از منشور عبدالعزیز چه میدانید؟ تداوم پادشاهی عربستان سعودی با چه معضلاتی روبرو است؟ هفت سُدیری و خاندان شُریمی چه کسانی هستند؟ چه اختلافاتی باهم دارند؟ طرح آمریکا و رژیم صهیونیستی برای تجزیه عربستان تا چه حد جدی است؟ برای آشنایی با روند فروپاشی رژیم آل سعود با این گزارش همراه شوید.
کشوری که زمانی ادعای رهبری جهان اسلام را داشت، امروز در زمره بزرگترین دشمن مسلمانان قرار گرفته است. خاندان های سلطنتی معمولا بنیان گذاران قدرتمندی دارند و رسم روزگار چنین است که پس از مدتی ضعف افراد باعث نابودی سلسله میشود. هر سلسله عمر خاص خود را دارد و یک سلسله مثل ساسانیان ۴۰۰ سال حکومت میکند بعد به دوران افول خود می رسد، یک سلسه هم مثل پهلوی ها ۵۳ سال. مشکلات پی در پی و بیماری بی کفایتی چند سالی است در میان سران عرب شایع گشته است و تا به حال چند قربانی گرفته است باید دید اجل خاندان عبدالعزیز کی فرا میرسد؟
نگاهی به تاریخ سیاسی و نحوه تأسیس عربستان سعودی
عبدالعزیز بن عبدالرحمان بن فیصل بن ترکی بن عبدالله بن محمد بن سعود معروف به ملک عبدالعزیز و ابن سعود(Ibn Saud)، اولین پادشاه و بنیانگذار کشور عربستان سعودی بود. وی در ۲۶ نوامبر سال ۱۸۷۶ میلادی در شهر ریاض و در منطقه نجد(منطقه مرکزی عربستان) به دنیا آمد.
در زمانی که عبدالعزیز پانزده سال داشت، آل رشید ریاض را تصرف کردند. در ابتدا عبدالعزیز و خانواده اش توسط آل مُرّه(Al-Murrah)- قبیله ای بادیه نشین در جنوبی ترین بیابان عربستان- پناه داده شدند و پس از آن آل سعود به کویت عزیمت کردند. در بهار ۱۹۰۱ میلادی عبدالعزیز و تعدادی از بستگانش به تشکیل یک گروه شبیخون در منطقه نجد پرداختند. به طور کلی، هدف این گروه ضربه زدن به قبایلی بود که توسط آل رشید متحد شده بودند. عملیات این گروه با موفقیت صورت گرفت و شرکت کنندگان در حمله را بیش از پیش برای اقدامات آتی امیدوارتر نمود. در پاییز همان سال و همزمان با ماه رمضان، گروه شبیخون در آبادی نزدیک ریاض بیتوته کرد و عبدالعزیز تصمیم به حمله به ریاض و بازپسگیری آن از آل رشید را نمود. در ۱۵ ژانویه ۱۹۰۲ میلادی او چهل نفر را فرماندهی کرد و در نهایت شهر را در اختیار خود گرفت و حاکم آل رشید در مقابل قلعه خودش کشته شد.
پیرو تصرف ریاض، بسیاری از حامیان اسبق خاندان سعود به کمک ابن سعود شتافتند. دو سال بعد ابن سعود و نیروهایش تقریبا نیمی از منطقه نجد را از آل رشید بازپس گرفتند. در سال ۱۹۰۴ میلادی آل رشید خواستار حمایت و کمک نظامی از امپراتوری عثمانی شد و عثمانی ها لشکریانی را به شبه جزیره عربستان اعزام کردند. ابن سعود و نیروهایش برای گسترش سیطره خود بر شبه جزیره تا مدت ها با مقاومت و دفاع آل رشید و عثمانی ها روبرو بودند. نیروهای عبدالعزیز آرایش نظامی دادند و شروع به حملات چریکی علیه عثمانی ها نمودند تا این که در حدود دو سال بعد ابن سعود قادر شد راه های تدارکات عثمانی ها را مختل کند و در نهایت آنها را وادار به عقب نشینی نماید.
ابن سعود در سال ۱۹۱۲ میلادی با جنگاوران صحرایی با انگیزه ها و اهداف مذهبی آشنا شد. این جنگجویان دعوت را با آغوش باز پذیرفته و با عنوان اخوان (برادران) معروف شدند و به کمک عبدالعزیز شتافتند و عبدالعزیز توانست بر کل منطقه نجد و کرانه شرقی شبه جزیره عربستان استیلا یابد.
در بیان علل همکاری گروه “اخوان” بایستی گریزی به اقدامات ابن عبدالوهاب(بنیان گذار آیین وهابیت) و محمد بن سعود(بنیان گذار سلسله آل سعود) زد.
ابن عبدالوهاب و محمد بن سعود در اواسط قرن هجدهم میلادی اتحادی را به وجود آوردند که در طی آن روحانیون و علمای مذهبی به حکومت آل سعود مشروعیت میبخشیدند و محمد بن سعود نیز هویت اسلامی دولت را تضمین می نمود. با این توافق و اتحاد دراصل محمدبن عبدالوهاب رهبر مذهبی عربستان و محمدبن سعود رهبر سیاسی میشد و دوطرف خود را ملزم به حمایت از یکدیگر می دیدند.
پیرو آن بعد از سال ها نیز رهبران مذهبی عربستان که عمدتا حنبلی وهابی بودند، الزام مذکور را هنوز برخود می دیدند و همین موجب شد که برخی رهبران مذهبی عربستان و جنگجویان صحرایی به حمایت و مساعدت عبدالعزیز بشتابند و البته در ادامه شاهدیم که عبدالعزیز نیز مکتب مذهبی عربستان را حنبلی وهابی قرار داد و حتی پرچم کشور عربستان سعودی نیز از پرچم این گروه(اخوان) اتّخاذ شده است.
در خلال جنگ جهانی اول، امپراتوری انگلستان با ابن سعود روابط دیپلماتیک برقرار کرد و متعهد شد که از سعودی ها در جهت مقابله با آل رشید- که متحد امپراتوری عثمانی بودند- حمایت نماید. بین سال های ۱۹۱۲ تا ۱۹۳۲ میلادی، عبد العزیز (که پس ازسال ۱۹۱۶ میلادی از مساعدت انگلستان نیز برخوردار شده بود) توانست آرام آرام بر نقاط و مناطق تحت نفوذش بیفزاید و سرانجام در سال ۱۹۲۵میلادی موفق به سیطره بر شهر مکه شد و در سال ۱۹۲۶ میلادی شهر مدینه و جده را نیز تصرف کرد و کنترل خود را بر سرتاسر حجاز تثبیت نمود و شروع به برپایی مقدمات حکومت سلطنتی(پادشاهی)آل سعود نمود. البته پرواضح است یکی ساختن و یکپارچه کردن چند منطقه و تسلط برهمه آن لزوما وحدت را به دنبال نمی آورد و درآن مقطع درواقع شبه جزیره عربستان مأمن جوامعی متفرق با عقاید مذهبی و سیاسی متعدد و سنن و پیشینه قبیلگی متعدد گردید.
ملک عبد العزیز برای شکست دادن رهبران محلی که به نوعی اقتدار وی را با چالش روبرو می ساختند بر قدرت نظامی و آیین و مکتب وهابیسم متکی بود اما وقوع جنگ ها و تلاش های مابعد وی برای تأسیس یک دولت نیز تحت پرچم توحید بود (نامیکه در عربستان به عقاید احیاگر مذهبی محمد بن عبد الوهاب- بنیانگذار وهابیت- داده شد). ابن سعود همچنین در همان اوایل شکل گیری قدرتش در جهت کنترل بر قبایل متعدد بادیه نشین سیاستی را اتخاذ نمود که این قبایل و اعراب را وادار به یکجانشینی می نمود که این سیاست به سیاست ارضی(agrarian policy) معروف است.
