آنچه میتواند اسراف و تجمّلگرایی را ابتدا از قلب افراد و سپس از دیواره فرهنگ اجتماع بزداید، ترویج روحیه قناعت و زندگی در مسیر میانهروی است. این مهم میطلبد که از یک سو متاع ارزشمند قناعت در بازار دلها رونق بگیرد و سپس در قالب یک فرهنگ اجتماعی، به عنوان دارویی که بیماری اسراف را ریشه کن میکند، به تولید انبوه برسد.
چکیــده
در این مقاله بحث در مورد علل گرایش افراد جامعه به مقوله تجمّلگرایی و همچنین آثار و مضرّات آن و راه جلوگیری و اصلاح است و سعی شده که بیشتر از منظر «قرآن» و روایات به مسئله توجّه شود؛ زیرا راهنمای جامع ما در مورد مسائل دینی و اخلاقی به بیان حضرت رسول اکرم(ص)، دو چیز است: «قرآن و عترت»؛ بنابراین خواننده گرامیباید به این نکته توجّه کند که علاوه بر منابع مورد استفاده ما، دلایل عقلی و فطری بسیاری وجود دارد که این رذیله اخلاقی را مورد مذمّت قرار می دهد که تفکّر در این بحث را بر عهده خود خواننده میگذاریم.
••• معنای اسراف
شهید آیتالله دستغیب در کتاب ارزشمند «گناهان کبیره»، اسراف را به عنوان یکی از گناهان کبیره، مورد بحث و بررسی قرار داده است: اسراف، به معنای تجاوز از حد و زیادهرویکردن است و آن یا از جهت کیفیّت است که صرف کردن مال است در موردی که سزاوار نیست … یا از جهت کمیّت است و آن، صرف کردن مال است، در موردی که سزاوار است؛ لیکن بیشتر از آنچه شایسته است و بعضی صرف مال را در موردی که سزاوار نیست، تبذیرگفتهاند و صرف مال را در زیادتر از آنچه سزاوار است، اسراف دانستهاند.۱
اسراف و تبذیر در آیات قرآن و روایات ائمّه(ع) مذمّت و نکوهش شده است؛ چنانکه در «آیه ۲۹ سوره اعراف» آمده است:
«بخورید و بیاشامید؛ ولی از حد نگذرانید. به درستی که خداوند، اسراف کنندگان (تجاوز کنندگان از حد) را دوست نمیدارد.»۲
همچنین در «سوره مؤمن، آیه ۳۴»، به اسرافکنندگان و شککنندگان، وعده عقوبت و عذاب داده شده و در «آیه ۲۷ سوره بنیاسرائیل» در یک تشبیه زیبا و هشدار دهنده، اسراف کنندگان، برادران شیطان خوانده شدهاند.
در روایات صادره از معصومان(ع) نیز اسراف و تبذیر، نکوهش شده است. چنانکه رسول اکرم(ص) فرمودند:
«کسی که بنایی برای دیدن و شنیدن مردم میسازد، خدای متعال آن بنا را… طوقی برگردنش کرده و او را به آتش میاندازد.»
از آن حضرت سؤال شد: منظور از بناکردن برای دیدن و شنیدن مردم چیست؟ حضرت فرمودند:
«بنایی است که زیادتر از احتیاج بسازد؛ بدان منظور که بر همسایگان و برادران دینی خود مباهات ورزد.»۳
در روایت دیگری از امام صادق(ع) آمده است: «جز این نیست که خداوند، اقتصاد (میانهروی در مخارج زندگی) را دوست و اسراف را دشمن میدارد.»۴
••• معیار و میزان اسراف
قبل از بیان مصادیقی از اسراف و تبذیر، لازم است معیار و میزانی در این زمینه دانسته شود. به عبارت دیگر، دانستن این نکته لازم است که مرز میان اسراف و اقتصاد در زندگی و شاخص مخارج مجاز از غیرمجاز چیست؟ در برخی از روایات، شاخصهای گویایی در این مورد عنوان شدهاند. به سه معیار که در روایتی از امام علی(ع) آمده است، توجّه فرمایید:
امام علی(ع) فرمودند:
«برای اسراف کننده سه علامت است: یکی آنکه آنچه سزاوار او نیست، میخورد.»۵
در روایت دیگر از امام صادق(ع) آمده است:
« اسراف عبارت از آن است که لباس نو (و آبرومندانه) را در جایی که باید لباس فرسوده (و لباس کار) پوشید، بپوشی.»۶
در این زمینه روایات دیگری نیز وارد شده است که به همین مقدار بسنده میشود.
ملاحظه میگردد که شاخصها و مرز اسراف از غیر اسراف، در روایاتی از امام علی(ع) در سه مقوله خوراک، پوشاک و خرید لوازم (که این، خود دامنه وسیعی دارد) مشخّص و محرز شدهاند.
بیان این معیارها و میزانها، راه را برای تبیین و ترسیم مصادیق اسراف و تبذیر روشن میسازد. در این خصوص، عرف و شرایط زمانی، تعیینکننده است؛ مثلاً خریدن یک دست لباس گرانقیمت از سوی فردی که درآمد او متوسط است، مصداق اسراف است. جمعآوری پول با مشقّت فراوان و ترتیب دادن یک مسافرت خارج از کشور برای کارمندی که درآمد او در حدّ حقوق کارمندی است، اسراف و تبذیر محسوب میشود. خرید یک دستگاه کامپیوتر پیشرفته برای کارگری که هر صبح، بایستی سر چهارراه چشم به راه کسب باشد، (آن هم یک خط در میان) مصداق بارز اسراف و تبذیر است.
دهها مورد دیگر را نیز که متأسّفانه در زندگی بسیاری از افراد جامعه ما شکل ضرورت به خود گرفته است، میتوان به عنوان مصادیق بارز اسراف و زیادهروی به حساب آورد.
••• نقش زمان در مصادیق اسراف
نقش زمان و عرف را نیز در تعیین مصادیق اسراف نباید از نظر دور داشت. به عبارت دیگر، اوضاع و احوال اقتصادی زمان، عنصر تعیینکنندهای در ترسیم اسراف و تبیین حدّ و مرز آن با ضرورتهای زندگی است؛ مثلاً در زمان امام علی(ع) چه بسا نوع خاصّی از پوشش، اسراف به حساب میآمد؛ در حالیکه همان پوشش در زمان امام صادق(ع) نه تنها اسراف قلمداد نمیگردید، از حدّ عرف افراد معمولی نیز پایینتر بود. در این زمینه نیز سطح زندگی عموم افراد جامعه میزان و شاخص تعیینکنندهای است. حکایت زیر، گویای همین نکته است:
در زمان رسول خدا(ص) و امام علی(ع) عموم مردم در فقر و بینوایی زندگی میکردند؛ درحالیکه از زمان امام سجّاد(ع) به بعد، اوضاع اقتصادی مسلمانان رونق قابل ملاحظهای یافت. به اقتضای این پیشرفت اقتصادی، تغییری در نحوه زندگی و خوراک و پوشاک ائمّه(ع) نیز پیش آمد؛ بنابراین برخی افراد ظاهربین از این بزرگواران سؤال میکردند که چرا لباسهای فاخر پوشیدهاند؛ درحالیکه اجدادشان چنین لباسهایی نمیپوشیدند. جواب آنها این بود که در زمان رسول اکرم(ص) و امام علی(ع) فقر و بینوایی عمومیت و پوشش مناسب زمان آنان، همان بود که آنها میپوشیدند؛ در حالیکه در شرایط فعلی، وضع اقتصادی عموم جامعه در سطحی است که هرگاه لباسهایی همچون لباس اجدادمان بپوشیم، چه بسا مورد اهانت قرار بگیریم.۷
براین اساس، نمیتوان شرایط زمانی و سطح عرف و معمول جامعه را به عنوان شاخصی برای تعیین حدّ و مرز اسراف نادیده انگاشت. این شاخص، در مرکب، خانه و سایر لوازم نیز تعیین کننده است؛ امّا بایستی متوجّه بود که در مورد این شاخص، یعنی سطح اقتصادی عموم جامعه، مصادره به مطلوب و تفسیر به رأی صورت نگیرد؛ زیرا در این صورت به جای آنکه سطح اقتصادی متوسط افراد جامعه در نظر گرفته شود، یکیدو پلّه بالاتر میرویم. در این صورت غلتیدن در اسراف، آن هم ناخواسته و البتّه براساس سهلانگاری، دور از دسترس نیست.
