سایر

صدای سرشار

اندوه، چون خونی فشرده، در شقیقه های زمان می دود.تاریخ، ملتهب و پریشان می تپد.باد، خاکسترنشین حادثه، می وزد. بوی شیون، هوای ناهنگام این ...

بیشتر بخوانید »

او می‌آید

همیشه نشسته‌ایم و پشت سر هم برایش «باید» بافته‌ایم. لیست بلند بالایی از «باید»ها ساخته‌ایم تا او بیاید و همه‌شان را به تنهایی بر دوش بکشد ...

بیشتر بخوانید »

صبور باش …

صبور باش....آئینه‌دارِ امّ ابیها صبور باشزینب، در این دو روزه دنیا، صبور باشدنیا اسیر درد و غم بی‌ملالی استدر این سکوت سردِ تماشا صبور ...

بیشتر بخوانید »