یوسف لاوی ملقب به برنابا یکی از مؤمنان اولیه به حضرت عیسی(ع) بوده است. او در جزیرۀ قبرس زاده شد و به سبب آنکه از سبط لاوی بود برای تحصیل علوم دینی به اورشلیم آمد و کارهای مهمی را در زمان حواریون بر عهده گرفت. مسیحیان مدعی هستند که او حضرت عیسی(ع) را ندیده ولی به نظر میرسد که شأن او در تاریخ عیسویان بسیار بالاتر از اینها باشد.
این مقاله سعی کرده صرفاً با استناد به اناجیل اربعه و کتب مورد قبول مسیحیان نشان دهد که برنابا شخص دوم نصارا محسوب میشده و یگانه حواری باسواد بوده که میتوانسته انجیل خداوند که شفاهآ از زبان عیسی(ع) قرائت میشده را مکتوب کند. ما در این مقال نشان خواهیم داد که یکی از منابع اصلی اناجیل اربعۀ مسیحی در واقع انجیل برنابا بوده است. به این ترتیب ملاحظه خواهیم کرد که علیه برنابا توطئهای صورت گرفته است.حتی الامکان سعی کردهایم که مطالب به زبان ساده نگارش شود تا برای مخاطبان غیرمتخصص نیز قابل استفاده باشد. در نقل قولهای عهدین، از ترجمۀ قدیم کتاب مقدس استفاده شده که چاپ نخست آن به سال ۱۸۹۵ میلادی در لندن بوده است
تاریخ نسخۀ کنونی انجیل برنابا
جناب حجت الاسلام دکتر حسین توفیقی محقق خبرۀ ادیان، کتاب مختصری به نام سیر تاریخی انجیل برنابا نگاشتهاند که در سال ۱۳۵۶ در مؤسسۀ در راه حق (قم) منتشر شد. چاپ دوم و آخر این کتاب به سال ۱۳۶۱ در قطع رقعی و ۷۲ صفحه منتشر شده است. ایشان با جمعآوری شواهدی که در تاریخ از انجیل برنابا ذکری رفته است یادآور شدهاند که این انجیل شریف در چه اوقاتی و در نزد چه افرادی دیده شده و همچنین در چه زمانهایی از سوی چه کسانی ممنوع گشته است. آنچه اکنون میدانیم آن است که این انجیل در سه نوبت تحریم شده است: سال ۳۶۴ میلادی در شورای لاودکیه، سال ۳۸۲ در قانوننامۀ کلیساهای غربی، و در سال ۴۹۲ میلادی به توسط پاپ جلاسیوس اول (وفات: ۴۹۶ م).۱ جلاسیوس در سال نخست زمامداری خود فهرستی از کتب ممنوعه از منظر واتیکان تهیه کرد که نام انجیل برنابا در ردیف هفتم از بخش پنجم آن به چشم میخورد.۲ جناب توفیقی در اواخر کتاب به جمعبندی پرداخته و اینطور نوشته است:
ما در اینجا یک پرسش داریم که آیا انجیل برنابا با این همه شیوایی و زیبایی محتوا، چه هنگام نوشته شد و چگونه به کتابخانۀ پاپ راه پیدا کرد؟ به گفتۀ تاریخ در حدود سالهای ۱۹۰، ۳۶۴، ۳۸۲، ۳۸۳، ۴۹۲، ۸۷۰، ۱۱۱۸ میلادی، انجیل برنابا وجود داشته و پس از آن هم در حدود ۱۵۸۵ تا ۱۵۹۰ نسخۀ ایتالیایی کشف میشود. اکنون باید پرسید انجیل برنابایی که پیش از اسلام نوشته شده در چه تاریخی پنهان گردیده و انجیل برنابای فعلی چه وقت سر بیرون آورده است؟ ۳
البته باید توجه کرد که انجیل برنابا در چهار قرن نخست میلادی رایجترین انجیل در خاورمیانه بوده و بیش از سایر کتب خوانده میشده است. ولی متأسفانه نسخههای این کتاب شریف به تدریج نابود گشت و ذکر آن از کتب آباء کلیسا حذف و تحریف شد و آنچه اکنون به دست ما رسیده فقط و فقط به لطف خدای حکیم بوده است. علمای مسیحی نه تنها به انجیل حقیقی عیسی(ع) رحم نکردند بلکه در کتب پدران کلیسا نیز دست بردند. مثلاً همانطور که خواهیم دید علاقۀ فرا مارینو برای مطالعۀ انجیل برنابا به سبب مطالعۀ یکی از آثار قدیس ایرنایوس بوده است. اما در آثار کنونی ایرنایوس به جای انجیل برنابا، نام «رسالۀ برنابا» آمده است؛ رسالهای که برخی رهبران کلیسا آن را در قرون اخیر به برنابا نسبت دادهاند و عملاً آن را «نسخه بدل» انجیل برنابا کردند. بدین معنی که در متون آباء کلیسا هر جا ذکری از برنابا و انجیل مکتوب او میشود آنها به جایش نام «رسالۀ برنابا» را میآورند و اذهان را به انحراف میکشانند. بدین لحاظ مشاهده میشود که باید با کتب چاپ شده از مسیحیان با دقت و تأمل مواجه شد. ۴
مشابهتاً اصحاب کلیسا در خصوص بزرگترین معجزۀ خداوند در خصوص حضرت عیسی(ع)، که در واقع تغییر چهرۀ یهودای مصلوب و شباهت یافتن به عیسی بوده نیز مرتکب خیانت شدهاند. بدین ترتیب که در مرحلۀ اول، واقعۀ وحی به حواریون در بالای کوه و سخن کردن حضرت عیسی با حضرات موسی و الیاس علیهم السلام که در ضمن آن، پیراهن عیسی(ع) سفید و نورانی شد (متی، باب ۱۷ ـ مرقس، باب ۹ ـ لوقا، باب ۹) را به نام واقعۀ «تبدیل هیئت عیسی»۵ نامگذاری کردند و در مرحلۀ ثانی هر کجا در کتب آباء به تبدیل «چهرۀ مصلوب» اشاره میشود ایشان آن را به واقعۀ «تبدیل هیئت عیسی» نقل و ترجمه میکنند و گمراهی بر گمراهی میافزایند.
اکنون در این مقام به ذکر دو نمونه از تحریف در کتب قدیسان بسنده میکنیم. قدیس ایرنایوس کتابی مفصل به نام بر ضدّ بدعت در پنج مجلد نوشته است. با توجه به آنچه در خصوص بدعتگذاری پولس مذکور آمد به روشنی واضح است که او این کتاب را بر ضد تعالیم جعلی وی نگاشته. اما اکنون اعتقاد بر این است که ایرنایوس این کتاب را علیه گنوستیکها نوشته است. در حالیکه آنچه گنوستیکها و رهبر آنها والنتینوس میگفتند در واقع بدعت نبوده، پیشتر نمونۀ آن عقاید و سخنان را فیلون اسکندرانی و افلاطون نیز اظهار کردهاند.
نمونۀ دوم در خصوص اوسبیوس است تاریخ نویس قرن چهارم که پیشتر مذکور آمد. در کتاب تاریخ کلیسا نوشتۀ وی که در انتشارات پنگوئن چاپ شده است نویسنده برای ذکر مسائل مختلف مکرراً به اناجیل اربعه استناد میکند و کمتر واقعه یا خبری است که مستقلاً از طریق منابع خود نقل کند. در حالیکه اوسبیوس به وقایع نزدیک بوده و اخبار شفاهی یا کتبی فراوانی در خصوص حضرت عیسی(ع) وجود داشته که او میتوانسته بدانها استناد کند. ثانیاً سبک نگارش متن و استدلالات کتاب خامدستانه و بلکه کودکانه است. ثالثاً واضح است که وقایع حیات مبارک حضرت عیسی(ع) محدود به همین چند واقعهای نیست که نویسندگان اناجیل ذکر کردهاند و همانطور که دیدیم نویسندۀ انجیل یوحنا هم ادعا ندارد که همه وقایع را مکتوب کرده باشد (نگا. یوحنا ۲۰/ ۳۰ و ۳۱ ـ ۲۱/ ۲۵).
ذیلاً یک سخن از اوسبیوس را نقل خواهیم کرد تا معلوم شود تعالیم عیسی(ع) و حواریون چگونه تغییر و تبدیل یافته است. خاتون آبادی (۱۱۲۷ – ۱۰۷۰ هجری) یکی از علمای ممتاز اواخر عصر صفوی، اناجیل اربعه را به دستور شاه سلطان حسین به فارسی ترجمه کرد و در کار خود ضمن رعایت امانت و مراعات قانون ترجمه، از کمک پادِریان (کشیشهای) ساکن در اصفهان و نیز از متون لاتین و عبری بهره گرفت. این ترجمه با تصحیح رسول جعفریان در سالهای ۱۳۷۵ و ۱۳۸۴ از سوی نشر میراث مکتوب به چاپ رسیده است. خاتون آبادی شروح خود بر متن را در بخش تعلیقات در انتهای کتاب آورده است. در تعلیقۀ نخست او بر انجیل متی، نام انجیل برنابا جزو کتب ممنوعۀ یکی از شوراهای مسیحی آورده شده:
و گویند در هر زمانی که بدعتها در ملت عیسویه زیاد و به آن سبب اختلال و تشویش در عقاید نصارا به هم میرسیده علما و عظمای آن مذهب از اطراف بلاد، اجتماع و قوانین و شرایع وضع و رفع بدعتها مینمودهاند. و گویند که هفت مجمع چنین منعقد شده، بعضی قبل از اسلام و بعضی بعد از آن. و مستند نصارا در اکثر احکام شرعیه اتفاقی است که در یکی از این مجامع واقع شده و تعبیر میکنند از مجمعِ چنین به «سینودس».۶ و راهبۀ رومیکه از معتبرترین اهل آن مذهب است در کتاب خود این مضمون را که بعد از مسیح دوازده کتاب تصنیف شده و تعداد اسامیکتب [ذکر] کرده از آن جمله انجیل برنابا و انجیل متثا است، و ذکر کرده که قانون شصت و سیّم از قوانینی که در مجمع ششم وضع کردهاند این است که آن کتابها را مشهور نسازند و بسوزانند تا اثری از آنها باقی نماند.
همچنین او به نقل از منابع خود، در خصوص اوسبیوس [اوغابیوس] نوشته است:
در کتب معتبرۀ نصارا سخنانی که دلالت بر وقوع تحریف و تغییر در انجیل کند بسیار است. چنانکه اوغابیوس نصرانی در کتاب خود در بیان مجمع اول از مجامع سبعۀ نصارا که در عصر قسطنطین واقع شده آورده که در آن عهد، خلاف و شقاق میان مسیحیه به حدی رسید که کتابهای کنیسۀ الهیه را بسوزانیدند و بر آنها هر چه خواستند افزودند و کاستند، به حدی که تمامی قواعدی که حواریین قرار داده بودند باطل شد. ۷
از آنجا که اوسبیوس نخستین تاریخنگار نصارا بوده است غرض اصلی او در نگارش آن کتاب از این عبارت معلوم میشود که او خواسته بدین طریق تاریخ حواریون و نصارای راستین را حفظ کرده باشد. اما مسیحیان عملاً وارث این نعمت نبوده، به دست خود ساختههای آباء نصارا را تخریب و مجعول کردهاند.اکنون باید پرسید که چرا باید حق و باطل کتابها و عقاید، ابتدا به توسط کلیسا و واتیکان تأیید شود؟ اگر یک واقعه در زیر آسمان رخ داده پس چه نیازی به کلیسا هست تا آن را تأیید کند یا نه؟ برای نمونه توجه کنید که در تاریخ اسلام، اکثر وقایع روز عاشورا توسط قاتلان حضرت اباعبدالله نقل و ثبت شده است. اما چرا در مسیحیت اینگونه نیست؟ پاسخ ما این است که رد و تأیید کتب و وقایع، از سوی کلیسا نشان از آن دارد که قرائتهای مختلفی از زندگی و خصوصاً سرانجام حضرت عیسی(ع) وجود داشته که به دلیل شبهۀ تصلیب عیسی رخ نموده است. لذا کلیسا آنچه را که مطابق قرائت پولس بوده پذیرفته و در طی قرون نیز فقط خود را به حفظ آن تعالیم متعهد میدانسته است، و لذا هیچ التزامیبه واقعیت ندارد چنانکه پولس نداشت.
در همین کتاب عهد جدید موارد بسیاری وجود دارد، که بر قرائتهای مختلف از حضرت عیسی(ع) دلالت دارد. خوانندگان برای ذکر شاهد به این نمونهها رجوع کنند: لوقا ۱/ ۱ ـ اعمال ۱۹/ ۲۳ ـ رومیان ۱۶/ ۱۷ ـ ۱ قرنتیان ۱/ ۱۰ تا ۱۳ ـ ۴/ ۱۵ و ۱۶ ـ ۹/ ۱ و ۲ ـ ۲ قرنتیان ۱۱/ ۴ ـ غلاطیان باب ۱ و ۳ ـ فیلیپیان ۳/ ۱۷ و ۱۸ـ عبرانیان ۱۳/ ۷ تا ۹ ـ ۲ پطرس ۱/ ۱ و بابهای ۲ و ۳. موارد دیگری نیز هست که حاکی از آن است که این اختلاف نظرها حتی در زمان خود حضرت عیسی(ع) دربارۀ ایشان وجود داشته است. زیرا که یهودیان اغلب به تفریط و افراط دچار گشتند. جمعی همچون کاهنان او را گمراه کننده و برخی دیگر او را ماشیح موعود و اشرف مخلوقات میدانستند و هر دو اشتباه میکردند. برای نمونۀ این وقایع، نگا. یوحنا ۷/ ۱۲ و ۴۳ و ۴۷ تا ۵۲ ـ ۹/ ۱۶ ـ ۱۰/ ۱۹ تا ۲۱ ـ متی ۱۶/ ۱۳ تا ۱۶. خود حضرت عیسی(ع) نیز از گمراه شدن بسیاری از مردم به سبب ظهور انبیاء کذبهای که او را ماشیح خواهند خواند خبر داده است (متی ۲۴/ ۴ و ۵ و ۱۱ و ۲۴).
اگر در میان پیروان حضرت عیسی(ع) از زمان خود او چنین اختلاف نظرهایی بوده است پس چگونه میتوان اعتماد کرد که آنچه کلیسا از زبان پولس آموخته و در قرون متمادی آن را تعلیم داده صحیح است؟ حضرت عیسی(ع) نه هیچکدام از نشانههای چهلگانۀ ماشیح در عهد عتیق را دارد و نه واقعاً مصلوب شده است، و این دو ادعا به افراط و تفریطهای پولس برمیگردد. این مشکلات و سؤالهای ناتمامیکه کلیسا قادر به پاسخگویی آنها نیست به واسطۀ انجیل برنابا مرتفع خواهد شد. زیرا حضرت عیسی(ع) در این انجیل فقط یکی از انبیاء خداوند است که بر قوم یهود مبعوث شده و پیوند و همسخنی او با انبیاء قبل و بعد از آن حضرت، مسلّم و واضح است.
