اگر بندگی، بدون شناخت از خالق هستی و جایگاه بنده نسبت به او باشد، کاری سست و ضعیف است که کمترین ارزشی ندارد و در مقابل نسیم ضعیف شهوات و امیال پلید و وسوسههای شیطان، فرو میریزد.
پس معیار بندگی و عبودیت نیکو، معرفت بندگان و میزان تعقل در شناخت خود و خدای خود است. اگر اطاعت بدون شناخت و معرفت باشد، کاری تقلیدی و کور کورانه است.
پس لازم است انسان در کسب معرفت و تعقل و تعمق در بندگی بکوشد تا ایمان خود را پر رنگ و پایههای آن را مستحکم نماید؛ از همین روست که در آیات قرآن کسب معرفت به عنوان یک هدف در خلقت انسان معرفی میشود و اصولاً انسان ارزش و اعتباری که در شرافت و کرامت نسبت به مخلوقات دیگر کسب کرده و میکند، به سبب همین علم و معرفت است. (بقره/ ۳۱) و توصیههای فراوانی در بحث مدیریت زمان شده که در طول روز ساعاتی را به کسب معرفت و فکر کردن در آن صرف کنید.
یک راه کسب این معرفت و شناخت و علم، رجوع به عقل و فطرت در درون وجود انسان، و دیگر، آموزههای وحیانی پیامبران در بیرون از وجود انسان، میباشد. بر این اساس عقل و وحی به عنوان دو حجت برای انسان معرفی شده است. امام کاظم(ع) در اینباره میفرمایند: إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّهً ظَاهِرَهً وَ حُجَّهً بَاطِنَهً فَأَمَّا الظَّاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّهُ (ع) وَ أَمَّا الْبَاطِنَهُ فَالْعُقُول؛ همانا برای خداوند بر مردم دو حجت است، حجت آشکار و حجت پنهان، اما حجت آشکار عبارت است از: رسولان و پیامبران و امامان؛ و حجت پنهانی عبارت است از عقلها. (تحفالعقول، ص ۳۸۶؛ الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۱، ص۱۶)
فطرت درونی انسان با غفلتها و سرمشغولیها، فراموش شده است. کارهای روزمره، رسانهها و تجملگرایی، موجب آن غفلتهاست. گاهاً ساعتها در شبکههای اجتماعی وقت صرف میشود اما بیهوده و یا تماشای فیلمها و برنامههایی که گاه نه استفاده بهینه از عمر نیست، بلکه اتلاف آن میشود. بسیاری از مشغولیتهای روزمره ما، فرار از خود و فطرت خداجوی خود است. گرفتاریهای بشر به سبب به کار نگرفتن عقل و تعقل است. انسان اگر عقل خویش را به کار گیرد در زندگی هم تصمیمات خوبی خواهد گرفت و هم از مشکلات آن در امان خواهد ماند. حتی اگر بخواهد در دنیا موفق باشد، باید تعقل ورزد؛ امام صادق(ع) در اینباره میفرمایند: مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَهَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَهَ فِی الدِّینِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یُکَمِّلَ عَقْلَهُ فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ بِمَا یَکْفِیهِ لَمْ یُدْرِکِ الْغِنَى أَبَداً؛ هرکس بینیازی خواهد بدون دارایی، و آسایش دل خواهد بدون حسد و سلامتی دین طلبد، از درگاه خداوند با تضرّع بخواهد تا عقلش را کامل کند، هر که خرد ورزد، بدانچه کفایتش کند قانع باشد. و هر که بدانچه او را بس باشد قانع شود، بینیاز گردد. و هر که بدانچه او را بس بود قانع نشود، هرگز به بینیازی نرسد.» (تحف العقول، ص ۳۸۸؛ مستدرکالوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۳، ص ۳۴)
امام صادق به هشام میفرمایند: مُجَالَسَهُ أَهْلِ الدِّینِ شَرَفُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ مُشَاوَرَهُ الْعَاقِلِ النَّاصِحِ یُمْنٌ وَ بَرَکَهٌ وَ رُشْدٌ وَ تَوْفِیقٌ مِنَ اللَّهِ فَإِذَا أَشَارَ عَلَیْکَ الْعَاقِلُ النَّاصِحُ فَإِیَّاکَ وَ الْخِلَافَ فَإِنَّ فِی ذَلِکَ الْعَطَب؛ همنشینی اهل دین، شرف دنیا و آخرت است و مشورت با خردمند خیرخواه، یُمن و برکت و رشد و توفیق از جانب خداست، وقتی خردمند خیرخواه به تو نظری داد، مبادا مخالفت کنی که مخالفتش هلاکتبار است. (بحارالأنوار (ط – بیروت)، ج۱، ص ۱۵۵؛ تحفالعقول، ص ۳۹۸)