سوالی مطرح است مبنی بر آنکه: آیا امام زمان(عج) شاهد و ناظر اعمال ما است و به کارهاى خوب و بد ما آگاهى دارد؟ در این صورت آیا این منافى با ستّار بودن خداوند نیست؛ زیرا خود او به پیامبرش فرموده است: «گناهان امت تو را هم به تو نمى گویم…؟!»
در پاسخ این سؤال، بیان چند نکته ضرورى است:
یکم. گواه و شاهد بودن پیامبر (صلی الله علیه وآله) [و امامان معصوم] بر رفتارهاى مردم، در آیاتى از قرآن کریم بیان شده است؛ از جمله: «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤلاءِ شَهِیداً»[۱۱]؛ «حال آنان چگونه است، در روزى که از هر امتى شاهد و گواهى [بر اعمالشان] مى آوریم و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد».
افزون بر فرشتگان (نویسندگان رفتارها)، اعضاء و جوارح انسان، زمان و مکان، پیامبران و معصومین(ع) نیز از جمله گواهان یادشده در آیه شریفه مى باشند[۲].
مراد از «شهادت و گواهى» یادشده در آیه، آگاهى از حقایق و ژرفاى رفتارهاى مردم در دنیا، از جهت نیل به نیکبختى یا تیره روزى، پذیرفته شدن یا رد شدن در پیشگاه الهى، امتحان فرمانبرى یا سرپیچى از احکام الهى و سپس گواهى دادن بر آن در روز قیامت است. آن گاه که خداوند از بسیارى – از جمله پیامبر(ص) و معصومین (علیهم السلام) – گواهى مى طلبد [۳].
دوم. با توجه به مطالب یادشده، مراد از گواه بودن امام زمان(عج) بر رفتارهاى ما، آگاهى از اعمال ماست و منظور از دیدن اعمال، دیدن با «چشم دل» است، نه چشم سر؛ همچنان که خداوند ناظر و آگاه بر اعمال است، بدون اینکه چشم مادى داشته باشد.
امام زمان(عج) چشم خدا در میان انسان هاست «السلام علیک یا عین الله فى خلقه»[۴] و بر کل هستى و همه جوامع انسانى، اشراف و نظارت کامل دارد «و عینک الناظره باذنک»[۵].
سوم. بر اساس روایات مختلف و تفاسیر، اعمال و تقدیرات انسان ها هر سال – در شب قدر و توسط ملائکه و روح – بر امام زمان(عج) عرضه مى شود و او از همه آنها مطلع است. امام (علیه السلام) ، همچون پدرى مهربان، از شیعیان خود مراقبت مى کند و در لحظات سرنوشت ساز، با شیوه هاى مختلف به یارى آنها مى شتابد و چنان که در توقیع شریف آن حضرت(عج) به شیخ مفید آمده است :
«فانّا نُحیط علما باَنبائکم و لا یعزب عنّا شى ءٌ من أخبارکم»[۶]؛ «ما بر اخبار و احوال شما، آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع و احوال شما، بر ما پوشیده و مخفى نیست».
امیرالمومینن امام على (علیه السلام) در حدیثى در این باره مى فرمایند :«لیس یغیب عنّا مؤمن فى شرق الارض و لا فى غربها»؛[۷] «هیچ مؤمنى در شرق و غرب زمین، از نظر ما غایب نیست».
امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده است:«انّ الدنیا لتمثّل للامام مثل خلقه الجوز فلا یعزب عنه شى ءٌ»[۸]؛ «آسمان و زمین در نزد امام، چون پاره گردویى حاضر و نمایان است».
در واقع بر اساس احادیثى که تفسیر سوره «قدر» و آیات آغازین سوره «دخان»… وجود دارد فهمیده مى شود که فرشتگان در شب قدر، مقدّرات یکساله را به نزد «ولىّ مطلق زمان» مى آورند و بر او عرضه مى دارند و به او تسلیم مى کنند. این واقعیت همواره بوده و خواهد بود. در روزگار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) محل نزول فرشتگان شب قدر، حضرت محمد مصطفى (صلی الله علیه وآله وسلم) بوده است.
بر اساس دلایل معتبر و احادیث وارده از سوى اهل بیت (علیهم السلام) و اهل سنت، پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) ، شب قدر هم چنان وجود دارد[۹] و این مقام شایسته جانشینان واقعى پیامبر(ص) است.
امیرالمومنین امام على (علیه السلام) درباره این دو واقعیت بزرگ مى فرمایند: «شب قدر هر سال هست. در این شب امور همه سال (تقدیرها و سرنوشت ها)، فرو فرستاده مى شود. پس از درگذشت پیامبران، نیز این شب، صاحبانى دارد…»[۱۰].
چهارم. روایات عرض اعمال بر امام عصر(عج)، معتبر بوده و منافى با ستّاریت خداوند و معارض با دیگر روایات نیست؛ زیرا امام زمان(عج)، واسطه فیض الهى و رابط خلق و خالق است و تمام عنایات و الطاف الهى به جهان، به وساطت و به برکت وجود آن حضرت(عج) جارى مى شود و لازمه اینکه به بهترین وجهى، این وساطت تحقق پذیرد و در مواقع لازم، فیوضات به بندگان برسد، این است که آن حضرت(عج) از قابلیت ها و افعال همگان باخبر باشد.
پنجم. میزان ستّار بودن پروردگار نسبت به هر کس، به تناسب لیاقت، شایستگى و درجات قرب او در پیشگاه الهى است. از این رو، خداوند براى کافران و فسادگران، پرده پوشى ندارد و ستاریت او نسبت به مؤمنان نیز، به تناسب درجات ایمان آنها، متفاوت است. بنابراین چه بسا بعضى از اعمال مؤمنان مقرّب را از نظر امام زمان(عج) نیز مخفى بدارد و شاید در همین مرتبه است که در قیامت، برخى اعمال را از پیامبراکرم(ص) نیز پوشیده مى دارد.
ششم. امامان معصوم (علیهم السلام) از همه صفات الهى برخوردارند و همه کمالات حق در وجود پاک آنها تجلى یافته است. از جمله این صفات، صفت ستار بودن است. همان گونه که حق تعالى ستار است و بندگان مؤمنش را رسوا نمى کند، ولىّ حق و حجت الهى نیز که مظهر ستاریت حق است، رازدار اسرار و اعمال مردم است و اعمال مؤمنان را براى دیگران فاش نمى سازد. در واقع ستار بودن ولىّ حق پرتوى از ستار بودن خداوند است و از آن جدا نیست، همانطورى که خود حجت الهى تجلى کمال (و جمال و جلال حق است) و ظهور کامل و تمام عیار صفات حسناى ربوبى است. پس در اینجا دوگانگى وجود ندارد تا منافاتى لازم بیاید.
پی نوشت:
[۱]. نساء ۴، آیه ۴۱. [۲]. طبرسى، مجمع البیان، ج ۳، ص ۸۹. [۳]. علامه طباطبائى، المیزان، ج ۱، ص ۳۲۱. [۴]. مفاتیح الجنان، ص ۱۰۶ و ۹۹۲. [۵]. مفاتیح الجنان، ص ۱۰۶ و ۹۹۲. [۶]. احتجاج طبرسى، ج ۲، ص ۵۹۶. [۷]. یوم الخلاص، ج ۲، ص ۶۴۸. [۸]. اختصاص، ص ۲۱۷. [۹]. ر.ک: اصول کافى، کتاب الحجه، باب فى شأن انا انزلناه…، ح ۵ و ۷. [۱۰]. کافى، تناسب الحجه، ح ۲.برگرفته از کتاب مهدویت پیش از ظهور – حجت الاسلام رحیم کارگر