راه مستقیم، از نظر قرآن، پرستش خدا و تمسک به خداى سبحان و در راه اهل نعمت قرار گرفتن است. مراد اهل نعمت، در دیدگاه قرآن و سنت، همان انبیا و صدیقین و شهدا و صالحین و امامان معصوم(ع) است.۱
راه راست چگونه محقق مىشود و انسان چگونه مىتواند در آن راه بیفتد؟ در این باره توضیح آیتالله جوادى آملى تقدیم مىگردد:
صراط مستقیم، تنها راه هدایت: انسان موجودى ایستا و بىحرکت نیست بلکه سالک و رونده است و مقصود این حرکت و سلوک نیز «لقاءالله» است. قرآن کریم خطاب به همه انسانها مىفرماید: «یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحاً فملاقیه»2. همه افراد بشر، مؤمن و کافر، «مسافر الى الله» هستند و همگى آنان به ملاقات پروردگارشان خواهند رسید؛ با این تفاوت که مؤمنان، جمال و مهر حق را ملاقات مىکنند و کافران جلال و قهر او را. یکى خدا را به وصف «ارحمالراحمین» ملاقات مىکند و دیگرى او را به وصف «اشدالمعاقبین» مىیابد.
در بین همه راههایى که انسان مىتواند طى کند و به خداوند برسد، تنها یک راه «صراط مستقیم» و راه هدایت است و دیگر راهها اعوجاجى و منحرفند. اگر کسى در راه درست و در صراط مستقیم حرکت کند، در پایان راه به خداى «ارحمالراحمین» مىرسد و اگر از بیراهه برود، باز هم به همان خدا مىرسد؛ ولى با وصف «اشد المعاقبین».
صراط مستقیم و نیز راههاى انحرافى را کتب آسمانى و خصوصاً قرآن کریم معرفى کردهاند: «انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً۴.» این انسان است که باید خودش راه مستقیم را انتخاب کند، یا از طریق نهر بزرگ صراط مستقیم به عمق دریا برسد و یا از طریق جویبارهاى پیچ در پیچ برود و در کنارههاى دریا بماند.
صراط مستقیم نزدیکترین و سالمترین راه رسیدن به خداوند است، بزرگراه آشکار هدایت است که هیچگونه شک و تردید و ابهامى در آن وجود ندارد و اگر انسانى از صراط مستقیم خارج مىشود، براى وجود نقص در این راه نیست بلکه به دلیل ضعف خود او و وسوسه شیطان است.
«صراط» همان بزرگراه آشکار و روشن را مىگویند و «مستقیم» به چیزى گفته مىشود که نقص و کجى و اعوجاج درونى نداشته باشد. اگر راهى هموار نباشد و بخشى از آن فراز داشته باشد و بخشى نشیب، برخى از مقاطع آن قابل رفتن باشد و برخى غیر قابل رفتن، یکدست و یکسان نیست و نمىتواند صراط مستقیم باشد.
«صراط مستقیم» راهى است که خداى سبحان براى هدایت انسان معین کرده و آغاز این راه در درون فطرت الاهى همه انسانها است و پایان آن لقاى خداوند است. کلمه «صراط» در همه آیات قرآنى به صورت مفرد آمده و تثنیه و جمع ندارد که این خود قرینهاى بر یگانگى و وحدت صراط مستقیم است. خداى سبحان – چنان که قبلاً گذشت – درباره اعجاز قرآن کریم فرمود: کتابى است که اختلاف درونى و کثرت و ناهماهنگى در آن راه ندارد و سر آن را «من عندالله» بودن قرآن بیان فرمود: «افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً۵.» راهى که از سوى خداوند براى هدایت بشر طراحى و تعیین شود، راهى که از خداوند واحد است و به سوى خداوند واحد هدایت مىکند؛ چنین راهى تعددپذیر نیست و لذا فرمود: «از این صراط مستقیم من تبعیت کنید و به دنبال سبل و راههاى دیگر نروید۶.» مقصود از «سبل» در این کریمه، سبل اعوجاجى و انحرافى است یعنى راههایى که برخلاف صراط مستقیم باشند. اما در مقابل راههاى کج، «سبل الله» نیز هست؛ یعنى راههایى فرعى که به صراط مستقیم منتهى مىشوند. صراط مستقیم مانند خورشید است و سبل الاهى نورهایى که از جهات و زوایاى گوناگون به صراط مستقیم متصلند و به همین جهت مىفرماید: «کسانى که در راه ما و براى رسیدن به لقاى پروردگارشان به مجاهده مىپردازند به یقین آنان را به سبل و راههاى فرعى خود هدایت مىکنیم7.»
صرف این که کلمه صراط در قرآن به طور «نکره» یاد شده دلیل تعدد صراط مستقیم نیست و هر پیامبر، صراط مستقیم خود را دارد، بلکه همه مکاتب و همه آورندگان آن مکاتب بر یک صراط مستقیماند.
