هر کس به زبانى

اشاره: ۱۱ مردادماه سالگرد شهادت آیه الله شیخ فضل الله نورى است; همو که امام راحل، قدس سره، درباره اش فرمود:
… مرحوم شیخ فضل الله، رحمه الله، ایستاد که: «مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد» در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسى هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجیها که یک همچو قدرتى را در روحانیت مى دیدند کارى کردند در ایران که شیخ فضل الله مجاهد مجتهد داراى مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانى نما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه شیخ فضل الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند. (۱)
نون ۹۰ سال از شهادت آن رادمرد تاریخ مبارزات حق طلبانه مردم ایران مى گذرد. اما یاد او زنده و تلاش او در حمایت از احکام دین تا مرز شهادت، الهام بخش همه دین مداران است.
به این مناسبت قصیده زیبایى از آن شهید مظلوم را که در مدح حضرت صاحب الامر، علیه السلام، سروده است، با تضمین آقاى محسن صافى گلپایگانى تقدیم همه دوستداران موعود مى کنیم. روحش قرین رحمت باد.

اى آنکه تویى صاحب اخلاق حمیده گیسوى تو چون شام و جمال تو سپیده دل وصل تو از ایزد یکتا طلبیده «اى آن که کسى سرو چو قد تو ندیده چون لعل لبت غنچه ز گلزار نچیده » اى قطب جهان! کهف امان! مفخر آدم اى از همگان برتر و بالا و مقدم اى آیت یزدانى و اى حجت خاتم «چون نرگس مستت به همه گلشن عالم نه دیده چنین دیده و نه گوش شنیده » هجران تو هرچند کشیده به درازا امید وصال تو هنوز است به دلها ماییم گل روى تو را طالب و شیدا «خضر ار لب لعل تو نمى کرد تمنا تا حشر به سر چشمه حیوان نرسیده » تو لایق و شایسته هر مدح و ثنایى درد دل دلسوختگان را تو دوایى ما را نرسد آن که بگوییم چه هایى «نشناخته گفتند گروهى که خدایى پس مد شناساى تو را چیست عقیده » قدر و شرفت برتر از اندیشه و افکار در وصف تو ما را نبود جرات اظهار آگه ز مقام تو بود حضرت دادار «واقف نشد از سر تو اى مخزن اسرار جز عارف چل ساله که در خرقه خزیده » دلها همه در بحر وجودش شده فانى بى اوست بهار دل ما زرد و خزانى خورشید رخش کاش کند نورفشانى «مى کرد تجلى اگر این یوسف ثانى دلباختگان، دل عوض دست بریده » یک لحظه اگر پرده ز رویت بگشودى زنگ غم دلهاى حزین را بزدودى از خرد و کلان، پیر و جوان دل بربودى «دانم به یقین گر به رخت پرده نبودى کس یوسف کنعان به کلافى نخریده » اى خسرو خوبان که امیر دو جهانى تا هست جهان زنده و پاینده بمانى کى سوختگان غم خود را برهانى «در مردمک دیده و ازدیده نهانى پیدا و نهان، غیر خداوند که دیده » هر دل نگرم گشته به زلف تو گرفتار روز همه بى ماه رخت هم چو شب تار بردار نقاب اى بت عیار ز رخسار «دانى ز چه در پاى گل سرخ بود خار؟ از بس که به گلزار ز شوق تو دویده » توفان بلا برده به این سو و به آن دست در بحر ستم کشتى توفان زده بشکست شمشیر فتاده به کف زنگى سرمست پرسیده اى از خار چرا نوک تو سرخست؟ از بس که به پاى گل بیچاره خلیده » اى دلبر مه پیکر زیبا و پریروى اى روى تو چون باغ جنان، نیکو و خوشبو دنبال تو تا چند به این کو و به آن کو «فاخته سان بهر تو با نغمه کوکو هر لحظه از این شاخ بدان شاخ پریده در آرزوى وصل گل لاله و سنبل در باغ شده بلبل خوشخوان به تغزل از فرقت گل داده ز کف صبر و تحمل «از چیست که بلبل شده دلباخته گل زین رو که یکى روز گلى دست تو دیده » من در طلب وصل تو دنباله فرصت یک لحظه وصال تو مرا هست غنیمت دانم که در این راه چه رنجست و مشقت «زان روز که من باخته ام نرد محبت دانسته ام آخر به کجا کار کشیده » عشق تو مرا مسلک و مهر تو مرا کیش در راه تو بگذشته ام از جان و سر خویش دل گشته ز هجران تو بى تاب و به تشویش «دیرى است زند زلف تو اندر دل ما نیش افسون، نکند چاره این مار گزیده » اى پادشه دادگر اى حجت منصور از پرده درآ اى که تویى آینه نور تا کى رخت از خلق، نهان گشته و مستور «پنهان ز عدویى، ز محبان ز چه اى دور؟ جانها به لب از، هجر تو اى ماه رسیده » «(ممتاز) به شب روز دعاگو و ثناجو هست از نظر لطف تو این طرفه قصیده » روى تو فریبنده و خوش نقش و دل آرا خال سیهت غارت دین کرده و دلها شهد لب تو هست مصفا و گوارا «جز شربت لطف تو نداریم تمنا حلوا به کسى ده که محبت نچشیده »

پى نوشت:
۱. صحیفه نور، ج ۱۳، ص ۱۷۵-۱۸۲ (۲۷/۸/۱۳۵۹).

 

ماهنامه موعود شماره ۱۵

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *