. در غیر اهل بیت(ع) حتّی قطرهای آب از ماءمعین هدایت و نهر خروشان تربیت و معنویّت پیدا نمیشود. بدین سخن زیبای حضرت باقرالعلوم(ع) بنگرید:
«یَمُصُّونَ الثِّمَادَ وَ یَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِیمَ؛ ۲
مردمان را بنگرید -که در پی تشنگی معنوی خویش ـ نهر خروشان علم و هدایت الهی، یعنی اهل بیت(ع) را رها کرده و [به دنبال مذاهب و مکاتب کاذب دیگران] رطوبت خاکهای نمناک بیگانه را میمکند.»
بگذریم!
نگاه علی(ع) به انسان
پیش از بیان سیره عملی علی(ع)، باید به نوع نگاه آن حضرت به انسان اشاره کنیم؛ زیرا سیره عملی هرکس، از دیدگاه او برمیخیزد. در نگاه علوی، هرکس، پیش از نژاد و مذهب و فکرش، یک انسان است و حرمت و کرامت دارد و در حکومت اسلامی، باید جایگاه و حرمتش حفظ شود. جمله معروف آن حضرت در نامه خطاب به مالک اشتر، این است که:
«إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْق؛
افراد جامعه حقوق برابر دارند و نباید این حقوق ضایع شود؛ زیرا هر انسانی، یا برادر دینی توست یا همنوع تو.»
باید اذعان کرد تمامی حقوق دینی افراد مؤمن و حقوق بشر تمام انسانها در همین دو جمله کوتاه، نهفته و مندرج است و چنین نگاه جامع و عمیقی در هیچیک از پیماننامهها، کنوانسیونها و اعلامیههای بینالمللی دیده نمیشود. در سخنی دیگر، آن حضرت فرمودند:
«النَّاسُ کَأَسْنَانِ الْمُشْطِ سَوَاءٌ؛ ۳
مردم مانند دانههای شانه مساوی و برابرند.»
و در کلامی دیگر فرمودند:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ آدَمَ لَمْ یَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَهً وَ إِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ أَحْرَار؛ ۴
ای مردم! هیچ انسانی برده و کنیز زاده نشده و همگان آزادند.»
با این نگاه است که سیره شگفتانگیز آن حضرت درباره انسانها شکل میگیرد و باعث افتخار میگردد.
اینک به برخی از نمونههای سیره علوی اشارهای کوتاه میکنیم:
الف) تعامل امام علی(ع) با فرزندان و خانواده خود
۱. دختر امام
علیبن رافع میگوید:
من نگهبان بیتالمال و کاتب علیّبن ابیطالب(ع) بودم. روزی دختر امام(ع) کسی را نزد من فرستاد و گردنبندی عاریه گرفت تا در روز «عید قربان» از آن استفاده کند. وقتی امیرمؤمنان علی(ع) فهمیدند، مرا نزد خود خواستند و با خشم و ناراحتی فرمودند:
«آیا به مسلمانان خیانت میکنی؟ اگر مجدّداً مرتکب چنین کاری شوی، مجازات خواهی شد. سوگند میخورم! اگر دخترم گردنبند را بدون شرط امانت و ضمانت گرفته بود، دستش را به جرم دزدی قطع میکردم و او اوّلین زن هاشمیبود که به این جرم دستش قطع میشد.» هنگامیکه این موضوع به اطّلاع دختر علی(ع) رسید، به پدر گفت: ای امیرمؤمنان! من دختر شما و پاره تنتان هستم. چه کسی سزاوارتر از من به استفاده از آن گردنبند است؟! امیرمؤمنان(ع) فرمودند:
«ای دختر علی! هوای نفس، تو را از راه حق خارج نسازد. آیا همه زنان مهاجر در این عید، چنین زینتی دارند؟»۵
۲. خواهر امام
روایت شده است که امّ هانی، خواهر امام علی(ع) نزد آن حضرت آمد و امام ۲۰ درهم از بیتالمال را به او دادند. سپس به کنیز امّهانی که عجم بود نیز همین مقدار داد. خواهر امام برآشفت و به امام گفت: باید به من پول بیشتری بدهی. امام فرمودند:
«من در قرآن دقّت کردم؛ امّا هیچ امتیازی بین فرزندان اسماعیل(یعنی اعراب) و فرزندان اسحاق (یعنی غیر اعراب) نیافتم.»۶
این روایت، علاوه بر برخورد عادلانه امام با خواهر خود، بیانگر مبارزه آن حضرت با تبعیض طبقاتی نیز هست.
۳. برادر امام
برخورد عدالتآمیز حضرت با عقیل، برادر خود و نزدیک کردن آهن گداخته به دست او (در حالیکه رنگ و روی عقیل و فرزندانش از گرسنگی و فقر، بسیار رقّتانگیز بود و عدم عطای یک در هم بیشتر از حقّ عقیل به او) نیز در «نهجالبلاغه» معروف است.
ب) تعامل با عرب
شخصی به نام حرث میگوید:
من نزد علی(ع) بودم که دو زن آمدند و ادّعای فقر و تنگدستی کردند. حضرت به هر یک از آنان غذا و لباس و نیز ۱۰۰ درهم پول داد. یکی از آن زنها اعتراض کرد و گفت: من عرب هستم و آن یکی از موالی (عجم) است؛ شما چرا به ما برابر کمک کردی؟ امام فرمودند:
«من قرآن خوانده و در آن خوب نگریستهام؛ ولی ندیدهام که در آن، برای فرزندان اسماعیل (اعراب) و فرزندان اسحاق (غیر اعراب) به قدر بالپشهای نیز برتری باشد.»۷
مشابه این قضیه را نیز در مورد قبلی مشاهده کردیم؛ موارد دیگر هم وجود دارد که از بیان آنها صرف نظر میکنیم.
ج) تعامل با انسانهای مستمند غیرمسلمان
۱. پیرمرد مسیحی نابینا
روزی امام به پیرمردی نابینا و ناتوان برخورد کردند. از همراهان پرسیدند: «ما هذا؛ این چیست؟» (این چه وضعی است؟ این چه پدیده زشتی در حکومت علی(ع) است؟) گفتند: یا امیرالمؤمنین! این مرد نصرانی است (ناراحت نباشید). حضرت فرمودند:
«تا جوان و توانمند بود، از او کار کشیدید. تا پیر و ناتوان شد، حال به او چیزی نمیدهید؟ خرج او را از بیتالمال بدهید.»۸
یکی از اصحاب امام صادق(ع) نیز میگوید: آن حضرت در مسیری، دستور دادند که به مرد مسیحی تشنهای آب بدهند. وقتی گفتم: او مسیحی است؛ فرمودند:
«آری. به او نیز باید نیکی کرد و در حال تشنگی، باید به او آب داد.»۹
نکته بدیع و شگفت این است که امام علی(ع) کاری به کیستی مرد نابینا ندارد؛ بلکه به چیستی وضع او کار دارد. نمیفرمایند: این مرد کیست؟ (من هذا؟) میفرمایند: «این چیست؟ (ما هذا؟)»
د) تعامل با کارگزاران و دولتمردان
مواجهه امام علی(ع) همانقدر که با مستمندان و مسلمانان و حتّی شهروندان غیر مسلمان و نیازمند، مهربانانه و سهل و آسان بود، نسبت به رجال سیاسی، استانداران و کارگزاران حکومتیاش بسیار سختگیرانه و دقیق بود و ایشان از کمترین مسئله نمیگذشتند و به اصطلاح: مو را از ماست بیرون میکشیدند.
۱. ماجرای اعتراض شدید آن حضرت، هنگامیکه خلیفه و شخصیّت اوّل مسلمانان بود، به قاضیالقضات حکومت، یعنی شریح و اعلام عدم شایستگی وی برای قضاوت، معروف است. فقط به این جرم که «چرا در صدا زدن و خطاب کردن در فضای محکمه، بین من و این شخص یهودی، عدالت را رعایت نکردی؟ مرا به کنیه (گفتن: یا اباالحسن) صدا زدی و او را به نام معمولیاش!»
۲. مصداق دیگر، سختگیری به کارگزاران، گماردن جاسوس و بازرس بود. در مکتب و فرهنگ امام علی(ع) گماردن جاسوس و بازرس بر مردم روا نبود؛ بلکه بر کارگزاران، استانداران و مسئولان سیاسی واجب بود.
از اینرو، آن حضرت در نامه خود به مالک اشتر مینویسند:
«با فرستادن جاسوسان و نیروهای مخفی راستگو و با وفا، کارهای کارمندان و کارگزارانت را زیر نظر بگیر. بازرسی مداوم پنهانی، سبب میشود که آنان به امانتداری و مدارا کردن به زیردستان تشویق شوند. اعوان و انصار خویش را سخت زیر نظر بگیر. اگر یکی از آنها، دست به خیانت زد و مأموران سرّی تو، همگی چنین گزارش دادند، به همین مقدار از شهادت اکتفا کن و او را تازیانه بزن و به مقدار خیانتی که کرده، کیفر کن.»۱۰
۳. در نامهای دیگر برای عثمانبن حنیف، استاندار «بصره» مینویسند:
«ای پسر حنیف! (بازرسانم) برای من خبر آوردهاند که ثروتمندی از اهل بصره تو را مهمان کرده است. [متأسّفانه] تو نیز شتابان پذیرفتی؛ سفرهای رنگین و پربار. افسوس! من گمان نمیکردم تو کسی باشی که بر سفرهای حاضر شوی که جای فقیران بر سر آن خالی است و توانگران، اطرافش را گرفته و پر کردهاند.»۱۱
حاکمان و دولتمردان بخوانند!
راستی چه کسی مثل علی(ع) پیدا میشود که اینگونه نسبت به کارگزاران و استانداران حکومت سختگیر باشد؟! به مورد زیر بسیار دقّت کنید!
به آن حضرت خبر میرسد ابنهرمه متصدّی امور اقتصادی و مسئول مالی منطقه «اهواز»، رشوه گرفته و در بیتالمال مسلمانان خیانت کرده است. امام(ع)، فوراً به رفاعه فرماندار ناحیه اهواز نامهای مینویسند و دستور حکومتی صادر میکنند و او را به تنبیه شدید و طاقتفرسای ابنهرمه امر میفرمایند که خلاصه آن عبارت است از:
مصادره اموال این شخص خائن، محرومیّت دائمی او از مسئولیّتهای حکومتی، ریختن آبروی او در جامعه، گرداندن وی در کوچه و بازار، در حالیکه به ریسمان بسته شده است.۱۲
به راستی که دولتمردان و حاکمان نظام اسلامیباید این نامه را بخوانند و از آن، هم درس بگیرند و هم عبرت!
غدیر، منشور انسانیت
غدیر، یعنی رهبری امامی اینگونه، مانند امام علی(ع) بر امّت اسلام؛ بلکه بر جهان بشریت. سخن از غدیر، سخن از مذهب شیعه یا حتّی دین اسلام نیست؛ بلکه سخن از منشور انسانیت و حقوق بشریّت است. مواردی که ذکر شد، قطرهای از دریا بیش نبود. حضرت علی(ع) فراتر از شیعه و امّت اسلام، بلکه فراتر از انسانیت میاندیشد، و دستور صادر میکنند؛ حتّی برای تعامل با حیوانات و جمادات و طبیعت! به این حدیث بنگرید:
«اتَّقُوا اللهَ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم؛ ۱۳
درباره بندگان خداو شهرها و زمینهای او تقوای الهی پیشه کنید؛ زیرا شما مسئول هستید؛ حتّی درباره آبادیها و حیوانات.»
به همین دلیل، آن حضرت کسی را که حتّی به خوک یک فرد مسیحی صدمه زده بود، ضامن قرار داد.۱۴ و نیز، به این حدیث، که حضرت در نامهای به یکی از کارگزاران مالیات چنین مینویسد:
و چون مأمور تو، اموال زکات، از جمله شترانی را گرفت، به او سفارش کن که شتر مادّه را از بچّه شیرخوارش جدا نکند و مادّه شتر را چندان ندوشد که از شیرش فقط اندکی بماند و به بچّهاش زیان رساند و در سوار شدن، شتر را خسته نکند و در میان آنها به عدالت رفتار کند.
شتر خسته را استراحت دهد. شتری را که آسیب دیده یا لنگ شده، آرام براند. چون بر آبگیرها بگذرد، شترها را به آبشخورها ببرد تا آب بخورند و راهشان را از زمینهای گیاهدار به جادههای خشک تغییر ندهد. در ساعتهایی به آنها فرصت دهد تا استراحت کنند و به هنگام آب خوردن و چریدن، آزادشان گذارد.»۱۵
و به همین جهت سوگند یاد میکند:
«اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانها است، به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچهای به ناروا بگیرم، به خدا سوگند! چنین نخواهم کرد.»
آری، سخن اثبات غدیر یا اختصاص غدیر تنها به شیعه و به امّت اسلام نیست! و نیز اثبات غدیر به بیان آیات و روایات نیست؛ ـ هرچند که آیات ور وایات منبع همه حقایق است ـ بلکه غدیر اثبات نمیخواهد!
مگر نیاز انسان به هوا و غذا و نور خورشید به اثبات نیاز دارد؟
مگر نیاز انسان به انسانیت و فضیلت، اثبات میطلبد؟
به همینسان، نیاز انسانیت به علی(ع) و غدیر علی(ع) نیز اثبات نمیخواهد؛ زیرا بسیار بدیهی و ضروری است. این ماییم که به غدیر و اثبات خود به وسیله آن نیاز داریم.
به قول ابنسینا۱۷ و به اذعان تمامی فرزانگان عالم، خدایی که کوچکترین و کمترین نیاز مادّی انسان، همچون موهای مژگان و ابرو و گودی کف پا را از نظر دور نداشته و احتیاج او را بیپاسخ نگذاشته، چگونه معقول و منطقی خواهد بود که بزرگترین و مهمترین نیاز معنوی و انسانی او، یعنی نیاز به علی(ع) و غدیر او و به امامت و ولایت او را مهمل گذارد؟
آیا این، به معنای نقص در نظام توحید و ربوبیّت او و خدشه در ساحت آفرینش انسان و جهان نیست؟
آیا این به مفهوم بیاحترامیبه انسانیّت و کرامت انسانها نیست؟
چرا؛ هست و بدین روی، خدای حکیم هرگز چنین نکرده و نخواهد کرد.
و از سوی دیگر، اگر انسانها علی(ع) را بشناسند، آن هم فقط در سطح یکی از سیرهها و نمونههایی که برشمردیم، عاشق و شیدای علی(ع) و غدیر او خواهند شد؛ چنانکه از «خطبه ۸۷» برایتان روایت کردیم.
کوتاه سخن اینکه غدیر و امیر غدیر در جان انسانها و فطرت آنها جای دارد و این اقتضای حکمت والای الهی در طرّاحی انسان و جهان است؛ از اینروست که:
نه نیاز به اثبات دارد و نه انسان از آن روی که انسان است، او را از خویش جدا میشمارد!
پینوشتها:
۱. «نهجالبلاغه»، خطبه ۸۷.
۲. «اصول کافی»، ج ۱، ص ۳۲۳.
۳. «الفقیه»، ج ۴، ص ۳۱۹.
۴. «الکافی»، ج ۸، ص ۶۹.
۵. «مناقب آلابیطالب»، ج ۲، ص ۱۰۸.
۶. «اختصاص شیخ مفید»، ص ۱۵۶.
۷. «الغارات»، ج ۱، ص ۷۰.
۸. «وسائل الشّیعه»، ج ۱۱، ص ۴۹.
۹. همان، ج ۶، ص ۲۸۵.
۱۰. «نهج البلاغه»، نامه ۳۵.
۱۱. همان، نامه ۴۵.
۱۲. «مستدرک الوسائل»، ج ۱۷، ص ۴۰۳. خوانندگان گرامی میتوانند تفصیل این مورد و موارد مشابه را در نوشتار « » در شماره قبلی مجلّه مطالعه فرمایند.
۱۳. «نهجالبلاغه»، خطبه ۱۶۷.
۱۴. «وسائل الشّیعه»، ج ۱۹، ص ۱۹۶.
۱۵. «نهج البلاغه»، نامه ۲۵.
۱۶. همان، خطبه ۲۲۴.
۱۷. «شفا» و «نجات»، ابنسینا، بخش الهیّات، بحث نبوّت: و الحاجه الی هذا الانسان فی ان یبقی و یتحصّل وجوده اشدّ من الحاجه الی انبات اشّعر علی الأشفار و عَلی الحاجبین و تقعیر الاخمص من القدمین و اشیاء اُخری…