تصویر صراط مستقیم در قرآن: قرآن کریم «صراط مستقیم» را به دو گونه ترسیم کرده؛ در برخى از آیات آن را به صورت راهى افقى تصویر نموده است و در برخى دیگر به صورت راهى عمودى. در کریمهاى مىفرماید: «آنان که به قیامت ایمان ندارند از صراط مستقیم منحرفند۸». و در کریمه دیگرى مىفرماید: «قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقیم دیناً قیماً مله ابراهیم حنیفاً۹.» «حنیف» در مقابل «جنیف» است. اگر کسى در راهى که مىرود تمام تلاشش این باشد که به سمت چپ و راست جاده گرایش داده باشد، او را جنیف مىگویند؛ یعنى اهل جنف و گرایش به انحراف است؛ و چنین شخصى، اگر مراقب نشود، منحرف خواهد شد. اما روندهاى که تمام تلاشش این است که در وسط جاده حرکت کند و این حالت را حفظ کند، او را «حنیف» مىگویند.
این آیات کریمه، صراط مستقیم را به صورت راهى افقى ترسیم کرده که دو طرف آن انحراف است و تنها راه وسطى راه هدایت است و لذا از حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمده است: «چپ و راست گمراهى است و راه وسطى همان جاده و صراط مستقیم است و دو طرف آن ضلالت است و تمام کتابهاى آسمانى و آثار نبوت پیامبران بر همان صراط است…۱۰.»
و در سوره «طه» به جاى صفت «مستقیم» صفت «سوى» را براى صراط ذکر مىفرماید: «اى پیامبر، بگو به مخالفان که مترصد و منتظر باشید که به زودى خواهید دانست چه کسى از اصحاب صراط سوى است و چه کسى هدایت یافته است11.»
«صراط سوى» یعنى بزرگراه هدایتى که در حالت توسط و اعتدال قرار دارد و عارى از هرگونه انحراف است.
در کریمه دیگرى نیز مىفرماید: «افمن یمشى مکباً على وجهه اهدى امن یمشى سویاً على صراط مستقیم؛ آیا آن که بیراهه مىرود و افتان و خیزان و بر روى خود حرکت مىکند هدایت یافتهتر است یا آن که به صورت سوى و در صراط مستقیم حرکت مىکند؟۱۲.»
قرآن کریم تصویر دقیقترى را نیز از صراط مستقیم ارائه کرده که همان تصویر «عمودى و صعودى» آن است. در آیهاى مىفرماید: طغیان و تجاوز نکنید؛ زیرا هر کس طغیان کند، غضب من بر او حلال مىگردد و در او حلول مىکند و هر کس که مستحق عذاب من گردد، سقوط خواهد کرد: «ولا تطغوا فیه فیحل علیکم غضبى و من یحلل علیه غضبى فقد هوى13.»
«هفوفى» که مصدر فعل «هَوى» است، به معناى سقوط و فرو افتادن است و سقوط در مسیر و طریق عمودى رخ مىدهد نه در راه افقى. مثلاً وقتى که انسان از طنابى بالا مىرود اگر رها شده بیفتد، مىگویند سقوط کرده و آن گاه که بر جاده افقى حرکت مىکند، رهایى و جدایى وى را انحراف مىگویند.
قرآن کریم، انسان را در حال صعود به سوى خداوند مىداند. لذا مىفرماید: «واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا۱۴.» چون خداوند عَلىّ و متعالى است و طنابى که از طرف او آویخته شده از بالا به پایین است، اعتصام به آن طناب براى صعود به بالا است. البته در طناب صاعد نیز انحراف به چپ یا راست مطرح است، لیکن انحراف از آن همراه با سقوط است.
تعبیر قرآن درباره کلمه طیبه نیز همین است که صعود مىکند و به سوى خدا بالا مىرود: «اگر کسى عزت و بزرگى را مىخواهد باید بداند که همه عزت از خدا و نزد خدا است و اگر کسى مىخواهد به این عزت برسد، عقاید پاک و طوبى و عمل صالح است که راه تکامل عمودى را مىتوان با آن طى کرد و بالا رفت تا عنداللهى شد و به نزد خداوند رسید و آن گاه جلوهاى از عزت خداوند نصیب او مىشود.۱۵»
قرآن و عترت، دو ظهور صراط مستقیم: قرآن کریم، صراط مستقیم را دین قیمى مىداند که خود ایستاده و پیروان خود را به ایستادگى مىرساند. خداى سبحان به پیامبر اکرم(ص) مىفرماید: «اى پیامبر، بگو به درستى که پروردگارم مرا به صراط مستقیمى دعوت نموده که دین قیم است به دینى که خود ایستاده و هم پیروانش را به ایستادگى مىرساند که همان روش حنیف و متعادل و میانه ابراهیم خلیل(س) باشد۱۶.»
همه ادیان الاهى تا قبل از آمدن دین دیگرى صراط مستقیم هستند، لیکن چون برجستهترین روش را ابراهیم خلیل(ع) نشان داده، قرآن کریم دین را به روش او نسبت مىدهد و چون صراط مستقیم دین الاهى است.قرآن کریم که بیان کننده دین الاهى است و امام معصوم(س) که قرآن ناطق و قرآن ممثّل است، هر دو صراط مستقیماند؛ و از اینرو در روایات، صراط مستقیم بر قرآن و بر امام تطبیق شده است.
همانطور که گفته شد، صراط مستقیم بزرگراه آشکار و نزدیکترین راه حنیف و متعادل به سوى خداوند است و اگر بر قرآن و امام معصوم تطبیق شده، براى آن است که هر کس به دنبال این دو حرکت کند، یقیناً با سلامتى به مقصدش مىرسد.
از امام صادق(ع) درباره صراط سؤال شد. آن حضرت فرمودند: «صراط راه رسیدن به معرفهالله است. صراطى در دنیا داریم و صراطى در آخرت. آن صراطى که در دنیا است، همان امام واجبالاطاعه است که هر کس در دنیا او را بشناسد و به هدایت او اقتدا کند، در آخرت از روى صراطى که پلى است بر روى جهنم عبور مىکند و کسى که امام را در دنیا نشناسد، پایش از صراط آخرت مىلغزد و به جهنم مىافتد۱۷.»
صراط در قیامت به صورت پلى در خواهد آمد که بر روى جهنم قرار دارد و انسان به ناچار باید از روى آن عبور کند. آن کس که در دنیا صراط مستقیم را به آسانى و با رغبت در درون خود پیمود، پیرو قرآن و مطیع امام و از اصحاب صراط السوى بود، آن جا هم «کالبرق الخاطف»(برق جهنده) از این پل مىگذرد و مشکلى ندارد؛ ولى اگر در دنیا گاهى اهل دیانت بود و گاهى اهل انحراف نتیجهاش، این است که در آن صراط هم گاهى مىافتد و گاه برمىخیزد. در دنیا چنین است تا رحمت الاهى در آخرت با او چه کند.
لازم است توجه شود که صراط مستقیم بیش از یکى نیست، لیکن آن واحد حقیقى گاهى به صورت کتاب تدوینى ظهور مىکند مانند قرآن و زمانى به صورت کتاب تکوینى جلوهگر مىشود، مانند عترت؛ چون معصومین(ع) یک نورند و حقیقت قرآن هم خلق رسول اکرم است، پس حقیقت قرآن همان خلق اهل بیت عصمت(ع) خواهد بود و عصاره آن در قیامت ظهور ویژه دارد که براى اهل محشر متمثل مىشود.
قرآن و عترت حبل الاهىاند: سیر تکاملى انسان به سوى خداوند سیرى صعودى است. از همینرو، خداى سبحان مىفرماید: «همه با هم به حبل خدا معتصم شوید۱۸.» کوهنوردان براى صعود بر صخرههاى بلند، نیازمند طناب و دستگیره هستند تا سقوط نکنند. در آیه کریمه دیگرى مىفرماید: «هر کس به خداوند و به حبل و دین او اعتصام جوید به طور قطع به صراط مستقیم هدایت مىشود.»19
«حبلالله» همان دین خدا است که از عقاید و اخلاق و احکام تشکیل شده است؛ و دین حقیقت واحدى است که در قرآن و عترت ظهور کرده و قرآن و عترت بیان تفصیلى رسول اکرم(ص) هستند. در بعضى از نقلهاى حدیث متواتر و مشهور «ثقلین» آمده است که «هما حبلان» یعنى این دو، کتاب و عترت، حبل الاهى هستند.۲۰
مریم جابرزاده انصارى
منبع: ماهنامه پرسمان اردیبهشت ۱۳۸۲
پىنوشت:
۱. فاتحه(۱): ۶و۷؛ آل عمران(۳):۱۰۱ù51؛ نساء(۴):۶۹.
۲. انشقاق(۸۴): ۶.
۳. انسان(۷۶): ۳.
۴. نساء(۴): ۸۲.
۵. انعام(۶): ۱۵۳.
۶. عنکبوت(۲۹): ۶۹.
۷. مؤمنون(۲۳): ۷۴.
۸. انعام(۶): ۱۶۱.
۹. نهجالبلاغه، خطبه ۱۶.
۱۰. طه(۲۰): ۱۳۵.
۱۱. ملک(۶۷): ۲۲.
۱۲. طه(۲۰): ۸۱.
۱۳. آل عمران(۳): ۱۰۳.
۱۴. فاطر(۳۵): ۱۰.
۱۵. انعام(۶):۱۶۱.
۱۶. بحار، ج ۸، ص ۶۶.
۱۷. آل عمران(۳): ۱۰۳.
۱۸. آل عمران(۳): ۱۰۱.
۱۹. قرآن در قرآن، تفسیر موضوعى قرآن، رسالت قرآن، ص216-214ù203-199.