ماندگاران: خالق مفاتیح الجنان!

4468ebd1808d3ec36196a869468bf9e5 - ماندگاران: خالق مفاتیح الجنان!

آن وقتها که در قم زندگی می‌کردیم و پدرم خدا بیامرز زنده بودند، شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) احکام شرعی را برای مردم مى گفت. مرحوم پدرم «کربلائى محمد رضا» هم از علاقه مندان منبر او بود و هر روز به مجلس او می رفت. شیخ هم بعد از مسأله گفتن، کتاب «منازل الاخرٍه» من را که چند وقت قبل از آن نوشته بودم، مى گشود و از روی آن براى شنوندگان و حاضران، حدیث و روایت مى خواند. یک روز، وقتی پدرم به خانه برگشت، من را صدا زد و با حسرت گفت: «شیخ عباس! کاش مثل عبدالرزاق مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این کتاب که او براى ما مى خواند، تو هم بخوانی!»

چند بار خواستم بگویم پدرجان! این کتاب از آثار و تألیفات خود من است! اما هر بار خوددارى می‌کردم و چیزى نمی‌گفتم و فقط عرض می‌کردم: «دعا بفرمائید خداوند به من هم توفیقى مرحمت کند.» (۱)

***

در سال ۱۲۹۴ ه.ق در شهر قم به دنیا آمد و نامش را عباس گذاشتند. پدرش حاج محمدرضا قمی، با آنکه کاسب بود، اما آنقدر به مسائل شرعی آگاه بود که مردم برای سؤالات فقهی و وظایف شرعی خود، به او مراجعه می‌کردند. مادرش هم که زنی بسیار با ایمان و مقید بود، نقش بسیاری در تربیت او داشت؛ به طوری که خودش می‌گوید: «من هر موفقیتی که دارم از برکت مادرم است.»

وقتی به مادرش گفتند که عباس به چنین درجه ای رسیده، طوری که انگار برایش از قبل مسلم بوده است، گفت: «در تمام دو سالی که به او شیر دادم، حتی یک بار هم بدون طهارت نبودم!» (۲)

او بعد از گذراندن تحصیلاتش در قم، به نجف رفت و بعد از شش سال تحصیل و یک دوره سفرهای زیارتی و چند سالی زندگی در مشهد، باز هم به قم برگشت و دست آخر، به نجف رفت و همان جا، در سن ۶۵ سالگی، زندگی اش پایان یافت و در کنار مولا امیرالمومنین (علیه السلام) به خاک سپرده شد.
بزرگانی مثل امام خمینى، آیت الله میلانى، آیت الله العظمى سید شهاب الدین مرعشى نجفى و آیت الله سید مرتضى مرعشى نجفى همگی از شاگردانش بودند و از او اجازه ی روایت گرفتند.

شیخ عباس قمی، از آن دسته عالمان و عارفانی است که هر چقدر از زندگی اش بگوییم، باز هم چیزهایی جا خواهد ماند. از خدماتش می توان به این موارد اشاره کرد:

· او در تأسیس و شکوفایی حوزه ی علمیه ی قم، کمک بسیاری به سید عبدالکریم حائری کرد و از بنیانگذاران حوزه ی قم، که بعد از نجف، بزرگترین تجمع علمای شیعه در آن است، محسوب می‌شود.

· در همان دوران، کتاب «سفینه البحار» – که فهرست موضوعی تفصیلی برای ۱۱۰ جلد کتاب عظیم بحارالانوار مجلسی است- را نوشت و مهمترین کتاب حدیثی خود را ثبت کرد. او در نوشتن این کتاب تمام آداب ظاهری و باطنی نقل حدیث مثل پاکیزگی ظاهر و باطن را رعایت کرد.
· منتهی الآمال، خدمت دیگر او به جهان شیعه است؛ یک دوره مستند و تحلیلی از تاریخ اسلام.

· اثر جاودان او، که بدون اغراق می توان آن را در هر خانه یا مکان مذهبی پیدا کرد، مفاتیح الجنان است. یک دوره ی کامل از مستحبات و واجبات در ایام مختلف سال و یک سیر و سلوک عملی به زبان ساده، که هر جوینده ای را یابنده می‌کند! آیت الله مرعشی نجفی درباره ی این اثر گفته است: « مفاتیح او را بهترین کتابی یافتم که در باب ادعیه و زیارات و آداب و سنن و مناجات نوشته شده است.» (۳) شیخ عباس، قبل از اینکه این کتاب را به عموم مردم عرضه کند، خود و خانواده اش یک سال تمام آن را پیاده و دعاها و اعمالش را انجام دادند و وقتی به عملی بودن و تأثیر آن مطمئن شد، آن را منتشر کرد.

· مستدرک بحارالانوار هم اثر دیگر اوست که آن را برای متخصصان حدیث تدوین کرده است.
یکی از ویژگیهای بارز او عشق به مطالعه بود، به طوری که روزانه ۱۷ ساعت خود را به خواندن و نوشتن مشغول بود و حاصل این همه تلاش، چیزی بیشتر از ۶۰ عنوان کتاب است. خودش درباره ی عشق به مطالعه می‌گوید: «زمانی که در قم تحصیل می‌کردم، خیلی تنگدست بودم تا جایی که یک قِران و دو قِران جمع می‌کردم تا اینکه مثلاً سه تومان می‌شد. آن را برمی داشتم، از قم تا تهران پیاده می رفتم و با آن کتاب خریده، به قم برمی‌گشتم و به تحصیل ادامه می دادم.» (۴)
حافظه ی خوب و مطالعه ی عمیق، باعث می‌شد منبرش تماما حدیث باشد و قرآن؛ به همین دلیل هم حرفهایش نورانی بود و هم مخاطبانش را نورانی می‌کرد. شیخ عبدالکریم حائری در این خصوص می‌گوید: « طلبه هایی که پای منبر آقا شیخ عباس قمی می نشینند بخاطر نورانیتی که در آنها ایجاد می‌شود، من آنها را عادل حساب می‌کنم.» (۵)

یک خاطره
یکی از آشنایان شیخ عباس قمی تعریف می‌کند: «ماه رمضان بود و من با چند تن از رفقا، از ایشان (محدث قمی) خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد، اقامه ی جماعت را به عهده بگیرند. با اصرار زیاد، این خواهش را پذیرفتند و چند روز نماز ظهر و عصر را در یکی از شبستان‌های آنجا اقامه کردند. جمعیت این نمازها، روز به روز افزوده می‌شد و هنوز به ده روز نرسیده بود، که اشخاص زیادی، اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده زیاد شد. یک روز پس از اتمام نماز ظهر، به من که نزدیک ایشان بودم، گفتند: من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم، رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند. بعدها، در موقع ملاقات، از علت کارشان پرسیدم؛ گفتند: حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم، متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من می‌گویند «یا الله یا الله ان الله مع الصابرین» از محلی بسیار دور به گوش می‌رسد، این توجه که مرا به زیاد بودن جمعیت متوجه کرد، در من شادی و فرحی ایجاد کرد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است، بنابراین من برای امامت، اهلیت ندارم! (۶)

پی نوشت:
۱. http://www.askdin.com/thread4850.html
۲. مجله گلبرگ، بهمن ۱۳۸۱، شماره ۳۸، ص ۸۲؛ به نقل از http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/3282/4770/38937#
۳. همان.
۴. شیخ عباس قمی مرد تقوی و فضیلت، ص ۱۸. به نقل از http://wikifeqh.ir/شیخ_عباس_قمی.
۵. سخنرانی حجت الاسلام فرحزاد، برنامه ی سمت خدا، دوشنبه ۶ آذر ۹۱.
۶. فوائد الرضویّه، ج۱، مقدمه محمود شهابی. به نقل از http://www.shia-leaders.com/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%82%D9%85%DB%8C/

منبع: مستور

همچنین ببینید

پیرمرد قفل ساز

مثل پیرمرد قفل‏ساز دینداری کنید تاامام(ع) به سراغ شما بیایند*یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت حضرت بقیة‏اللّه‏ ارواحنا فداه را داشت و از عدم ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *