فاطمه (س)، ناموس الهی

به نام حق
به نام حضرت دادار، به نام پیدای پنهان، به نام خدای بت‌شکن، شاهد شاهدپرستان، به نام جمیل جمال پرستان و جلال به خاک افتادگان و به نام حضرت حق و باعث شرر افتاده بر جان عاشق.
شبی بود، محمد (ص) خسته از قوم خواست آهنگ خانه کند، ندا آمد که بمان، اربعینی سوی یار مرو، بگرد در هر کوی و در هر منزلی و جدا از یار. محمد (ص) عشق در سینه پنهان کرد و پیام فرستاد سوی دلدار که من به گفته حق نیایم تا به چهل روز، یار ازلی اراده کرده تو تنها بمانی هر چند که مردم بریده‌اند از تو، خدیجه چون حرف او بود، به جان خرید و در خانه بماند و چشم به در دوخت و منتظر ماند. ایام گذشت و محمد به گفته دوست روزه‌دار بود تا این که روح الامین ندای حق آورد و تحفه از بهشت در نزد محمد نهاد که بخور. محمد با مائده آسمانی افطار کرد و آنگاه حق ندا داد به سوی همسرت روان شو، محمد جامه پاک کرد، تن شست و شو داد. آنگاه امین حق، سیبی بدو داد از باغ بهشت، به او گفت: بخور که تکثیر تو در این است.

آن لحظه که فاطمه خواست بیاید، جاهلیت عرب خدیجه را تنها گذاشت و او تنها ماند با درد خویش و لیکن خدای محمد به یاد او بود که فاطمه باید در جای پاک و به دست پاکان قدم در خاک گذارد، تا خاکف بی‌رونقف هستی را، با گفل وجودش رونق بخشد.
خدیجه تنها بود و دردی به وسعت زایش کل هستی در خود احساس می‌کرد، خدیجه تنها بود و شوق موجودی را داشت که تسبیح حق می‌کرد در شکم و کل قدسیان با او هم آواز، خدیجه متحیر که چه باید کرد در این هنگامه، ناگاه از دیوار گلین خانه دری به سوی آسمان گشوده شد و آمدند نوامیس حق، پاکان زمان، آن مریم که مادر عیسی بود و روح‌الله و آسیه آن ایمان آورنده به موسی – که کشته شد بدست فرعون و جان داد بر سر ایمان و مادر موسی که نامش یوکابد – پا به عرصه خانه گذاشتند.
یکی ابریقی پر از آب بهشت و آن دیگری گلابی به کف از کافور بهشت و آن دیگر جامه‌ای هدیه از حضرت حق. آرامش کردند و بشارتش دادند به سیده النساء العالمین، فاطمه آمد و اولین کلام او تسبیح حق بود و حمد حق، او را پیچیده در پارچه‌ای به لطافت خودش، به دست مادر دادند و به محمد پیام رسید برخیز و بگیر کوثر را که «انا اعطیناک الکوثر …. » فاطمه را در آغوش گرفت و بویید، چرا که بوی بهشت از فاطمه می‌آمد که فاطمه از بهشت آمده بود تا در کره خاک ماوا کند، تا زمین را با قدوم خویش، ماوای فرشتگان کند و او نوازشگر حبیب حق باشد و در کنار ولی حق، عهده‌دار علی باشد.
او آمد تا محمد، تکثیر خویش در او بیند که ام ابیها شود، فاطمه آمد تا تکثیر اولاد آدم باشد، تا تکثیر جلوه حق، در زمین باشد و فاطمه آمد تا بعد از خدیجه، آرام‌بخش جان محمد شود و بعد از محمد، یارف علی، در تنهایی علی، فاطمه آمد که نظر حق شود و بعد از محمد، یار علی در تنهایی علی، فاطمه آمد که نظر حق به خاک آورد، فاطمه آمد که شفیعه از بهر امت محمد باشد و او آمد تا همگان ببینند عفاف ملکوت را و ندا برآمد به محمد که اگر تو نبودی، هستی خلق نمی‌شد و اگر علی نبود، تو و هستی خلق نمی‌شدید و اگر فاطمه نبود، علی و محمد و هستی خلق نمی‌شدند که فاطمه، باران رحمانیت حق است و از سر این رحمانیت است که بهشت زیر پای مادر است. به نام او و به نام قرب نشین او در کسوت ساقی، بر لب حوض و به نام حبیب او قبل از این که ندای رفیق اعلی از او شنیده شود بارها گفت: «دو چیز میان شما می‌نهم از هم جدا نمی‌شوند تا لب حوض به من برسند، «عترت و قرآن» ولی آنگه که قوم بازگشت به جاهلیت خویش، هم عترت به بلا افتاد و هم قرآن بر نیزه رفت. عترت رسول در روزی حرمتش چنان پاره شد که داغ این پریشانی تا ابد ننگی شد بر پیشانی انسانیت. مرگ بر برندگان حرمت کوثر و ننگ بر آنان که دست به ناموس الهی دراز کردند و او را از ولایت، که قرب او بود جدا کردند و ولایت ماند و علی ماند، بی‌همدم و بی‌مونس.
به نام حضرت حق، عجب شبی بود آن شب که ناموس الهی بند کفن پاره کرد تا تین و الزیتون در آغوش کشد و لولو و مرجان به بر کشد و شفع و الوتر، شفع ماند و وتر رفت. شبی که چراغی نبود ز بیم مومنین مدعی، گریه کننده‌ای نبود ز بیم دیو صفتان.
فاطمه را محمد (ص) نام نهاد و فاطمه چه تنها ماند بعد از پدر و تنهایی خویش با تنهایی علی مداوا و باز او رفت و علی تنهاتر، فاطمه کوثر بود و علی ساقی، ساقی حوض کوثر.
هیچ می‌دانی درون آن حوض چیست؟ همان کوثر، حوض حوض است، اگر کوثر نباشد دگر حوض کوثر نیست.
بیندیش که نااهلان ندانستند آنجا که کوثر خانه دارد، محل حوض است و آن خانه محل اتصال کثرت به وحدت است، پاره کردند این حرمت تا ابد کثرت ماند و وحدت به تفرقه گرایید. آن خانه کوچک محل وحدت بود و سکوت علی برای این وحدت بود. ندانستند، موازنه این وحدت به هم ریختند. فاطمه که رفت، ما بین این قوم تفرقه آمد و در کنار حوض، آن کس درآید که فاطمه از او راضی شود که رسول حق فرمود که: «خشنودیف فاطمه، خشنودیف من و خشنودیف من، خشنودی خداست». پس بکوش تا رضایت فاطمه به کف آری و رضایت فاطمه در محبت به علی است که خود، اولین شهید این محبت است. اگر بهشت برین خواهی, اگر قرب حق خواهی، همه را در رضایت فاطمه خواه، تا او رضا ندهد، حق رضا ندهد. تا او اجازت ندهد دادار اجازت ندهد و رضایت فاطمه، در قبول ولایت علی است و رضایت فاطمه، در حرمت به حسنین و رضایت فاطمه، در حب به مهدی اوست. ای بی‌خبر! بکوش که صاحب نظر شوی که نظر فاطمه بر آن است که حرمت بدینان نهد، تا فاطمه از کوثر جرعه‌ای به آنان بچشاند. مستی این حوض، مستی وحدت است نه تفرقه، تا لذت وحدت به ولایت چشی که حوض کوثر حوض ولایت است همانگونه که صراط مستقیم صراط علی است یا بهتر که صراط علی صراط مستقیم است. راهی است از عمق خاک به سوی حوض. این راه طی نتوانی کرد مگر با حب علی و آل علی و حب علی نمی‌شود مگر با عشق به زهرا. عشق به زهرا نشود مگر به عشق حق، عشق حق نشود مگر باز به عشق علی. علی بی فاطمه تنها و فاطمه بی علی باز تنهاست. حق فرمود «انا اعطیناک الکوثر» خدا عطا کرد و قوم جاهل، کفر این عطا، ننگ بر آنان که پاره کردند حرمت این عترت و مرگ بر آنان که این عترت را بیاد نیارند.
قرآن بی اینان معنا نشود که اینان معنی قرآنند و فاطمه لطافت قرآن و فاطمه نجابت قرآن و فاطمه عفاف قرآن و فاطمه لطف قرآن و فاطمه احساس قرآن. ای که قرآن خوانی بی عشق فاطمه، تو از لطف خدا و کلام او چه می‌فهمی؟ چه می‌دانی؟ فاطمه عطر نماز است و فاطمه لذت دعاست که فاطمه بالا برنده دعاست که فاطمه اشک نیمه شب عاشق است فاطمه را مقبره‌ای نیست، که جایگاه و مزار او، بر دل عارفان است و در دل هوس‌باز بی سروپایی جای نگیرد که فاطمه پاکی عالم است و طهارت جز در مطهر در نیاید. گفتیم از این رو حریم و حَرمش پنهان است که هر بی‌ سروپایی و ناپاکی پای بر آن مکان نگذارد که آن مکان، حریم ناموس خداست و نشاید دل بیمار در آن وارد شود. ولی آنان که دل از اغیار کندند، دیده از بد پوشاندند، کلام از ناپاکی زدودند، گوش بر بدی بستند و عقل از فساد پاک کردند، حرم فاطمه در آن دل است. خداوند غیور است و اجازت ندهد که هر بی سروپایی اندر حرمش درآید که فاطمه ناموس خداست. بکوش تا در زمره مَحرمان حرم درآیی که بی‌اجازت حق هیچ کس را بدان بارگاه راه ندهند. اگر شنیدی که «راضیه مرضیه» همان است که گفتیم، رضایت فاطمه رضایت خداست که فاطمه بلاگردان علی شد که فاطمه ناموس علی بود و فاطمه با علی قرین ازلی و ابدی که هر دو به خون نشستند تا که گفل وجودشان آن دو سرور بهشت، باز در خون جوانه کنند.
اگر به این بارگاه آتش زدند، غافل بودند که آتش بر آخر و عقبای خود زدند، اگر طفل فاطمه را از او گرفتند، سقط آدمیت بود که از آن به دور شدند. خواستند که محمد بی نام و نشان شود ولی ندانستند که تکثیر محمد و علی، در شهادت فاطمه بود و ندانستند که شهادت، عشق آفرین است که شهادت، کفر ستیز است که شهادت، چراغ راه جوانمردان است و شهادت آرمان مردان حق است. فاطمه می‌دانست که در آخر الزمان مردان حق گرسنه می‌مانند و یتیمان حق بی قوت و می‌دانست که عاشقان او می‌آیند تا مزارش بجویند، آنگاه که جستند با ملائک حق به طواف این خانه مشغول شوند.
بیاید زمانی که حریم او پیدا شود و عاشقان به وصال رسند، اگر خواهی مزار بی‌چراغش زیارت کنی، به طهارت علی باش، اگر نتوانستی، محب علی باش و از حب علی درون خود پاک ساز، شاید که لیاقت رسد تو را که پاک کنی آستان او را از غبار، ما را چه رسد که محرم خانه یار شویم. اگر مزارش ناپیداست، دل خود حریم او کن که مادر نسبت به فرزندان مهربان است، که فاطمه گفت شیعیان ما آن شیعیان جوانمرد و عاشق پیشه همه ساداتند و از ما.
عشق به فاطمه میسر نیست مگر با شیوه عاشقی و پاکبازی و رندی و پاکی اگر فاطمه گفت، از زبان کسی دیگر که بر مزار ما غریبان نه چراغی، نه گلی، نه پر پروانه‌ای سوزد و نه بانگ بلبلی، ولی اشک عاشقان در مزارش چراغ و دل‌های عارفان پروانه حرمش شود. آنجا که فاطمه هست، علی هست و آن‌جا که علی هست خدا هست و آنجا که فاطمه هست کل قداست هستی آنجاست و مزار فاطمه کمین‌گاه نظر است. اگر مزارش نیافتی دل خود کمینگاه نظر او کن که فاطمه اسم اعظم خدا است، که فاطمه نور عالم است، که فاطمه لطف مجسم خداست، که فاطمه عشق عالم است که فاطمه لطف باران است، که فاطمه لطافت و بوی خوش گل بوستان آفرینش است، که فاطمه لطف مجسم خداست، که فاطمه لطافت هستی است، که فاطمه تکثیر رحمت حق است که فاطمه مونس حق است و از بر او آمد و به بر او رفت و در بر او بود و بر او هست.
با نام او، با یاد او و با درود بر محمد و آل او و بر اولیای حق که همه از دولت عشق به فاطمه به قرب علی رسیدند و از علی به خدا، و شدند ولی او، در عالم، فاطمه به هیچ کس شبیه نبود و هیچ کس به فاطمه که فاطمه فاطمه بود.

همچنین ببینید

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *