در این پژوهش، محتوا و پیامهای ۳۰ جلد کتاب درسی، درسهای تاریخ، جغرافیا و ادیان مورد بررسی و موشکافی قرار گرفته است. در این مطالعه، این نکته بسیار مهم مورد توجّه بوده که این کتابها چه تصویری از عربها و مسلمانان ارائه داده و چه افکاری را در این خصوص به دانشآموزان انگلیسی القا میکنند. اینکه نویسندگان در این راه، چه روشی در پیش گرفتهاند؛ آیا دیدگاههایی بیطرفانه نسبت به این موضوع داشتهاند، آیا دیدگاه آنان مثبت بوده یا مغرضانه؟
به طور کلی، در این کتابها، هنگامیکه از جنگهای صلیبی، درگیری اعراب با اسرائیل، دیدگاه برخی نویسندگان غربی نسبت به اسلام و ارتباط دادن اسلام به مسئله تروریسم و جهاد، سخن گفته میشود، تصویرهای نامناسب و منفی از مسلمانان و اعراب نشان داده میشود.
آشنایی با اسلام
ارائه اسلام در کتابهای درسی انگلستان، حاوی مفاهیم نادرست زیر است:
به تصویر کشیدن اسلام به عنوان مجموعهای از اصول و آداب و مراسم خاص، معرفی تصوّف به عنوان نماینده کامل دین اسلام، آداب و مراسم دین اسلام، اسطورهای دانستن طرح این سؤال که جنگهای صلیبی در اسلام، جنگ فرهنگی بوده یا جنگی دینی؟ استفاده از شرایط تاریخی برای توجیه حمله اروپاییها در جنگهای صلیبی، ارتباط دادن اسلام به تروریسم و گروههای تندرو، معرفی نادرست جهاد، اسلام و ربط دادن آن به حوادث یازدهم سپتامبر آمریکا. ارائه اطلاعات نادرست از اسلام و اعراب، عمومیت بخشیدنهای نادرست در مورد موضوعات مختلف، بیعدالتی و بیانصافی هنگام معرفی دین اسلام در مقایسه با ادیان دیگر.
به عنوان مثال، کتاب «پژوهشی در ادیان» در فصل مربوط به دین اسلام تمرکز زیادی بر این نکته دارد که تصویری بسیار مبهم و محدود در چارچوب اوامر و نواهی (این کار انجام بده و آن را نه، این حرام است و آن حلال، این مباح است و آن غیر مباح) از دین اسلام ارائه دهد، تا آنجا که خوانندگان غربی، با مطالعه اینگونه کتابها، حقیقت دین اسلام را به عنوان دینی که رسالت انسانی و فرهنگی کامل و جهانی دارد، نمیشناسند، بلکه تنها چیزی که از اسلام درک میکنند، این است که دین اسلام، دینی دارای آداب و رسوم بسیار سختگیرانه و دقیق است که این احکام و آداب را میتوان در مسئله حرام و حلال یا آداب و مراسم دینی خاص آن خلاصه کرد و در این میان اشارهای به ابعاد فرهنگی و تمدّنی و آبادانی زمین که اسلام دستورهای زیادی در مورد آن داده است و همچنین پایبندی به واجبات دینی و امنیت و صلح، نمیشود.
مرتبط دانستن اسلام با تروریسم و گروههای تندرو
با اینکه تروریسم یک موج جهانی است که هیچگونه دین، وطن یا ملیّتی نمیشناسد، امّا در کتابهای درسی انگلستان مشاهده میشود که نویسندگان آن تمایل دارند در ضمن سخن گفتن از اسلام و مسلمانان، جنگها و خشونت، تروریسم، به طور غیر مستقیم اسلام و تروریسم را به هم ربط دهند و دین اسلام را دینی تروریستپرور معرفی کنند. این در حالی است که مؤلف هنگام سخن گفتن در مورد ادیان دیگر، به هیچ وجه چنین دیدگاه و تمایلی ندارد.
به عنوان مثال، درمورد ربط دادن اسلام به تروریسم در کتاب «پژوهشی در ادیان»، مؤلف در صفحه ۱۵۴ بدون اینکه اشارهای به ترس مسلمانان از تروریسم داشته باشد، در بخش پایانی آن، با اشاره به وجود تروریسم در میان مسلمانان، به صورت کلی و عام در این مورد سخن میگوید و بیگمان ابراز ترس از تروریسم ذیل عنوان اسلام، به طور غیر مستقیم این نکته را به مخاطبان القا میکند که حتماً میان اسلام و تروریسم رابطه محکمی وجود دارد و این نکتهای است که ما در مقدّمه از آن به عنوان عمومیّت بخشیدنهای نادرست برای ایجاد ارتباط موضوعهای مختلف با هم در ذهن خواننده سخن گفتیم. یکی دیگر از نمونههای این موضوع، کتاب درگیری اعراب با اسرائیل (۲۰۰۳) است. مؤلف این کتاب در صفحه ۱۵۴، گروههای تندرو را ملازم با اسلام میداند و به این نکته اشاره میکند که این گروههای تندرو، محبوبیّت خاصی در میان قشر فقیر مسلمانان دارند و این اقشار آنها را به دیده احترام مینگرند و آنها را قهرمان به شمار میآورند. در صحفه ۱۵۵ این کتاب روش و اخلاق علمی و محققانه کنار گذاشته شده و میگوید تنها شمار بسیار اندکی از مسلمانان مخالف اینگونه رفتارهای تندروانه و اعمال تندروانه هستند و در این راه پیشداوریهای غیر علمی و نادرستی دارد، البتّه هیچگونه دلیل و مدرکی برای اثبات این ادعا وجود ندارد و این چیزی جز اطلاعاتی نادرست و غیر واقعی نمیتواند باشد.
اسلام دین صلح و آرامش است و پیروان خود را از کشتار دیگران باز میدارد و جهاد هم تنها برای دفاع از خویش جایز است، نه برای تجاوز و حمله به دیگران «و قاتلوا فی سبیلالله الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا إنّ الله لایحبّ المعتدین»1
امّا آیات قرآنی دیگر را که به مسلمانان دستور میدهد با غیر مسلمانان بجنگند، باید در چارچوب شرایط اجتماعی و علل قبل و بعد آن مورد مطالعه و بررسی قرار داد و دانست که در آن زمان چه شرایط و موقعیّتهایی وجود داشته که قرآن چنین دستوری داده است، زیرا اسلام به طور کلی مسلمانان را تنها برای دفاع از خود به جنگ با غیر مسلمان فرامیخواند.
از جمله مواردی که نشان میدهد این کتابها تمایل دارند رابطه میان اسلام و خشونت را در ذهن دانشآموزان بسیار محکم و ناگسستنی نشان دهند، مطلبی است که در صحفه ۶۱ کتاب «ادیان جهان معاصر» (2002) تحت عنوان«آیا اسلام دین خشونت است؟» آمده است مؤلف در این بخش میگوید: خبرهای زیادی در مورد تروریسم اسلامیبه گوش میرسد». به عنوان مثال گروههای مسلمان فلسطینی که به کاروانهای اسرائیلی حمله میکنند و آن را منفجر میکنند، همچنین خبرهایی از بمبگذاری مسلمانان در فرودگاهها و هواپیماربایی آنها میشنویم. اینگونه به نظر میآید که مسلمانان بسیار تندرو هستند. این اخبار شاید باعث ایجاد نوعی احساس مبنی بر اینکه این گروه نماینده تمام مسلمانان هستند و همه مسلمانان چنین دیدگاههایی دارند، بشود و مردم اینگونه تصور کنند که اسلام دین خشونت است.
بدنمایی جهاد
کتاب «ادیان جهان معاصر» در بخش دین اسلام، در مورد جهاد، دیدگاهی تا حدودی بیطرفانه دارد، امّا مؤلف در این بخش سخن خود را اینگونه به پایان میرساند: «جهاد ممکن است باعث به وجود آمدن یک جنگ و درگیری سخت برای برپایی دین اسلام و اجرای قوانین و اصول اسلامی در تمام جهان و در میان تمام ملل شود». (صفحه ۵۵) این تصویر از جهاد واهداف آن، ممکن است اینگونه به مخاطب القا کند که جهاد ابزاری توسعهطلبانه برای تسلط بر مردمان دیگر یا وسیلهای ویرانگر است و ممکن است که از آن اینگونه فهمیده شود که مجبور کردن مردم به این کار بسیار مفید و سود بخش است.
لازم به یادآوری است که بنابر آیات قرآنی، جهاد تنها برای دفاع از خود جایز است.
یکی دیگر از این نمونهها، کتاب «اسلام» (1999) است که در صحفه ۹۱ آن، احکامی نادرست در مورد خرید گوشت و غذاها از فروشگاهها آمده است. در این کتاب آمده است که مسلمانان اگر مطمئن نباشند که گوشت حلال است و به روش اسلامی ذبح شده، نباید آن را خریداری کنند. ضمناً میگوید اگر آنها نتوانند از این امر اطمینان حاصل کنند، همانند گوسفندانی هستند که باید فقط از رژیم گیاهی استفاده کنند و گیاهخوار شوند، حتی اگر خود تمایلی به آن نداشته باشند. مطمئناً این مسئله در مورد اکثریّت مسلمانان صادق نیست، بلکه بنا بر فتوای اکثر فقهای اسلام، و بنا بر آیه قرآنی «وطعام الذین اوتوا الکتاب حلّ لکم و طعامکم حلّ لهم».2 حیواناتی که توسط اهل کتاب ذبح میشود را میتوان خورد و این کار حلال است و مسلمانان در طول تاریخ این اصل را اجرا میکردهاند».
ـ بعد تاریخی : جنگهای صلیبی؛ جنگی فرهنگی یا دینی؟
این پاراگراف، عنوان اصلی کتاب «جنگهای صلیبی؛ جنگ فرهنگها» (2002) است: آیا جنگهای صلیبی جنگهایی فرهنگی بوده یا جنگهایی دینی؟ و ممکن است سؤالات دیگری نیز به ذهن برسد، مانند اینکه: آیا فرهنگها به درگیری و جنگ با هم میپردازند یا تکامل مییابند؟ آیا ادیان آسمانی که بر اساس اصل تسامح و صلح بنا شده، جنگ با دیگران را جایز میشمارند؟ اروپاییها در قرون وسطی از دین مسیحیت به عنوان ابزاری برای حمله به مسلمانان و اسلام استفاده کردند، در حالی که دین مسیحیت هیچگونه دستوری در این مورد ندارد.
کتابهایی که در مورد جنگهای صلیبی نوشته شده بیانگر این نکته است که جنگهای صلیبی نقش زیادی در ایجاد تصورات نادرست و غلط از مسلمانان در ذهن و فکر غربیان دوران معاصر داشته است. به گونهای که هنوز رسوبات روانی این حملات تبلیغاتی، همچنان به صورت غیر مستقیم تأثیر زیادی بر دیدگاه آنان نسبت به مسلمانان دارد . در مقابل، این کتاب اشاره میکند که مسلمانان هنوز هم به غرب به دلیل جنگهای صلیبی قرون وسطی، به چشم یک دشمن مینگرند. (صفحه ۶۱) کتابهای درسی هم در این مورد، سعی میکنند علل، اهداف و نتایج جنگهای صلیبی را بیان کنند. شایسته بود که در این کتابها نوشته میشد که دین نقشی در آن نداشته و دین تنها بهانهای برای شروع این جنگها بود و این جنگها ربطی به مسیحیت و اسلام ندارد. بیگمان معرفی نادرست جنگهای صلیبی باعث تیره شدن روابط میان مردمان مختلف، به ویژه مسلمانان و مسیحیان میشود.
ـ بعد قومیّتی: این بعد شامل عناصر ذیل است: به تصویر کشیدن فلسطین به عنوان سرزمین اصلی یهودیان، فلسطین به عنوان حقّی الهی برای یهودیان، استفاده از اصطلاحات خاورمیانه و شمال آفریقا هنگام سخن گفتن در مورد کشورهای جهان عرب، جانبداری از یهودیان و توصیف مسلمانان به عنوان اشخاصی انزواطلب، پرداختن به مسئله درگیری جهان عرب با اسرائیل از منظر صهیونیسم.
کتاب «جنگهای صلیبی؛ جنگ فرهنگها» نامی از کشورهای عربی به عنوان یک کشور مستقل نمیبرد، در حالی که موضوع اصلی این کتاب که جنگهای صلیبی است و این جنگها در قلب جهان عرب روی داده است و نویسنده به جای استفاده از نام کشورهای عربی، از اصطلاحاتی مانند خاورمیانه و شمال آفریقا استفاده میکند و این خود بیانگر این مطلب است که آنها میخواهند بعد اسلامی و عربی بودن مسئله فلسطین را از آن جدا کنند و آن را یک مسئله سیاسی صرف معرفی کنند و در پایان میخواهند بگویند مسئله درگیری فلسطینیها با اسرائیلیها، یک مسئله و درگیری سیاسی صرف است که نظیر آن پیوسته در جای جای جهان در حال روی دادن است و این موضوع هیچ ربطی به اشغال یک سرزمین و به ناحق آواره ساختن ساکنان اصلی آن به ناحق ندارد.
این کتابها از به کار بردن کلمه اشغال در مورد گروههای یهودی که روستاها و شهرهای فلسطینی را تصرف کردهاند، خودداری کرده و با نادیده گرفتن رفتارهای اسرائیل. آن را به عنوان یک حکومت اشغالگر، معرفی نمیکنند و در مقابل، برخی اصرار زیادی بر استفاده از کلمه «میپندارند» در توصیف عدم پذیرش اشغال یهودیان از طرف فلسطینیها دارند و میگویند فلسطینیها میپندارند فلسطین متعلق به آنان است.
این نویسندگان عموماً حقوق مشروع و قانونی ملّت فلسطین در برپایی یک حکومت فلسطینی بنابر مصوّبات و قطعنامههای صادر شده از سازمان ملل متحد را، نادیده میگیرند.کتابهای درسی انگلستان واژه، عربها را با واژههایی مانند عقب ماندگی، شکست و خواری در کنار هم میآورند و سعی در القای این مفاهیم به خوانندگان و دانشآموزان خود دارند و اینگونه عنوان میکنند که عربها توانایی و آمادگی موفقیّت و پیروزی را ندارند و به طور کلی تصویری منفی از عربها ارائه میدهند. این مطلب در کتاب «درگیری اعراب و اسرائیل»، بسیار آشکار است و عکسهایی که این کتاب در این مورد آورده، نقش زیادی در القای این مطلب به دانشآموزان دارد و بدیهی است که تصویر، تأثیر بیشتری نسبت به کلمات در ذهن خوانندگان و بینندگان به جا میگذارد، به ویژه اگر این مخاطبان و خوانندگان دانشآموزان کم سنّ و سال باشند. در این کتاب تصویری که از اعراب چاپ شده به صورت اشخاص شکست خورده، اسیر یا پناهنده یا در حالتی بسیار ابتدایی و بیابانگرد هستند.
به عنوان مثال در صفحه ۱۵ همین کتاب، تصویری از عربهای شهرنشین را میبینیم که سربازان انگلیسی آنها را به زندان میبرند و در صفحه ۳۴ آن، تصویری از گروهی از اسیران مصری وجود دارد که به صورتی شرمآور در یک کامیون نظامی اسرائیلی جمع شده و در حال انتقال به جایی دیگر هستند. مجموعه این تصاویر، یک تصویر کلی را در ذهن دانشآموزان انگلیسی ترسیم میکند و آن اینکه عربها اشخاصی دائماً خوار و زبون و عقب مانده و شکستخورده هستند که قدرت پیروز شدن بر دشمنان خود را ندارند. در این کتابها مشاهده میشود که کتابهای تاریخ هیچگونه سخنی از شکستهای اسرائیل در جنگ سال ۱۹۷۳ به میان نمیآورند و هیچگونه تصویری از اسیران اسرائیلی در این جنگ نیز چاپ نشده و اشارهای به خسارات وارده به اسرائیل در روزهای اوّل این جنگ نشده است. شایان ذکر است که اوضاع اسرائیل در آن روزها به گونهای بود که ایالات متحده آمریکا وارد کار شد و یک پل هوایی برای کمک به اسرائیل به وجود آورد و برای نجات آن، پیشرفتهترین سلاحهای هجومی آن زمان را در اختیار اسرائیل قرار داد، در حالی که مصر و سوریه با سلاحهای دفاعی در حال جنگ بودند.
با وجود همه اینها ارتش مصر و سوریه به پیروزیهای قابل توجهی دست یافتند.
در این پژوهش، محتوا و پیام ۳۰ نمونه از کتابهای درسی انگلستان مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این بررسی نشان میدهد که ۷۳ درصد این کتابها، به طور کلی گرایشی بیطرفانه نسبت به عربها و مسلمانان داشتهاند، ۱۷ درصد آن، دیدگاهی مثبت و ۱۰ درصد آن نیز ضدّ اعراب و مسلمانان و القاکننده گرایشات منفی است. مرتبط دانستن اسلام با تروریسم و تندروی، شایسته دینی مانند اسلام نیست، دینی که فرهنگ عربی اسلامی را به وجود آورد واین فرهنگ و تمدن میراث فرهنگی یونان و ایران و میراث فرهنگی بسیاری از سرزمینهای دیگر را حفظ کرده و به نسلهای بعد منتقل کرد. این فرهنگ و تمدن، به حفظ میراث تمدنهای دیگر بسنده نکرد، بلکه آن را جلو برده و باعث پیشرفت و گسترش آن شد و دانشهای جدیدی مانند جبر به میراث گذشتگان افزود.
البته اینگونه ایجاد ارتباطها در شأن و شایسته مدارس انگلستان که از جمله پیشرفتهترین مدارس جهان است، نیست. و این با نقش و وظیفه مدارس و اهداف برنامههای آموزشی که به دانشآموزان ضرورت احترام به دیگران و احترام به فرهنگ آنان را آموزش میدهد. در منافات است.
مدارس شرق و غرب شایسته است که اصول فرهنگها و تمدنها و اصول و روح ادیان آسمانی را به دانشآموزان بشناسانند، و از ورود دیدگاههای تحمیلی و مغرضانه به متون درسی خودداری کنند.
ماهنامه موعود شماره ۹۴
پینوشتها:
٭ برگرفته از پایگاه اینترنتی: «www. islam online.net»
۱. و در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند، جهاد کنید و ستمکار نباشید که خدا ستمکاران را دوست ندارد.
۲. سوره مائده (۵)، آیه ۵.