اراده معطوف به حق (۲۱) : راهی به آسمان نیست، مگر…

بازنگری در مبانی و منابع، «معرفت» درباره مبدأ و منشأ هستی و پیراستن آموزه ها از شائبه های التقاط و امتزاج و تجدید بنای آن مبتنی بر معارف حقیقی نقطه آغازین خروج از غربزدگی است.
غلبه معارف صرفاً حصولی بر حوزه های نظری شرق بزرگ و شرق اسلامی حجاب ضخیمی میان انسان و حقیقت هستی کشیده است.
رجوع حیث تفکر بشر به «دریافت حصولی» موجب قطع رابطه میان انسان و امامت حقیقی و سست شدن رشته تعلق او به حق شد و به میزان ارتباط و نسبتش با آن دریافت از توحید و عبودیت نیز دور افتاد.
تکیه بر «دریافت حصولی» طی چهار صد سال اخیر که دنیامداری عمیقاً بر حیات فرهنگی انسان غربی سایه افکند موجب اصالت یافتن « نفس اماره» در نوع نگاه و دریافت از هستی شد چنانکه بشر خود را دایرمدار همه امور، منبع شناخت و مبنای آن فرض کرد تا آنجا که به تمامی حیات او، از توحید و انسانیت حقیقی تهی شد.

طاغوت نفس اماره به تمامی جایگزین «الله» جل و علا و همه امر مقدس دینی و شرقی گردید و به تعبیر مرحوم دکتر سید احمد فردید «خود بنیادی» و «نیست انگاری» محض را نصیب و روزی انسان قرار داد.
تاریخ چهارصد سال اخیر، تاریخ «خودبنیاداندیشی» و طغیان بشر علیه همه مقدسات است و خروج از آن در گرو مجاهدتی بزرگ.
توجه و تصرف تام انسان عصر حاضر به جهان مادی و واقع بینی و رئالیسم صرف حاصل و محصول پشت کردن به حق و رویگردانی از امر مقدس است. توجهی که بشر را مستحق و مستوجب سخط و خشم حق ساخته است.
رجوع حیث تفکر به خود (نفس اماره) مستلزم ظهور انسان مدعی، قدرت طلب و مستکبری است که با تمامیت خواهی بر طبل «لمن الملک» می‌کوبد. همین تفکر در سیر اکمالی ظهور و بروز امپریالیسم در عرصه سیاست و اقتصاد را سبب شده است.
طریق خلاصی از این وضع مستلزم بازنگری در مبانی معرفت و مراجعه به «امامت حق» و انقلاب بزرگ است در غیر از این صورت هیچ طریقی برای احیاء «انسانیت مرده» نیست. تنها نسبت یافتن با «مظهر تام اسم حی» است که می تواند این انسان را زنده کند.
امام زمان، صلواه الله علیه، مظهر تام اسم حی و مظهر حقیقه الحقیقه مطلقی است که نسبت یافتن بدو امکان گذار از قرن ها واماندگی و دست و پا زدن در باطل و طغیان را فراهم می سازد.
«صراط مستقیمی» که انسان را از دروازه های امارگی نفس عبور می دهد تا با تکیه بر شأن باب الهی آن امام حقیقی بتواند دریافتی حضوری و قلبی از حقیقت پیدا کند.
این امر با شعار و نصیحت و صدور بیانیه و … ممکن نمی‌شود. «ظلم بزرگ و مزمن» بشر «گسست عهد» از «منبع و مشرب» هدایت و پیوستن به امامت ضاله است.
هیچ علمی نزد هیچکس نیست، هیچ راهی به آسمان برای هیچکس گشوده نیست الا آنکه انسان با «صراط مستقیمی» نسبت پیدا کند که خود باب الله، صراط الله، امین الله و عالم به اسم اعظم خداوند است. حجت آشکاری که خالق هستی وی را سبب اتصال آسمان و زمین، واسطه فیض و مربی همه خلق عالم برای عروج به مراتب عالی و متعالی قرار داده است. صاحب علمی‌که هیچ شک و شبهه ای در آن نیست.
امام محیط به عالم امکان و روح آن عالم و سلطان و حافظ و متصرف در آن به اذن خداوند که اصول هر علمی در نزد اوست.
چاره ای برای هیچ احیاگری نیست مگر آنکه همه آنچه را به منزله «علم» می‌شناسد به قرآن و عترت از خانواده نبی اکرم، صلواه الله علیه عرضه کند و قول و فعل هم آنان را اساس عمل و نظر خود بشناسد.
شناسایی «اصول و فروع» همه تعاریف مندرج در شاخه های مختلف معارف جاری و مطرح که منظور نظر و عمل انسان امروز است خودکاریست بزرگ و عرضه آن به محک محمدو آل محمد، علیهم السلام بزرگتر.
به همین جهت بود که عرض کردم این امر مجاهده ای بزرگ می طلبد. باوری قلبی درباره حقانیت معارف اهل بیت، علیهم السلام و ضرورت تمسک و تذکر بدان برای خروج از وضع اسفبار فعلی.
ورود به مقدمات این امر بزرگ نیز در گرو عنایت آسمانی است. در گرو اذن حضرت مولا تا صاحب الزمان علیه السلام. بشر ناگزیر به گذار از کل باطل است. ورنه امکان دیدار مظهر اسم لطف خداوند، امام هدایت؛ امام زمان، صلواه الله علیه را حاصل نمی‌کند.
این همان امریست که از آن به عنوان «اراده معطوف به حق» یاد می‌کنم.
اگر «نیچه» انسان غربی عصر خود را مخاطب «اراده معطوف به قدرت» می دانست به تعبیر و تفسیر مرحوم دکتر سیداحمد فردید از آن رو بود که این انسان را عین «اراده معطوف به قدرت» می دانست.
بشر غربی واسپس پشت کردن به آسمان و ولایت حق مبدل به «اراده» تام برای دستیابی به «قدرت» شد. تنها مصادیق و مابه ازاء خارجی این «قدرت» تفاوت می‌کرد اما جملگی در میل نفسانی به تصاحب و تملک و تسلط مشترک بودند. چنانکه «فرهنگ و تمدن» غربی نیز درخود و با خود این «اراده» سلطه جو را به نمایش می‌گذاشت این بشر، همان اراده رها، عنان گسیخته و بی عقالی بود که دلبستگی به دنیا وسلطه برآن را به تمامی امام خویش ساخته بود. روح عصیان زده و کین جو که برای تسخیر جهان و صندلی قدرت بلامنازعه هیچ مانع و رادعی را فراروی خویش تاب نمی آورد.
رویکرد تام این «اراده معطوف به قدرت» به دنیا بود. ازهمین رو هرچه از او صادر شد نیز حامل رویکردی صرفاً دنیاوی بود.
گرفتار آمدن بشر در سال های آخر قرن بیستم در بحران طاقت فرسا نتیجه طبیعی این تمامیت خواهی و امارگی نفس فردی و جمعی بشر غربی است.
علاج واقعه به مدد همه عوامل بحران ساز متعذر و غیرممکن است چنانچه دیگر بحران های فرهنگی و اخلاقی فراگیر را نمی توان به مدد علم الاجتماع بحران زده بحران زا آرام کرد.
هریک از وجوه فرهنگ و تمدن غربی درخود و با خود میل تمام به قدرت و سلطه را داشت چنانکه امروزه درصورت تکنولوژی و نظامی‌گری تمام عیار خود را می نمایاند.
هریک از ساکنان غرب و شرق عالم نیز حسب میل شدیدشان به سلطه و قدرت و برخورداری در مرتبه ای از مراتب سیر و سفر بشر غربی اند. از همین روست که عطش دستیابی به «برخورداری و قدرت» خواب و آرام و قرار را از جملگی آنها بازستانده است.
غربزدگی جمله ساکنان شرق و غرب جهان را مبدل به مصادیق گوناگون این «اراده معطوف به قدرت» کرده است. چنانکه جملگی آینده خود را درصورت امروز کشورهای به اصطلاح توسعه یافته می‌بینند.
«تمدن، سیاست واقتصاد» غربی ما به ازاء خارجی این انسان است.
گذار از این واقعه ساده نیست. تا آن زمان که بشر با منشأ این اراده تمامیت خواه نسبت دارد نمی تواند از آن گذر کند. به آن می ماند که جملگی در میانه گرداب بر سفینه ای گرداب زده سوار باشند. هیچیک از اجزاء و ارکان این سفینه در امان از بحران گرداب در امان نیست.
«پرسش جدی» از غرب منشأ و مقصد این طوفان را می نمایاند. درحالی که پرسش جدی آغاز نشده است.
ناگفته نماند که «انقلاب اسلامی» در ذات خود این پرسش را داراست. و همه کسانی که افراشته قد به این فرهنگ و تمدن و به این اراده شیطانی «نه» می‌گویند و نهال انتظار بزرگ را در جان خویش آبیاری می‌کنند. اینان تابع مردان حقند که در میدان جهاد سر جز بر آستان حضرت حق فرو نمی آورند.
«جهاد» بزرگ شرط گذار از این وضعیت انفعالی است.
آنکه ضرورت این «جهاد» را در هر دوصورت اکبر و اصغر آن درک کند ودرجانش عهد با صراط مستقیم، امام مبین، صاحب زمان و بقیه الله الاعظم(عج) را راست کند با خروج از صف بزرگ کسانی که مسمای اراده معطوف به قدرتند به صف «منتظران» وارد می‌شود. حیات دوباره انسانیت حقیقی که اینک در زیر خروارها خروار میل نفسانی و حیوی گرفتار آمده در گرو بازگشت و ظهور کبرای صاحب زمان(عج) است. اما «مجاهده و انتظار و آمادگی» تکلیف کسانی است که با «بازگشت از خود» متوجه و متذکر امام مبین اند.
این «انتظار و آمادگی» با شعار و جشن و بزرگداشت برخی ایام یکی نیست این جشن و سورچرانی هم خود انعکاس همان اراده است که از هر فرصتی و زمانی برای برخورداری و سورچرانی بهره می جوید. درجایی نوشته ام که «نسبت یافتن با فرهنگ انتظار و مهدی آخرالزمان» ضرورتاً «پرسش از غرب» و «شناسائی نحوه بروز، ظهور و بسط اراده نفسانی و شیطانی بشرغربی» را می طلبد.
آنکه از اولی سخن می‌گوید اما «پرسش»را فراموش می‌کند از آنهمه ایام بهانه ای برای هواپرستی و هواجس طلبی می سازد و آنکه از دومی می‌گوید اما نسبت یافتن با حجت حی از اهل بیت نبی اکرم، علیهم السلام رها می‌کند و به جایگاه و مقام و شأن آنان در نسبت با مبدأ هستی و حقیقت مطلق به چشم تردید و انکار می نگرد از بن بست دهشتناک انفعال سربرمی آورد.
«این انتظار» مخصوص «جهادگران بزرگ» است. شاید از همین روست که در لسان ائمه دین علیهم السلام انتظار را عین حضور در خیمه گاه حضرت مهدی(ع) و جهاد در کنار ایشان دانسته‌اند. «اراده معطوف به حق» ناظر براین معنا و مفهوم از انتظار است.
تا آنجا که انسان مبدل به مابه ازاء خارجی معنای «منتظر» شود. تنها دراین وقت است که «انسانیت حقیقی احیاء» می‌شود.
امام عصر، علیه السلام، ما به ازاء تام و اکمل«اراده معطوف به حق» و مظهر تام اسماء و صفات حق و مخصوص آنست. از همین رو «واسطه فیض»، حجت حق و ولی حق دستگیر و مربی بزرگ و رب انسان است.
بحران محصول تقابل دو قوه و نیرو است و بحران بزرگ که بشر امروز را در خود مستغرق ساخته محصول تقابل «اراده معطوف به قدرت» انسان است و آن امام مبینی است که محیط به عالم امکان و مأذون به تصرف در عالم و هدایت و ولایت بر آن است.
«اراده معطوف بحق» عین همسویی با آن امام حق، رها شدن در دست او و ترک انانیت درکلیه امور جزئی و کلی است.
متأسفانه، طی همه سال های گذشته به نحوی که شایسته و بایسته است خود را مکلف و مقید به انقلاب بزرگ و جهاد بزرگتر نساخته ایم و این معنا را در نوعی رویارویی با خصم آشکار خلاصه کرده ایم. چنانکه همه هم خود را نیز مصروف متشبه شدن در فرهنگ و مدنیت با غربیان فلک زده بحران زده کرده ایم. «نقد مبانی و منابع نظر» که امروز حسب غلبه علوم جدید در تصرف حوزه های نظری غرب است و تجدیدنظر درآن مبتنی بر کلام الله مجید و فرمایشات ائمه دین، علیه السلام، امریست که طی ۲۵ سال اخیر به تعویق افتاده است. چنانکه هیچ نقد جدی ای درباره مبادی علوم جدید اتفاق نیفتاده است.
این امر در گرو همت بلند مجاهدان میدان معرفت و علم حقیقی است. مجاهده ای که با «پرسش از غرب» آغاز می‌شود.
کلام خود را دراین بخش با بخشی از روایت بلند مستند و منقول از زبان حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) که در صفات «جامعه امام» فرموده‌اند به پایان می‌برم.
…هر آینه بنده ای را که خدای عزوجل برای کارهای بندگان خود اختیار فرموده سینه او را گشایش داده برای دانستن و توانستن آنها، در قلب او به ودیعت سپرده است چشمه های حکمت را، و هر علمی را با او الهام کرده است به الهامی مخصوص، پس از آن از هیچ جوابی خسته و عاجز نمی‌شود در جواب صواب گفتن سرگردان نمی ماند، آن امام مختار معصوم است از هر خطا و گناه و لغزش و سهو و نسیانی، تائید کرده شده و توفیق داده شده، راست و درست و استوار و محکم است در کردار و گفتار و رفتار، خدا او را مخصوص گردانیده به آن صفات تا حجت باشد بر بندگان او و گواه او باشد بر اعمال و رفتار وگفتار خلق او و اینها از فضل خداست که می دهد به هر که می خواهد و خدا صاحب فضل بزرگ است. پس آیا مردمان می توانند مانند چنین کسی را به امامت اختیار کنند؟ و اگر کسی را به امامت اختیار کنند و او را بر خود مقدم بدارند آیا این صفاتی که ذکر شد در او هست؟
از حد خود تجاوز کردند قسم به خانه خدا! و از حق گذشتند و پشت سرانداختند کتاب خدا را، گویا نمی دانند و حال آنکه هدایت و شفا در کتاب خدا است، آن را پشت سرهاشان انداختند و پیروی هواهای نفس خود را نمودند پس خدا آنها را مذمت فرموده و دشمن خود گرفته و به هلاکت می اندازد ایشان را…
اسماعیل شفیعی سروستانی
‍‍یی نوشت:

اصول کافی؛ ، جزء اول، ص ۱۹۸
امالی شیخ صدوق، ص ۳۹۹
احتجاج طبرسی، جزء دوم، ص ۲۶نسان

 

همچنین ببینید

غدیر

غدیر یک ضرورت راستین

بر اساس جهان بینی توحیدی و مکتبی ، غدیر ، یک ضرورت منطقی و عقلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *