به گزارش «شیعه نیوز»، کتاب جستاری درباره اسلام و تشیع در اروپا با تأکید بر کشور آلمان است و مطالعات شیعی در دانشگاههای آلمان را بررسی کردهاست.
جستاری درباره اسلام و تشیع در اروپا با تأکید بر تشیّع در آلمان، عنوان کتابی تازه انتشار از حسین متّـقی است که از سوی نشر ادیان (دانشگاه ادیان و مذاهب قم) منتشر گردیده. این کتاب افزون بر بررسی اجمالی سیر تاریخی اسلام و تشیّع در اروپا، به روند مطالعات شیعی در دانشگاههای آلمان، به تفصیل پرداخته است. اینک بخشی از مقدّمه اثر را مرور میکنیم:
ورود اسلام به شبه جزیره ایبریا (آندلس) از طریق جبل الطارق در سال ۹۲هـ/۷۱۱م و نیز آشنایی تدریجی اروپائیان با اسلام شیعی از طریق ادریسیان (زیدی) در افریقیه و فاطمیان (اسماعیلی) در مصر و دریافتِ تفاوتهایی میان آن دو نوع اسلام (اموی و شیعی)، به تدریج زمزمهها و زمینههای اولیّه اسلامشناسی و شیعیشناسی را، در غرب فراهم آورد، امّا به نظر نمیرسد، آنان به طور دقیق تا به روی کار آمدن صفویان در ایران، شناختی صحیح از قرائت دقیقتری از شیعه، یعنی شیعه اثنی عشری (امامیّه) و آموزههای اصیل آن به عنوان «اسلام اورژینال» و همچنین همزادی اسلام و تشیّع، داشته باشند. آنچه که در این مقطع حائز اهمیّت کلیدی است، نوع تعامل و روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین ادارسه زیدی و نیز فاطمیان اسماعیلی، با اروپاییان بین قرون ۳-۶هـ/۹-۱۲م بوده است که با توجّه به وجود دشمن دیرینه و مشترک آن دو، یعنی امویان آندلس، بدون تردید روابط و تعاملاتی راهبردی بین آنان برقرار بوده است؛ نیز چنین است روابط و تعاملاتِ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی صفویان امامی با غربیان که وجود دشمن مشترکِ وقتِ آنان، یعنی دولتِ عثمانی، توجیهگر وجودِ قطعی روابط استراتژیک و راهبردی و به تبع آن شناختِ روشنتر و دقیقتر از شیعیان امامیبرای غربیان و متقابلاً شناختِ عمیقتری از اروپاییان برای ایرانیان پس از به قدرت رسیدن صفویان، پدید آورده باشد. بررسی و مطالعه زوایای پنهان اسنادِ این تعاملات تاریخی مغفولٌ عنه، بدون تردید، زمینههای مطالعاتی جدیدی را فراروی پژوهشگران مطالعات اسلامی و شیعی در عرصه جهانی قرار خواهد داد.
نکتهای که در سیاستِ راهبردی امروز غربیان در مسئله خاورشناسی، حائز اهمیت است و نبایستی مورد غفلت پژوهشگران جوان قرار گیرد، این است که با قطع نظر از علاقههای کاملاً فردی برخی خاورشناسان و اسلامپژوهان منفرد، اقبال عمومی غربیان و مجامع علمی غرب به «مطالعات اسلامی» به طور اعم و «مطالعات شیعی» به طور اخصّ، عمدتاً با دو محور و رویکرد، یکی با نگاه به گذشته و دیگری با نگاه به آینده، قابل ارزیابی است؛ نگاه نخست، به لحاظِ درک صحیح و تحلیلِ دقیق از تعاملات تاریخی، سیاسی و فرهنگیِ خود آنان با مسلمانان و شیعیان در مقاطع مختلف تاریخی، و نگاه دوم، به لحاظ شناخت صحیح و دقیق از تاریخ، فرهنگ، باورها و نقاط قوت و ضعف مسلمانان و شیعیان برای برنامهریزیهای آنان برای اغراض و اهدافِ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی صورت میپذیرد.
خوشبختانه مطالعات اسلامی و به تبع آن، مطالعه روی متون کهن شرقیان، به ویژه «نگاه منشوری به میراث مکتوبِ کهن مسلمانان»، دیرزمانی است که ذهن و اندیشه خاورشناسان غربی را به خود معطوف ساخته است و از همان دورههای نخستین شرقشناسی، مطالعات اسلامی، با تمرکز روی متون اسلامی، در میان شرقشناسان، از اهمیّت خاصّ و دوچندانی برخوردار بوده است. باید دانست که به دلائلی همچون، مجاورت، کثرت جمعیت، کثرتِ منابع و مانند آنها، مطالعاتِ اسلامی در جهانِ غرب، تاکنون، عمدتاً بر محورِ متون اهل سنّت استوار بوده است و مطالعه روی متون کهن شیعی، نسبت به متون اهل سنّت، به لحاظ کمّی و کیفی، از سهم نازلتری برخوردار بوده است. امّا به نظر میرسد اکنون چندی است که آهنگ مطالعه روی میراث مکتوب شیعه، با سرعت بیشتری نواخته میشود.
باید دانست که در جهان امروز غرب، عمده تمرکز مطالعاتی روی متون کهن و موضوعات شیعی، به ویژه شیعه اثنیعشری (امامیّه)، بیشتر از سوی شرقشناسانی صورت میگیرد که در اروپا و آمریکا مستقر هستند؛ به عبارت دیگر، شیعهشناسی، در سالهای اخیر صورتی بینالمللی به خود گرفته است و در همه کشورهای غربی، به خصوص در آمریکا، فرانسه، انگلستان و ایتالیا رواج دارد، امّا در سرزمین ژرمنها، یعنی آلمان، شیعهشناسی به لحاظ کمّی و کیفی، از رونق خاصّی برخوردار است. نگاهی به لیستِ اسامی دهها اسلامشناس و پژوهشگر برجسته آلمانی در پروسه خاورشناسی، اسلامشناسی و شیعهپژوهی و نیز تحقیقات عمیق و متنوّع آنان در زمینههای مختلفِ اسلامی، همچون تئودور نولدکه، ویلهلم آلوارت، آنه ماری شیمل، هرمان اته، برتولد اشپولر، رودولف اشترومان، کارل بروکلمان، یوهان رایسکه، هلموت ریتّر، ادوارد زاخائو، یوسِف شاخت، گوستاو فلوگل، ویلفرد مادلونگ، ماکس مایرهوف، هالم هاینتس، ارنست هرتسفلد، هاینریش وستنفلد، یولیوس ولهائوزن و جز آنها، نشانگرِ سهم عظیم آلمانها در پیشبردِ مطالعات اسلامیبه نحو عام و مطالعات شیعی، به نحو خاصّ میباشد و برای آشنایی بیشتر با سمت و سوی پژوهشهای خاورشناسان، بر دانشجویان جوان شایسته و بایسته است، ضمن تسلّط تدریجی بر زبان آلمانی، بخشی از مطالعات خویش به بررسی آثار تحقیقی دانشوران آلمانی، اختصاص داده و حتّی موضوعاتِ پایاننامههای خویش را، بر محور این موضوعات، متمرکز سازند. مطالعات اسلامی در دانشگاههای آلمان، افزون بر «عمق علمی» و «سلامتِ پژوهشی نسبی»، نسبت به سایر کشورهای اروپایی، از سابقه طولانیتری نیز برخوردار است، و همچنین از نظر مطالعات شیعی نیز، به لحاظ کمّی و کیفی دارای موقعیّت برتر و ممتازی نسبت به دیگر کشورهاست. طبیعتاً شناختِ بهتر نیازها و خلأهای این فضاها و آگاهی از زوایای پژوهشها و مطالعاتِ صورت گرفته و احیاناً نقد علمی آثار آنان و حتّی برنامهریزیهای داخلی برای جهت دهی به آن عرصههای نسبتاً سالم، همچون تربیتِ اساتید متبحّر در مطالعات شیعی (همچون زندهیاد پروفسور عبدالجواد فلاطوری)، نیازمند بررسی عمیق و واکاوی دقیق این حوزههاست.
فصول چهارده گانه این کتاب عبارتند از:
فصل اوّل: درآمدی بر سیر تاریخی اسلام و تشیّع در اروپا
فصل دوم: پیوندها و روابط مسیحیان و مسلمانان اروپا
فصل سوم: گسترش روز افزون اسلام در اروپا
فصل چهارم: جمعیّت مسلمان کشورهای اروپایی
فصل پنجم: مطالعات شرقی، اسلامی و شیعی در دانشگاههای آلمان
فصل ششم: وضعیّت دینی و فرهنگی مسلمانان آلمان
فصل هفتم: جمعیّتها، احزاب و مراکز اسلامی در آلمان
فصل هشتم: مجلس اعلای شیعیان آلمان
فصل نهم: مرکز اسلامی امام علی علیه السلام در هامبورگ
فصل دهم: آکادمی علوم اسلامی در کلن
فصل یازدهم: روابط فرهنگی و سیاسی ایران ـ آلمان
فصل دوازدهم: کتابخانههای آلمان با نگاهی به کتابخانه دولتی برلین
فصل سیزدهم: همایشها و کنفرانسها درباره تشیّع در آلمان
فصل چهاردهم: زمینهها، فرصتها و بایستههای مطالعات شیعی