••• طرح یک سؤال
باتوجّه به آنچه گذشت، ممکن است این سؤال پیش آید که شأنیّتی که در برخی روایات در تعیین حدّ و مرز اسراف عنوان شده (به طوری که هرگاه خوراک و پوشاک و لوازم زندگی هرکس متناسب با شأن اجتماعی و خانوادگی او نباشد، اسراف صورت گرفته است)، آیا نوعی ایجاد طبقه اجتماعی نیست؟ به عبارت دیگر، چرا نوع خاصّی از پوشاک و خوراک برای طبقه فقیر، اسراف به حساب میآید و طبعاً عقوبت او را به دنبال داشته باشد؛ درحالیکه استفاده از همین نوع پوشاک و خوراک برای ثروتمندان مباح باشد؟ آیا این نکته نوعی تبعیض شمرده نمیشود؟
به طور اجمال میتوان چنین گفت که:
اوّلاً استفاده از امکاناتی بهتر (اعمّ از خوراک و پوشاک و سایر لوازم زندگی) ذاتاً امتیازی ارزشمند نیست که ثروتمندان بر بینوایان برتری داده شده باشند؛
ثانیاً ثروتمندان نیز در معرض اسراف و تبذیر قرار دارند. (البتّه در سطحی بالاتر از زندگی فقیران)؛
ثالثاً ادای چند نوع حقوق مالی بر عهده ثروتمندان است؛ درحالیکه عموم فقیران از ادای چنین حقوقی معافند؛
رابعاً در عالم خلقت، تفاوت وجود دارد تا از این رهگذر، رگههای پوینده اجتماعی، مستحکم گردد و این غیر از تبعیض و برتری قوم و قشری، بر قوم و قشر دیگر است. البتّه جواب تفصیلی به این سؤال، مجالی بیش از این نوشتار میطلبد.
زندگی تجمّلی، زندگی چشم و همچشمی و مصرفی و زندگی توأم با اسراف و تبذیر، انسان و اجتماع را نابود میسازد. امیرالمؤمنین(ع) در این باره میفرمایند:
«زندگی تجمّلی، انسان را به سقوط میکشاند.»
و قد رقّت و دقّت و استرَقّت
فضول العیش اعناق الرجالی
آنچه انسان را در دنیا و آخرت، ذلیل و خار میکند، موجب ضعف اعصاب و افسردگی میشود و آدمی را به آنجا میرساند که مجبور است در مقابل هر کس و ناکس متواضع شود و گردن کج کند، زندگی تجمّلی، همراه با اسراف و تبذیر است.
••• خطر سقوط در گناه به واسطه تجمّلگرایی
«وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ، فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ، وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ، لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ، إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ، وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظِیم؛ ۸
دست چپیها در روز قیامت چقدر شومند! رسوایی و نامه عملشان به دست چپشان و بالأخره در صف کفّار و منافقان و فجّار هستند. به واسطه تجمّلگراییها در دنیا که منجر به گناهان بزرگ بزرگ شده است، زیر دود و هُرم جهنّم، به سر میبرند.»
قرآن شریف، راجع به آن ملّتی که تجمّلگرا باشد، میفرماید:
«وقتی که تجمّلگرایی در میان مردم زیاد شد، استحقاق عقوبت پیدا میکنند و بالأخره نابود میشوند.»
در آیهای دیگر میفرماید:
«وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیرا؛ ۹
و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانانش را وا میداریم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتیجه، عذاب بر آن [شهر] لازم گردد. پس آن را [یکسره] زیر و زبر کنیم.»
لازمه تجمّلگرایی، گناهانی نظیر حقّ النّاس است؛ زیرا انسان تجمّلگرا، به حقّ خود قانع نیست و سعی میکند از هر راهی که میتواند، زندگی تجمّلی را ادامه دهد. مجالس تشریفاتی و توأم با گناهان بزرگ، اختلاط بین زن و مرد، بدحجابی، بیحجابی و فساد اخلاقی، ناشی از تجمّلگرایی است. ملّت تجمّلگرا، مستحقّ عذاب میشود و این ملّت نابود میگردد. ملّتی که نگرانی، افسردگی و ضعف اعصاب داشته و نیز مبتلا به گناه باشد، نابود شده است.
