حکومت علوى، الگوى حکومت مهدوى-۱


حیدرعلى میمنه جهرمى

اشاره: شاید در اذهان بسیارى ازمردم این پرسش مطرح باشد که امام‏مهدى، علیه‏السلام، چگونه حکومت‏خواهد کرد و نظام سیاسى – ادارى که‏او برپا مى‏کند چه ویژگیهایى خواهدداشت؟

در پاسخ این پرسش باید گفت که‏ویژگیهاى حکومت مهدوى همان‏ویژگیهاى حکومت علوى است; با این‏تفاوت که حکومت علوى تنها درگستره‏اى محدود از کره خاک و در مدت‏زمانى ناچیز برقرار شد و آن حضرت‏هم به دلیل درگیرى در جنگهاى داخلى، نتوانست‏به همه آنچه که در نظرداشت جامه عمل پوشد; اما امام مهدى، علیه‏السلام، با پیش گرفتن سیره‏جدش امیرالمؤمنان، على، علیه‏السلام، تا آستانه برپایى قیامت‏از دالت‏برمى‏سازد و به همه اهداف‏خود دست مى‏یابد.
با توجه به فرارسیدن ماه شعبان، ماه تولد امام عدالت و ماه رمضان، ماه شهادت امام عدالت، بى مناسبت‏ندیدیم که براى آشنایى بیشترخوانندگان عزیز موعود مرورى‏داشته باشیم بر سیره‏حکومتى امام‏على، علیه‏السلام، در مدت زمان‏محدود حکومت‏خویش. امید که مقبول‏افتد.

با پیروزیهاى بزرگ اعراب مسلمان‏در نقاط مختلف جهان، سیل اموال ودرآمد به بیت المال سرازیر شد و درزمان خلیفه دوم، بر خلاف سنت پیامبرسبقت در اسلام یا شرکت در جنگهاى‏صدر اسلام ملاک برترى در دریافت‏بیت المال شد. خلیفه هر چند بعدا از این‏تبعیض مالى اظهار پشیمانى کرد وسختگیریهایى به عمل آورد اما هرگزنتوانست اوضاع و احوال را به وضع‏پیشین بازگرداند (۱) .

عثمان در دوران زمامدارى‏اش برخلاف وعده‏اى که هنگام قبول خلافت‏کرده بود نه به سنت پیامبر عمل کرد ونه سیره شیخین را مد نظر قرار داد، بلکه دست‏یاران و اقوام خویش را درتصاحب بیت المال باز نگه داشت و به‏بهانه صله رحم، اموال هنگفتى را به‏آنان اعطا کرد و همان تبعیضات دوران‏عمر را با شدت بیشترى گسترش داد ودر نتیجه زمینداران و مالداران بزرگ‏پدید آمدند.

خود وى خانه‏اى از سنگ و آهک بناکرد که درهایش از چوب عاج و عرعرساخته شده بود. وقتى کشته شد صد وپنجاه هزار دینار و یک میلیون درهم نقداز خود باقى گذاشت و ارزش املاکش‏در «وادى القرى‏» و دیگر جاها بیش ازصد هزار دینار برآورد شد. او اسب وشتران فراوان داشت (۲) گوهرهایى که‏دخترانش بر سینه مى‏آویختند چون‏آفتاب مى‏درخشید (۳) .

تمام خمس گرفته شده از افریقا رایکجا به مروان بخشید و فدک را به‏قطاع (۴) وى درآورد. همه غنایم‏افریقا – ازطرابلس تا طنجه – را به عبدالله بن ابى‏سرح اهدا کرد.

زید بن ارقم – کلید دار بیت المال درزمان عثمان – که از جایزه دویست هزاردرهمى به ابوسفیان و رداخت‏یکصدهزار (درهم) به مروان با سفارش‏عثمان به خشم آمده بود. کلیدها را جلوعثمان گذارد و گریست. عثمان گفت:چون صله رحم کرده‏ام مى‏گریى؟

گفت: نه اما گمان دارم این مالها رابه عوض انفاقهایى که در راه خدا، هنگام حیات رسول الله کردى‏برمى‏دارى، اگر صد درهم به مروان‏مى‏دادى باز هم زیاد بود (تا چه رسد به‏هزار درهم).

عثمان گفت: پسر ارقم، کلیدها رابگذار و برو! فرد دیگرى را مسؤول بیت‏المال خواهم کرد (۵)

از عطاهاى بى حساب عثمان، زبیرداراى چهار هزار دینار نقد، یک هزاراسب و یک هزار کنیز شده بود. طلحه‏املاک فراوان و خانه‏هاى مجلل داشت.عبدالرحمن بن عوف داراى هزار اسب، هزار شتر و ده هزار گوسفند بود و دراسکندریه، بصره و کوفه خانه‏هاى باشکوه بنا کرده بود. (۶) امیرالمؤمنین که‏رابط میان مردم معترض وخلیفه بود، بادلسوزى تمام به وى پیشنهاد کرد جهت‏برآوردن خواسته‏هاى مردم سریعا به‏حقوق از دست رفته آنان رسیدگى‏نماید و خطر قریب الوقوع را به وى‏یادآور شد. عثمان براى این امر مهلت‏خواست، حضرت در پاسخ فرمود:

آنچه به مدینه مربوط است، در آن‏مهلتى نیست و آنچه بیرون از مدینه‏است مهلتش رسیدن دستور تو به‏آنهاست. (۷)

اما عثمان نخواست‏یا نتوانست‏به‏قول خود وفا کند و بدین ترتیب‏موجبات قتل خویش را فراهم آورد.

وجود این تبعیضها، مساله‏اى‏زودگذر و موقتى نبود که با رفتن‏عثمان از میان برود بلکه در میان‏خواص جامعه آن روز به صورت یک‏فرهنگ و عادت درآمده بود.

اطرافیان و وابستگان خلیفه به‏صرف همین وابستگى و قرابت، از مال‏و مقام بسیار برخوردار مى‏شدند وباتوجیهات هوس پسندانه آن را حق خودمى‏شمردند و تحت عنوان صله رحم‏سوسوى وجدان خویش را نیزخاموش ساخته با خیال راحت اموال‏مردم را به غارت مى‏بردند.

امیر المؤمنین، علیه‏السلام، درتوصیف این دوران مى‏فرماید:

او (عثمان) همانند شتر پر خوار وشکم برآمده همى جز جمع‏آورى وخوردن بیت المال نداشت. او باهمکارى بستگان پدرى‏اش، همچون‏شتر گرسنه در بهار بر روى علف بیت‏المال افتاده به خوردن مشغول شدنداما کارشان به نتیجه نرسید». (8) بعد از قتل عثمان، مردم براى بیعت‏با امام على، علیه‏السلام، به در خانه اوهجوم آوردند اما او بخوبى مى‏دانست‏تغییر این فرهنگ وخارج ساختن این‏عادت زشت از سر بزرگان قوم کارى‏بس دشوار است و به یک عمل جراحى‏بزرگ نیاز دارد که پیکره سرطانى آن‏روز اجتماع تحمل آن را نخواهد داشت. ولى، به دلیل مسؤولیت الهى علما وحضور و اعلام آمادگى مردم براى‏تحقق این تحول اجتماعى، اصلاحات‏بزرگ خود را آغاز کرد و خطاب به‏مردم، اوضاع آن دوران را به دوران‏قبل از اسلام و عمل خویش را به‏اقدامات رسول خدا تشبیه کرد و ازامتحانى سخت‏خبر داد (۹) و اصول‏خلل‏ناپذیر حکومت‏خود را اعلام نمودو تا آخر نیز بدان پاى فشرد.

امام، علیه‏السلام، دستور داد همه‏اسبها و شترها و اسلحه‏هاى موجود درخانه عثمان – جز سلاح و مرکب‏شخصى او – را به بیت المال بازگردانند.

عمروعاص چون از این ماجرااطلاع یافت، در نامه‏اى به معاویه نوشت‏هرچه مى‏خواهى بکن که پسر ابوطالب‏همه اموال تو را خواهد گرفت، آنچنانکه‏چوبى را پوست کنند. (۱۰)

امیرمؤمنان در دومین روز بیعت، براستى هشدار داد، اموال و قطایعى راکه عثمان، ناروا به دیگران بخشیده به‏بیت المال باز خواهد گرداند. هرچند باآن، زنانى را کابین بسته باشند و یاکنیزکان خریده باشند. (۱۱)

در دیدگاه علوى برتریهاى معنوى، همچون تقوا و صحبت‏با رسول خداهرگز ملاک برتریهاى مادى و مالى‏قرار نگرفت و همگان به طور مساوى ازبیت المال بهره‏مند شدند. به همین دلیل‏بسیارى از اشراف و رؤساى قبایل که‏اکنون خود را از حقشان! محروم‏مى‏دیدند، امام عادل را رها کرده به‏سراغ معاویه رفتند. حضرت در یک‏درد دل خصوصى، با مالک اشتر، ازاینکه مردم او را رها کرده‏اند، شکوه‏کرد. مالک علت آن را شدت عدالت اودانست و گفت: اکثر مردم به دنبال دنیاهستند، اگر بذل مال کنى اطرافت جمع‏مى‏شوند. فرمود:

نمى‏توانم بیش از حق به کسى‏بدهم. امید است که خداوند گروهى‏کوچک را بر گروهى بزرگ غلبه‏دهد. (۱۲)

جامعه آن روز هرچند از بیماریها وانحرافات متعددى رنج مى‏برد امادنیاطلبى و فساد مالى از همه آنهاخطرناک‏تر بود و امیر مؤمنان همچون‏طبیبى ماهر ابتدا به معالجه این آفت‏اهتمام ورزید. او دوست داشت همه‏انحرافات را از میان بردارد اما از بیم‏پراکندگى بیشتر مردم و توقف‏برنامه‏هاى اصلاحى، از وارد ساختن‏فشار بیشتر خوددارى کرد. او آرزوداشت روزى بتواند همه سنتهاى تعطیل‏شده رسول خدا، همچون تغییر مقام‏ابراهیم، حرمت متعتین (عمره تمتع، نکاح متعه)، غصب فدک و… را به حال‏اول خود بازگرداند (۱۳) اما همین‏اصلاحات نیز با مقاوت شدید روبروشد و کوهى از مشکلات و کارشکنیهارا در مقابل حکومت عدل امام قرار دادکه برداشتن آنها به صبرى جمیل، برنامه‏اى دقیق وموعظه‏هاى مردى‏شفیق محتاج بود که بزرگمردى چون‏على بن ابیطالب، علیه‏السلام، همه آنهارا داشت.

امام براى انجام این اصلاحات ابتدااز خود و اطرافیانشان آغاز کرد.

کارگزاران امیرالمؤمنین وقتى‏مى‏دیدند پیشوا و امامشان قبل از تعلیم‏دیگران به تعلیم نفس خویش اقدام‏نموده است (۱۴) و برا طرافیان خود نیزهمچون دیگران در اجراى قوانین وعدالت، نظارت دارد، براى خود عذر وبهانه‏اى نداشتند. آن حضرت معتقد بودکسى که خود را به عدالت ملزم ننمود واولین تجربه عدالت را در کشور وجودخویش با بیرون راندن خواسته‏هاى دل‏نیازمود و در کار خیرى که مردم راءبدان دعوت مى‏کند پیشى نگرفت (۱۵) قادرنخواهد بود دیگران را به کارهاى نیک وعدالت وادار سازد.

عدالت‏خواهى چنان با گوشت وخون امیر مؤمنان آمیخته بود که‏رسول خدا فرمود:

او در راه اجراى احکام الهى‏سختگیر است. (۱۶)

او کاملا آگاه بود که اگر شخص‏حاکم یا اطرافیانش اندکى از جاده‏عدالت و انصاف بیرون روند، زیردستان با شدت بیشترى حریم عدالت رامى‏شکنند. به قول سعدى:

اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبى برآورند غلامان او درخت از بیخ به پنج‏بیضه که سلطان ستم روا دارد زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ

از اینرو چشمهاى روشنتر ازآفتابش همیشه بر اطرافیانش نظاره‏مى‏کرد و به آنان اندک مجالى براى دورشدن از جاده عدالت نمى‏داد.

آن حضرت در نامه‏اى به محمد بن‏ابوبکر، آنگاه که وى را به فرماندارى‏مصر فرستاد توصیه کرد که حتى درنگاه‏هایش به مردم عدالت داشته باشد.زیرا اگر حاکم میان نگاه کردن به‏بزرگان و اشراف جامعه با نگریستن به‏ضعفا و پا برهنگان تفاوت قائل شود، گروه اول به حمایت‏بى دلیل او طمع‏مى‏کنند و دسته دوم از عدالت وى ناامیدمى‏شوند. (۱۷)

هشدار امیر مؤمنان به عقیل با آهن‏گداخته و سرزنش على بن ابى رافع -متصدى بیت المال – به دلیل عاریت دادن‏یک گردنبند به دختر خلیفه و دستور بازگرداندن آن، در همین راستا قابل‏تفسیر است.

آن حضرت براى آنکه نشان دهدبرداشت نابجا از بیت المال، نوعى‏دزدى محسوب مى‏شود به عقیل که‏درخواست مال بیشترى داشت فرمود:شبانه صندوق تاجران بازار را بشکن‏و بردار. عقیل اظهار اشت‏خواهان‏دزدى نیستم. فرمود:

دزدى از یک نفر آسانتر است ازسرقت از بیت المال است و خیانت‏به‏یک گروه سختتر از خیانت‏به یک فرداست. (۱۸)

روزى، در میان لباسهاى مختلفى‏که به بیت المال رسیده بود، یک پالتوى‏کلاه‏دار از جنس خز، نظر امام حسن، علیه‏السلام، را به خود جلب کرد; اماحضرت از دادن آن خوددارى کرده به‏عدالت تقسیم نمود و آن پالتو سهم‏جوانى همدانى شد و او چون شنید امام‏حسن بدان نظر داشته، به وى تقدیم‏کرد. (۱۹)

با مرورى بر خطبه‏ها و نامه‏هاى‏امام امیر المؤمنین برنامه‏هاى نظارتى‏ایشان را براى تحت نظر گرفتن‏کارگزاران مى‏توان به دو بخش تقسیم‏کرد: بخش فکرى، فرهنگى و بخش‏اجرایى، حکومتى.

۱. اقدامات فکرى و فرهنگى
امام امیرالمؤمنین براى حفظ وادامه سلامت کارگزارانش به‏مناسبتهاى مختلف، جایگاه، وظایف وسرانجام انسان را براى آنان تبیین‏مى‏نمود تا از گرفتار آمدنشان در دام‏غفلت‏بر حذر دارد. دامى که بیشترین‏صیدش صاحب منصبان و حاکمان‏اند.وى هنگام اعزام یکى از مدیران به محل‏ماموریت و یا در حین خدمت، طى‏نامه‏هایى آنان را به یاد نظارت خداوندبر اعمال بندگان و سختیهاى قیامت‏مى‏انداخت و نسبت‏به مسؤولیت الهى‏آنها بیدار باش مى‏داد. در نامه‏اى به‏یکى از مالیات بگیران خود «او را به تقواو ترس از خدا در امور پنهان فرمان‏مى‏دهد، آنجا که غیر خدا هیچ شاهدى‏نیست.» (20) و نیز مى‏فرماید:

در راه خدا آنچه بر شما واجب‏است انجام دهید که خداوند از ما و شماخواسته با کوششهاى خود از اوسپاسگزارى کنیم. (۲۱)

شبیه چنین سفارشهایى در نامه به‏مالک اشتر و محمد بن ابى‏بکر (۲۲) نیزدیده مى‏شود. و نیز به مالک سفارش‏فرمود:

مبادا به بهانه اطاعت از فرمان‏دیگرى، فرمان خدا را نادیده گیرى.

امیرالمؤمنین حکومت و زمامدارى‏را به عنوان امانت در دست کارگزاران‏معرفى مى‏کرد که خیانت در آن ودست‏درازى به بیت‏المال، همسنگ‏خیانت‏به خون مسلمانان (۲۳) و نشانه‏عدم اعتقاد فرد خائن به قیامت است. (۲۴)

در نامه معروف به عثمان بن‏حنیف (۲۵) بعد از گله و شکایت از او وبیان زندگانى سراسر زهد خود، علت‏اینگونه سخت گیرى بر نفس را ترس ازروز هولناک قیامت مى‏شمارد و کسانى‏را که به غذاهاى تشریفاتى و نابودشدنى دنیا مشغول گشته‏اند به‏حیوانات پروارى تشبیه کرده است تامخاطب را از خواب غفلت‏بیدار کند ودر پایان به فرماندار خود مى‏نویسد:

پسر حنیف، از خدا بترس و به‏همان قرصهاى نان اکتفا کن تا خلاصى‏تو از جهنم امکان پذیر گردد. (۲۶)

روش دیگر امام، علیه‏السلام، براى‏نظارت بر زمامداران از طریق فکرى، فرهنگى، توجه دادن آنها به عواقب‏شوم خیانت در همین دنیاست، اگرکسى به قبر و قیامت هم کارى نداشته‏باشد، باید بداند که «ستم، نامه عزل‏شاهان بود» مملکتى ممکن است‏به کفربماند ولى به ظلم باقى نخواهد ماند، اگرزمامدار در پى کسب نام نیک دردنیاست، بایستى متوجه باشدهمانگونه که امروزیان اعمال گذشتگان‏را نقد و بررسى کرده مورد قضاوت‏قرار مى‏دهند، آیندگان نیز اعمال ما راخواهند سنجید.

«مردم به کارهاى تو – مالک -همانگونه نظر مى‏کنند که تو درباره آنهامى‏گفتى‏» (27)

بسیارى از حیف و میلها در بیت‏المال بدان دلیل صورت مى‏گیرد که‏حاکم مى‏خواهد با دادن اموال همه‏مردم به گروهى خاص، آنان را دراطراف خود نگه دارد تا روز مبادا از اوو حکومتش دفاع کنند. البته بهره‏مندان‏از این اموال چند صباحى زبان به مدح‏و ثناى او خواهند گشود و در ظاهرموجب سرافرازى حاکم در دنیامى‏گردند اما سنت‏خداوند بر این قرارگرفته است که سرانجام ازسپاسگزارى آنان محروم مى‏گردد وهنگام نیاز و لغزش بدترین رفیقان وملامت کننده‏ترین دوستان باشند. (۲۸)

خداى تعالى با هیچ یک از بندگان‏خود بى دلیل نه سر خصومت و دشمنى‏دارد و نه با احدى پیمان قوم و خویشى‏و برادرى بسته است، بلکه همه چیز براساس حکمت و قانون استوار گردیده‏و باطل در آن راه ندارد یکى از این‏حکمتهاى الهى هلاکت قوم ستمکار باهر نام و عنوان است. امیرمؤمنان درنامه‏اى به فرماندهان نظامى علت‏سقوط و هلاکت‏حکومتهاى گذشته رادر دو مساله دیده است: یکى آنکه‏زورمندان آنها به گونه‏اى عمل‏مى‏کردند که مردم مجبور شدندحقوقشان رااز طریق رشوه و دیگرراههاى ناصواب خریدارى نمایند ودیگرى سوق دادن مردم به سوى باطل‏از سوى حاکمان است. (۲۹)

شیوه دیگر امیرالمؤمنین براى دورساختن زمامداران از ارتکاب خیانت، تحریک احساسات و غیرت آنها بود. درنامه‏اى به ابن عباس مى‏نویسد.

من در کارهاى تو شریکم اگر زیانى‏برسانى به امام و پیشواى خود زیان‏رسانده‏اى. (۳۰) و در نامه‏اى احتمالا به‏همین شخص براى آنکه او را از راه‏خطایى که رفته بود پشیمان کند، مى‏فرماید:

من تو را شریک در امانتم – یعنى‏حکومت – قرار داده‏ام و از میان همه‏خاندانم به تو اعتماد کردم، حالا که‏اوضاع بر من سخت‏شده، تو هم مرارها کرده‏اى؟! چطور مال حرام ازگلویت پایین مى‏رود (۳۱) …

گاهى حضرت در سخنرانیهاى‏عمومى نیز به مردم هشدار مى‏داد که‏خداوند شما را به وسیله اموال‏مى‏آزماید.

روزى مولاى متقیان در حال‏سخنرانى بود، مردى برخاست و ازمعنى فتنه و امتحان پرسید. امام پاسخ‏داد:

وقتى آیه «الم احسب الناس ان‏یترکوا، ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون‏» نازل شد از رسول خداپرسیدم مقصود از آزمایش و فتنه‏چیست؟ فرمود: یا على! امت، بعد از من‏امتحان خواهند شد… این مردم پس ازمن با ثروتشان آزمایش مى‏شوند، دیندار بودن را منتى بر خدا قرارمى‏دهند… رشوه را به نام هدیه و ربارا به رسم تجارت حلال‏مى‏شمارند (۳۲) …

۱. اقدامات اجرایى و حکومتى
اقدامات فرهنگى و سفارش‏حاکمان و کارگزاران به یادآورى‏قیامت و نظارت خداوند هرچندضرورى و کارساز است، اما هرگزکافى نیست. بلکه در کنار آن بایستى‏اقدامات حکومتى و نظارتى نیز اعمال‏گردد.

اقدامات امام امیرالمؤمنین در این‏خصوص عبارتند از:

۱-۲. انتخاب اصلح براى مدیریت
یکى از مهمترین وظایف حاکم‏اسلامى، انتخاب شایسته‏ترین افرادبراى مدیریتهاى مختلف کشور است.

امیرالمؤمنین، مدیر جامعه را به‏قطب آسیا تشبیه کرده (۳۳) و تغییر آن راموجب تغییر اوضاع زمانه دانسته‏است (۳۴) در بسیارى موارد دین و اعتقادمردم نیز اعتقاد مدیر آن جامعه‏مى‏باشد چنانکه رسول خدا، صلى‏الله‏علیه‏وآله، در نامه‏هاى خود باامپراتور روم و پادشاه ایران، گناه‏مسلمان نشدن مردم را به عهده آنان‏دانست. رهبر جامعه اسلامى چنانکه به‏هر دلیل فردى را به مدیریت‏بخشى ازکشورش برگزیند، در حالیکه مى‏دانددیگرى از او شایسته‏تر است، به‏فرمایش پیامبر اکرم، صلى‏الله‏علیه‏وآله، به خدا و رسول خداو همه مسلمانان خیانت کرده است. (۳۵)

رسول خدا جوانى بیست و چندساله به نام «عتاب بن اسید» را به‏فرماندارى مکه انتخاب کرد و به اوفرمود: مى‏دانى چه مقامى به تو داده‏ام؟تو را فرماندار اهل الله، عز و جل، نموده‏ام و بعد فرمود:

لو اعلم لهم خیرا منک‏استعملته، علیهم‏اگر بهتر از تو سراغ داشتم او را بدین‏امر برمى‏گزیدم. (۳۶)

یکى از یاران پیامبر از وى مقام ومنصبى خواست، حضرت دستى به‏شانه‏اش زد و فرمود:

تو براى حکومت ضعیفى و آنکه ازعهده بر نیاید، در آخرت خوار وپشیمان خواهد شد. (۳۷)

امام امیرالمؤمنین نیز در دوران‏زمامدارى خود بدین امر مهم توجه‏کافى داشت، خود به انتخاب اصلح‏اقدام مى‏کرد، مدیران ضعیف را معزول‏مى‏نمود و به کارگزاران خود این امر راءتوصیه مى‏فرمود.

پى‏نوشتها:

۱. ر.ک: شهیدى، سیدجعفر، تاریخ تحلیلى‏اسلام.

۲. ر.ک: المسعودى مروج الذهب، ج‏1، جز ۲، ص ۳۳۲.

۳. ر.ک: على، حماسه جاوید، ص‏45.

۴. «قطاع‏»، قطعه زمینى است که حاکم به‏فردى واگذار مى‏کند و سود بسیار اندکى ازاو مى‏گیرد اما از دادن مالیات معاف است.ر.ک: ابن ابى الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج‏1، ص ۲۶۹.

۵. ر.ک: ابن ابى الحدید، همان، ج‏1، ص‏198.

۶. ر.ک: على حماسه جاوید، ص‏45.

۷. نهج‏البلاغه، خطبه ۱۶۴.

۸. همان، خطبه ۲.

۹. همان، خطبه ۱۶.

۱۰. ر.ک: ابن ابى الحدید، همان، ج‏1، ص‏90.

۱۱. ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه ۱۵.

۱۲. شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، همان، ج‏1، ص‏180.

۱۳. ر.ک: الکلینى، محمدبن یعقوب، الکافى‏روضه)، ج‏1، ص‏85.

۱۴. ر.ک: نهج‏البلاغه، کلمات قصار ۷۳.

۱۵. ر.ک: همان، خطبه ۸۶.

۱۶. امام امیرالمؤمنین در زمان پیامبر مدتى‏به ولایت و جمع زکات و خراج یمن منصوب‏شد، بعضى از صحابه پیامبر که با او بودندخواستند بر شتر صدقه سوار شوند، امام‏على، علیه‏السلام، اجازه نداد و فرمود: سهم‏شما به‌اندازه سهم دیگران است و عاملى راکه در غیاب حضرت با این اشخاص مداراکرده بود ملامت کرد. آنها از سختگیرى على، علیه‏السلام، به پیامبر شکایت‏بردند، پیامبرفرمود: از على شکایت نکنید که براى خداسختگیر است، حق با على است و او به‏تنهایى ارزش یک سپاه در راه خدا را دارد.

۱۷. ر.ک: نهج‏البلاغه، نامه ۲۷.

۱۸. المجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، ج‏41، ص ۱۱۴.

۱۹. ر.ک: همان، ص‏401.

۲۰. ر.ک: نهج‏البلاغه، نامه ۲۶.

۲۱. همان، نامه ۵۱.

۲۲. ر.ک: همان، نامه ۲۷.

۲۳. ر.ک: همان، خطبه ۱۷۶.

۲۴. ر.ک: همان، نامه ۴۱.

۲۵. عثمان بن حنیف بن واهب بن الحکم بن‏ثعلبه بن الحارث الانصارى – در زمان‏حکومت عمر متصدى اخذ مالیات ازبخشهایى از عراق بود – امیرالمؤمنین او را به‏ولایت‏بصره گماشت، طلحه و زبیر چون بربصره تسلط یافتند بعد از شکنجه‏هاى زیاد، او را از بصره بیرون کردند، وى بعد ازشهادت على بن ابیطالب، علیه‏السلام، درکوفه ماند و در زمان معاویه از دنیا رفت (ابن‏ابى الحدید، همان، ج‏16، ص‏205) عثمان ازصحابه رسول خدا بود و در جنگ احدشرکت داشت.

۲۶. ر.ک: نهج‏البلاغه، نامه ۴۵.

۲۷. همان، نامه ۵۳.

۲۸. همان، خطبه ۱۲۶.

۲۹. ر.ک: همان، نامه ۷۹.

۳۰. ابن ابى الحدید، همان، ج‏15، ص‏126.

۳۱. نهج‏البلاغه، نامه ۴۱.

۳۲. همان، خطبه ۱۵۶.

۳۳. ر.ک: همان، خطبه ۳.

۳۴. ر.ک: همان، نامه ۳۱.

۳۵. البیهقى، سنن، ج‏10، ص‏11.

۳۶. اسد الغابه، ج‏3، ص‏358.

۳۷. مدیریت و فرماندهى در اسلام، ص‏153.

 

مجله موعود شماره ۱۷

همچنین ببینید

من مهدى هستم‏

سيد جمال الدين حجازى‏اين ماجرا مربوط به شخصى است كه «حسن عراقى» نام داشت. او در زهد و معنويت به جايى رسيد كه همرديف بزرگان عصر خويش قرار ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *