ویژگیهاى امامان معصوم علیهم السلام

گفتگو با حجه الاسلام والمسلمین على کورانى

موعود: با تشکر از فرصتى که در اختیار ما قرار دادید. موضوعى که در این جلسه قصد گفتگو درباره آن را داریم، مقام امام زمان علیه السلام و ویژگیهاى شخصیتى ایشان است.

ویژگیها و خصائص امام عصر «عجل الله تعالى فرجه » را از منظرهاى مختلف مورد بررسى قرار داده اند، اما اگر بخواهیم ویژگیها و خصائص آن حضرت را به عنوان اینکه ایشان از سلسله امامان معصوم علیه السلام، و ادامه دهنده خط امامت هستند مورد بررسى قرار دهیم، به چه نکاتى مى توانیم اشاره کنیم؟

با تشکر از شما برادران مسؤول و متعهد مجله موعود اروحنافداه، آن امامى که سزاوارترین انسانهاست در عالم براى اینکه مجله و روزنامه اى به نامش چاپ شود و آراء و رسالت او را براى مردم تفسیر کند و مردم را متوجه کند به اینکه او همان منجیئى است که ظهورش از طرف خداوند تبارک و تعالى وعده داده شده است.

من از خداوند مى خواهم که به شما توفیق بدهد تا مجله را روز به روز پربارتر کرده و به حد مطلوب و مورد ضایت حضرت صاحب الزمان، ارواحنافداه، برسانید و لااقل آن را به دو زبان عربى و انگلیسى بطور گسترده منتشر و توزیع کنید. چرا که در سراسر جهان قلوب مردم مملو از حب امام مهدى علیه السلام است و مشتاقان و شیفتگان ایشان همگى خواهان دیدار اویند، در حالى که یک مجله جهانى مناسب وجود ندارد تا موضوعاتى که مسلمین و غیرمسلمین در دنیا تشنه آن هستند در مورد امام مهدى علیه السلام عرضه کند. از این رو علاقه مندم، سؤالات شما را در مورد مقام امام مهدى علیه السلام و ویژگیهاى شخصیتى ایشان پاسخ گویم. هر چند که کار سخت و عظیمى است چرا که وقتى ما مى خواهیم راجع به شخصیت علما، نوابغ و هوشمندان از فلاسفه و بزرگان گفتگو کنیم دشوار است، زیرا هر کدام از اینها دنیایى هستند یا دنیاهایى که در این عالم جمع شده اند و غیرمعصوم هم هستند. پس چگونه مى شود از صیت حجت خدا در زمین و مرکز نور خدا و سر خدا و مظهر شناخت خدا و کسى که براى بیان منظور رسالت و تحقق عدالت در زمین ذخیره شده سخن گفت. در واقع باید گفت که بسیارى از پژوهشگران غربى مخصوصا روشنفکران و آنهایى که تحت تاثیر فرهنگ غربند دچار اشتباه شده و با خلط شخصیت معصوم و غیرمعصوم، مثلا از رسول خدا نوشته اند و خیال کرده اند که آن حضرت رهبر نابغه اى بوده که به خاطر نبوغش از قبیله هاى بیابان نشین جزیره العرب یک جامعه متمدنى ساخته است. یا ایشان را نابغه اى انگاشته اند که در مدت کوتاهى با کمترین کشته (بنابر آنچه به ما رسیده فقط ۶۰۰تن از طرفین در تمام جنگها) توانسته است جامعه متمدنى در جهان بپا کند. باید گفت این پژوهشگران یا درکشان بیش از این قد نداده و یا اینکه از طرح اینگونه مسائل غرض و مرضى دارند.

در مورد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام هم همین است و غربیها هرگاه بخواهند راجع به شخصیت ایشان هم بحث کنند ایشان را یک انسان نابغه معرفى مى کنند. متاسفانه ما در درگیریهاى فرهنگى متاثر از فرهنگ ناپسند غرب شده ایم و نگاه ما به همه معصومین، علیه السلام، متاثر از راه و روش و زاویه فکرى غربیها شده است.