به هرصورت پادشاهی آل سعود بر عربستان در ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۲ میلادی پایه گذاری و حکومت آن پادشاهی مطلقه گردید.
عبدالعزیز برای رسیدن به حکومت از حق پدرش در این قضیه نیز گذشت و سپس از محقق شدن بلندپروازی ها و آرزوهای پنج برادر دیگرش از جمله برادر بزرگترش محمدبن عبدالرحمن که دوشادوش عبدالعزیز برای تحقق حکومت عربستان جنگیده بود، در رسیدن به حکومت و پادشاهی جلوگیری نمود.
ملک عبدالعزیز به عنوان اولین پادشاه عربستان منشوری دارد که در آن آمده است: «تازمانی که پسران من زندهاند قدرت به نوه هایم نخواهد رسید.»، در بند «ب» از ماده ۵ قانون اساسی این کشور که در مارس ۱۹۹۲ میلادی صادر شد صراحتا اعلام شده که حکومت و زمامداری انحصارا در اختیار فرزندان و نوادگان ملک عبد العزیز است که در سال ۱۹۳۲ میلادی دولت عربستان را بنیانگذاری کرد، از این حیث برخلاف نظام های سلطنتی دیگر که قدرت از پدر به پسر می رسد، درخاندان سعودی قدرت به برادران پادشاه انتقال مییابد. بنابراین ساختار قدرت در عربستان پیچیده است و همین باعث شده است که هوس شاهزادگان برای رسیدن به قدرت بیشتر و اقدامات آنان تا حدی غیرقابل پیش بینی باشد.
سرانجام ملک عبدالعزیز در ۹ نوامبر ۱۹۵۳ میلادی در سن ۷۶ سالگی در کاخ شاهزاده فیصل در خواب دچار حمله قلبی شده و می میرد و جسد وی در ریاض دفن شد.
چهار خانواده مطرح در عربستان هستند که ساختار سیاسی به شکل گسترده در دست خانواده و خاندان آل ابن سعود(خاندان فیصل) است، چهار خانواده عبارتند از: آل ثنایان (شاخه غیرنظامی)، آل فیصل (قدرت سیاسی و نظامی)، آل کبیر، آل جیلاوی
خاندان آل سعود سالیان درازی است که قدرت را در عربستان در اختیار دارند و پستهای مختلف و کلیدی در دست فرزندان و نوههای ابن سعود(آل فیصل) درحال گردش است ودست به دست میشود.
خاندان سعودی ها تا آنجا که آمار نشان می دهد در حدود پانرده هزار نفر است که فرزندان عبدالله بن سعود(ابن سعود) چیزی حدود دو هزار نفر را از این تعداد دربر میگیرد. فرزندان ابن سعود علاوه بر تصدی امور مهم و حساس عربستان سعودی منابع مالی و ثروت های نجومی حاصل از فروش ذخایر و منابع طبیعی عربستان را نیز بدون هیچ نظارت و یا انتخاب مردمی در اختیار دارند و در واقع هر شاهزاده در عربستان متناسب با نسبت خانوادگی اش مالک یک چاه نفت و یا درصدی از آن میگردد. همانطور که بیان شد تکلیف پادشاه و بالاترین مقام کشور عربستان را منشور عبدالعزیز مشخص می نماید و در این صورت سؤال اساسی که مطرح میگردد این است که فرزندان عبدالعزیز چه کسانی هستند؟!
در پاسخ بایستی مطرح شود از آنجاکه تعداد همسران رسمی و غیر رسمی ابن سعود به وضوح مشخص نیست(برخی منابع تعداد همسران رسمی را در حدود ۱۷ تا ۲۲ زن می دانند)، تعداد دقیق پسران او هم به وضوح مشخص نیست اما آنچه بیشتر گزارش شده حداقل ۴۵ پسر است. هر چند در برخی منابع تعداد پسرهای او تا ۱۵۰ نفر نیز بیان شده است.
سعود، فیصل، خالد، فهد و عبدالله پنج پسر عبدالعزیز هستند که توانستهاند به پادشاهی برسند. پسرهایی که البته همه برادر ناتنی همدیگر هستند و از مادرهای متفاوتی اند
در سال ۱۹۵۳ میلادی و پس از مرگ عبدالعزیز فرزند ارشدش، سعودبن عبدالعزیز به سلطنت رسید. او که فرزند عبدالعزیز از همسر اولش بود در سی سال آخر عمر پدرش، عملا همه امور کشور را در دست داشت و تقریباً همه فتوحات سعودی در شبه جزیره عربستان و خلیج فارس به دست وی انجام گرفت.
لازم به ذکر است که ملک سعود در حالی به پادشاهی رسید که خاندان آل سعود و به ویژه برادرش فیصل از سلطنت وی احساس نگرانی و نارضایتی می نمودند. خاندان سعود ملک سعود را فردی خوش گذران، ولخرج و مشروب خوار و فاقد صلاحیت جسمی و روحی برای ادامه سلطنت می دانستند. تا اینکه فیصل، فهد و سلطان با هم اتحاد نمودند و فیصل کابینه را در غیاب ملک سعود- که برای سفر درمانی به خارج از کشور رفته بود- تشکیل داد. به هرحال ملک سعود در ۲ نوامبر سال ۱۹۶۴ میلادی با کودتای برادرش(البته با حمایت غالب آل سعود) از سلطنت معزول و از شبه جزیره عربستان تا پایان عمرش تبعید گردید.
ملک فیصل نیز در حدود یازده سال پادشاهی عربستان را برعهده داشت تا اینکه در سال ۱۹۷۵ میلادی به دست برادرزاده اش، فیصل بن مساعد ترور شد و برادرش خالد به سلطنت رسید.
با مرگ خالد در سال ۱۹۸۲ میلادی فهد فرزند دیگر عبدالعزیز به پادشاهی رسید. درنهایت در سال ۲۰۰۵ فهد نیز درگذشت و عبدالله به پادشاهی رسید، ملک عبدالله هر چند در سال ۲۰۰۵ میلادی با مرگ برادر ناتنیاش به پادشاهی رسید اما از سال ۱۹۹۵ میلادی و پس از بیماری و زمینگیر شدن ملک فهد به خاطر سکته قلبی عملاً تمامی اختیارات یک پادشاه را در دست داشت.
ملک عبدالله هم اکنون با بیماری و کهولت سن دست و پنجه نرم میکند و تا به حال چندین بار زیر تیغ جراحی رفته و در این میان بارها شایعه مرگ وی در اذهان عمومیشنیده شده است.
خاندان سُدیری (هفت برادر سُدیری)
«حصه بنت احمد السُّدیری» پنجمین و محبوبترین همسر ملک عبدالعزیز از میان ۲۲ زن دیگرش بوده است و به همین خاطر پسرهای او از قدرت و نفوذ زیادی در عربستان برخوردار بوده و هستند. هفت پسر عبدالعزیز ازجمله فهدبن عبدالعزیز -چهارمین پادشاه عربستان- فرزندان حصه هستند. این خانواده در زمان پادشاهی ملک فهد تبدیل به نیرومندترین ائتلاف گردید و ازآنجا که فهد بزرگترین فرزند خانواده است، این برادران به آل فهد نیز مشهورند. به دلیل مرگ فهد این گروه گاهی با شش سُدیری نیز نامیده میشود.
این برادران عبارتند از: ۱- ملک فهد بن عبدالعزیز پنجمین پادشاه عربستان، ۲- امیر سلطان بن عبدالعزیز، ولیعهد سابق ۳- امیر نایف بن عبدالعزیز، ولیعهد سابق، ۴- امیر عبدالرحمن بن عبدالعزیز، نایبوزیر دفاع، ۵- امیر ترکی بن عبدالعزیز، ۶- امیر سلمان بن عبدالعزیز، ولیعهد کنونی، ۷- امیر احمد بن عبدالعزیز، نایبوزیر کشور
سلمان بن عبدالعزیز یکی از برادران سدیری است که اکنون عنوان ولیعهدی ملک عبدالله را پس از مرگ دو برادرش در اختیار دارد و منتظر است که شاید بتواند به سلطنت برسد.
چالش های پیش روی نظام عربستان سعودی و آینده پادشاهی در این رژیم
با در نظر گرفتن تمامی مطالب از چگونگی و بدو تأسیس نظام پادشاهی عربستان بدست ابن سعود، بیان منشور ابن سعود، خاندان های مهم آل سعود، مشکلات ولایتعهدی و روند پادشاهی تا مسائل و اتفاقات امروزه عربستان می خواهیم نیم نگاهی به معضلات پیش رو و آینده پادشاهی در این کشور بیندازیم.
۱-نفوذ بیداری اسلامی، تحرکات ضد حکومتی و سرکوب شدید معترضان از سوی حکومت
همانطور که در اثنای مبحث تاریخی و تاریخچه عربستان بیان گردید، حکومت سعودی عربستان از همان ابتدا با چالش هایی در حوزه های سیاست داخلی و خارجی روبرو بود. اگر مشکلات و موانع ملک عبدالعزیز برای استیلا بر کل منطقه شبه جزیره و به ویژه حجاز را نادیده بگیریم می توان اولین چالش جدی عربستان را بحث قومیت های دینی و مجامع عقیدتی دانست که در همان آغاز حکومت، قدرت عبدالعزیز را با چالش روبرو میکردند که عبدالعزیز با کمک جنگجویان صحرایی(اخوان) و قوانینی از جمله سیاست ارضی سعی در کنترل و یا سرکوب و ازمیان برداشتن آنان داشت. اما جدی ترین چالش آل سعود در سال ۱۹۷۹میلادی به وقوع پیوست و دو رویداد سیاسی-اجتماعی مهم با حداقل فاصله زمانی باهم جامعه سیاسی عربستان را درهم ریخت. در ۲۰ نوامبر ۱۹۷۹ میلادی جهیمان بن محمد العتیبی در شهر مکه، خانه خدا را متصرف شده و درحدود دو هفته آن را در اختیار خود داشت.
سعودی ها به خانه خدا هجوم برده و آنان را قلع و قمع کردند. واقعه دوم به برگزاری مراسم عاشورا در ۲۸ نوامبر همان سال که عملی خلاف تحریم رسمی محسوب میشد، باز میگردد، شیعیان عربستان تحت تأثیر سرخوردگی اجتماعی- سیاسی و با انرژی گرفتن از تحولات منطقه به ویژه انقلاب اسلامی ایران، مبادرت به برگزاری مراسم عاشورا نمودند. پاسخ سخت و شدید اعتراض داخلی گسترده ای را دربر داشت که منجر به درگیری خشونت آمیز و خونین میان نیروهای امنیتی و مردم گشت. در واقع رویدادهای این سال یعنی سال ۱۹۷۹ میلادی نقطه عطفی در سیاست داخلی عربستان سعودی محسوب میشوند و موجب شد اصلاحاتی وعده داده شود، هرچند بسیاری از این اصلاحات در حدّ شعار هم پیگیری نشد.
۲-نزاع و کشمکش خاندان السُّدیری و الشُّریمی
با توجه به اینکه ساختار قدرت در رژیم آل سعود بر بافت سنتی قبیله و تعصبات قبیله ای است هرگونه تغییر و جابجایی در رؤوس قدرت می تواند برای مسئولین و متصدیان امر فرصت و یا تهدید باشد و این بستگی به نسبت خانوادگی و قبیلگی آنان دارد، از این رو روند ولایتعهدی و پادشاهی در عربستان بیشتر از رؤوس دیگر قدرت با دقت تمام مورد توجه قبایل و خاندان های بانفوذ عربستان قرار میگیرد و همانطور که بیان شد در میان این دودمان ها، خاندان السدیری و الشریمی از قدرت و نفوذ بالاتری برخوردارند. نکته در این جاست که اگر روند پادشاهی لازم باشد طبق منشور عبدالعزیز ادامه یابد بایستی پادشاهان مابعد عربستان همگی از طایفه السدیری باشند و برخی معتقدند که تشکیل شورای بیعت توسط ملک عبدالله گامی در جهت حفظ جایگاه خاندان الشمیری در مقابله با خاندان السدیری است.
۳-کشمکش میان حامیان نظام پادشاهی و مخالفان آن
بسیاری از شاهزادگان عربستان یا در خارج کشور به سر میبرند و یا سالیان درازی را برای آموزش و یا خوش گذرانی در کشورهای غربی گذراندهاند و برخی با مشاهده حکومت های غربی و پیشرفت آنان به نوعی منتقد نظام پادشاهی و ساختار سیاسی عربستان گشتهاند. برخی دیگر از شاهزادگان به دلیل حفظ منافع خود با چنین رویکردی مخالف اند و از این رو کشمکش و نزاعی میان آنان رخ داده است.
ز جمله این شاهزادگان می توان به بسمه دختر ملک فهد- پادشاه سابق عربستان- که بارها سیاست علمای وهابی در رابطه با زنان را مورد انتقاد قرار داده است، اشاره نمود. همچنین می توان به طلال بن عبدالعزیز، شاهزاده لیبرالی که در دهه شصت به دلیل حمایت از اصلاحات در قانون اساسی به مصر گریخت و ولید فرزندش که یکی از ثروتمندترین شاهزادگان و موسس و مدیر مجموعه کانالهای موسیقی روتانا است، اشاره نمود.
۴-کشمکش شدید شاهزادگان برای رسیدن به حکومت
شاهزادگان جوان آل سعود که وصیت جد خود(ملک عبدالعزیز) را مانع و سدی جدی و عظیم برای نیل به رویای سلطنت خود میبینند همواره در تلاشند از این سد عبور نمایند. همه نوادگان عبدالعزیز(شاهزادگان) عربستان اکنون پست های مهم سیاسی، اقتصادی و غیره را برعهده دارند و در صورت آغاز رقابت میان آنان برای تصاحب قدرت، جنگی تمام عیار میان آنها بوجود خواهد آمد که درحال حاضر نیز نمودی از آن را شاهد هستیم.
در این میان می توان به متعب فرزند ملک عبدالله که ریاست گارد ملی عربستان را برعهده دارد، محمد پسر ملک فهد امارت منطقه شرقی را عهده دار است، خالد معاون وزیر دفاع و فرزند سلطان بن عبدالعزیز(ولیعهد سابق) و همچنین محمد معاون وزیر کشور و فرزند نایف بن عبدالعزیز(ولیعهد سابق)اشاره نمود.
۵- طرح آمریکا و رژیم صهیونیستی به منظور تجزیه عربستان
سرکوب شدید و گسترده مخالفان آل سعود توسط نیروهای امنیتی وابسطه به حکومت، بازداشت های مکرر و دسته جمعی تظاهرات کنندگان، فساد و تباهی گسترده در دربار، خاندان آل سعود و دستگاه حکومتی، همه حاکی از این مسئله است که در عربستان زمینه های لازم برای نفوذ بیداری اسلامییا به اصطلاح بهار عربی مهیا است. از سویی هیئت حاکمه عربستان سعودی ترس این را دارد که شمار معترضان روز به روز افزایش یابد و لذا ناشیانه به اقدامات سرکوبگرانه دست می زند و از سوی دیگر در سال های اخیر و به ویژه در طول دوسال گذشته روزبه روز از حمایت های آمریکا از رژیم آل سعود کاسته میگردد و برای همین این رژیم برای حفظ و حمایت از مصالح امریکا همه کار میکند غافل از این که در حقیقت به زمان فروپاشی و تجزیه خود نزدیک تر میشود.
آنچه مقامات آمریکایی در ورای درهای بسته جلسات خود دنبال میکنند تحقق بخشیدن به نقشه خاورمیانه جدید و تجزیه عربستان و عراق است. در مورد عراق می توان گفت که عملا تجزیه شده است و حکومت خودمختار کردستان عراق مؤید این مطلب است، هرچند مقامات آمریکایی به تمام خواسته خود مبنی بر نبود حاکمیت تشیع در عراق نائل نشدهاند.
