بازیگران اصلی منطقه خاورمیانه کدام کشورها و جریان ها هستند؟ چه مختصاتی دارند و جایگاهشان در بازی قدرت در خاورمیانه کجاست؟
این ها سوالاتی هستند که عصرایران در نوشتار حاضر بدان می پردازد تا چهره ای ملموس از خاورمیانه را ترسیم نماید.
الگویی که برای شناخت بازیگران خاورمیانه و تحلیل رفتار آنها در نظر گرفته ایم این است که نخست به معرفی بازیگران مطرح در خاورمیانه می پردازیم و سپس در قالب مهم ترین پرونده های مطرح در منطقه به تحلیل رفتار این بازیگران می پردازیم.
الف)ساختار شناسی بازیگران
بازیگران اصلی در صحنه خاورمیانه به لحاظ ساختاری به سه مجموعه کلی تقسیم بندی میشوند که در چهار سطح عمده “همکاری، تقابل، رقابت و ائتلاف” در حال تعامل با یکدیگر هستند.
مانند همه جای دنیا، دولت ها و سازمانهای بین المللی به ترتیب اصلی ترین بازیگران فعال در خاورمیانه هستند که هر کدام به دو دسته عمده منطقه ای و فرامنطقه ای تقسیم میشوند.
بازیگران غیر دولتی (سیاسی-نظامی) یکی دیگر از فعالان اصلی عرصه خاورمیانه به شمار می روند که تاثیرات جدی بر سطوح تعاملات از خود برجای میگذارند.با این تفاصیل می توان بازیگران اصلی خاورمیانه را به شرح ذیل معرفی کرد:
۱)دولت ها
کشورهای ایران، عربستان، ترکیه، مصر، عراق، سوریه و رژیم صهیونیستی به همراه پنج عضو دایم شورای امنیت عمده ترین دولت های بازیگر در صحنه خاورمیانه هستند.
با اینکه شرایط کنونی مصر، عراق و سوریه، تاثیر گذاری آنها را محدود کرده است، با این حال نمی توان از جایگاه بسیار مهم آنها در معادلات منطقه ای چشم پوشی کرد.
در خلاء ناشی از عدم حضور فعالانه این کشورها، قطر و امارات متحده عربی سعی میکنند نقش فعالانه ای در تحولات خاورمیانه ایفا نمایند که این حضور در دراز مدت و بازگشت سه گانه فوق به وزن واقعی خویش کمرنگ تر خواهد شد.
به جرأت می توان گفت که در حال حاضر ایران و عربستان، دو بازیگر اصلی خاورمیانه هستند که تعامل آنها از شکل “رقابت” به “تقابل نرم” رسیده است.
ترکیه نیز با چند دهه تاخیر و در سایه به قدرت رسیدن حزب اسلامگرای عدالت و توسعه در این کشور به صحنه اثربخشی در خاورمیانه بازگشته است.
همچنین نمی توان نقش رژیم صهیونیستی را در معادلات منطقه ای نادیده گرفت.این رژیم در بسیاری از موارد همواره یک طرف بحران است.بحران اعراب- اسراییل و پرونده سازش، پرونده هسته ای ایران و … دو مقوله صلح و امنیت در خاورمیانه ارتباط مستقیمیبه جایگاه رژیم صهیونیستی در معادلات منطقه دارد.
در محدوده دولت های فرامنطقه هم می توان ایالات متحده امریکا را اثرگذارترین دولت در خاورمیانه دانست. حفظ و کنترل امنیت انرژی در حوزه خلیج فارس و حفظ امنیت اسراییل دو اولویت اصلی واشنگتن در منطقه است.
روسیه و چین نیز پس از مدت ها غیبت در سایه پرونده هسته ای ایران و پرونده سوریه به صحنه بازی در منطقه بازگشتهاند.
با این حال مسکو و پکن در حال باز تعریف منافع استراتژیک خویش در خاورمیانهاند.
انگلیس نیز سیاست خاورمیانه ای خویش را در سایه سیاست های ایالات متحده امریکا پیش میبرد و فرانسه با توجه به سابقه گذشته اش نقش نسبتا فعالی در پرونده های مرتبط با لبنان و سوریه از خود نشان می دهد.
۲)سازمان های بین المللی
اتحادیه عرب، شورای همکاری خلیج فارس و شورای امنیت سازمان ملل متحد عمده ترین سازمانهای بین المللی(منطقه ای-فرامنطقه ای)بازیگر در صحنه خاورمیانه به شمار می آیند.البته تاثیرگذاری این سازمان ها در تحولات خاورمیانه همواره در زیر سایه دولت ها و منافع آنها قرار میگیرد.به عنوان مثال نقش اتحادیه عرب در بحران اعراب و اسراییل بواسطه اختلافات جدی دولت های عربی و حمایت های غرب از اسراییل هیچگاه یک نقش جدی نبوده است
۳)سازمان های غیر دولتی
در هیج جای دنیا نقش سازمانهای غیر دولتی بهاندازه خاورمیانه برجسته نیست. منظور از این سازمان ها، NGOها با آن معنای مصطلح نیستند بلکه سازمان های سیاسی، شبه نظامی و یا تلفیقی از هر دو هستند که دارای ایدئولوژی خاص خود هستند.
اخوان المسلمین، گروه های مقاومت مانند حزب الله، حماس، القاعده، احزاب کرد مانند حزب دموکرات و اتحادیه میهنی کردستان عراق و حزب کارگران کردستان ترکیه و … از بازیگران غیر دولتی فعال در صحنه خاورمیانه هستند.
البته باید توجه داشت وسعت، وزن و نفوذ این سازمان ها و حتی نقش هایی که ایفا میکنند بسیار با یکدیگر متفاوت است.برخی از این سازمانها مانند احزاب کرد عراق و حزب الله یا حماس با حفظ استقلال خویش در نظام سیاسی مشارکت دارند و برخی دیگر مانند القاعده و حزب کارگران کردستان ترکیه با نظام های سیاسی درگیر هستند.برخی از این سازمان ها مانند اخوان المسلمین و القاعده دارای وسعت گسترده ای هستند و برخی دیگر مانند حزب الله لبنان با وجود وسعت جغرافیایی کم از وزن و نفوذ بسیار بالایی در معادلات منطقه ای برخوردارند.
ب)رفتار شناسی بازیگران
برای تسهیل شناخت رفتار بازیگران عمده خاورمیانه و تحلیل این رفتارها، چند پرونده مهمیکه در منطقه مطرح هستند را بررسی میکنیم.
این پرونده ها عبارتند از:پرونده انرژی و امنیت خلیج فارس،پرونده بحران اعراب و اسراییل، پرونده عراق و آینده فرایند سیاسی این کشور و پرونده تحولات اخیر کشورهای عربی.
برخی از این پرونده ها مانند پرونده هسته ای ایران و پرونده انرژی و امنیت خلیج فارس دارای ابعاد بین المللی هستند با این حال بازیگران این پرونده ها در قالب ساختار بازیگران عمده خاورمیانه قابل طبقه بندی هستند.
پرونده های خاورمیانه
در خاورمیانه هیچ پرونده بی اهمیتی وجود ندارد چرا که جایگاه خاورمیانه برای جهان مانند نیویورک برای ایالات متحده امریکا است.پرونده هایی که روی میز خاورمیانه باز هستند عمدتا دارای ابعاد بین المللی هستند و سرنوشت آنها، تاثیرات مستقیمیبر صلح و امنیت جهانی دارد.به عنوان مثال پرونده انرژی در خلیج فارس را در نظر بگیرید.حتی یک خلل کوچک در امنیت صدور نفت نیز می تواند به معنای یک شوک جدی به اقتصاد جهانی و بازارهای مالی دنیا باشد.پرونده هایی مانند پرونده بحرین یا عراق نیز وجود دارند که دارای ابعاد منطقه ای هستند و به لحاظ اهمیت پس از پرونده های بین المللی خاورمیانه قرار میگیرند.البته باید توجه داشت که از نگاه بازیگران عمده، همه این پرونده ها به نحوی به یکدیگر مرتبط هستند بنابراین برای تحلیل آنها باید از رویکرد نسبی استفاده کرد.
الف)پرونده انرژی
یکی از پرونده های حساس خاورمیانه و بطور مشخص حوزه خلیج فارس است که اهمیت حیاتی برای همه بازیگران منطقه دارد.هرگونه تهدید در امنیت انرژی می تواند امنیت کشورهای منطقه را تهدید کند و به سرعت تبدیل به یک شوک تمام عیار برای اقتصاد جهانی شود.
ایران یک طرف عمده این پرونده است چراکه ۴۰ درصد جریان نفت جهان از تنگه ای به نام هرمز عبور میکند که کنترل آن طبق قوانین بین المللی بر عهده کشور شمالی خلیج فارس است.حضور ناوهای جنگی ایالات متحده در آب های خلیح فارس به سادگی نشان دهنده طرف عمده دیگر این پرونده است.با این حال باید سیاست مهار و کنارگذاشتن ایران از ترتیبات امنیتی خلیج فارس یک سیاست شکست خورده است چرا که با افزایش قدرت و نفوذ ایران در منطقه در دهه اخیر دیگر نمی توان تهران را نادیده گرفت.سیاست بیهوده حذف ایران از معادله انرژی جهان به معنای حذف یکی از پارامترهای اصلی این معادله است، سیاستی که باعث غیر قابل حل شدن این معادله خواهد گردید.
سرنوشت این پرونده با پرونده هسته ای ایران پیوند خورده است.به عنوان مثال تحریم نفتی ایران و یا تهدید ایران به حمله به مراکز هسته ای اش می تواند جریان صدور نفت از تنگه هرمز را با خطر جدی مواجه کند.بررسی سیاست های جمهوری اسلامی نشان می دهد که تحریم نفتی و تهاجم نظامیبه تاسیسات هسته ای دو خط قرمز اصلی ایران است و عبور از این خطوط می تواند منجر به بسته شدن تنگه هرمز شود.
ب)پرونده هسته ای ایران
به جرات می توان گفت که پرونده هسته ایران یکی از مهم ترین پرونده هایی است که پس از فروپاشی نظام دوقطبی در سطح جامعه بین الملل مطرح شده است.نزدیک به یک دهه است که این پرونده، محور یکی از مهمترین مباحث جهانی را شکل می دهد.ایران به عنوان یک طرف اصلی این پرونده اعلام کرده که در قالب پیمان NPT و نظارت های آژانس بین المللی انرژی اتمیبه دنبال دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای است.طرف دیگر این پرونده، گروه ۱+۵ شامل پنج عضو دایم شورای امنیت به اضافه آلمان است که البته بازیگر اصلی در این گروه بی تردید ایالات متحده امریکا نام دارد.
دستیابی به سلاح هسته ای در سایه قدرت فزاینده موشکی ایران، در ظاهر نگرانی عمده این گروه را تشکیل می دهد و تلاش های این گروه تا مدت ها برای دست کشیدن کامل تهران از برنامه هسته ای اش استوار بود. با اصرار ایران در برنامه هسته ای اش، تلاش ها بر روی اجبار ایران به عدم غنی سازی اورانیوم قرار گرفت.پس از عبور ایران از نقطه غیر قابل بازگشت ( دستیابی کامل ایران به تکنولوژی چرخه سوخت هسته ای و پیشرفت عملیاتی در این برنامه) مطالبات این گروه بر روی درصد غنی سازی ایران استوار شد.
روسیه و چین نیز سعی کردهاند از یک سوی با همراهی غرب در تحریم ایران و از سوی دیگر با مخالفت با تهاجم نظامی علیه تاسیسات اتمی ایران، زمینه لازم را برای حل و فصل دیپلماتیک این پرونده را فراهم آورند.
در همه این سال ها، سیاست تحریم اقتصادی و مالی در قالب تحریم های شورای امنیت و اتحادیه اروپا علیه ایران اعمال شده است در حالیکه سایه تهدید به جنگ همواره به عنوان یکی از گزینه های روی میز مطرح بوده که این موضع عمدتا از سوی ایالات متحده و بویژه اسراییل اتخاذ شده است.سیاستی که می تواند به نتایج مصیبت باری برای صلح و امنیت جهانی ختم شود.
در مراحل مختلف پرونده هسته ای ایران، ترکیه به عنوان بازیگر تسهیل کننده و اسراییل و عربستان سعودی به عنوان بازیگرانی بودند که از آنها به عنوان اهرم فشار علیه برنامه هسته ای ایران استفاده شده است.آنکارا با چراغ سبز واشنگتن سعی کرده امکان حل و فصل دیپلماتیک این پرونده را فراهم آورد.
اسراییل به این بهانه که تهران به دنبال دستیابی به سلاح هسته ای است و برنامه اتمی ایران یک تهدید وجودی برای این رژیم است سعی کرده علاوه بر تهدید به تهاجم به تاسیسات اتمی ایران، جامعه جهانی را علیه تهران بسیج کند.ریاض نیز با نگرانی از اینکه معادلات قدرت در منطقه با دستیابی ایران به انرژی هسته ای با سرعت زیادی به ضرر بلوک جنوبی خلیج فارس خواهد بود در گام اول با تشویق واشنگتن به برخورد نظامیبا ایران و در گام دوم تحریک بازار نفت در تحریم ایران، سطح تعامل خویش با تهران را از “رقابت” در سال های گذشته به “تقابل نرم” تغییر داده است.
پس از اعتراف جهانی به اصل حق انکار ناپذیر ایران در مالکیت انرژی هسته ای و افزایش قدرت و نفوذ ایران در خاورمیانه برای تحت فشار قرار دادن ایران،پرونده هسته ای تبدیل به عنوان همه پرونده های مطرح میان ایران و گروه ۱+۵ شد.به این معنی که در حال حاضر طرفین در سایه مذاکرات هسته ای، علاوه بر تلاش به توافق به میزان درصد غنی سازی توسط ایران، پرونده های مهم خویش را مطرح و درباره آنها مذاکره میکنند.
صرف نشستن قدرت های جهانی با ایران بر سر میز مذاکره بیش از آنکه بیانگر نگرانی آنها باشد، نشان دهنده این است که این قدرت ها پذیرفتهاند که خاورمیانه بدون ایران وجود خارجی ندارد.بنابراین حل و فصل دیپلماتیک پرونده هسته ای ایران و دستیابی به یک نتیجه برد-برد می تواند به معنای ارتقای جایگاه ایران و به رسمیت شناختن کشورمان از سوی قدرت های جهانی به عنوان بزرگترین قدرت منطقه ای باشد.
هر چند طرفین مذاکرات پس از دور اخیر مذاکرات در استانبول نسبت به نتایج گفتگوها ابراز امیواری کردهاند اما بسیار زود است که درباره نتایج آن(حتی پس از مذاکرات بغداد) قضاوت کرد.چه اینکه بسیاری از پرونده های ذیربط به پرونده هسته ای شرایط گذرایی را طی میکنند و ذاتا نیاز به گذشت زمان دارندگذشت زمانی که به نفع ایران است.
ج)پرونده بحران اعراب و اسراییل
با عقب نشینی های پیاپی اتحادیه عرب و اکثریت دولت های عربی در قبال اسراییل آنچه از این”بحران پیر” بر روی کاغذ باقی مانده توافقنامه تبادل زمین بین تشکیلات خودگردان فلسطینی و اسراییل و دعوا بر سر شهرک هایی است که صهیونیست ها از آنها به عنوان واقعیت های روی زمین در مذاکرات سوء استفاده میکنند.اما در واقع برای هیچ یک از مسایل نهایی مانند سرنوشت بیت المقدس و بازگشت آوارگان راه حلی ارائه نشده است و اسراییل نیز به صراحت اعلام کرده که به پشت مرزهای ۱۹۶۷ باز نخواهد گشت و این یعنی هیچ!
به غیر از ایالات متحده به عنوان ناظر اصلی فرایند صلح خاورمیانه و اتحادیه اروپا و روسیه به عنوان اعضای کمیته چهارجانبه، دو محور اصلی از بازیگران حول این پرونده شکل یافتهاند.تا پیش از تحولات اخیر عربی این دو محور با عناوین متعددی نظیر تعادل-رادیکال یا سازش-مقاومت خوانده میشدند که بیانگر دو جریان طرفدار صلح عربی با رژیم صهیونیستی با محوریت عربستان سعودی و جریان مخالف این روند با محوریت ایران است.
تا پیش از سقوط مبارک اعضاء کلیدی محور سازش عربی شامل عربستان، مصر، اردن و تشکیلات خودگران فلسطینی بود که پس از تحولات مصر این محور دچار ضربه شدیدی شد.اعضاء کلیدی محور مقاومت را ایران، سوریه، حزب الله لبنان و حماس تشکیل می دهند.با وجود اینکه تا پیش از آغاز تحولات عربی، تحولات عراق و لبنان باعث پیشروی این محور گردید اما آغاز بحران سوریه و نیز ایجاد اختلاف میان بخش هایی از حماس با متحدین خویش، این محور نیز دچار تزلزل گردید.به نظر می رسد نتایج انتخابات داخلی حماس و به حاشیه رفتن جریان خالد مشعل و به مرکز آمدن جریان نزدیک به اسماعیل هنیه و محمود الزهار، شکاف بوجود آمده میان حماس و سایر اعضاء محور مقاومت را ترمیم کند.
نقش ترکیه و قطر را می توان در یک راستا ارزیابی کرد.تفکیک سوریه از محور مقاومت و قطع ارتباط ایران و مقاومت لبنانی-فلسطینی از یک سوی و به حاشیه بردن عربستان سعودی در خاورمیانه ای که رهبری آن را ترکیه برعهده بگیرد.تلاشی که با وجود چراغ سبز امریکا تا کنون به نتیجه نرسیده است.در هر صورت برای پیش بینی آینده این محورها و پرونده بحران پیر باید بطور مشخص منتظر نتیجه بحران سوریه و انتخابات آینده ریاست جمهوری مصر را ماند.
د)پرونده عراق
برگزاری موفق اجلاس اتحادیه عرب، آمادگی بغداد برای استقبال از مذاکرات ایران با گروه ۱+۵ و همچنین اعلام رغبت نخست وزیر عراق برای میانجیگری میان ایران و امارات بر سر جزایر سه گانه یک پیام واضح را به دنیای خارج مخابره میکند؛ بغداد آماده بازگشت به صحنه خاورمیانه است.بازگشتی که تهران از آن حمایت میکند و ریاض-آنکارا را نگران می سازد.تهاجم اخیر اردوغان علیه مالکی و متهم ساختن نخست وزیر عراق به بحرانی کردن شرایط سیاسی عراق در چارچوب این نگرانی قابل درک است.
یکی از ویژگی های سیاسی عراق این است که با توجه به وجود احزاب و طوایف گوناگون، فرایند سیاسی این کشور دارای پارامترهای متعددی است که گاها تنظیم این فرایند را دشوار می سازد.اخباری که از داخل عراق و پس از اخراج طارق الهاشمی از معادله سیاسی این کشور شنیده میشود نشان می دهد که این فرایند نیازمند تنظیم مجدد است.
سید مقتدی صدر پس از بازگشت از ایران حامل چند پیام مشخص به مسعود بارزانی، رهبر اقلیم کردستان بود و چند تهدید بخاطر اینکه زمانی که به تهران آمده بود این پیام ها را به درستی درک نکرده بود.
۱-تمامیت ارضی همسایه غربی، خط قرمز ایران است و عبور از این خط قرمز منجر به یک جنگ داخلی در کردستان عراق خواهد شد.
۲-تهران تشکیل پایگاه جاسوسی اسراییل در اقلیم کردستان را اقدامی خصمانه علیه خود تلقی میکند و تنبیهات اخیر امنیتی-اقتصادی اقلیم کردستان اولین هشدار ایران است.
۳-در شرایط کنونی منطقه، نوری مالکی خط قرمز ایران در برابر ترکیه و عربستان سعودی است و رهبر اقلیم کردستان نباید با آتش بازی کند.
۴-مشکلات سیاسی عراق باید در داخل این کشور حل شود، طالبانی و صدر نه بایدن و اوغلو!
به نظر می رسد با حل جبری بحران سیاسی عراق به حساب طارق الهاشمی و ایاد علاوی، ضریب ثبات سیاسی در این کشور افزایش یابد.زمان بازگشت بغداد به نقشه سیاسی خاورمیانه زمان تسویه حساب با آنکارا و ریاض خواهد بود.
ه)پرونده سوریه
لیون بانیتا وزیر دفاع امریکا در آخرین اظهار نظر خویش در کنگره درباره بحران سوریه به دو نکته اساسی اشاره میکند.اولا شرایط سوریه با شرایط لیبی کاملا متفاوت است و ثانیا ده ها گروه مخالف نظام در سوریه وجود دارد که هیچ هماهنگی با یکدیگر ندارند.
بازیگران پرونده بحران سوریه آنقدر واضح هستند که نیازی به معرفی آنها نیست.تندترین مواضع علیه بشار اسد از آن عربستان سعودی و قطر است که بطور آشکار از راهکار مسلحانه حمایت میکنند با این حال تجربه نشان داده که برای حل بحران ها در خاورمیانه نباید بر روی راهکارهای عربی حساب باز کرد.مواضع ترکیه نیز تقریبا نرخ تغییر خود را حفظ کرده است از تهدید به دخالت نظامی در سوریه تا اعتراض به عملیات های مرزی ارتش سوریه!
آخرین شرایط میدانی پرونده سوریه را باید اینچنین توصیف کرد:
۱-بحران سوریه از مرحله اسقاط نظام عبور کرده و در مرحله ازعاج آن قرار گرفته است.
۲-هیچگونه اجماع جهانی، منطقه ای یا بین المللی، برای اسقاط یا ابقای نظام وجود ندارد.
۳– ارتش سوریه هنوز چارچوب اصلی خویش را حفظ کرده و به بشار وفادار مانده است.
۴-تحریم های اقتصادی و فشار های سیاسی علیه سوریه به دلیل حمایت های ایران، روسیه و چین تا کنون ناکارامد مانده است.
۵-به دلیل عملیات های تروریستی و انتحاری، راهکار مسلحانه علیه نظام به عنوان یک بدیل، در میان اکثریت مردم سوریه و حتی بسیاری از مخالفین رژیم مقبولیت ندارد.
واقعیت های روی زمین ثابت میکند تا زمانی که یک اجماع و یا به عبارتی بهتر “معامله” بین طرفین منطقه ای و بین المللی دعوا صورت نپذیرد این کشور به ثبات سیاسی و امنیتی نخواهد رسید.طبیعی است که اولین شرط چنین معامله ای، مانند هر معامله دیگر، آشکار شدن برگه های بازی طرفین است.مصر برگ “آس” این معامله و ترکیه “علامت” آن خواهند بود.
عصر ایران، علی قادری