••• زندگی مورد پسند قرآن کریم
قرآن کریم، زندگی مؤمن را ساده و به دور از اسراف میداند:
«وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً؛ ۱۰
و کسانیاند که چون انفاق کنند، نه ولخرجی میکنند و نه تنگ میگیرند و میان این دو [روش] حدّ وسط را برمیگزینند.»
میفرماید: مؤمن آن است که زندگی تجمّلی و مسرفانه ندارد و البتّه بخیل هم نیست که زن و بچّهاش در مضیقه باشند.
روش زندگی از نظر اقتصادی به سه قسم تقسیم میشود:
قسم اوّل: زندگی ضروری، یعنی در این حد که گذران زندگی کند و در مضیقه نباشد؛
قسم دوّم: زندگی رفاهی، یعنی زندگی متوسط، یعنی برخورداری رفاهی از خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج، همراه با ساده زیستی و بدون تجمّل، اسراف و تبذیر که قرآن کریم این زندگی را برای مؤمنان میپسندد؛
قسم سوم: زندگی تجمّلی، همین زندگی که امروزه در بین اکثر اقشار مردم رایج شده است که به داشتههای خود راضی نیستند و مدام در حال ریخت و پاش و اسراف و تبذیر هستند و این نوع زندگی، مورد مذمّت قرآن و عترت میباشد.
مجالس عقد و عروسی تشریفاتی، جهیزیههای ناروا و مهریههای سنگین، از مصادیق بارز تجمّلگرایی است و بلای بزرگی محسوب میشود که به قول قرآن کریم، ملّتها را نابود میکند.
«إِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِین؛ ۱۱
خداست که خود روزیبخشِ نیرومندِ استوار است.»
خداوند تعالی قدرت دارد بر اینکه روزی انسان را برساند و روزی، یعنی مخارج یک زندگی در حدّ متوسط؛ امّا هزینههای زندگی بَرجی و تجمّلی را نمیرساند. کسی که طالب زندگی تشریفاتی و مصرفی است، مجبور است با قرض و وام و حتّی با مال مردمخوری و ربادادن و با اقسام گناهان اقتصادی دیگر، مخارج زندگی را تهیّه کند.
بنابر نظر اسلام، زندگی انسان باید در حدّ متوسط و به صورت رفاهی اداره شود و باقیمانده درآمد، صرف رسیدگی به دیگران و دستگیری از نیازمندان شود. تعاون و قانون مواسات، واجب است و هرکسی بهاندازه وسعش، باید به آن عمل کند. پایه اقتصاد اسلام، تعاون است و باید جایگزین اسراف و تبذیر و خودخوری شود تا به اقتصاد اسلام عمل گردد.
••• خسارات ناشی از تجمّلگرایی
بیماریهای روحی، روانی که امروزه بسیاری به آن مبتلا شدهاند، ناشی از تجمّلگرایی است. بخشی از این افسردگیها و بیماریها، به حسادتها و چشم و همچشمیها مربوط میشود که متأسّفانه در اغلب خانوادهها کم و بیش دیده میشود. اختلافات خانوادگی و افزایش طلاق و نیز مرگهای ناگهانی، از همین ناحیه سرچشمه میگیرد. زندگیهای امروزه، نشاط و شادابی ندارد و بنابراین نمیتوان نام این نوع حیات را زندگی نامید؛ بلکه مرگ تدریجی است.
رواج فساد اخلاقی و کردار زشت برخی جوانان در مدگرایی که مبالغ فراوانی برای آن هدر میرود، در اثر تجمّلگرایی است.
تجمّلگرایی، مانع ازدواج شده است. قضیّه عزوبت و تجرّد که مصیبتهای بزرگی به بار آورده، ناشی از این است که وقتی جوان به خواستگاری میرود، خانواده عروس، سؤالهای نامربوطی از او میپرسند که اگر نتواند نظر آنان را در تجهیز تجمّلات تأمین کند، به او جواب رد میدهند. به همین جهت، سنّ دخترها و پسرها بالا رفته و نتوانستهاند ازدواج کنند.
ما هرگز گمان نمیکردیم که با پیروزی جمهوری اسلامی، این مسائل پدید آید؛ بلکه تصوّر میکردیم پس از پیروزی انقلاب، مردم، به آیه «وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»۱۲ عمل میکنند. با کمال تأسّف باید گفت که امروزه غربیها ساده زیستتر از ما هستند. آنها سادهزیستی را از اسلام گرفتهاند و درحالیکه از نظر پایه و ریشه و ارز و پشتوانه، بسیار عالی و از نظر صنعت، بسیار مقتدر و پیشرفته هستند؛ امّا زندگی آنان بسیار ساده است؛ یعنی به آنچه اسلام میگوید، عمل میکنند. اسلام میگوید:
«أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه؛ ۱۳
شما باید هم از نظر اسلحه و هم از نظر مالی، در مقابل دشمن، قدرتمند باشید.»
به جای اینکه ما به این آیه عمل کنیم، غربیها عمل کردهاند و ما اینگونه دستورات اسلام را فراموش کردهایم.
اقتصاد ما صددرصد مریض است و ما باید اقتصاد سالم داشته باشیم. خودِ من قبل از پیروزی انقلاب، چهار جلد کتاب به نام «مقایسه بین سیستمهای اقتصادی» نوشتم و اقتصاد اسلام را با اقتصاد سرمایهداری و با اقتصاد کمونیستی و با اقتصادهای دیگر دنیا، مقایسه کردم و در آن کتاب اثبات کردم که اقتصاد اسلام، مهمتر و بلندمرتبهتر از همه اقتصادهاست. اکنون کار به جایی رسیده که اقتصاد ایران، در اثر تجمّلگرایی و حیف و میل، در مرتبه بسیار نازلی قرار دارد.
قبل از عید نوروز، در همین جلسه اخلاق گفتم که: ای مردم! امسال تجمّلگرایی نکنید. من تضمین میکنم اگر بخواهید، میتوانید مسئله عزوبت را با کاهش خرج و مخارج اضافی به خصوص در مسافرت عید، حل کنید. اگر ملّت همکاری میکردند و دولت نیز هزینه حیف و میل و تشریفات و جشن نوروز و مهمانان خارجی را به این امر مهم و اساسی اختصاص میداد، همه دخترها و پسرهایی که در اثر فقر در خانه ماندهاند، ازدواج میکردند و قضیه مسکن نیز حل میشد؛ ولی ما به جای رسیدگی به دیگران و حلّ مشکلات مردم و جوانان، پولها را آتش میزنیم. جشن نوروز را که چند سال است در ایّام عید برگزار میکنند و مهمانانی از کشورهای مختلف دنیا به ایران میآورند و میبرند، هزینههای فراوانی دارد که با مبالغ آن میتوان بسیاری از مشکلات اقتصادی را رفع کرد. نمیدانیم از کجا بنالیم؛ از دولت تجمّلگرا یا از ملّت تجمّلگرا؟
ده سال، پیامبر اکرم(ص) و پنج سال، امیرالمؤمنین(ع) حکومت کردند و اقتصاد حکومت آنان، سالم و عاری از کمبود و نارسایی بوده است؛ زیرا هم مردم و هم حکومت، تجمّل، اسراف،
تبذیر و حیف و میل نداشتهاند. داستان خاموش کردن شمع بیتالمال توسط امیرالمؤمنین(ع)، هنگامیکه طلحه و زبیر کار خصوصی داشتند، خود شاهد این ادّعا است. تعاون آن حضرت نیز به گونهای بود که طیّ بیست و پنج سال خانهنشینی، بیست و شش مزرعه برای فقرا و تقویت اسلام آباد و وقف کردند.
اکنون اقتصاد ما بسیار بد است. تعداد بسیار زیادی افراد فقیر و گرسنه در روستاها وجود دارند. بسیاری از مردم و به ویژه جوانان، بیمسکن هستند. دستهای از مردم نیز تجمّلگرا هستند و درآمدهای کلان خود را به صورت حرام هزینه میکنند؛ امّا مسلّم است که بسیاری از مردم، از نظر خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج در مضیقه شدید هستند. افراد محترم و باآبرویی بیکار شدهاند و در کمال احتیاج به سر میبرند. معلوم است که بیکاری، ناگهان به قاچاق موادّ مخدّر منتهی میشود. این قضیه اعتیاد که متأثّر از تجمّلگرایی است، غوغا میکند! اعتیاد از کجا پیدا شد؟ از بیاعتنایی دولت و ملّت. همه در این زمینه مقصّرند:
«کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه؛ ۱۴
همه شما نسبت به زیردستان خود مسئولید.»
••• دردسر تجمّلگرایی
مالاندوزی و تجمّلگرایی، دردسرساز است و کسانی که به زندگی اشرافی و پرزرق و برق اهمّیت میدهند، همواره در پی تجدید لوازم زندگی خود و رسیدن به رفاه و آسایش بیشتر در پرتو وسایل جدید و لوکس هستند و همه فکرشان روی آنها متمرکز است. بدین ترتیب، از هدفهای اصلی زندگی که بزرگترین آنها عبادت و بندگی خداست، غافل میشوند. یکی از ویژگیهای بندگان شایسته خدا، خاکی بودن و فروتنی است و افراد تجمّلگرا، از این نعمتهای اخلاقی دور هستند و با پیوستن به جرگه افراد مادّیگرا، دچار غرور و فخر فروشی میشوند. اینان، انسانهای سادهزیست را به دیده حقارت مینگرند، غافل از اینکه، با سرگرم شدن به این نوع زندگی، خود را در تنگناهای دشوارتر گرفتار میکنند و مشمول ضرب المثل هر که بامش بیش، برفش بیشتر میشوند.
پس انسان باید به اندازهای به دنیا رو کند که نیاز روزانه او تأمین شود؛ زیرا زیادتر از آن، اسراف است و اسراف، یعنی بخشی از درآمد خود را بیهوده هدر دادن. از اینرو، حضرت علی(ع) میفرمایند:
«الْإِسْرَافُ یُفْنِی الْجَزِیل؛ ۱۵
زیادهروی، بسیار را از بین میبرد.»
همچنین میفرمایند:
«الِاقْتِصَادُ یُنْمِی الْقَلِیل؛ ۱۶
میانهروی، کم را زیاد میکند.»
••• بهرهگیری از نعمتهای الهی
وقتی افراد یک خانواده، صرفهجو باشند، میدانند از نعمتهای خدادادی چگونه بهره بگیرند و در زندگی، میانهرو باشند. چنین خانوادههایی میدانند نعمتها برای همه آفریده شدهاند و فقط برای آنها نیست تا هرگونه که میخواهند، مصرف کنند. خداوند یکتا دوست دارد نعمتهایی را که به بندگانش ارزانی فرموده است، در وجود بندههای خود ببیند و چهرههای شاد آنان را نظارهگر باشد. از اینرو، نعمتهای گوناگون و فراوانی را در اختیار آنها قرار داده و از سویی نیز آنها را از اسراف و زیادهروی باز داشته است.
پروردگار متعال در آیهای، بندگانش را چنین خطاب میکند:
«یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین؛ ۱۷
ای پسران آدم! زینتتان را نزد هر مسجدی بردارید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید. به درستی که او مسرفان را دوست ندارد.»
••• تجمّلگرایی، کم یا زیاد
گرایش به تجمّل، نوعی زیباپسندی است و انسان، ذاتاً زیبایی را دوست و از زشتی کراهت دارد. اصل جمال یا زیبایی، از ذات مقدّس باریتعالی ریشه گرفته که سر منشأ همه خوبیها و زیباییهاست. باید دید ورود تجمّلات در زندگی، تا چه اندازه نیک و پسندیده و خدایی است و موارد ناپسند کدامند؟ وقتی همه مردم در یک شهر یا روستا زندگی معمولی دارند و از فقر شکایتی ندارند، اگر دستهای به زندگی مطلوبتری روی بیاورند، به گونهای که از منابع مالی موجود، امکانات مناسبی برای پیشرفت خود و فرزندانشان فراهم کنند، تجمّلگرا نامیده نمیشوند. اینگونه خانوادهها باید توجّه داشته باشند که بنا بر آموزههای اسلام، باید از تجمّلگراییهای بیهوده و زیانرسان بپرهیزند. حال اگر درآمدشان رو به فزونی است، مقدار افزده شده را صرف کارهای خیر کنند و از این راه، آخرت خود را نیز زیبا سازند. ائمّه اطهار(ع) همواره در زندگی افتخار آمیزشان، به این مسئله توجّه داشتند. همواره زندگیاشان هم سطح زندگی مردم عادی و حتّی گاهی پایینتر از آنها بود. از اینرو، وقتی شرایط کامرانی، رفاه و خوشبختی برای مردم فراهم میشد و همه آنها از رفاه نسبی برخوردار میشدند، آن بزرگواران نیز اندکی از روزنههای آسایش و توسعه را در زندگی خود میگشودند.
••• اسراف، دوستی با شیطان
از نظر شرع مقدّس اسلام، خسیس بودن، صفتی نکوهیده است و همنشینی با خسیسان منع شده است؛ چنانکه دین اسلام، مسلمانان را از اسراف و تبذیر و ریخت و پاشهای بیمورد برحذر داشته است. خداوند در اینباره میفرماید:
«وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛ ۱۸
نه خسیس باش ونه ولخرجی کن؛ به گونهای که همه آنچه در بساط داری، تمام شود که سرزنش شوی و از اینکه چیزی در بساطت نمانده است، غمگین شوی.»
همین آیه، به خوبی راه چگونه مصرف کردن را به انسانها میآموزد.
امام علی(ع) نیز میفرمایند:
«الْحَازِمُ مَنْ تَجَنَّبَ التَّبْذِیرَ وَ عَافَ السَّرَف؛ ۱۹
دوراندیش، کسی است که از زیادهروی دوری گزیند و اسراف را کنار گذارد.»
و در جای دیگر می فرمایند:
«الاِسْرَافُ مَذْمُومٌ فِی کُلِّ شَیْءٍ إِلَّا فِی أَفْعَالِ الْبِر؛ ۲۰
اسراف در هر چیزی نکوهیده است؛ مگر در کارهای نیکو.»
یکی از چیزهایی که موجب شادی شیطان میشود و خشم خدا را پدید میآورد، تجمّلگرایی و در کنارآن، اسراف آدمیان است؛ زیرا همان گونه که گفته شد، تجمّلگرایی، انسان را از یاد خدا و آخرت غافل میسازد و راه را برای وارد شدن به بسیاری از گناهان برای آدمیباز میکند.
••• قناعت؛ راهحل
آنچه میتواند اسراف و تبذیر و تجمّلگرایی را ابتدا از قلب افراد و سپس از دیواره فرهنگ اجتماع بزداید، ترویج روحیه قناعت و زندگی در مسیر اقتصاد و میانهروی است.
این مهم میطلبد که از یک سو متاع ارزشمند قناعت در بازار دلها رونق بگیرد و سپس در قالب یک فرهنگ اجتماعی، به عنوان دارویی که بیماری اسراف را ریشه کن میکند، به تولید انبوه برسد.
رسول اکرم(ص) فرمودند: «قناعت، مالی است که تمام نمیشود.»۲۱
همچنین از آن بزرگوار وارد شده است: «به آنچه خداوند به تو داده است، قناعت کن تا حسابت در روز قیامت آسان گردد.»۲۲
نیز امام صادق(ع) فرمودند: «در توانمندی، به آن کسی بنگر که از تو پایینتر است؛ نه آن کس که از تو برتر است؛ زیرا اینکار بیشتر تو را به قناعت وا میدارد.»۲۳
همچنین از آن حضرت روایت شده است: «کسی که در معیشت خود میانهروی کند، من ضمانت میکنم که هرگز تهیدست نگردد.»۲۴
در این میان، نمیتوان نقش حاکمیت را به عنوان قوّه و قدرتی که بار اصلی فرهنگسازی بر عهده اوست، نادیده گرفت؛ عملکرد و شیوه زندگی مسئولان فرهنگی که از این آبشخور ترویج میگردد، در گرایش مردم به اسراف و تبذیر یا برعکس به قناعت و میانهروی در زندگی، نقش اساسی دارد و از مهمترین کانالهایی که این فرهنگ را در جامعه ترویج میدهد، رسانههای عمومی، خصوصاً نقش صدا و سیما است.
بهراستی صدا و سیمای ما مبلّغ کدام فرهنگ است؟ قناعت یا اسراف و تبذیر؟
••• راهکار پیشگیری از سقوط در تجمّلگرایی
راهکار پیشگیری از این سقوط نیز بازگشت به قناعت و سادهزیستی است. سرمشق گرفتن از سیره اهل بیت(ع)، مانع سقوط است. البتّه انتظار نیست که همه مثل آن بزرگواران باشند؛ زیرا نمیشود بهاندازه ایشان قناعت و سادهزیستی داشته باشیم؛ بلکه باید از آن ذوات مقدّس سرمشق بگیریم.
در آیهای، قرآن کریم در باره الگوگیری افراد شایسته و بزرگ، این چنین می فرماید:
«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللهَ وَ الْیَوْمَ الاخِرَ وَ ذَکَرَ اللهَ کَثیرا؛ ۲۵
مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.»
هرکه آرزوی رسیدن به خداوند را دارد و هرکه طالب بهشت و برخورداری از نعمتهای اخروی است، باید اهل بیت (ع) را اسوه قرار دهد و در حدّ توان، سعی نماید شیوه زندگی خویش را به سیره آنان شبیه سازد.
پینوشتها:
۱. «گناهان کبیره»، ج ۲، ص ۱۰۳.
۲. سوره اعراف، آیه ۲۹.
۳. «ترجمه من لا یحضره الفقیه»، محمّدبن علی ابن بابویه، تهران، صدوق، چاپ: اول، ۱۳۶۷، ج ۵، ص ۳۱۵.
۴. «الخصال»، محمّدبن علی ابن بابویه، ترجمه جعفری، قم، نسیم کوثر، چاپ اوّل، ۱۳۸۲، ج۱، ص ۲۳.
۵. همان، ج۱، ص ۱۵۳.
۶. «ترجمه من لا یحضره الفقیه»، ابن بابویه، همان، ج۴، ص ۲۲۵.
۷. «بحارالأنوار» محمّدباقربن محمّدتقی مجلسی، ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸، ترجمه موسوی همدانی، تهران، کتابخانه مسجد ولیّعصر، چاپ اوّل، ۱۳۶۴، ج۱، ص ۱۲۱.
۸. سوره واقعه، آیات ۴۶-۴۱.
۹. سوره اسراء، آیه ۱۶.
۱۰. سوره فرقان، آیه ۶۷.
۱۱. سوره ذاریات، آیه ۵۸.
۱۲. سوره فرقان، آیه ۶۷.
۱۳. سوره انفال، آیه ۶۰.
۱۴. «بحارالأنوار»، ج ۷۲، ص ۳۸.
۱۵. «دو هزار حدیث از امام علی(ع)»، گردآورنده: جواد جانفدا، ص۴۳، حدیث شماره ۵۴۶.
۱۶. همان، ص۲۹، حدیث شماره ۳۸۶.
۱۷. سوره اعراف، آیه ۳۲.
۱۸. سوره اسراء، آیه ۲۹.
۱۹. «دو هزار حدیث از امام علی(ع)»، ص۱۳۳، حدیث۱۵۱۷.
۲۰. همان، ص ۱۹۳، حدیث ۱۹۳۲.
۲۱. «تحف العقول»، حسنبن علی ابن شعبه حرانی، ترجمه کمرهای، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶، ص ۸۴.
۲۲. «إرشاد القلوب»، حسنبن محمّد دیلمی، ترجمه طباطبایی، قم، جامعه مدرسین، چاپ پنجم، ۱۳۷۶، ص ۲۴۴.
۲۳. ابن شعبه حرّانی، همان، ص ۳۷۷.
۲۴. «گلچین صدوق (گزیده من لا یحضره الفقیه)»، تهران، فیض کاشانی، ج۲، ص ۵۹.
۲۵. سوره احزاب، آیه ۲۱.
«ماهنامه طوبی»، شماره ۳۶.