میعادگاه منتظران

تهیه و تنظیم: سیدصادق سیدنژاد

اشاره: بیش از هزار سال است که مسجد مقدس جمکران میعادگاه منتظران و سجده گاه مشتاقان کوى مهدى، علیه السلام، است. و هر شب چهارشنبه هزاران عاشق دلسوخته از گوشه و کنار ایران اسلامى و دیگر کشورها به این مسجد رو مى آورند تا شاید نشانى از آن یار غایب از نظر بیایند. به منظور فراهم آوردن امکان ارتباط گسترده تر خوانندگان موعود با مسجد شریف جمکران بر آن شدیم که در هر شماره صفحاتى را به این مسجد اختصاص دهیم.
مطالبى که در این صفحات درج مى شود همگى توسط معاونت فرهنگى مسجد مقدس جمکران تهیه و تدوین شده و در اختیار علاقه مندان موعود قرار گرفته است.

در ایران دکترهاى متخصص زیادى معایناتى را انجام دادند همه عکسها و آزمایشها حکایت از وجود تومور سرطانى داشت که همه عکسها و نتایج آزمایشهاى آنجا هنوز موجودند

دکتر علیرضا باهر که سالهاى متمادى علاوه بر مدیریت بیمارستان آیهاللَّه گلپایگانى، قدس سره، به عنوان پزشک مخصوص معظم له سرپرستى تیم پزشکان معالج حضرت آیهاللَّه گلپایگانى را به عهده داشته اند. عنایت امام زمان، علیه السلام، به ایشان را چنین بازگو مى کنند:
… در یکى از روزهاى سال ۱۳۶۵ شمسى حضرت آیهاللَّه گلپایگانى، قدس سره، دچار درد بسیار شدیدى در ناحیه شکم شدند ما با توجه آشنایى و مسؤولیت خاصى که داشتیم فوراً مقدمات انتقال ایشان را به بیمارستان فراهم کردیم و در آنجا آزمایشها و عکسبرداریهاى مختلفى به کمک همکاران متخصص که داریم انجام گرفت و در ضمن درمانهاى موقتى که قبل از به دست آمدن نتایج عکسبرداریها و آزمایشها انجام گرفته بود هیچکدام نتیجه اى نداد. نتیجه آزمایشها آماده شد، پس از بررسیهاى زیاد ناراحتى ایشان سرطان اثنى عشر تشخیص داده شد و این مسأله همه را دچار نگرانى و ناراحتى غیرقابل وصفى کرده بود و بالاخره تصمیم بر این شد که هر چه زودتر آقا را به تهران ببریم و در آنجا با توجه به امکانات زیادى که هست معاینات بیشتر و آزمایشهاى دقیق ترى به عمل آید. وقتى به تهران رفتیم مقرر شد که آقا را در بیمارستان بانک ملى بسترى کنیم. در همان ساعت اولیه معاینات و عکسبرداریها دقیق توسط پزشکان مجرب به عمل آمد از قضا همه آنها نتیجه به دست آمده در بیمارستان قم را تأیید مى کردند. یعنى ناراحتى آقا از سرطان اثنى عشر یا سرطان سرپانکراس (لوزالمعده) ناشى مى شد و در ضمن همه پزشکان توصیه مى کردند هر چه زودتر باید آقاى گلپایگانى به انگلستان بروند تا عملى که براى درمان این ناراحتى لازم بود در آنجا انجام گیرد. روزبه روز بلکه ساعت به ساعت ناراحتى آقا هم بیشتر مى شد. به گونه اى که یادم هست وقتى مى خواستیم به انگلستان برویم حال ایشان به قدرى وخیم بود که در حالت عادى نه مى توانست روى صندلى بنشیند و نه مى توانست در روى تختى که آماده شده بود استراحت کند. لذا مجبور شدند تا از تخت مخصوصى که به دیواره هواپیما نصب شده بود استفاده کنند. به جهت وخامت حال ایشان به محض ورود به لندن وى در بیمارستان »کرانول« بسترى شدند و اقدامات اولیه پزشکى توسط کادر بیمارستان انجام گرفت بنابراین شد تا معالجات اساسى از فردا شروع شود. بنده خودم در خدمت ایشان شب را در بیمارستان بودم منتهى موقع استراحت به اتاق دیگرى در مجاورت اتاق ایشان رفتم و پس از چند ساعت استراحت وقتى صبح زود به خدمتشان رسیدم متوجه شدم که حال عمومى آقا خیلى بهتر از روزهاى قبل است. پس از سلام و احوالپرسى به من فرمودند: »آقاى دکتر باهر ناراحتى من برطرف شده است شما به این آقایان پزشکان بگویید فعلاً دست نگه دارند و یک معاینه مجددى به عمل آورند«. من عرض کردم: »چشم آقا من این کار را مى کنم ولى شما بیشتر توضیح بدهید ببینم چه پیش آمده است«. معلوم بود که ایشان مى خواستند در این باره توضیح بیشترى ندهند اما وقتى با اصرار و سماجت من روبرو شدند در یک جمله مختصر فرمودند: »آقا امام زمان، علیه السلام، خودشان فرمودند که من شفا پیدا کرده ام«. این جمله را با حالت خاصى بیان کردند و بعد سکوت کردند…
پس از شنیدن این جمله چند لحظه من قادر به عکس العمل خاصى نبودم همانطور در سرجاى خودم بى حرکت ماندم… اما وقتى به خود آمدم به آقا عرض کردم: »شما فعلاً درباره بازگشت سخنى نگویید تا من از اینها درخواست کنم عکسبردارى و آزمایشهاى جدیدى انجام دهند«. بعد آقا فرمودند: »اگر ممکن است بگویید براى من صبحانه اى بیاورند چون احساس مى کنم خیلى گرسنه ام«. این در حالى بود که روزهاى پیش از آن هر چه اصرار مى کردیم چیزى میل کنید ایشان اظهار مى کردند میلى به غذا ندارم. حتى در هواپیما على رغم تعارف زیاد دوستان حتى موفق نشدیم یک پره پرتغال به ایشان بخورانیم.
در هر حال بعد از صرف صبحانه پزشکان عکسبرداریها و آزمایشهاى لازم را مجدداً در بیمارستان لندن به عمل آوردند و بعد وقتى عکسها و نتایج آزمایشهاى ایران را با نتایج آنجا مقایسه کردند با کمال تعجب دیدیم که از تومور سرطانى اثنى عشر خبرى نیست. بعد پزشکان بیمارستان کرانول به ما گفتند: »آیا فکر نمى کنید در تشخیص تان اشتباه کرده اید؟« در جواب گفته شد: »در ایران دکترهاى متخصص زیادى معایناتى را انجام دادند همه عکسها و آزمایشها حکایت از وجود تومور سرطانى داشت که همه عکسها و نتایج آزمایشهاى آنجا هنوز موجودند« و…به این ترتیب حضرت آیهاللَّه گلپایگانى، قدس سره، شفا پیدا کردند و چند روز بعد در سلامت کامل ایشان به ایران برگرداندیم.
وقتى به قم برگشتیم یک روز بعد مرحوم آقاى مجتهدى (که اهل دل بود و کرامتهاى زیادى از خود او دیده شده بود) به من پیغام دادند تا به منزل ایشان بروم. وقتى به خدمت ایشان رسیدم به من فرمودند: »شما که رفتید لندن براى من یک حادثه اى پیش آمد. مى خواهم آن را با شما در میان بگذارم تا شما صحت یا عدم صحت آن را بیان کنید«. عرض کردم: »بفرمایید اگر چیزى مى دانستم من در خدمت شما خواهم بود«. آنگاه آقاى مجتهدى فرمودند: »وقتى شما به همراه آیهاللَّه گلپایگانى به لندن رفتید؛ مردم زیادى از من التماس دعا کردند و خواستند براى سلامتى آقا من دعا کنم به عنوان یک وظیفه شب براى آقا دعا کردم ناگهان در آن حال یک صحنه اى در جلو چشم من ظاهر شد دیدم آقاى گلپایگانى روى تخت ایستاده اند و مى گویند: من شفا گرفتم و حضرت مهدى، علیه السلام، هم مى فرمایند: من به ایشان شفا دادم. آیا چنین چیزى واقع شده است؟«
در حالى که بغض گلوى مرا گرفته بود به ایشان عرض کردم: »آقا، آنچه شما آن شب دیده اید حقیقت دارد… آقا حجهبن الحسن، علیه السلام، خودشان به آیهاللَّه گلپایگانى عنایتى کردند که با سلامتى کامل به ایران برگشتند بدون اینکه نیازى به کوچکترین معالجه باشد…« این در حالى بود که پیش از من کسى از جریان شفاى آیهاللَّه گلپایگانى، قدس سره، و وقایع لندن به آقاى مجتهدى چیزى نگفته بود… والسلام.
 

موعود شماره ۲۲

همچنین ببینید

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *