اسماعیل شفیعی سروستانی
به راه افتادیم، با همه توش و توان که جز قلمى و کتابى چندنبود. با تجربه اى دراز از پس دو دهه کار قلمى و فرهنگى در این پهنه خاک. چشم جز عنایت او را نمیدید و روى نیاز به آستان کسى جز او نبردیم، الا آنکه از باب تذکار، عرض احوال کردیم تاشاید از خوان گسترده موعود که نام مبارک مهدیصاحب الزمان ارواحناله الفدا زینت بخش آن بود دیگران را نیزبهره اى حاصل آید.
بسیار اندیشیده بودیم که چه امرى میتواند پادزهر همه سموم منتشر در میان نونهالان و جوانان باشد. سمومى که غرب بیمار از طریق نشر فرهنگ و توسعه مدنیت آلوده اش درمیان همه ملل و ساکنان سرزمینهاى اسلامى میپراکند تا آنکه واسپس نقد و تحلیل مبانى فرهنگ و تمدن مغرب زمین و نحوه دست اندازى استعمار و استکبار بر حیات فرهنگى و مادیمسلمین خود را رویارو با «موعود» یافتیم.
و این آغاز راه بود. چشم به آن شهسوار شیرین کار و پیک پیخجسته ایمان و رستگارى دوختیم و تکلیفى که با عنوان یک مسلمان شیعى مذهب، یک فرزند انقلاب و ساکنى در این وطن اسلامى بر دوش احساس میکردیم. چه، اعتقاد به «موعود» خونى است در میان رگهاى آنان که ماندن در طریق عاشورائیان را پذیرا شدهاند. رمق پاهاى خسته همه سلحشوران کربلاى ایران.
«موعود» تکیه گاه همه مردان و زنانى است که همواره در خود اندیشیدهاند که «چه باید کرد»؟
باید موعودى بود، به موعود اندیشید و کبوتر دل را در آسمان او به پرواز درآورد تا از بادهاى گزنده و مسموم درامان ماند. باید به «موعود» اندیشید و گام در سرزمین او نهاد تا همه گردهاى رخوت و سستى عارض بر پاها و دستهافرو ریزد. باید به «موعود» اندیشید تا دانست در وقت انفعال چه باید کرد . چه، مهدى علیه السلام عصاره تمامیت تشیع است.
همنام محمد صلى الله علیه وآله وسلم، فرزند على علیه السلام، منتقم حسین علیه السلام و ذخیره رب الارباب و ودیعه اوست.
مهدى علیه السلام، روح بزرگى است که در هیچ ظرفى نمیگنجد تاچه رسد به آنکه در ملکیت هیاتى و انجمنى درآید.
وجود مغتنمى است که تمامى یافته ها، همه تمناها و تمامیت گذشته و حال و آینده را در خود دارد.
مهدى علیه السلام، همه زمان، همه مکان و همه پهناى اندیشه ها را درمینوردد تا به انسان وامانده درس آزادگى، سنت بودن و طریق شدن را بیاموزد.
دستگیر همه مضطران دوران است. همو که میخواند و اجابت میکند، دعاى هر داعى و خواهش هر خواهشگر را، ومیآموزاند که در وقت غیبت خورشید چگونه باید زیست تا زیبنده نام «منتظر» شد؟
چگونه باید ساخت بنایى را که انسان منتظر در تمامیت عظمتش حیران جلوه خداوندى شود؟
چگونه باید پوشید، جامه انتظار را تا از منکران مهدى علیه السلام بازشناخته شد؟
چگونه باید در صحنه حیات حاضر شد تا کیان سرزمین اسلامى در امان ماند؟
چگونه باید تعهد هر طاغوت مستکبر را از گردن باز کرد تا در وقت، حضور پذیرایمان شود؟
چگونه باید به تمامیت استکبار و تمامیت اعتقاد و ادبى که دل را میمیراند و آدمى رابه بند میکشد گفت «نه ».
مهدى علیه السلام تمامیت وجود شوق منتظریست که در کناره جاده انتظار پا به پاى فقیه دوران و ولى شیعیان مسافر خودرا چشم به راه است.
مهدى علیه السلام خود محمد صلى الله علیه وآله وسلم است که میآید. رحمه للعالمین، تک سوار دشت عشق که دلدادگان را صلا میدهد و«موعود»، دفتر همه آرزوى ما و شماست. همه آنچه که گفته و یا میگوییم اما;
اى همه موعودیان!
به همان سان که نوشته ایم، دفتر موعود، صفا و لطف حضور شما را طالب است. در کنار سفره گسترده اى که جمع شما و اعلام نامتان،تراوش قلمتان و دست سخاوتمندتان گرمترش میسازد و گذار از راه دراز انتظار را سهل .
والسلام
ماهنامه موعود ـ شماره ۴