بررسی پدیده اشرافیگری درگفتوگو باجوانـان
سؤال اوّل را که میپرسم، اغلب لبشان به لبخندی تلخ باز میشود و میپرسند: خودت چه فکر میکنی؟ و وقتی میخواهم نظر خودشان را بگویند، بدون لحظهای تأمّل جواب میدهند: بله، صد در صد. موضوع مصاحبه مردمی را وقتی انتخاب میکردیم، به نظرمان نمیرسید پاسخها تا این حد به هم نزدیک باشد؛ امّا عکس العمل در مقابل سؤال اوّل و همین طور سایر سؤالها، خبر از یک درد مشترک بین مردم داشت. سؤال اوّلی که پاسخ مشترک همه را در پی داشت، این بود: به نظرتان در «ایران»، زندگی اشرافی داریم یا نه؟ و سؤال بعدی ما این بود: چه چیزهایی را نشانه اشرافیّت میدانید که معتقدید در ایران وجود دارد؟
موضوع مصاحبه مردمی را وقتی انتخاب میکردیم، به نظرمان نمیرسید پاسخها تا این حد به هم نزدیک باشد؛ امّا عکس العمل در مقابل سؤال اوّل و همین طور سایر سؤالها، خبر از یک درد مشترک بین مردم داشت. سؤال اوّلی که پاسخ مشترک همه را در پی داشت، این بود: به نظرتان در «ایران»، زندگی اشرافی داریم یا نه؟ و سؤال بعدی ما این بود: چه چیزهایی را نشانه اشرافیّت میدانید که معتقدید در ایران وجود دارد؟
••• بدو! بدو! آتیش به مالم زد!
رضا دهقان، دانشجوی کارشناسی ارشد و متولّد یکی از روستاهای اطراف «تهران» است. او میگوید: به عنوان نمونه، خبر داشتیم که عدّهای دارند جشن پولدار شدن میگیرند و در این جشن باید یکی از وسایل گران قیمتشان را آتش بزنند؛ مثلاً در «لرستان» یک نفر ماشین زانتیای خود را آتش زده بود. مظاهر اشرافیّت را در به اصطلاح بالای شهر هم میشود دید؛ مثل ماشینهای میلیاردی سوار شدن.
نوع پوشش مردم و مکانهایی که افراد میروند، ماشینهای آنچنانی، آن هم نه یکی، چند تا، خانههای بزرگ و تجمّلی، سفرهای خارجی، وسایل لوکس و گرانقیمت منزل، مراکز خرید، مهمانیهای آنچنانی و… مواردی هستند که مصاحبه شوندگان در خصوص مصادیق، بر آن اتّفاق نظر دارند و آنها را مواردی میدانند که به چشم میآید و اشراف به وسیله آن فخرفروشی میکنند.
از مصاحبه شوندهها میپرسم وقتی اشراف و زندگی اشرافی را میبینی، چه احساسی پیدا میکنی؟
مریم مدیر یک مجموعه آموزشی است و خودش را جزو قشر متوسط جامعه میداند. او میگوید: اشرافیگری با محروم کردن عدّهای از بسیاری از امکانات همراه است؛ برای مثال سری به شمال کشور بزنید. شما اگر پول نداشته باشید، برای رسیدن به دریا باید مسافت زیادی را طی کنید تا به ساحل برسید؛ زیرا یک ثروتمند، به واسطه ویلایش شما را از ساحل دریایی که حقّ همه است، محروم کرده یا در کنار رودخانهها یا مناطق خوش آب و هوا. اگر سری به «کلاردشت» بزنید، میبینید که مناظر زیبای دشتهای سرسبز کلاردشت امروز تبدیل شده به مکانی پر از ویلاهای رنگ وارنگ که حقّ لذّت بردن از طبیعت بکر را از شما میگیرد.
••• حسّ نابرابری به خاطر پول
هادی مهندس صنایع است و میگوید: همین که در جادّهها موقع رانندگی، همواره با این ترس رانندگی میکنید که مبادا با ماشین میلیاردیای که در حال ویراژ دادن است، تصادف کنید یا رستورانهایی را میبینید که با حقوق یک ماهتان هم نمیتوانید خانواده را به آنجا ببرید، دچار حسّ نابرابری میشوید. از طرفی این موضوع وقتی دردناک میشود که زمینهساز آسیب رسیدن به شما باشد؛ برای مثال این افراد، به واسطه پولی که دارند حتّی در زمینه درمان نیز با یک فرد عادّی متفاوت هستند. کسی که پول ندارد، مجبور است به بیمارستان دولتی برود و خوب میدانیم نحوه برخورد با بیماران در این بیمارستانها چقدر توهینآمیز است؛ امّا یک بیمار ثروتمند میتواند در بیمارستانی خصوصی و با آرامش تمام بستری شود و دغدغهای جز بیماریاش نداشته باشد. درواقع با ایجاد بیمارستانهای خصوصی و لوکس، این نابرابری در زمینه درمان هم ظاهر شده است؛ درحالی که این شرایط مناسب باید برای بیماران فراهم باشد.
از طرف دیگر ترویج سبک زندگی اشرافی در جامعه، خانوادههای بسیاری را دچار مشکل میکند. کسی را میشناسم که از طبقه متوسط است؛ امّا برای اینکه بخواهد عروسیای شبیه اشراف برگزار کند از همان ابتدای زندگی، زیر بار قرض بسیار رفته است. این موضوع نه فقط برای او، حالا برای کلّ فامیلش هم دردسر ساز شده و ازدواج را برای سایر بچّههای فامیل هم سخت کرده است؛ زیرا خانوادهها فکر میکنند اگر عروسیای کمتر از آن بگیرند، آبرویشان میرود!
رضا دهقان، دانشجوی کارشناسی ارشد و متولّد یکی از روستاهای اطراف تهران است. او میگوید: راستش من رویم را برمیگردانم تا نبینم. چون اعتقاد دارم: اوّلاً آدم را خیالباف میکند؛ آن هم خیال چیزی، مثل ماشین دو میلیاردی؛ از طرف دیگر، این نوع تفکّر، فسادانگیز است.
خانم عزیزی کارمند است و میگوید: احساس بدی ندارم و حتّی از اینکه میبینم مردم ایران دررفاه زندگی میکنند، خوشحال میشوم؛ امّا گاهی هم افرادی را میبینم که آهی در بساط ندارند تا زندگی روزمرّهاشان را بگذرانند و ناراحت میشوم.
روح الله پژوهشگر مسائل منطقهای است. او میگوید: این سؤال خیلی سخت است؛ ولی اینطور میشود جواب داد که زندگی هر کسی به خودش ربط دارد. طرف زحمت کشیده و پولدار شده و دوست دارد اینطور خرج کند.احساسی هم اگر باشد، ناشی از این است که این پول از کجا آمده و آیا نظارتی بر آن وجود دارد؟ من کارمند دولت، در سی سال کار برای دولت شاید ۴۰۰میلیون درآمد داشته باشم و هیچ وقت نمیتوانم ماشین و خانه آنچنانی بگیرم.
••• وقتی رانت، پول باد آورده میآورد
لابهلای حرفهای مصاحبه شوندهها رنگ و بوی وجود عواملی دیده میشود که بر این شرایط مؤثّرند. از آنها میپرسم: عامل مقوّم و مؤثّر در این حوزه را چه میدانید؟ و جوابها باز هم به هم نزدیکند: وجود نداشتن نظارت و وجود رانت.
رضا دهقان میگوید: اشرافیّت برخی مردم و دولت به هم ربط دارد؛ یعنی دولت باعث میشود عدّهای شدیداً صعود کنند و طوری شود که در جامعه، مظاهر آن را عیان کنند. از طرف دیگر رانت باعث ایجاد این ثروتهای کلان است. کسانی که توانستهاند در دستگاه دولتی نفوذ داشته باشند، ازطریق این نفوذ، برای مثال در مناقصهها برنده میشوند یا امتیازات کسب میکنند یا رانت اطّلاعاتی دارند و مثلاً میدانند که قرار است فلان کالا گران شود و اقدام به وارد کردن آن میکنند و در نتیجه یک شبه ثروتمند میشوند. این اقتصاد، فسادآور است و یک شبه میتواند فردی را از فرش به عرش یا برعکس بکشاند.
••• زندگی اشرافی مسئولان
خانم عزیزی هم وجود نداشتن نظارت را، به ویژه در حوزه اقتصاد، عامل آن میداند و میگوید: وقتی به مرور زمان اشرافیگری در کشور رشد پیدا میکند، کمکم مردم از اعتقادات مذهبی و دینی خودشان دور میشوند. وقتی انسانها تمایل به زندگی اشرافی پیدا میکنند، دیگر نمیتوانند زیردستان و فقیران را درک کنند؛ به طور مثال کسی که هر شب، غذا چلوگوشت یا میگو صرف میکند، چطور میخواهد کسی را که در سال، شاید نتواند یک کیلو گوشت هم بخرد، درک کند؟ از طرفی اشرافیگری خودش زمینهساز فسادهای دیگر میشود. آن فرد ثروتمند برای اینکه بتواند اموال خود را همیشگی و پایدار کند، به هر گناهی دست میزند؛ حتّی غصب مال یک یتیم یا یک آدم حقیر.
از طرفی، هنوز دولت ما برنامه جامعی برای جلوگیری از ترویج فرهنگ غربی در کشور ندارد؛ زیرا اشرافیگری، از سبک زندگی غربی نشئت گرفته است. وقتی دولت و مدیران فرهنگی نتوانستهاند سبک زندگی اسلامی، ایرانی را در بین مردم نهادینه کنند، پس این فضا به دست غربیها میافتد و راحت در میان ما نیز نفوذ میکنند. از طرفی خانه یا ماشین یا سبک زندگی شخصیّتهای برجسته کشور یا سران نظام اگر همراه با اشرافیگری باشد، به شدّت ترویجدهنده زندگی اشرافی است که متأسّفانه امروزه شاهد این اتّفاق هستیم.
••• تقلید از فرهنگ اشرافیگری
روحالله میگوید: جدای از بحث نظارت و کنترل منابع ثروت و حدود آن در این افراد، حسّ دینگریزی و ندادن زکات و خمس را در اکثر این خانوادههای اشرافی میشود، دید؛ زیرا اگر مردم، به موقع و هر ساله خمس و زکات پرداخت کنند و از لحاظ دینی و تفکّر مذهبی، مشکلی نداشته باشند، مطمئن باشید به همنوعان خودشان کمک میکنند. همچنین به لحاظ فرهنگی، جامعه ما جامعهای است که توسعه در آن نقشی ندارد و فقط به لحاظ گفتاری، شاهد پیشرفت هستیم؛ ولی در عمل چنین چیزی وجودندارد. به همین دلیل کسانی هستند که از آب گل آلود ماهی میگیرند و استفاده میکنند و یک شبه بابک زنجانی میشوند!
از طرف دیگر، از زمانی که شبکههای ماهوارهای! پا به خانههای مردم گذاشتند، سطح اشرافیگری و طبقه اشرافی در جامعه ما به شدّت بالا رفت. از آن بدتر وقتی است که فیلمسازان ما از برنامههای آنها کپیبرداری میکنند و سریالی مثل «هفت سنگ» را که کپیبرداری یک مجموعه آمریکایی است، در ماه مبارک رمضان پخش میکنند که هیچ سنخیّتی با فرهنگ ما ندارد و زندگی آنها پر از تجمّلات و اشرافیگری است.
••• نظارت، فرهنگسازی، خصوصیسازی
اگرچه مردم از این وضعیت ناراضی هستند، امّا پیشنهادهایی هم دارند و وقتی از آنها میپرسم به نظرشان راه درمانی برای این مشکل هست؟ جوابهای جالبی میگیرم:
رضا میگوید: اشرافیگری، بیشتر یک موضوع فرهنگی است تا اقتصادی. البتّه فرهنگ هم وابسته به اقتصاد و همچنین سیاست است. پس به نظر، حلّ این مشکل در اولویّت اوّل، نیاز به یک اراده سیاسی دارد که اگر مسئولان بخواهند این مشکل حل شود، از طریق کار فرهنگی و آگاهی دادن به مردم و بالا بردن سطح فکرشان برای مطالبهگری از حکومت، ایجاد میشود؛ امّا متأسّفانه قدرتطلبی، مانعی بر سر راه این آگاهیآفرینی است.
••• صدا و سیما به خودش بیاید
فاطمه عزیزی هم کار فرهنگی را بسیار مؤثّر میداند و میگوید: معتقدم صدا و سیما باید به رأس کار آمده و به پالایش برنامههای خودش بپردازد؛ به طور مثال الآن اکثر سریالها و فیلمهای ایرانی در خانههای ویلایی و دوبلکس یا بسیار مجهّز به آخرین امکانات و تکنولوژی روز است. این دقیقاً ترویج فرهنگ اشرافیگری است. برخی از مردم، از همین تصاویر و زندگیهای اشرافیگری که در سریالها به تصویر کشیده میشوند، الگوپذیری میکنند.حال اگر صدا و سیما به سمت سبک زندگی اصیل ایرانی، به ویژه اسلامی، ایرانی برود، در تغییر نگرش مردم تأثیرگذار خواهد بود.
البتّه نباید وظایف دولت را هم در این راستا نادیده گرفت. همین اجازه ورود ماشینهای چند صد دلاری یا چند میلیاردی و ویراژ آنها در کشور، نشان از بیتوجّهی و غفلت دولت، نسبت به زندگی ایرانی، اسلامی است.
••• رسانههایی که ناظر میشوند
ابراهیم با توجّه به تخصّص خود در زمینه رسانه میگوید: رسانههای آزاد و مستقل، مؤثّرترین راه است. از نظر لاسول نظریّهپرداز، ارتباطات، یکی از کارکردهای مطبوعات نظارت است. نظارت فقط سیاسی نیست؛ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هم هست. وقتی رسانهها بتوانند به راحتی انتقاد کنند و اگر فساد اقتصادی یا حرکت به سمت اشرافیگری دیدند، آن را افشا کنند، کمتر کسی به خودش جرئت میدهد که عمل اشتباه داشته باشد.
اصلاح ساختار اقتصادی از دولتی به خصوصی و واگذاری شفّاف و رقابتی امکانات دولتی به بخش خصوصی، یعنی همان اصل ۴۴ قانون اساسی نیز راهکار مفید بعدی است.
••• کدام مسیر را خواهیم رفت؟
پرونده اشرافیگری و تبعاتش را اگرچه با چند مصاحبه و گفتوگو با جوانان این سرزمین نمیتوان تکمیل کرد، امّا نظرات و دیدگاههای همین افرادی که در مصاحبه، همراه آنان بودیم، به نشان ما داد که این درد، بین مردم مشترک است و عواملش هم از نظر آنها یکسان؛ امّا در این میان، یک چیز میماند و آن هم این است که آیا به راستی میتوان این درد را درمان کرد یا نه؟ و آیا بعد از این همه سال تلاش و شعار و برنامهریزی، حال که به جایی رسیدهایم که کاخ و کوخها در فاصله چند متری از هم، به یکدیگر لبخند تلخ میزنند، کدام مسیر را ادامه خواهیم داد؟ مسیر حلّ مشکل یا مسیری که چشمش را بر غربت کودکانی که در حسرت یک لقمه نان میمانند، میبندد.
گزارشگر : مریم محبی