به هر حال باید دقت کرد که همسخنی ادیان مایۀ تعجب نیست زیرا که خدای ما واحد است بلکه اگر طرفداران یک پیامبر حرفهایی مانند سخنان پولس بگویند که هیچ دین و پیامبری نظیر آن را نیاورده و نگفته باشد باید در خصوص او تفکر کرد که این تعالیم را از کجا آورده است. ما مسلمانان به حضرات موسی(ع) و عیسی(ع) ایمان داریم و آنها را فرستادۀ خداوند میدانیم. همان خداوندی که قرآن را بر حضرت محمد رسول الله(ص) فرو فرستاده مکرراً تصریح نموده که پیشتر کتابهای تورات و انجیل و زبور را نیز نازل فرموده است (آلعمران/ ۳ و ۴ و ۸۴ ـ نساء/ ۱۶۳). دین اسلام مطالب حق و صحیح ادیان سابق را تأیید میکند و لذا ما مسلمانان موظف شدهایم که همانطور که به قرآن ایمان داریم به وحی انبیاء سابق و کتب ایشان نیز ایمان داشته باشیم:
قُولُوا آمَنَّا بِاللهِ وَ ما اُنْزِلَ إلَیْنا وَ ما اُنْزِلَ إلى إبراهِیمَ وَ إسماعِیلَ وَ إسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ الأسباطِ وَ ما اُوتِیَ مُوسى وَ عِیسى وَ ما اُوتِیَ النَّبیُّونَ مِن رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَینَ أحَدٍ مِنهُم وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ (بقره/ ۱۳۶) (ای مسلمانان) بگویید: ما به خدا ایمان آوردیم و به آیاتى که به سوی ما نازل شده و نیز آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و سبطها نازل آمده و نیز آنچه به موسى و عیسى فرستاده شده و آنچه بر پیامبران دیگر از جانب پروردگارشان آمده است، ایمان آوردهایم. میان هیچیک از پیامبران (در ایمان آوردن) فرقى نمىنهیم و همگان در برابر خدا تسلیم هستیم.
محقق و نویسنده: امیر اهوارکی
پی نوشتها:
۱. Pope Gelasius I (d. 496)
۲. http://www.tertullian.org/decretum_eng.htm
۳. حسین توفیقی، سیر تاریخی انجیل برنابا، مؤسسه در راه حق، قم، چ ۲، ۱۳۶۱، صص ۵۸ و ۵۹
۴. مشابهتاً «رساله به عبرانیان» در مجموعۀ عهد جدید نیز به برنابا منسوب است، هرچند که همین رساله توسط جماعتی دیگر به پولس انتساب دارد. اما متن رساله نشان میدهد که کاتبش حضرت عیسی(ع) را ندیده است زیرا در خصوص سخنان عیسی(ع) میگوید: «کسانی که شنیدند بر ما ثابت گردانیدند» (عبرانیان ۲/ ۳). لهذا مطابق آنچه که در این مقال اثبات شد او نمیتواند برنابا باشد. دلیل دیگر برای رد انتساب این رساله به برنابا محتوای رساله است که مطابق عقاید پولس در تصلیب و ماشیح بودن عیسی است. اما این رساله نوشتۀ پولس هم نیست. زیرا از متن رساله به عبرانیان برمیآید که نویسندهاش متصف به خصلتهای نیکو همچون صدق و بساطت فکر است، یعنی همان اوصافی که در شخص پولس و نامههای او دیده نمیشود. نویسنده در این رساله از روی صدق نظرات مخالف را نیز طرح میکند. مثلاً در همان باب دوم، در حین ادعا به اینکه حضرت عیسی(ع) پیامبر خاتم است و در تورات وعده شده که همۀ جهان مطیع ماشیح خواهد بود، اینطور نوشته است: «پس چون همه چیز را مطیع او گردانید هیچ چیز را نگذاشت که مطیع او نباشد. لکن الآن هنوز نمیبینیم که همه چیز مطیع وی شده باشد.» (عبرانیان ۲/ ۸).
۵. The transfiguration of Jesus
۶. synods. Greek σύνοδος meaning “assembly” or “meeting”
۷. میر محمدباقر خاتون آبادی، ترجمۀ اناجیل اربعه، رسول جعفریان (به کوشش)، مرکز نشر میراث مکتوب، تهران، چ ۲، ۱۳۸۴؛ صص ۲۲۹ و ۲۳۰
۸. در خصوص برخی ایرادات که به انجیل برنابا نسبت میدهند راقم پیشتر به دوازده مورد از این اشکالات پاسخ داده است. لطفاً نگا. پاسخ به یک نظر ناشناس درباره انجیل برنابا