دین و اندیشه

غریب خراسان

مأمون که از شدّت خشم صورتش سرخ شده بود، پیاپی جام را سر می‌کشید تا شاید آتشی که در درونش شعله می‌کشید، خاموش شود. او که خیلی سعی داشت بر ...

بیشتر بخوانید »

جامعه بخوان!

هوا تاریک شده بود. سوز سردی می وزید و تا عمق استخوان نفوذ می کرد. مرد هر چه تقلا کرد، نتوانست خود را به قافله برساند. هر لحظه برف سنگین تر می ...

بیشتر بخوانید »