انیمیشن "9" پیش از آنکه نام نویسنده و کارگردان جوانش، شین آکر را یدک بکشد، با نام تیم برتن به عنوان تهیه کننده شناخته میشود، صرف نظر از اینکه این بار برتن برخلاف انیمیشنی همچون "کابوس نیمه شب پیش از کریسمس" (هنری زلیک) ظاهرا حتی در نوشتن فیلمنامه نیز دخالتی نداشته است. اما علیرغم این مسئله، بیش از هر کسی، سایه سنگین فیلمساز شناخته شده هالیوود بر انیمیشن "9" حس میشود. بدین معنی که "9" را می توان در درجه نخست، یک انیمیشن تیم برتنی دانست. کافیست بین انیمیشن های "عروس مرده" (که به کارگردانی خود تیم برتن بود)، "کابوس نیمه شب پیش از کریسمس ( که فیلمنامه اش را برتن نوشته بود) و همین انیمیشن "9"( که نام تیم برتن تنها به عنوان تهیه کننده فیلم ثبت گردیده) مقایسه ای داشته باشید تا دریابید که چه شباهت عجیبی مابین شخصیت پردازی ها، فضا سازی، سیر قصه و داستان و حتی شکل و شمایل کاراکترهایی که در این ۳ انیمیشن به چشم می خورند، وجود دارد.
اول از همه، داستان های عجیب و غریب این انیمیشن هاست که انگار نظیرش را در کمتر فیلم یا انیمیشنی می توان یافت و گویا خاص شخص تیم برتن است. مثلا اینکه در "کابوس نیمه شب پیش از کریسمس"، سلطان هالووین از مراسم همه ساله اش کسل شده و تصمیم گرفته با دزدیدن سانتا کلاوز یا همان بابا نوئل، تغییر و تحولی در کریسمس و هالووین بدهد! یا در "عروس مرده"، یک عروس کهنه اسکلت شده از دنیای مردگان با به دست کردن اتفاقی حلقه ازدواج یک جوان در دنیای زندگان، به عقد او درآمده و همه دنیای مردگان و زندگان را در هم می ریزد!! و یا در همین انیمیشن "9" تنها بازماندگان تمدن بشری پس از جنگ آخرالزمان، تعداد ۹ عروسک پارچه ای هستند که گویا روح پدیدآورنده خود را گرفتهاند تا دنیا را از شر نیروهای شیطانی خلاص کنند!!
این عجیب و غریبی در شخصیت پردازی ها نیز به چشم می خورد؛ مثلا ویکتور به عنوان کاراکتر مثبت و منطقی "عروس مرده" همانقدر سمپاتیک است که سالی و شاک در "کابوس نیمه شب پیش از کریسمس" و همچنین عروسک شماره ۹ انیمیشن "9" . یا شخصیت متغییری مانند پاستور گالزولز در "عروس مرده" بی شباهت به جک اسکلینگتن "کابوس نیمه شب پیش از کریسمس " و یا عروسک شماره ۱ انیمیشن "9" نیست .
همچنین است شروع فیلمنامه هر یک از این انیمیشن ها با یک موقعیت خارق العاده بین دو دنیای نامتجانس که سپس به تدریج آن موقعیت به یک حالت متعادل و عادی تبدیل شده و کاراکترهایی از هر دو دنیا سعی میکنند تا موقعیت ذکر شده را به یک پایان و انجام مطلوب برسانند و به قول معروف یک "هپی اند"، آخر هر سه این انیمیشن ها را رقم می زند :
دنیای مردگان و زندگان "عروس مرده" سرجای خود بازگشته و با کمک اهالی زیر خاک، ویکتور بر طماعی و خباثت خانواده عروسش غلبه نموده و سر خانه و زندگی اش بازمیگردد. سانتا کلاوز هم در "کابوس نیمه شب پیش از کریسمس " به سرزمین خودش برگشته و کریسمس در همان زمان خود برگزار میشود و بالاخره در "9" هم علیرغم از دست رفتن تعدادی از عروسک های پارچه ای، شیطان روباتیک فیلم نابود شده و حتی ارواح عروسک های مرده برای وداع نزد بازماندگان برمیگشته و با لبخند به آسمان می روند.
البته این روند را کم و بیش می توان در آثار زنده تیم برتن نیز یافت، از "ادوارد دست قیچی" و دو قسمت اول و دوم "بتمن" گرفته تا فانتزی های کودکانه ای مانند "ماجراهای بزرگ پی وی" و "چارلی و کارخانه شکلات " و تا فیلم های خشونت باری همچون "اسلیپی هالو" و " سویینی تاد" و حتی تا "سیاره میمون ها" و "ماهی بزرگ" و "مریخ حمله میکند" .
شخصیت ها و قصه های عجیب و غریب ادوارد دست قیچی، بروس وین، ویلی ونکا، سویینی تاد و پی وی …همگی شباهت های تردید ناپذیری به یکدیگر دارند. یا پنگوئن فیلم "بازگشت بتمن" همانقدر ترحم برانگیز است که عروس ناکام فیلم "عروس مرده" و سلطان هالووین فیلم "کابوس نیمه شب پیش از کریسمس" و همچنین عروسک شماره یک انیمشن "9" .
اما به هر حال در تیتراژ انمیشن "9 "، نام تیم برتن به عنوان کارگردان یا نویسنده فیلمنامه نیامده بلکه سازنده آن "شین اکر" ذکر شده که یک بار دیگر آن را در حد و قواره یک انیمشن کوتاه در سال ۲۰۰۵ ساخته بود و بابت آن نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم کوتاه انمیشن نیز شد.
شین اکر در واقع یک انمیشن ساز فارغ التحصیل UCLA است که کارش را با انیمیشن ۲ دقیقه ای "ریشه ناخن" در سال ۱۹۹۹ آغاز کرد و در سال ۲۰۰۳ انیمیشن یک دقیقه ای "استعداد مبهوت کننده آقای گرناد" را ساخت که در واقع همه کاره آن بود. ضمن اینکه وی در همین سال یکی از انیماتورهای کامپیوتری فیلم "ارباب حلقه ها : بازگشت پادشاه" هم بود. اما شین اکر انمیشن "9" را که نخستین کار بلند حرفه ای او نیز محسوب میشود را با حال و هوا و فضای سینمای تیم برتن ساخته، چراکه نه نوع کاراکترها، نه فضاسازی و نه مسیر قصه هیچیک از ۳ انیمیشن قبلی اش ( حتی نسخه کوتاه همین "9" ) شباهتی به این انیمیشن سال ۲۰۰۹ وی ندارند. گویی اکر قصد داشته به طور کامل نسبت به تیم برتن ادای دین کند و یا برتن، او را به این کار واداشته است! اگرچه "شین اکر" صرفا داستان را نوشته و فیلمنامه نویس انیمیشن "9" پاملا پتلر است که به جز تعداد انبوهی کار تلویزیونی، تنها فیلمنامه دو انیمیشن "خانه هیولا" و "عروس مرده" ( برای خود تیم برتن) را در کارنامه خود به ثبت رسانده و از جهت این آخری هم که شده قطعا با دنیای غیرمعمول برتن آشنایی کامل داشته است.
به جز تیم برتن، عامل موثر دیگر بر فیلمنامه پاملا پتلر و فیلم شین اکر، تیمور بکمامبتوف (سازنده فیلم هایی همچون "تحت تعقیب" ) یکی دیگر از تهیه کنندگان انیمیشن "9" بوده است. این تاثیر را به خصوص در صحنه های تعقیب و گریز فیلم شاهدیم که تقریبا یک سوم کل آن را در برمیگیرد. صحنه هایی که نه در آثار تیم برتن مسبوق به سابقه است و نه در فیلمنامه های پتلر و یا انیمیشن های اکر. صحنه هایی که گویا به طور نعل به نعل از فیلم های به اصطلاح اکشن و حادثه ای امروز هالیوود به خصوص اثری همچون "تحت تعقیب" کپی گردیده است ( خصوصا آن طرز آویزان شدن به یک دست یا بهتر بگویم سر سوزنی برلبه پرتگاهی مخوف یا ساختمانی مرتفع که نفس را در سینه تماشاگر حبس کرده ولی بالاخره طرف آویزان به هر کلکی نجات پیدا میکند!!) . حتی به نظر می آید که عروسک شماره ۷ و نوع حرکات و اعمال آکروباتیکش، به طور کامل از کاراکتر آنجلینا جولی در همان فیلم "تحت تعقیب" گرفته شده باشد. ( به جز صدای آن، که جنیفر کانلی گفته است!)
اما تفاوت دیگر "9" سال ۲۰۰۵ شین اکر با "9" سال ۲۰۰۹ وی، این است که دومی اساسا یک اثر آخرالزمانی محسوب میشود در حالی که انیمیشن ۲۰۰۵ اکر اصلا ارتباطی با آپوکالیپس و آخرالزمان پیدا نمیکرد. اینکه چه اتفاقی افتاده که یک اثر پس از گذشت ۴ سال در فضایی آخرالزمانی گسترش پیدا کرده و حتی کسی مانند تیم برتن را به چنین جوی میکشاند، به نظر پاسخش را می توان در همان جریان غالب سینمای امروز غرب یافت که مکرر در مقالات قبلی خود در همین ماهنامه نیز به آن مفصلا پرداخته ام و همه آنها در یک پاراگراف خلاصه میگردد که :
"سینمای غرب آرایش آخرالزمانی گرفته است" و ایدئولوژی آپوکالیپتیک حاکمان خود یعنی اوانجلیست ها (صهیونیست های مسیحی) را با انواع و اقسام ژانرها و سبک ها و آثار سینمایی به خورد ما می دهد و متاسفانه سینمای ما (در کلیت خود از مسئولینش گرفته تا سینماگران و خود همین جماعت منتقدان سینمایی) از چنین جریانی غافل ماندهاند و خود را به انواع موضوعات کهنه و نخ نما شده و اندیشه و تئوری های منسوخ، سرگرم ساختهاند!
فیلمنامه انیمیشن "9" به شکل هوشمندانه ای از ساختن و دوخته شدن یک عروسک پارچه ای ظاهرا کنفی (در نماهای درشت) آغاز و کم کم با فاصله گرفتن از پیکر آن عروسک پارچه ای که در فعل و انفعالی نامشخص به حرکت می افتد، تماشاگر خود را به تصویری از کره زمین میبرد که جز خرابی و ویرانی از آن برجای نمانده است. این صحنه ها، خیلی سریع تماشاگر پی گیر سینما به خصوص مخاطب انیمیشن های چند سال اخیر را به یاد "وال ای" می اندازد که سال گذشته با همین درونمایه آخرالزمانی به روباتی که تنها برروی زمین خالی از سکنه با روباتی دیگر از فضا دوست میشود، می پرداخت.
عروسک پارچه ای یاد شده، مثل یک بازیکن فوتبال، شماره ۹ را برپشت خود دارد و خیلی زود هم نوعانش را با شماره های دیگر در میان خرابه ها و ویرانه ها پیدا میکند که هر یک سر و وضع و موقعیت خاصی دارند. او خیلی زود متوجه میشود که جنگی مهیب بین انسانها و ماشین های هوشمند ساخته شده توسط خود آنها، در گرفته ( مانند سری فیلم های "ترمیناتور" و البته با روبات هایی دقیقا شبیه به روبات های غول پیکر فیلم "جنگ دنیاها"ی استیون اسپیلبرگ) و ماشین ها، پیروز این میدان شدهاند که فرمانده یا رییس آنها (دقیقا مانند روایات انجیلی اوانجلیست ها ) "Beast" نام دارد. (که می توان آن را جانور، حیوان یا دیو و هیولا ترجمه کرد). این همان موجودی است که بنا به همان باورهای اوانجلیستی، در آخرالزمان سپاه شر یا ضد مسیح را به سوی سرزمین فلسطین و قدس شریف هدایت کرده و در محلی به نام هارمجدون یا آرماگدون با سپاه مسیح درگیر شده و جنگی خونین اتفاق می افتد. بخشی از این باورهای اوانجلیستی سخن از ۷ سال حاکمیت آنتی کرایست یا ضد مسیح ( همین موجود به نام Beast )بر دنیا دارد که پس از این مدت عیسی مسیح به همراه مسیحیان نو تولد یافته که به همراهش به آسمان رفته بودند، نزول اجلال فرموده ! و در آرماگدون با سپاه شر درگیر شده و پس از کشتار و خرابی عظیم، حاکمیتی ۱۰۰۰ ساله ای برای خود رقم می زنند و شیطان را برای هزار سال به قعر جهنم می فرستند!!
نکته جالب در انیمیشن "9" این است که تقریبا بقیه عروسک های پارچه ای (به عنوان تنها بازماندگان تمدن بشری) در یک کلیسا و زیر تابلوی بزرگ شیشه ای حضرت مسیح و به رهبری عروسک شماره یک زندگی میکنند که کلاه و ردایی کشیش مانند برتن داشته و خطاب به شماره ۹ تازه وارد که سایر عروسک ها را تشویق به جستجوی شماره ۲ میکند، میگوید : "من کسی بودم که همه را سالم نگه داشتم، تا پیش از اینکه تو به اینجا بیایی همه مسائل ما حل شده بود ولی تو که احمقی بیش نیستی به دنبال یک سری سوال نامشخص هستی…"
این درحالی است که شماره ۹، قدرت وحشتناک جانور هیولا را دیده که چگونه شماره ۲ را از جلوی چشمانش ربود ولی شماره ۱ و همراهانش براین باور هستند که این هیولا نمی تواند به کلیسای امن آنها لطمه بزند. درست برخلاف همان اتفاقی که چندی بعد می افتد و هیولای پرنده با خرد کردن دیوار کلیسا به درون آمده و جان همه را تهدید میکند.
در این میان شماره ۷ که نمی تواند این سکوت و خاموشی و انتظار را بپذیرد، مدت ها پیش از این گروه محافظه کار بیرون زده و خود یک تنه با جانوران شریر در گیر است. اما بالاخره تنگی شرایط و رشد جهنمی سپاه شیطان برای دراختیار گرفتن حتی تمامی نقاط امن زمین، باعث میشود که شماره ۹ پیشنهاد حمله را بدهد و نشستن و منتظر شدن را نوعی خودکشی به شمارآورد، آنچه که پیش از این توصیه شماره ۷ نیز بود. چنانچه پس از درگیری شماره ۹ و شماره ۵ که با یکی از هیولاها و کمک به آنها در نابودی وی، خطاب به عروسک شماره ۵ گفت : " …بالاخره تصمیم گرفتی که به جنگ بپیوندی…"
این نوع تفکر در منطق ایدئولوژی آخرالزمانی (که امروزهاندیشه اصلی نظام سلطه را تشکیل می دهد) در واقع همان تئوری جنگ پیشگیرانه است که جرج دبلیو بوش پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به مرحله اجرا درآورد. همان تئوری که میگوید برای متوقف کردن به قول آنها تروریست ها یا سپاه و محور شرارت ]یعنی همان ادبیات اوانجلیست ها که در این انیمیشن "9" نیز به کار گرفته شده [ نباید در خانه نشست و انتظار ضربات طرف مقابل را کشید، بلکه باید به مامن و مکان آنها یعنی مثلا عراق و افغانستان ]و بعد از آن ایران[ حمله کرد و جنگ را به درون خانه هایشان کشاند. این همان تئوری است که از اوایل دهه ۷۰ میلادی با فیلم هایی همچون "جن گیر " به صورت هشدار برپرده سینما رفت که اگر ]در آن فیلم[ در عراق شیطان را سرکوب نکنیم، در سیاتل آمریکا به سراغمان خواهد آمد و روح نوجوانمان را تسخیر خواهد کرد!)
اما قد و قواره و نیروی همه این عروسک ها حتی قلدرترین شان که شماره ۸ باشد، به هیچوجه در حد و حدود آن روبات های غول پیکر نیست حتی اگر شجاعت و بی باکی شماره ۹ و جنگاوری شماره ۷ چاشنی اش شود. در اینجا بخشی دیگر از تفکرات اوانجلیستی و حتی کابالیستی به کمک فیلمنامه نویس و فیلمساز می آید و آن استفاده از طلسم و جادویی است که دانشمند سازنده عروسک ها برایشان به صورت فلزی دایره ای شکل با علائمیشبیه به نشان های جادوگران مصر باستان (که الهام بخش بنیانگذاران اصلی کابالیسم یعنی شوالیه های معبد بودند) برجای گذارده و شماره ۹ با مراجعه به اتاقی که در آن متولد شد، به رازش پی میبرد. نکته مهم این است که در ابتدا عروسک شماره یک به عنوان هادی و راهبر سایرین با همان شکل و شمایل کشیشی با استفاده از طلسم و جادوی مذکور مخالفت نموده و آن را علم تاریکی یا "جادوی سیاه" خطاب میکند که باعث گمراهی خواهد شد.
(یعنی همان موضعی که کلیسا در مقابل شوالیه های معبد و مکتب کابالا گرفت و آنها و عقایدشان را "شرک آمیز" خواند. لازم به ذکر است، براساس اسناد و مدارک موجود، شوالیه های معبد سلیمان گروهی از صلیبیون بودند که پس از کشتار و قتل عام وسیع مسلمانان در اورشلیم ساکن شدند و ضمن کاوش هایی در مسجدالاقصی و قبه الصخره تحت تاثیر آموزه های مرموزی قرار گرفتند و عقاید شرک آمیز مصر باستان را همراه سحر و جادوگری آموختند. در کتابی با نام "کلید حیرام" نوشته دو مورخ فراماسون درباره شوالیه های معبد آمده است : "…این گروه، آثاری در اورشلیم کشف کردند که دیدشان را نسبت به جهان تغییر داد و با وجود مسیحی بودن به پذیرش عقاید و فلسفه کاملا متفاوت و اجرای مراسم بدعت آمیز و اجرای تشریفات "جادوی سیاه" اقدام کردند…" بسیاری از محققان و کارشناسان تاریخ براین عقیدهاند که همین عقاید وافکار و سازمان شوالیه های معبد بود که با اندیشه های کابالیستی، تشکیلات فراماسونری را در طول تاریخ بنیاد نهاد.)
به هر حال سرانجام همان علم تاریکی و جادوی سیاه (کابالیستی) به کمک عروسک های پارچه ای انیمیشن "9" آمده و باعث نابودی نهایی دشمن میشود. شاید هم انتخاب عدد ۹ و اساسا ساخته شدن و بازماندن ۹ عروسک پارچه ای برای نجات دنیا از شر جانور خبیث ضد مسیح، اشاره ای غیرمستقیم به تعداد اولیه گروه شوالیه های معبد سلیمان باشد که همین تعداد ۹ نفر بودند !
( در برخی از فیلم های آخرالزمانی این عدد ۹، به نوعی مورد اشاره قرار گرفته است مثلا تعداد یاران حلقه در "ارباب حلقه ها" یا تعداد اساتید جدای در "جنگ های ستاره ای" و یا اعضای اصلی محفل ققنوس در "هری پاتر")
اگرچه انیمیشن "9" از برخی خصوصیات یک انیمیشن معمولی برخوردار نیست، مثلا هیچ گونه ترانه یا آوازی ( که در انیمیشن ها حتی آثار خود تیم برتن از قبیل "عروس مرده" و "کابوس نیمه شب پیش از کریسمس" به انواع مختلف خوانده و و با حرکات ریتمیک شنیده و دیده میشود ) به گوش نمی رسد یا تقریبا اغلب تصاویر به شکل سیاه و سفید یا تک رنگ به چشم می آیند و از رنگ بندی های یک انیمیشن خبری نیست ( حتی در "عروس مرده" هم دنیای مردگان مملو از رنگ و نور بود) اما در میان انیمیشن های تولیدی سال جاری مانند "بالا" ( که محصول همین کمپانی فوکوس بود)، "کورولاین" و حتی اثر تازه هیائو میازاکی جایگاه ویژه ای می تواند داشته باشد، خصوصا که دومین انیمیشن آخرالزمانی طی دو سال اخیر به حساب می آید.
تیم برتن در مصاحبه ای که در افتتاحیه همین انیمیشن "9" انجام داد، درپاسخ به اینکه چرا به سراغ یک موضوع آخرالزمانی رفته است، به کنایه و طعنه درباره خیل فیلم هایی که به آخرالزمان و مسئله منجی می پردازند، گفت :"…یک میلیون فیلم درباره آخرالزمان ساخته شده !! ولی این از همه آنها بهتر است!!!"
سعید مستغاثی
به نقل از وبلاگ نویسنده