عقیده ما در مورد معصومین علیهم السلام فقط یک عقیده تعبدى نیست. اگر هم کسى بخواهد نظر شیعه را در این باره بنویسد یا اگر بخواهد شخصیت امام علیه السلام را تحلیل کند، لازم است که آن را از یک فرد شیعى راستین بشنود، ولى متاسفانه اکثرا به معصومین با نگاه غربیها مى نگرند و این یک اشتباه بزرگ است.

از دیگر اشتباهاتى که پیش آمده، این است که معصوم و غیرمعصوم مخلوط شده است و گمان کرده اند که معصوم یعنى مرجع تقلید که با تلاش به درجه اى از علم رسیده، در حالیکه مساله اینطور نیست. تفاوت بین معصوم و غیرمعصوم بسیار زیاد است. شاخصها و نمونه هایى از غیر معصومین داریم مثلا امام خمینى قدس سره که خود شاخص در علم و جهاد و داراى ویژگیهاى شخصى مهمى است ولى در بالاترین مرتبه مى گوید: اى کاش من خاک پاى امام زمان علیه السلام بودم. زیرا آنها مى دانند که هر چه شاخص و متمایز باشند; باز هم شاخصهاى زمینى و کره خاکى هستند. اما معصومین علیهم السلام شاخصهاى آسمانى هستند که احدى را نمى شود با آنها قیاس نمود و اصلا صحیح نیست و مراجع و علما، با آن جایگاه و عظمتى که دارند قبول نمى کنند و جایز نمى دانند که فردى یا یکى از آنها با معصومین علیهم السلام مقایسه شود.

ائمه معصومین داراى ویژگیهاى خاص شخصیتى هستند و حتى اگر کسى بگوید که آنها داراى فرقهاى فیزیکى در اصل آفرینش و تکوین هستند، اگر ثابت شود ما این را قبول مى کنیم، ولو اینکه صحیح است که در ظاهر بشر هستند و لکن در درون و مضمون غیرعادى هستند پس مى شود گفت که ائمه معصومین در واقع بشر هستند و طعام و غذا مى خورند و در بازار راه مى روند و سنتهاى طبیعى آفرینش درباره آنها جارى مى شود، همه اینها صحیح است، لیکن محتواى عقلى و روحى که خداوند به شخصیت آنها بخشیده آنها را از تمام مردمى که ما مى شناسیم جدا مى کند و لذا وقتى در زمان امام صادق علیه السلام روایتى در مورد سال ظهور امام مهدى علیه السلام مطرح مى شود که ۱۲نفر ادعاى مهدویت مى کنند و شخصى از آن حضرت مى پرسد: در آنوقت ما هستیم و دوازده نفر که همه آنها از بنى عبدالمطلب هستند و ادعاى مهدى بودن مى کنند، چگونه آن امام علیه السلام را تمیز بدهیم و جدا کنیم حضرت نگاه مى کند و اشاره مى کند به روزنه اى در خانه که خورشید از آن وارد شده است و مى فرماید بنگر! راوى مى گوید: نگاه کردم. فرمود: امر ما آشکارتر از این خورشید است شخصت امام مهدى علیه السلام او را از همه متمایز و جدا مى کند.

آنها ادعاى مهدى بودن مى کنند در سابق و الآن و آینده در حالى که یکى از ارکان و ویژگیهاى آن حضرت این است که علم شریعت نزد آن حضرت است و این شخصى که ادعاى مهدى بودن مى کند، حتى احکام شریعت را هم نمى شناسد. پس چگونه مى تواند که چنین ادعایى بکند؟

از صفات آن حضرت این است که زمین را پر از عدل و داد مى کند و باید پرسید آیا آنهایى که ادعاى مهدى بودن دارند خانه هایشان را پر از عدل و داد مى کنند؟ و از دیگر نشانه هاى آن حضرت علیه السلام این است که مال را بدون حساب و شمارش به افراد مى دهد شما کجا سراغ دارید کسى را که به عامه مردم و فقرا بدون حساب و شمارش کمک کند و همینطور است خصوصیات دیگر آن حضرت.

در واقع براى روشن شدن عناصر اساسى و مهم در شخصیت معصوم به بحثهاى فراوانى نیاز داریم و پس از آن تطبیق آنها بر امام مهدى علیه السلام و غیر امام تا بشناسیم که چه کسى را به عنوان پیشوا انتخاب کنیم و بیشتر بفهمیم شخصیت ائمه خودمان را.

بهترین چیزى که در این فرصت پیدا کردم کتاب کوچکى است از مرحوم سیدهاشم بحرانى که تقریبا معاصر مرحوم مجلسى است به نام «ینابیع المعاجز و اصول الدلائل » این کتاب به گونه اى بحثها را مطرح کرده که با پیشرفته ترین بحثهاى دانشگاهى جهان برابرى مى کند.

من از این کتاب مهمترین ارکان و ویژگیهاى شخصیت معصوم را که درود خدا و سلام او بر همه آنها باد و بر پایان بخش آنها امام ما حضرت مهدى علیه السلام که جانهاى ما فداى او باد استخراج کردم و سپس آن را در این امور خلاصه نمودم:

اولا مقومات را شمرده است و مى گوید، اولین رکن و ویژگى در شخصیت معصوم این است که علم کتاب پیش اوست، علم قرآن، که در قرآن تمام اشیاء بیان شده است. بعضى خواسته اند این آیه را که مى فرماید «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى ء» (۱) را در اینجا به تعمیم نسبى تفسیر کنند. یعنى اینکه قرآن بیان همه چیز است مراد چیزهایى که بشر به آن محتاج است، نه ماوراء اینها، بر فرض اینکه ما این گونه تفسیر و تعمیم نسبى را قبول کنیم، تمام اشیائى که بشر به آن محتاج است کم نیست. بشر الآن نیاز دارد به راههاى ارتباطى و دیگر کرات و سیارات و همینطور حل و فصل امور زندگى و مشکلات اقتصادى، نفسانى، روحى، قانونى، اجتماعى، سیاسى. تمام آنچه که بشر به آن نیاز دارد; کم نیست ولى در عین حال پیش ما شیعه روایاتى هست که دلالت مى کند بر اینکه قرآن بیان تمام اشیاء است کاملا نه تنها نسبت به مایحتاج بشر و مردم و علم الکتاب نزد امام است.

ما مى دانیم که وقتى آصف برخیا وزیر و وصى سلیمان خواست که پیامبر خدا تخت بلقیس را از یمن به قدس بیاورد بنابر آنچه در روایات برادران سنى مذهب ما هست و بنابر آنچه در روایات ما هست از یمن به مسجدسلیمان در اهواز بیاورد زیرا سلیمان در اهواز بود و خواست که شى ء را با سرعت از فاصله سه هزار کیلومترى منتقل کند پرسید چه کسى آنرا براى من مى آورد؟ کسى که (جزئى از علم کتاب را مى دانست) گفت من آنرا قبل از آنکه پلکت را به هم بزنى برایت مى آورم یعنى کسى که نزد او دانشى بود و به طورى که روایت مى گوید دست خود را دراز کرد یعنى چیزى گفت و خواند حد فاصل بین مجلس سلیمان تا عرش بلقیس شکافته شد بعد از آنکه تخت را برداشت زمین به حال اول برگشت این علمى است که در زمین تاثیر مى کند و خارج و مافوق زمان است بگونه اى که گویا اصلا چیزى اتفاق نیفتاده زیرا بالاخره با شکافتن زمین عده اى على القاعده باید در این بین نابود شوند ولى این عمل بقدرى سریع اتفاق مى افتد که اصلا انگار چیزى اتفاق نیفتاده است. الآن آخرین نظریه اى که درباره عطسه مطرح است این است که عطسه مرگ کامل است ولى چون مدت آن کوتاه است انسان آنرا درک نمى کند و آن اتصال بلافاصله راسا برمى گردد این عمل خارج و مافوق زمان است و این آن چیزى است که مربوط به نظریه انیشتین مى شود پس در یک لحظه مى شود طى الارض کرد سه هزار کیلومتر را پیمود و چیزى را گرفت و پس از آن به حالت اولیه خود برگشت. همینطور ما داریم که جبرئیل دستش را از مدینه تا کربلا دراز کرد (۱۵۰۰ یا ۱۲۰۰ کیلومتر) و از خاک کربلا برداشت و سپس زمین به حال اولى برگشت و این واقعه در مجلس پیامبر صل الله علیه وآله در مدینه بود که جبرئیل پرسید آیا مى خواهى به بینى خاکى را که حسین علیه السلام در آن شهید مى شود؟ حضرت فرمود: بله، و اینرا با دو روایت مسند ابن حنبل هم آورده است و صاحب مجمع الزوائد از طبرانى نقل مى کند و مى گوید روات آنها ثقه هستند که دراز کرد دستش را مابین مجلس پیامبر صل الله علیه وآله و کربلا شکافته شد و یک کف دست از خاک برداشت و زمین به حال اولى برگشت. این عمل مافوق زمان است. این یک دانش و علم است و کسى مى گوید که پیش او جزئى از علم و دانش کتاب است که قبل از پلک به هم زدن آن را برایت مى آورم. ما بعد از پیامبر صل الله علیه وآله بزرگتر از آصف ابن برخیا بلخى را داریم خداوند به پیامبرش صل الله علیه وآله مى فرماید بگو اى پیامبر که گواهى خداوند بین من و شما بس است و کسى که علم و دانش کتاب تماما پیش اوست نه که جزئى از علم و دانش کتاب پیش او باشد، علم کتاب نزد حضرت على علیه السلام و نزد ائمه علیهم السلام است. هیچ کس ادعا نکرده که علم کتاب پیش اوست و توان تشریع و تنفیذ دارد. این اولین صفت امام معصوم است که علم قرآن را مى داند و پیش اوست و چه بسیارى از علوم دیگر که در علم قرآن نهفته است. این یک رکن. دیگر اینکه نزد امام معصوم مواریث همه انبیاء وجود دارد و تمام آنچه که نازل شده از کتابهاى انبیاء، تورات، انجیل، عصاى موسى، انگشتر سلیمان، تابوت بنى اسرائیل و چه بسیارى علومى که در مواریث انبیاء نهفته است.

سوم اینکه همراه امام معصوم روح القدس هست که من در اینجا زیاد تفصیل نمى دهم، فقط فهرستوار مى خوانم و تا حدى که فرصت اجازه دهد درباره بعضى صحبت مى کنم.

روح القدس ملکى است که همراه ایشان است و همیشه با ائمه علیهم السلام است و احادیث مى گویند اینطور نیست که هر آنچه را که بخواهد بیابد. آن ملک مى گوید به او اینکار را بکن! اینکار را نکن! توجه کن! فلانى مى آید او را خبر مى دهد و آگاهش مى کند. این مامور خداوند است که همراه معصوم علیهم السلام است و ما روایاتى داریم که حضرت على علیه السلام با روح القدس سخن مى گفت خیلى اوقات به او مى گفت من اینطور مى گویم آیا اینگونه نیست؟ مى گفت چرا و این از خصائص آن حضرت بود.

چهارم اینکه ملائکه همراه ائمه علیهم السلام هستند که گاهى آنها را صدا مى زنند و گاهى با آنها صحبت مى کنند.

پنجم اینکه به آنها الهام مى شود و به دلشان مى افتد که موضوع فلانى اینگونه است اینجور مى بیند که در پشت کوه فلان جریان اتفاق مى افتد اینطور به ذهن امام الهام مى شود.

دیگر از ارکان و ویژگیهاى ائمه علیهم السلام این است که اسم اعظم را مى دانند گرچه در میان خودشان قواعدى است که در چه موقع اسم اعظم را به کار گیرند و چه وقت به کار نگیرند. ائمه علیهم السلام قادر بر انجام امورند از راه غیر طبیعى یا به تعبیر دیگر تسلط بر قوانین طبیعى دارند و مافوق قوانین عادى عمل مى کنند ولى در عین حال با قوانین عادى و طبیعى و طبق معمول زندگى مى کنند. اما مى دانند که در چه حالى اسم اعظم را به کار ببرند.

از دیگر ارکان و ویژگیهاى امام معصوم علیهم السلام این است که صاحب شب قدر است. در آن شب برنامه هاى الهى براى طول سال معین شده بر امام نازل مى شود و ما روایتى داریم که مى گوید در آن شب برنامه هاى شخصى امام علیه السلام و برنامه هایى که مربوط به همه مردم است مشخص شده به امام علیه السلام تحویل مى شود و سپس برنامه هاى نازل شده را امام علیه السلام بین اصحاب خود تقسیم مى کند. و طبیعى است که صاحب برنامه هاى الهى که در هر شب قدر بر او نازل مى شود نمى تواند یک انسان عادى باشد.

از دیگر ویژگیهاى امام معصوم علیهم السلام هوشمندى و فراست اوست. مؤمن با نور خدا مى نگرد، گاهى هوشمندى و فراست مؤمن به حدى مى رسد که از هوشمندى مؤمنان و قصص قطعى که براى آنها رخ خواهد داد سخن مى گوید، انسان تعجب مى کند بعضى مردم صاف و صادق حتى از غیرمسلمانها که بر فطرت اولیه هستند در بعضى شهرهاى دور یا غرب امکان دارد که افرادى داراى فراست و هوشمندى صادق و صحیح باشند یا بعضى مردم با ریاضت داراى هوشمندى عادى تعجب برانگیزى مى شوند که بعضا مصیب به واقع هست و بعضا نیست ولى فراست و هوشمندى معصوم همیشه به واقع ختم مى شود و همین فراست طبق واقع تفسیر شده قول خداوند متعال: «ان فى ذلک لآیات للمتوسمین » (۲) و تفسیر به امام مهدى علیه السلام نیز شده و امام علیه السلام به یک نگاه دوست خود را از دشمن مى شناسد و شخصیت واقعى آن فرد را نیز مى شناسد و این هوشمندى از نور خداوند تبارک و تعالى حاصل شده است.

از دیگر ویژگیهاى امام معصوم این است که اعمال و کارهاى مردم بر آنها عرضه مى شود. چگونه اعمال پنج میلیارد انسان بر امام عرضه مى شود؟ در قرآن کریم داریم که: «و قل اعملوا فسیرى الله عملکم و رسوله و المؤمنون » (۳) بگو اى پیامبر عمل کنید که بزودى خدا و رسول او و مؤمنان کردار شما را خواهند دید. در تفسیر آیه آمده که این رؤیت تنها مربوط به آخرت نیست در دنیا هم دیدن اعمال هست و حجت خدا در هر عصر و زمانى اعمال و افعال مردم را مى بیند. حال چگونه مى بیند؟ نمى دانیم. ما مى دانیم که براى رئیس جمهورى مثلا سیاهه اعمال مردم را عرضه مى کنند یعنى ملائکه اینگونه تقریرى براى امام علیه السلام مى آورند؟ نمى دانیم. شاید عمیقتر از این حرفها باشد و شاید که حجت خدا داراى یک نوع علمى از علوم پروردگار باشد که اعمال مردم را بشناسد که البته این به دست خداوند است ولى آنچه که بطور عام در نزد ما ثابت است. این است که اعمال مردم در هر عصر و زمانى بر حجت خدا و امام معصوم عرضه مى شود.