و اما آمریکایی ها تجزیه عربستان را به صورت قهری و مستقیم(حمله نظامی) و یا به صورت غیر مستقیم و نرم(شعله ور کردن اختلافات داخلی بر سر سلطنت و دامن زدن به آن) در آینده ای نزدیک در دستور کار خود قرار خواهند داد. درواقع ایالات متحده آمریکا از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران و برهم خوردن توازن قوا در خاورمیانه ایده تجزیه عربستان را پیگیری میکرد و این تئوری پس از حادثه یازده سپتامبر به شدت از سوی آمریکایی ها پیگیری شد. از لحاظ رسانهای نیز امریکاییها توجیهات لازم برای حمله به عربستان سعودی را فراهم کردهاند.
باب گریم، عضو سابق مجلس سنا کاملا اطمینان دارد که میان گروههای تروریستی عامل حادثه یازده سپتامبر و حکومت آل سعود ارتباط وجود دارد و این موضوع بارها تلویحا و گاه صراحتا از سوی مقامات آمریکایی اظهار شده است. ایالات متحده احتمالا برای پیشبرد اهداف خود در عربستان سعودی از قطر کمک خواهد گرفت.
قطر کشوری است که در سرنگون ساختن حکومت قذافی و کمک به شورشیان سوریه تابه حال از سوی آمریکا نمره قبولی را گرفته است. این سناریو زمانی بیشتر تقویت میشود که چندی پیش فیلم ویدئویی در اینترنت منتشر شد که در آن نشان میداد شیخ حمد بن خلیفه، امیر قطر میگوید که نظام عربستان سعودی حتما به دستان قطریها سرنگون خواهد شد.
علاوه بر آن گفته میشود که امیر قطر از آمریکا و انگلیس برای سرنگونی حکومت عربستان درخواست نموده است. اقدامات مداخلانه قطر حتی اعتراض برخی شاهزادگان سعودی را به دنبال داشته است به طوری که شاهزاده “امیر طلال بن عبدالعزیز” در سخنان خود به شدت سیاست حکام قطر را زیر سوال برد. وی همچنین حکام قطر را مجری توطئههای اسرائیل و اجرای سیاستهای آنها در قبال اعراب و فلسطینیان شدهاند.
به هرحال باید از این پس تحولات داخلی و خارجی عربستان سعودی با دقت مورد بررسی و تحلیل قرار داد و به نظر می آید در آینده ای نه چندان دور بایستی منتظر سرباز کردن تمامی این معضلات و دخالت کشورها از جمله آمریکا، رژیم صهیونیستی، قطر و غیره در عربستان و شاهد فروپاشی این رژیم باشیم.
*******************************************
منابع و مآخذ:
۱- http://www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/biography/AlSaud.html
۲- http://www.historytoday.com/richard-cavendish/death-ibn-saud
۳- http://meccamotelsandusky.com/Saudi_Arabia.html
۴- http://en.wikipedia.org/wiki/Ibn_Saud
۵- http://www.answers.com/topic/ibn-saud
۶- http://www.naqshbandi.org/ottomans/wahhabi/ibnsaud.htm
۷- http://www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/biography/AbdulAziz.html
۸- http://en.wikipedia.org/wiki/Saud_of_Saudi_Arabia
۹- http://www.writeopinions.com/sudairi
۱۰- http://en.wikipedia.org/wiki/Talal_bin_Abdulaziz_Al_Saud
۱۱- http://ar.wikipedia.org/wiki/عبد_العزیز_بن_عبد_الرحمن_بن_فیصل_آل_سعود
۱۲- http://www.alshmaly.net/vb/showthread.php?t=79770
۱۳- http://www.mtnsh.com/26286
۱۴- http://www.alalwani.net/vb/showthread.php?t=158654
منبع: مشرق