حرف از تو
به باورم می افزاید!
باور اینکه سرزمین بدون رهبر
یله و رها و بی پشتیبان است.
باور اینکه
مردم بی رهبر
تنها و بی خانمان اند.
باور اینکه دولت و دولتمرد بدون رهبر
زورگو و یغماگر است.
خاموشی تو
انگار
دوباره مظلومان را
خاموش کرده است؛
و درندگان را
بیدار!
و اگر باورهایمان نبود
حصر درندگان میشکست و
جهان آرزوهایمان
نصیب شکمهای باد کرده ی آنها میشد.
تو یادمان دادی
اتحاد را
زیر یک پرچم.
و مشت بودن را،
برای کور کردن دشمن.
تو یادمان دادی
اگر یک رنگ باشیم
آبیم؛
و سنگ خارا
در برابر قدرت ما
حرفی برای گفتن ندارد.
و وای اگر رنگمان کنند…
مرد نایاب هزاره ها!
تو یادمان دادی،
پس از خاموشی،
انتظار فرج را؛
وقتی که گفتی:
«انتظار فرج از نیمه ی خرداد کشم!»
حرفهای تو
به باورم می افزاید.
و من،
خاموشی باورها را
باور نمیکنم!