و نیز از ارکان و ویژگیهاى ائمه ما این است که نزد آنها نوعى از علم وجود دارد که از هر باب آن چندین باب باز مى شود. به امام علیهم السلام گفتند چه چیزى را بتو آموخت؟ فرمود هزار باب علم را به من آموخت. پیامبر صل الله علیه وآله چه بسا در یک جلسه بابى از علم را به حضرت على علیه السلام آموخت که از آن باب هزار باب باز شد و از هزار باب هزار باب دیگر، چه نوعى از باب علم را آموخت؟ کافیست که علم عدد و رقم را آموخته باشد یا اینکه نوع دیگرى از علم را به آن حضرت آموخته باشد که به وسیله آن امور آخرى را بشناسد. ما از علم بهره‌اندکى بیش نداریم، وارد شده که این هزار بابى که پیامبر صل الله علیه وآله تعلیم حضرت على علیه السلام نمود; در غلاف شمشیر حضرت بود، یک صحیفه کوچکى بود، از آن حضرت سؤال شد که چیست در این صحیفه؟ بخارى روایت مى کند و در دیگر منابع برادران اهل تسنن هست که در آن صحیفه احکام بود، ارث، حدود، قصاص. ولى ما مى گوییم در آن صحیفه هزار باب بود، رموز هزار باب را بنگر که چگونه علوم مربوط به خودشان و جدشان را از این صحیفه استخراج مى کنند.

از دیگر ارکان و ویژگیهاى امام معصوم علیهم السلام این است که مصحف فاطمه سلام الله علیها پیش امام علیه السلام است. بعضى از برادران اهل سنت مى گویند مصحف یعنى قرآن، یعنى قرآن فاطمه سلام الله علیها غیر از قرآن موجود فعلى است و به خاطر همین روایات است که شیعه را متهم مى کنند که آنها قرآن دیگرى دارند. برادران ما اولا که غیرمنصفانه سخن مى گویند و ثانیا در امور شتابزده عمل مى کنند، مصحف یعنى کتاب و لذا مى گویند قرآن در مصحف (قرآن فى المصحف) مصحف یعنى مجلد، هر گاه مى گوییم مصحف فاطمه یعنى مجلد فاطمه. حالا در مجلد فاطمه سلام الله علیها چه هست؟

علم ما یکون در مجلد فاطمه است حوادث و وقایعى که اتفاق خواهد افتاد با املاء و دیکته جبرئیل و نوشتن حضرت على علیه السلام. و این احادیث پیش ما قطعى و ثابت است. بعضى مى گویند که چگونه جبرئیل بر غیر از رسول خدا صل الله علیه وآله نازل مى شد؟ ما روایات ثابت و متقنى داریم به دست ما نیست که بگوییم اى خدا جبرئیل را نزد احدى نفرست این خواست پروردگار عالم است، مى شود که خداوند بفرستد جبرئیل و میکائیل و ملائکه خودش را به سوى مادر موسى و مریم و حضرت زهرا سلام الله علیها. چرا شما بخل مى ورزید؟ وقتى که این با روایت ثابت شد دیگر چه مانعى از ارسال هست؟ ما معتقدیم که پبامبرى بعد از پبامبر صل الله علیه وآله نیست و حضرت على علیه السلام مى فرماید من بنده اى از بندگان محمد صل الله علیه وآله هستم. حضرت على و زهرا صل الله علیه وآله ایمان به نبوت پبامبر صل الله علیه وآله و خاتمیت وى دارند، مى شود که هیچ گونه اکرامى از طرف خداوند متعال نداشته باشند و ملائکه خود به سوى آنها نیاید؟!

برخى ادعا مى کنند که ملائکه با بعضى اشخاص و صوفیه صحبت مى کنند. آیا جایز است که ملائکه با صوفیها سخن بگویند ولى با حضرت على علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها سخن نگویند.

مهم اینکه پیش ما قطعى و ثابت است که علم مایکون در مصحف فاطمه سلام الله علیها است تمام آن خبر از آینده است. حتى هیچ گروه و دسته اى نیستند که در آن صد نفر هدایت شوند یا صد نفر گمراه شوند، مگر اینکه اسم آنها و اسم رئیس آنها در مصحف فاطمه سلام الله علیها وجود دارد. تمام حرکتها و گروهها و جاعات که هدایت شوند یا گمراه شوند اسم آنها در مصحف فاطمه سلام الله علیها وجود دارد. شاید در آن مصحف قواعد و رموزى باشد که اسم آنها را از آن استخراج کنند. عبدالله بن حسن و غیره وقتى که قیام کردند; امام صادق علیه السلام فرمود اینها پیروز نمى شوند چون اسمى از اینها در مصحف جده ام فاطمه سلام الله علیها ندیدم و این دلیل بر این است که اسامى تمام حکام در آن صحیفه بوده است.

یعنى در آن مصحف فاطمه سلام الله علیها صورت تمام جریاناتى که تا ظهور امام زمان علیه السلام اتفاق خواهد افتاد وجود دارد و این نیز ارث خاص و بخش خاص است که پیش اهل بیت علیهم السلام است و الآن پیش امام عصر ارواحنافداه است.

این بود مهمترین ارکان و مقومات امام معصوم ارواحنافداه که دایره هر کدام از اینها بسیار وسیع است و سخن درباره هر کدام آنها نیاز به بحثهاى طولانى و زمان زیاد دارد.

من معتقدم که ما در حوزه علمیه و شما در مجله امام مهدى، اروحنافداه، مسؤولیت مهمى داریم و آن اینکه این عناصر و ابعاد اینها را بشناسانیم ما به این معتقدیم کسى که به اینها عقیده ندارد گناهش هم بر گردن خود اوست و باید مطالعه و تحقیق کند اما ما که عقیده داریم و پذیرفتیم که خداوند متعال به ما دستور داده تا بعد از رسول الله صل الله علیه وآله از ائمه اطهار علیهم السلام متابعت کنیم و حتى پیامبر صل الله علیه وآله آنها را نامگذارى کرده و بعضى از آنها در زمان خود رسول خدا صل الله علیه وآله حاضر بوده اند.

مهم این است که پیامبر صل الله علیه وآله به ما دستور داده تا از ائمه علیهم السلام متابعت کنیم و آنها را به ما شناسانده و نامگذارى نموده است و ما هم متابعت نموده ایم و اصلا معقول نیست که خداوند پیامبر صل الله علیه وآله را مبعوث نماید و اسلام و قرآن را نازل کند و به دین اسلام مشروعیت دهد، آن هم براى مدت کوتاهى تا بالاخره در دست عثمانیها در استانبول پایان پذیرد و امت پیرو غربیها شده و گمراه شوند این تصورى غیرمعقول براى تاریخ است. این روش از خداوند متعال درباره اسلام معقول نیست. راه و روش معقول همان است که پیامبر صل الله علیه وآله فرموده که خداوند جهان اسلام را با ما شروع نمود و با ما به پایان خواهد برد. خداوند عزوجل با رسول خودش آغاز نمود و با پایان بخش اوصیاء الهى امام ما حضرت مهدى علیه السلام هم به پایان خواهد برد و این پایان بخش اوصیاء الهى آن کسى است که به وس

پى نوشت ها :

۱-سوره نحل (۱۶)، آیه ۸۹.

۲ -سوره حجر(۱۵)، آیه ۷۵.

۳ -سوره توبه(۹)، آیه ۱۰۵.

۴ -الحاکم النیسابورى، ابوعبدالله محمد، المستدرک على الصحیحین فى الحدیث، ج ۳، ص ۲۱۱; الطوسى، ابوجعفر محمد بن الحسن، الغیبه، ص ۱۱۳.


ماهنامه موعود ـ شماره ۷

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

رابطه فرهنگی و تمدنی پیش زمینه درک شهر

حوزه فرهنگی و تمدنی : دکتر اسماعیل شفیعی سروستانی مدیر مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر(عج) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *