حج»، مجرا و مسیر جریان یافتنی همه قوا و توان تکالیف و اعمال فردی و جمعی وضع شده در گستره تاریخ است. خداوند حکیم، در آخرین سال از حضور و حیات، در آخرین ماه از آن سال و در آخرین سفر حجّ نبیّ مکرّم اسلام، در میان عموم حاضران و ناظران حجگزار، در نقطه عطف تاریخی «غدیر»، اعلام نمود:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا؛
امروز دین شما را کامل کردم، نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آئین (استوار و پایدار) شما برگزیدم.»
کشف همه نسبت و ارتباط میان دو عید مسلسل «قربان و غدیر» مشکل مینماید؛ گرچه پوشیده نیست که از خداوند حکیم، جز عمل حکیمانه سر نمیزند و جزء و کلّ امور عالم و جعل همه ایّام و اعمال در لفافهای از حکمت و علم لمیزلی پیچیده است. آنگاه که آدمی، در پی پرسه زدن خودبنیادانه در عرصه زمین، در اوج ندامت و انفعال و خضوع، چونان هبوط کرده از عرش الرّحمن بر فرش الشّیطان، قصد حج میکند، امید میورزد در این مسیر، دیگر بار مجالی و روزنهای برای فرارفتن بیابد؛ دیگر بار دری گشوده بیند و آغوشی را که او را پذیرا شود و در جمع محرمان حرم بار دهد.
«حج» را «قصد»، «فلاح» و البته «تکرار قصد» معنا کردهاند.
غریبِ افتاده در غریبستان زمین، در تمنّای باریافتن به سرزمین انس و الفت و در هوای پیوند دیگر بار، همه لباسهای «تعلّق» را که سراسر ملوّن و ملوّث است، از جسم و جان دور میسازد تا آراسته به بیرنگی و پیراسته از تعلّقها، پای بر جادهای گذارد که او را به آستان حضرت دوست، رهنمون میشود.
ادامه دارد..
اسماعیل شفیعی سروستانی