نازک دلی شبیه تو پیدا نمیشود
این دل حریف ناز تو مولا نمیشود
ای ناز تو بهای تمام نیاز من
کالا بدون عرضه تقاضا نمیشود
اخمت -به جان حضرتتان- میکشد مرا
تا کی گره ز ابروی تو وا نمیشود
یک گوشه چشم درد مرا میکند دوا
عاشق حریف قهر دل آرا نمیشود
نامحرمم مگر که نگاهم نمیکنی؟
یا بنده ی سیاه تماشا نمیشود؟
هر پرده از نگاه تو تجدید بندگی
بی منّت تو بندگی ما نمیشود
هفتاد سال عابد اگر بندگی کند
یک لحظه اش بدون تو امضا نمیشود
یوسف اگر عزیز تمام جهان شود
غیر از غلام یوسف زهرا نمیشود
پایت اگر ز سینه ی سینا کند حذر
موسی که صاحب ید بیضا نمیشود
نور جلال فاطمی ات سجده آور است
ور نه نماز، تا به کمر تا نمیشود
هر یک قدم بدون تو برداشتن خطاست
هر رهروی مُرید تولّا نمیشود
عمری بساط عشق تو را چیده ام به دل
این سفره بی تو سفره ی مولا نمیشود
آیا گدا سمج تر از این بنده دیده ای؟
تا همنشین او نشوی پا نمیشود
ما را اگر برای دل خود کنی سوا
دیگر جدا ز کوی تو دل ها نمیشود
محمود ژولیده