رباعيّات عاشورايی

3d7a8d5bf0f47a595d9ff0b158540970 - رباعيّات عاشورايی

پیشکش به سوگ‌خوانان «سور» نشین!!
رباعیّات عاشورایی

با لهجه کوفه
در سوگ، در اندیشه سوری! افسوس
با حضرت سکّه، جفت‌ و جوری! افسوس
با لهجه کوفه، روضه می‌خوانی تو
از کرب و بلا، چقدر دوری! افسوس

تاجر گریه
در مرثیه‌ات، حسین تنها «سین» ست!
در کرب و بلا، شکسته‌ای غمگین‌ست
تو تاجر گریه‌ای و جای شک نیست
از تلخی سوگ، کام تو شیرین ست!

روضه بی‌وضو
این روضه وضو ندارد و زیبا نیست
دنیا زده است، شیعه مولا نیست
این «سین» که تو خوانده‌ای، به قرآن سوگند!
در سوره سرخ ظهر عاشورا نیست

ای مرثیه‌خوان!
ای مرثیه خوان! ز نور جانت خالی‌ست
از پرتو معرفت، جهانت خالی‌ست
این روضه نمی‌دهد به ما حالی چون:
از عشق و حماسه، داستانت خالی‌ست
معنای حسین(ع)
چون کوفه، وجودی عافیت‌اندیشی
جز خویش، به قبله‌ای نمی‌اندیشی
معنای «حسین» را نمی‌فهمی تو
تا مرثیه‌خوان دردهای خویشی!

با خون حسین(ع) …
با کرب و بلا، سراب می‌بافی تو
یک پرسش بی‌جواب می‌بافی تو
مفهوم حسین را نمی‌فهمی، حیف
با خون حسین، آب می‌بافی تو!

روضه زرد!
این روضه که قد و قامتی خم دارد
زردست و بنای گریه کم کم دارد
در کالبدش حماسه و عرفان نیست
بر دوش فقط متاعی از غم دارد

میراث حسین(ع)

فریاد بزن که کربلا ماتم نیست
میراث حسین، درد و داغ و غم نیست
جان مایه نهضت حسینی این ست:
«هر کس که به ظلم تن دهد، آدم نیست»

چون خون خدا
چون خون خدا بیا مسلمان باشیم
یا حدّاقل شبیه سلمان باشیم
مولا، سگ آستان نمی‌خواهد مرد!
او کرده قیام، تا که «انسان» باشیم
عترت و قرآن
ای مرثیه خوان! گزافه گفتن کفرست
با لهجه دین، خرافه گفتن کفرست
اسلام دو نور عترت و قرآن است
جز این، سخنی اضافه گفتن کفرست

غلط می‌فهمی
وقتی که حسین را تو «سین» می‌خوانی
در تعزیه، روضه حزین می‌خوانی
یعنی که حماسه را غلط می‌فهمی
وقتی که ز کوه، این‌چنین می‌خوانی

سوگند به نور
ای دل شدگان! حسین «عبدالله» است
گوینده «لا اله الّا الله» است
هر کس که حدیث دیگری می‌گوید
سوگند به نور! مشرک و گمراه است

دین آمده است …

ای مرثیه خوان، بیا مُکرّم باشیم
در بندگی خدا، مُصمّم باشیم
اسلام، غلام و سگ نمی‌خواهد مرد!
دین آمده است تا که «آدم باشیم»
رضا اسماعیلی

برشی از مثنوی شیعه:

کربلایی کن سرانجام مرا
ساقی امشب باده از بالا بریز
باده از خُم خانه مولا بریز
باده‌ای بی‌رنگ و آتشگون بده
زان که دوشم داده‌ای افزون بده
ای انیس خلوت شب‌های من!
می‌چکد نام تو از لب‌های من
محو کن در باده‌ات جام مرا
کربلایی کن سرانجام مرا
یا علی، درویش و صوفی نیستم
فاش می‌گویم که کوفی نیستم
٭ ٭ ٭
موج‌ها را می‌شناسی مو به مو
شرحی از زلف پریشانت بگو
باز کن دیباچه توحید را
تا بجوید ذرّه‌ای خورشید را
یا علی بار دگر اعجاز کن
مشت‌های کوفیان را باز کن
باز کن چشمان نازآلوده را
بنگر این چشم نیاز آلوده را
شاهد اقبال در آغوش کیست؟
کیسه نان و رطب بر دوش کیست؟
کیست آن کس کز علی یادی کند؟
بر یتیمان من امدادی کند؟
دست گیرد کودکان درد را
گرم سازد خانه‌های سرد را
شد زمین لبریز مسکین و یتیم
ما گرفتار کدامین هیئتیم؟!
٭ ٭ ٭
شیعه یعنی شرح منظوم طلب
از حجار و کوفه تا شام و حلب
شیعه یعنی یک بیابان بی‌کسی
غربت صد ساله بی‌دلواپسی
شیعه یعنی صد بیابان جست‌وجو
شیعه یعنی هجرت از من تا به او
شیعه یعنی دست بیعت با غدیر
بارش ابر کرامت بر کویر
شیعه یعنی عدل و احسان و وقار
شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
از عدالت گر تو می‌خواهی دلیل
یاد کن از آتش و دست عقیل
جان مولا حرف حق را گوش کن
شمع بیت المال را خاموش کن
این تجمّل‌ها که بر خوان شماست
زنگ مرگ و قاتل جان شماست
شیعه یعنی وعده‌ای با نان جو
کشت صد آیینه تا فصل درو
شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر
بین نان خشک خود با یک اسیر
گرچه قرآن را مرتّب خوانده‌ایم
از قلم نقش مرکّب خوانده‌ایم
سوره‌ها خواندیم بی‌وقف و سکون
کس نشد واقف به سرّ «یسطرون»
تا به کی در لفظ مانی همچو من
سیر معنا کن چو هفتاد و دو تن
٭ ٭ ٭
شیعه یعنی عشق‌بازی با خدا
یک نیستان تک‌نوازی با خدا
شیعه یعنی هفت خطّی در جنون
شیعه توفان می‌کند در کاف و نون
شیعه یعنی تندر آتش فروز
شیعه یعنی زاهد شب، شیر روز
شیعه یعنی شیر، یعنی شیر مرد
شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد
شیعه یعنی تیغ، تیغ مو شکاف
شیعه یعنی ذوالفقار بی‌غلاف
شیعه یعنی سابقون السّابقون
شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون
شیعه باید آب‌ها را گل کند
خطّ سوم را به خون کامل کند
خطّ سوم خطّ سرخ اولیاست
کربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنی بازتاب آسمان
بر سر نی جلوه رنگین کمان
شیعه یعنی امتزاج نار و نور
شیعه یعنی رأس خونین در تنور
محمّدرضا آقاسی

Check Also

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *