کشور «میانمار» با جمعیّتی معادل ۴۸ میلیون نفر، غربیترین کشور شرق آسیاست و به عنوان یک پل بین غرب و شرق این قارّه، در منطقهای حسّاس بین آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوبی قرار گرفته است. در میانمار بیش از یکصد قوم زندگی میکنند و جدا بودن اقوام مختلف از یکدیگر در این کشور، سبب به وجود آمدن هویّتهای مختلف محلّی و در نتیجه، ایجاد احساسات قومی و انگیزههای جداییطلبی در بین اقوام گردیده است.
کشور «میانمار» با جمعیّتی معادل ۴۸ میلیون نفر، غربیترین کشور شرق آسیاست و به عنوان یک پل بین غرب و شرق این قارّه، در منطقهای حسّاس بین آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوبی قرار گرفته است. در میانمار بیش از یکصد قوم زندگی میکنند و جدا بودن اقوام مختلف از یکدیگر در این کشور، سبب به وجود آمدن هویّتهای مختلف محلّی و در نتیجه، ایجاد احساسات قومی و انگیزههای جداییطلبی در بین اقوام گردیده است.
اکثر مردم این کشور از نژاد «برمهای» میباشند که در جلگههای ساحلی و مناطق مرکزی میانمار ساکن هستند؛ لیکن اقوام و نژادهای مختلف دیگری نیز در این کشور زندگی میکنند، علاوه بر آنها مردمانی از نژادهای تبّتی، هندی و تایلندی نیز به آن سرزمین مهاجرت نموده و در آن کشور زندگی مینمایند.
میانمار از موقعیّت استراتژیک حائز اهمّیتی در منطقه آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوبی برخوردار میباشد و میتواند نقش مهمّی در منطقه آبراههای شمالی «اقیانوس هند» ایفا نماید. وجود مرزهای کوهستانی میانمار با همسایگان، این کشور را از سایر نقاط همجوار جدا کرده و به صورت محصور درآورده است.
در اوایل قرن هجدهم و نوزدهم میلادی، میانمار یکی از قدرتمندترین کشورهای جنوب شرقی آسیا بود. منابع و ثروتهای طبیعی و موقعیّت استراتژیک این کشور که بین متصرّفات استعماری بریتانیا و سرزمین پهناور چین قرار داشت، از مدّتها قبل توجّه استعمارگران بریتانیا را به خود جلب کرده بود. بریتانیا در ۱۸۲۴ م. تصمیم به اشغال میانمار گرفت و سرانجام پس از سه جنگ متوالی در ۱۸۸۵ م. بریتانیا، میانمار را به تصرّف درآورده و به صورت یکی از استانهای مستعمره هندوستان، امور آن را به دست گرفت.
در میانمار طبق قانون اساسی، بودیسم دین رسمیکشور است. قریب به هفتاد درصد مردم برمه، بودایی، هفت درصد مسلمان، چهار درصد هندو و دو درصد مسیحیهستند، دو درصد باقیمانده را نیز آیینهای بودایی چینی، تائوئیسم، کنفوسیوسیم و نیاکانپرستی تشکیل میدهند. کثرت پیروان بودایی را در همه جای این کشور میتوان به خوبی مشاهده نمود؛ زیرا تقریباً هر روستا و دهکدهای لااقل تأمین هزینه یک مدرسه مذهبی را به عهده دارد. پاگوداها، یعنی معابد بودایی در سراسر برمه علیا و سفلی به چشم میخورد. راهبان بودایی که «پونچی» نام دارند، همه جا در بین مردم دیده میشوند.
تاریخ گسترش اسلام در میانمار به قرن اوّل هجری قمری برمیگردد. بعد از ظهور اسلام وگرایش اعراب و ایرانیان به اسلام، دریانوردان عرب و ایرانی مسافرتهای دریایی خود را به طریق قبل ادامه میدادند و در مسیر خود، اقدام به تبلیغ و دعوت مردم به اسلام میکردند.
در همین ارتباط، بازرگانان مسلمان از مسیرهای زمینی که از منطقه غربی میانمار و «ایالت آراکان» این کشور میگذشت، به مناطق غربی «چین» سفر میکردند. بسیاری از این افراد در منطقه حاصلخیز و مستعدّ ساحلی آراکان، سکنا گزیده و اوّلین مناطق تجمّع مسلمانان را ایجاد کردند. سیّاحان چینی در نوشتههای خود از مناطق ایرانینشین در مرزهای بین میانمار و چین در قرن سوم میلادی یاد کردهاند.
منطقه آراکان از طرف شمال غربی با «بنگلادش» و از شمال با «هندوستان» هممرز میباشد. سلسله جبال مرتفع آراکان، این منطقه را از سرزمین اصلی میانمار جدا نموده و از شرق به غرب، دارای ساحلی به طول ۳۶۰ مایل از «خلیج بنگال» است. آراکان همچنین توسط یک رشته تپّههای سرسبز و پرآب از سرزمین اصلی میانمار جدا گردیده است. منطقه آراکان به طور کامل زیر نفوذ مسلمانان میباشد و اکثر مسلمانان میانمار در این منطقه زندگی میکنند. اکثر سلاطین میانمار از منطقه آراکان ظهور نمودند که آخرین آنها سلیم شاه بود. تا سال ۱۷۸۴ م. منطقه آراکان دارای یک حکومت مستقل و یک ایالت پر قدرت و بزرگ میانمار بود و در کنار دیگر مناطق که اصالتاً دارای مردمی «بودایی» بود، قرار داشت.
جمعیّت آراکان در حدود ۶ میلیون نفر میباشد که تقریباً تمامی آنها مسلمان هستند و به زبان محلّی «روهینگیا» که زبان اصلی آن منطقه است، تکلّم مینمایند. ریشه اصلی این زبان، مخلوطی از زبانهای «ترکی»، «بنگالی»، «فارسی» و «عربی» است. اجرای قوانین اسلامی در منطقه آراکان قبل از سال۱۴۳۰ م. وجود داشته و تا سال ۱۷۸۴ م.
ادامه داشت. بعد از اشغال و تسخیر منطقه آراکان به وسیله سلطان بوداپایا که یک فرد بودایی بود، اجرای قوانین اسلامی ملغی اعلام و قانون ملّی جایگزین آن گردید، باجابهجایی قدرت در میانمار بعد از جنگ دوم جهانی، حزب و قوانین نظامی جایگزین قانون قبلی گردید.
بر اساس این سابقه، هنوز هم مسلمانان آراکان با دولت میانمار اختلاف داشته و معتقدند دولت میانمار حقوق مسلمانان را نادیده گرفته، به آداب وسنن آنها بیاحترامی مینماید و حتّی این امر مورد تصدیق مجامع بین المللی نیز قرار گرفته است.
در طول این سالها، مردم مسلمان آراکان، چندین گروه آزادیبخش پارتیزانی و انجمنهای غیر نظامیبرای دفاع از حقوق خود تشکیل دادهاند. مهمترین این سازمانها عبارتند از جبهه میهنپرستان روهینگ، سازمان آزادی بخش آراکان، سازمان رهاییبخش مسلمانان میانمار میباشند.
در ارتباط با سابقه مهاجرت مسلمانان به میانمار، رافائل ایزرائیلی مینویسد:
تاجران عرب در قرن اوّل هجری قمری در ناحیهآراکان واقع در غرب میانمار و در نقطه مرزی با بنگلادش اقامت گزیده و اسلام را در این سرزمین انتشار دادند. در سال ۵۸۸ ه .ق. مطابق با ۱۱۹۲ م.
اسلام در این سرزمین گسترش یافت و در قرن نهم و دهم میلادی بازرگانان ایرانی و عرب در این مکان استقرار یافته و به نشر اسلام پرداختند. مسلمانان ساکن هند نیز در این سرزمین به گسترش اسلام اقدام نمودند و مسلمانان میانمار در سطح وسیعی با هند به تجارت پرداختند. در سال ۱۸۹۰ م. عدّهای از مسلمانان به صورت پناهنده از چین به میانمار آمدند. برخی مسلمانها هم در شرایط عادّی به عنوان بازرگان، چین را به قصد میانمار ترک گفتند و بنابراین حرکت مهاجران مسلمانان به سوی میانمار گسترش یافت.
از بین مسلمانان میانمار، آنان که منشأ هندی دارند، برخی از اعقاب مردمی هستند که در اواخر قرن هجدهم میلادی از شمال هند به میانمار آمدند تا به خدمت واحدهای ارتش بزرگ «آلومپرا» در میانمار علیا در آیند. با فتح هند در سال ۱۸۲۴ م. به دست انگلیسیها، مهاجرت وسیع مسلمانان هند به میانمار شدّت یافت و بسیاری از آنان در «رانگون»، مرکز میانمار در تجارت و سایر فعّالیتهای اقتصادی شرکت داشتند. در رانگون و مناطق وسیع دیگر، سنّیهای بنگالی و جوامعی از شیعیان در کنار یکدیگر زندگی میکنند و هرکدام مراسم ویژه خود را دارند.
مائونگ تان لویی از محقّقان بودایی میانمار نوشته است:
در سال ۶۸۰ م. محمّد حنفیه، فرزند امام علی(ع) پس از عدم توفیق نسبت به خونخواهی امام حسین(ع) از بنیامیّه، همراه با طرفداران و نیروهای خود به شرق کوچ کرد تا بالأخره در سواحل آراکان به میانمار رسید و در آنجا کایاپوری، ملکه قبیله منطقه را شکست داده او را به دین اسلام در آورد و آنگاه ملکه را به زنی گرفت و به ترویج اسلام در آن منطقه پرداخت. در حال حاضر دو مزار در آراکان وجود دارد که به حنفیه تونکی (مزار حنفیه) و کایاپوری تونکی معروف هستند. این دو مزار همراه به صورت زیارتگاه مسلمانان این منطقه در آمده است.
باگسترش ممالک اسلامی در هند و ترویج اسلام در «بنگال» و تبدیل آن منطقه به یک مملکت و سلطاننشین اسلامی، منطقه عربی میانمار (ایالت آراکان) تحت نفوذ مسلمانان بنگال و هند قرارگرفت، بسیاری از امرای مسلمان، مانند «عیسی تهو» و «امیرحمزه» برآن دیار حکومت کردهاند.
در سال ۱۴۰۶ م. «تارامینگ هلا» فرمانروای آراکان به دربار سلطان نصیرالدّین غوری، پادشاه بنگال گریخت و مدّت ۲۲ سال در دربار او به سر برد و بالأخره به کمک نیروهای سلطان بنگال مجدّداً به قدرت رسید. وی در مدّت اقامت در بنگال مسلمان شده بود و عنوان سلیمان شاه را اختیار نموده و پس از به قدرت رسیدن دوباره در آراکان، دربار خود را با الهام از دربار بنگال و دهلی سازمان داده و تجارت مسلمانان و ترویج دین اسلام را در قلمرو خود آزاد کرد. وی زبان فارسی را زبان رسمی سرزمین آراکان قرار داد. این زبان تا سال ۱۹۳۶ م. که انگلیس بر میانمار مسلّط گردید، زبان رسمی این ایالت بود.
بعضی از منابع تاریخی حکایت از آن دارد که در سال ۱۵۳۱ م. پادشاه وقت ایران یک هیئت سه نفره مذهبی رابه آراکان اعزام داشت که به ساختن مساجد و تبلیغ اسلام همّت گماشته و عدّهای از علمای آراکان را جهت سفر به ایران دعوت کردند. زبان فارسی که زبان رایج اهالی غرب میانمار بود، در زبان میانماری نیز تأثیر گذاشت. هنوز هم لغات و اصطلاحات متعدّد فارسی، به ویژه اصطلاحات دریانوردی مانند «بندر»، «شاه بندر» و «ناخدا» در زبان میانماری دیده میشود.
بعد از تسلّط کامل انگلیس بر سراسر میانمار در ۱۸۸۶ م.
پای «هندی»ها، از جمله مسلمانان بنگالی جهت اداره کردن مزارع برنج و امور بازرگانی به میانمار باز شد و در سال ۱۹۲۱ م. تقریباً بیش از نیم میلیون نفر مسلمان هندی در میانمار ساکن شده بودند. مهاجرت هندیها، از جمله مسلمانان هندی به میانمار و متمکّن شدن آنها در اثر کار و کسب و بازرگانی و به دست گرفتن مشاغل عمده تجاری، باعث نارضایتی مردم میانمار شد، در سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۳۸ م. اغتشاشات گستردهای علیه مهاجران هندی صورت گرفت. در جنگ جهانی دوم، در خلال خروج نیروهای انگلیسی از میانمار، ورود سربازان ژاپنی به آن کشور، افراد قوم بودایی «ماگ»، به محلّههای مسلماننشین در آراکان حمله کردند و هزاران نفر از مسلمانان را غافلگیرانه به قتل رساندند. این اتّفاق موجب درگیری مسلمانان با بوداییها شد و منشأ اختلافات دامنهدار بین دو قوم بودایی «ماگ» و «روهینگیای مسلمان» در استان آراکان گردید.
بعد از استقرار «ژاپنی»ها در آراکان، مسلمانان آن منطقه علیه «ژاپنی»ها وارد عمل شده و با انگلیس همکاریکردند. انگلیس نیز در قبال این همکاری با انتشار بیانیّهای منطقه مزبور را یک منطقه خودمختار مسلماننشین اعلام کرد؛ حتّی مسلمانان آراکان از محمّدعلی جناح، رهبر مسلمانان هند، خواسته بودند که آراکان را نیز به عنوان قسمتی از پاکستان بپذیرد. این پیشینه سبب شد که دولت مستقلّ میانمار، پس از آنکه در سال ۱۹۴۸ م. به قدرت رسید، از خود مختاری مسلمانان نگران شده و محدودیّتهای ویژهای برای آنان اعمال نماید. این امر موجب سردی روابط پاکستان و میانمار گردیده و نیز بر سر مسئله مسلمانان به تیرگی گرایید. دولت میانمار از سال ۱۹۶۱ م. آیین بودایی را مذهب رسمیکشور اعلام کرد.
دولت ژنرال «نوین» پس از سر کار آمدن در سال ۱۹۶۲ م. رفتن مسلمانان به حج را ممنوع اعلام کرد. این ممنوعیّت تا سال ۱۹۸۰ م. که به هفتاد نفر از مسلمانان اجازه داده شد، به «مکّه» مشرّف شوند، ادامه داشت. از این سال به بعد عدّهای از مسلمانان نیز جهت شرکت درکنفرانس های مختلف اسلامی اعزام شدند.
به رغم این وضعیّت، فشار بر مسلمانان متوقّف نشد و این امر باعث گردید تا بیش از نیم میلیون مسلمان میانماری به کشورهای بنگلادش، هند، پاکستان، «مالزی»، «تایلند»، «سنگاپور»، «امارات متّحده عربی»، عربستان وممالک دیگر مهاجرت نمایند.
در سال ۱۹۷۸ م. ادامه این سیاستها باعث شد تا بیش از سیصد هزار نفر از مسلمانان منطقه آراکان به بنگلادش مهاجرت نمایند و چون این مسئله تبلیغات وسیعی را در سراسر جهان به دنبال داشت، دولت میانمار با دولت بنگلادش وارد مذاکره شد و با امضای موافقتنامهای اسکان مجدّد پناهندگان مسلمان میانماری و همچنین پیمان مرزی توسط دو کشور، مسئله پناهندگان فیصله پیدا کرد و بسیاری از آنها به آراکان مراجعت کردند.
در طول سالهای گذشته، دولت میانمار کنترل شدیدی بر فعّالیتهای مساجد داشته است. در برخی مقاطع حتّی آمار ازدواج و تمایل مردم جهت انجام قربانی گوسفند در مراسم عید قربان و نیز آمار افرادی که در مساجد به آموختن قرآن کریم مشغول میشوند، به دولت گزارش شده است.
جمعیّت مسلمان میانمار بین شش الی هشت میلیون اعلام شده است. اکثریّت مسلمانان میانمار سنّی و حنفی بوده؛ ولی حدود بیست هزار نفر شیعه نیز در این کشور زندگی میکنند. مسلمانان در میانمار فرقههای گوناگون دارند. گروههای شافعی، حنفی، مالکی، حنبلی، چولیامسلم، بودامسلم، اصل حدیث، قادیانی، سوفیست، طریقیه، گرانیه، بنگالی مسلم، سورطی مسلم و وهّابیت از آن جمله هستند. در سالهای اخیر به خصوص پس از پیدایش طالبان، وهّابیت نیز در میانمار فعّالیتهای خود را افزایش داده است. وهّابیون با توزیع کتب و انجام سخنرانی در شهرهای میانمار فعّالیت دارند.آنان حافظان قرآن را تربیت کرده و به نقاط مختلف، جهت تبلیغ اعزام مینمایند.
مسلمانان میانمار دارای سازمانها و انجمنهای مختلفی هستند که مهمترین آنها عبارت از شورای امور مذهبی مسلمانان، جامعه علمای میانمار، سازمان مسلمانان میانمار، اتّحادیه جوانان مسلمان، سازمان اخوّت مسلمانان و انجمن دانشجویان مسلمان میباشند.
مهمترین و قدیمیترین مساجد میانمار که در «رانگون»، پایتخت این سرزمین بنا گردیدهاند نیز «مسجد سوراتی»، «مسجد سنّی مغول»، «مسجد مانگ تولای» و «مسجد شیعیان» موسوم به «مغول مسجد» و «مدرسه امیرالمؤمنین(ع)» میباشند.
شیعیان در میانمار از نسل ایرانیان یا هندیان هستند. ایرانیان در گذشته از شهرهای «شیراز»، «کاشان»، «بهبهان» و «یزد» به میانمار مهاجرت نمودهاند و بیشتر هندیان نیز که بعد از جنگ جهانی دوم به میانمار مهاجرت کردهاند، از شهر «نگر» هستند. شیعیان میانمار بیش از سی هزار نفر نیستند و البتّه نسبت به گذشته افزایش یافتهاند.
شیعیان یک مسجد بزرگ با معماری ایرانی و یک مسجد کوچک معماری هندی دارند. در شصت سال اخیر، کسانی از ایران و هند برای تبلیغ در ماههای رمضان، محرّم و صفر به این دو مسجد آمدهاند و در آن به اقامه نماز جماعت و سخنرانی پرداختهاند و نیز نماز جمعه خواندهاند. شیعیان در کلّ سال، برنامههای دینی و مذهبی خاصّی دارند و در تولّد و شهادت معصومان(ع) مراسم ویژهای برگزار میکنند. در ماه رمضان برنامه قرآنخوانی و در ماه محرّم و صفر مراسم عزاداری نیز با شکوه خاصّی برگزار میشود. گفتنی است که سایر مذاهب میانمار هم به شیعیان این کشور با نظری مثبت مینگرند.
شیعیان یک مسجد بزرگ و چند «امام باره» (حسینیّه)، آستانه و مسجد کوچک دیگر در رانگون و سایر شهرها از جمله «ماندالی» دارند. شیعیان میانمار دارای انجمنهای مختلفی نیز هستند، مهمترین آنها انجمنهای «مغولیّه»، «عبّاسیه» و «حیدریّه» است. جوانان شیعه در سال ۱۹۰۹ م. «سازمان اتّحاد جوانان ایرانی» را تشکیل داده بودند، بعد از آنکه تعداد کثیری از شیعیان در میانمار به عضویت آن درآمدند، نام آن را به «اتّحادیه ایرانیان» تغییر دادند، بعدها نام آن به «باشگاه ایرانیان» مبدّل گردید. از سال ۱۹۶۱ م. فعّالیتهای باشگاه مزبور به حالت وقفه درآمد.