خزان ز راه می رسد، جوانه پیر میشود
نَفَس چه زود می رود، بیا که دیر میشود
شب است و باد می وزد، چگونه صبح میکنی؟
دلم چه شور می زند؛ به غم اسیر میشود
چه راه ها که بی عبور تو غبار می خورد
چه دشت ها که بی حضور تو کویر میشود
همیشه در تخیلم ز شوقِ وصل، خُــــرّمم
نگو ز هجر با دلم، بهانه گیر میشود
اگر نیایی ای بهار آرزوی فاطمه!
مرام تازیانه خدشه ناپذیر میشود
که گفت زود می رسی؟ چه دیر زود میشود!
نَفَس نمانده زود باش! بیا که دیر میشود…
حسن بیاتانی