دمیدن یقین بر شاخسار همراهی صادقین

آیت الله شهید سیدعبدالحسین دستغیب(ره)

 اشاره:
از آنجایی که هر خیر و رحمت فیضی از مبدأ فیاض، جلّ جلاله، به هرکس برسد به وسیله أئمه معصومین از آل محمد(ص) است و این مطلب نزد امامیه از مسلمیات می‌باشد و تفصیل آن با مراجعه به‌فقرات زیارت جامعه به‌خوبی آشکار می‌گردد، بنابراین بر کسی که خواهان نور یقین است لازم است که قرب معنوی و اتصال روحانی و ربط قلبی را با آل محمد(ص) زیاد کند.
چون قلب تزکیه شده او محاذی آن انوار الهی قرار گیرد، قطعاً محل آن انوار واقع می‌شود همانند انعکاس نور آفتاب در آئینه صیقلی شده که در برابرش قرار گیرد.
از اینجا است که در قرآن مجید امر شده که با بزرگان دین ربط معنوی داشته باشید و می‌فرماید: «ای کسانی که به‌خدا ایمان آوردید پرهیز کنید از مخالفت خدا و با راستگویان باشید»1 یعنی با کسانی که اهل صدق هستند.

در مراتب شش‌گانه صدق

مراد از معیت با صادقین (همراه با راستگویان) موافقت و متابعت است و مراد از صدق تمام مراتب شش‌گانه صدق است؛ یعنی صدق در «گفتار، کردار، عزم، وفای به‌عهد، تساوی ظاهر و باطن، و صدق در مقامات دین» به تفصیل که در ضمن تفسیر سوره قمر ذکر شده است.۲
صادقین باید معصوم باشند.
چون در این آیه شریفه، امر به پیروی از صادقین شده پس یقیناً باید معصوم باشند زیرا کسی که جایز الخطاء است امر به پیروی او عقلاً درست نیست و این مطلب را فخررازی در تفسیر خود پذیرفته است و می‌گوید «مسلّم است که مراد از صادقین معصومین می‌باشند و یقیناً همیشه در بین امت معصوم هست تا مردم از او پیروی کنند لکن چون ما معصوم را نمی‌شناسیم پس مراد جمیع امت است».
پاسخ کلام فخررازی
در پاسخ او گوئیم شیعه دوازده امامی، معصوم را شناخته‌اند به‌واسطه روایاتی که متواتراً از رسول خدا(ص) رسیده و برهان‌های عقلی و نقلی که در بحث امامت ذکر شده، معصومین دوازده نفرند نخستین آنها حضرت علی بن ابی‌طالب و آخرشان حضرت مهدی(ع) است که اینک زنده و به‌واسطه مصالحی از انظار پنهان است و زمانی خواهد رسید که آن بزرگوار ظاهر شده زمین را از داد پر سازد.
شناسایی صادقین از طریق پیامبر
در تفسیر نورالثقلین و تفسیر برهان روایاتی نقل نموده که در آنها تصریح شده که مراد از صادقین در این آیه شریفه معصومین می‌باشند از آن جمله در تفسیر صافی از اکمال نقل نموده که امیرالمؤمنین(ع) در ایام خلافت عثمان در میان جمعی از مهاجرین و انصار فرمودند: «شما را به‌خدا سوگند آیا چنین نبود که وقتی این آیه نازل شد، سلمان گفت: یا رسول‌الله، آیا این آیه عمومی است یا ویژه افرادی خاص است؟ پس فرمود: اما مأمورین (به پیروی از صادقین) پس همه مؤمنین‌اند اما صادقین ویژه برادرم (علی ابن‌ابی‌طالب(ع)) و اوصیای من پس از اوست تا روز قیامت؟ (مهاجرین و انصار) گفتند: آری.

صادقین، کشتی نجات
از جمله احادیث صحیح و مسلّم بین شیعه و سنی، فرمایش پیغمبر است که «مَثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است هرکس به آن چسبید رستگار شد و هرکس از آن روگردانید غرق گردید».3
شکی نیست که مراد از تمسّک به اهل بیت(ع) همان اتصال روحانی است که به برکت موافقت و متابعت و دوستی حاصل می‌شود
.
بهره همراهی از آن خودتان
آیات قرآن مجید و روایات متواتره که در آن دوستی و قبول ولایت آل محمّد(ص) واجب شده برای بهره‌مندی خلق از آن بزرگان است که از همه مهم‌تر افاضه نور یقین می‌باشد.
«بگو آنچه از شما از اجر خواستم (وجوب مودت نزدیکانم) برای بهره‌مندی خود شماست».4
«کسی که فرمان‌برداری کند از خدا و پیغمبرش، پس ایشان با کسانی‌ هستند که خداوند به آنها نعمت داده است از، پیغمبران و راستگویان و شهیدان و نیکوکاران، و خوب رفیقانی هستند».5
از این آیه شریفه به‌خوبی فهمیده می‌شود که نتیجه دوستی و پیروی و تسلیم (پذیرفتن ولایت آل محمد(ص)) اتصال روحانی با بزرگان دین است که اثر مهم آن رسیدن به مقام یقین می‌باشد.
طلب همراهی از بارگاه خداوند
در زیارت عاشورا می‌خوانیم: «از خداوندی که مرا به‌شناسائی شما و دوستان شما گرامی داشت و روزی من کرد بیزاری از دشمنان شما را؛ می‌خواهم که مرا در دنیا و آخرت با شما (همراه) بگرداند».
و به این مضمون (یعنی بودن با آل محمد(ص) و اتصال روحانی به آنها) در زیارات و دعاها بسیار است.
کدام همراهی؟
در کتاب شفاء الصدور در شرح این جمله چنین نگاشته است:
«معیّت (با هم بودن) بر سه قسم است: اول؛ معیت قیّومیّه که عبارت از احاطه به وجود شیء است به طوری که انفکاک او از او محال باشد، به این معنی که اگر مقیم رفع علاقه اقامت از او کند، نیست و نابود شود و این معیت خدا است با خلق «و هو معکم أینما کنتم» نظامی چه خوب سروده که:
زیر نشین علمت کائنات
ما به‌تو قائم چو تو قائم بذات
دوم؛ معیت مصاحبت است که عبارت از همراهی و انضمام دو شیء با یکدیگر باشد به حسب جسمانیّت چنانچه انسانی را با انسانی جمع کنند یا خطی را به خطّی ضمّ نمایند.
سوم؛ معیت روحانیه است که عبارت از موافقت در اخلاق و اطوار و مشابهت در رفتار و کردار باشد و عموم این معیت بسیار نادر است و آنچه مطلوب سائل است این است که خدای تعالی او را با اهل بیت پیغمبر(ص) به معیت روحانیه در دنیا و آخرت برساند و این معنی به جز این نمی‌شود که نفس در مراتب کمالات ترقی کند و دفع رذائل از خود نماید و زنگ شقاوت به صیقل علم و عمل از آئینه دل بزداید تا به‌حسب مرتبه‌ای از ظلال مقدسه آن انوار متلألؤ شود و آن‌وقت البته به درجه معیت رسد قهراً ـ پس روح این معیّت، آن معیت اولی است و آن بی سنخیت صورت نگیرد.
و چون مقدمه این‌کار ولایت آن ذوات قدسیه و انوار الهیه است به حقیقت ولایت، و تمام متابعت، بعداز اظهار آن درجه، مناسب شد که خدای‌ را به حق یاد کند که خود کرامتی است بزرگ و وسیله‌ای است عظیم برای نیل به این مقام؛ و صفت جمالیه‌ای است که ذکرش موجب تحریک سلسله اجابت است و از خداوند این مقام را مسئلت نماید
.
لوازم همراهی
آنچه را محقق مزبور در بیان معیت روحانی ذکر فرمود بیان پاره‌ای از لوازم و آثار آن مقام است و اما حقیقت آن از ادراک آن‌هایی که به آن مقام نرسیده‌اند بالاتر است.
و نیز رسیدن به چنین مقامی، اکتسابی نیست بلکه موهبتی خدایی است و چیزی که از طرف بنده است این است که خود را آماده سازد به تزکیه یعنی تخلیه و تحلیه و فکر و ذکر و شدت طلب و دوام التجاء به شرحی که می‌آید.
دوستی همراه کامل
و نیز آیات و روایاتی که در آنها امر به مودت و ولایت مؤمن کامل و شیعه خالص شده برای بهره‌مندی از نور یقین آنها است چون مؤمن کامل نهایت اتصال را به آل محمد(ص) دارد و متّصل به مؤمن هم در اثر مصاحبت و علاقه دوستی و ادای حقوق برادری ایمانی، با او ربط روحانی پیدا می‌کند، متصل به متصل هم متصل است پس اتصال روحانی به آل محمد(ص) نصیب او می‌شود
.
کلام امام(ع) با غلام
حضرت صادق(ع) را غلامی‌بود که هرگاه آن‌حضرت سواره به مسجد می‌رفت آن غلام همراه آن‌حضرت می‌رفت و وقتی‌که از استر پیاده می‌گشت و داخل مسجد می‌شد آن غلام استر را نگاه می‌داشت تا آن‌جناب مراجعت نماید.
اتفاقاً در یکی از روزها که آن غلام بر در مسجد نشسته و استر را نگاه داشته بود چند نفر مسافر از اهل خراسان پیدا شدند، یکی از آنها رو کرد به غلام و گفت میل داری که از آقای خود حضرت صادق(ع) خواهش کنی که مرا مکان تو قرار دهد و من غلام او باشم و به‌جای تو بمانم و مالم را به‌تو دهم و من مال بسیار از هرگونه دارم تو برو آن مال‌ها را برای خود قبض کن و من به جای تو اینجا می‌مانم، غلام گفت از آقای خود خواهش می‌کنم.
پس رفت خدمت حضرت صادق(ع) و عرض کرد فدایت شوم می‌دانی خدمت مرا نسبت به خودت و طول خدمتم را پس هرگاه حق‌تعالی چیزی را برای من رسانیده باشد شما منع آن خواهید کرد؟
حضرت فرمودند: من آن‌را از نزد خودم به‌تو خواهم داد و از غیر خودم منع می‌کنم تو را. پس غلام قصه آن مرد خراسانی را با خود برای آن جناب حکایت کرد، حضرت فرمودند: اگر تو در خدمت ما  بی‌میل شده و آن مرد به آن رغبت کرده است، او را قبول کردیم و تو را فرستادیم پس غلام پشت کرد به رفتن.
حضرت او را طلبیدند و فرمود: به جهت طول خدمت تو در نزد ما نصیحتی را به تو می‌نمایم آن‌وقت در کار خود مختاری و آن نصیحت این است، که چون روز قیامت شود حضرت رسول(ص) به نور الله آویخته و چسبیده باشد و امیرالمؤنین(ع) آویخته باشد به رسول‌خدا(ص) و ائمه (ع) آویخته باشند به امیرالمؤمنین(ع) و شیعیان ما آویخته باشند به ما پس داخل شوند در جائی که ما داخل شویم و وارد شوند آن‌جایی که ما وارد شویم.
غلام چون این‌را شنید عرض کرد: من از خدمت شما جائی نمی‌روم و در خدمت شما خواهم بود، اختیار می‌کنم آخرت را بر دنیا و بیرون رفت به سوی آن مرد.
مرد خراسانی گفت: ای غلام، از نزد حضرت صادق(ع) بیرون آمدی به غیر آن رویی که با آن خدمت آن حضرت رفتی؟ غلام کلام آن حضرت را برای او نقل کرد و او را  خدمت آن حضرت برد، حضرت ولاء او را قبول فرمودند و امر فرمودند که هزار اشرفی به غلام دادند.۶
پس دانسته شد که متّصل به متصل، متّصل است.
چنانچه آیات و روایاتی که در آنها از دوستی و علاقمندی با اهل شرک و نفاق و جهل و عناد نهی شده بلکه دستور به بیزاری از آنها داده شده است برای این است که مؤمن از تیرگی و کدورت باطنی آنها محفوظ بماند، و بالجمله اگر مصاحبت و صداقت و علاقه قلبی با اهل یقین نصیب شود امید هر خیری در آن خواهد بود و در نتیجه به مقام یقین خواهد رسید.
مسلّم و وجدانی است که نفس انسانی آثار و کمالات مصاحب و رفیق خود را می‌گیرد؛ مثلاً اگر شما ببینید همسفرتان که رفیق صمیمی است از سفری که در پیش دارید دلهره دارد و ترسان و لرزان است و پیوسته در مقام تدارک آذوقه راه است و برای نجات از شرّ دزدان اسلحه تدارک می‌کند، قطعاً در شما هم ترس پیدا می‌شود و شما هم دوش به دوش او درصدد تحصیل آذوقه برمی‌آیید.
همچنین اگر رفیقی داشتید که از سفر آخرت سخت ترسناک است و دائماً به فکر تهیه توشه برای این سفر مهیب می‌باشد، پس در شما هم ترسی پیدا می‌شود که به فکر این سفر هولناک و تهیه زاد آن برآیید و همین‌طور است اگر رفیقتان صاحب توکل یا سایر صفات کمالیه باشد شما هم از این صفات بهره‌مند می‌شوید.
چنانچه در برابرش اگر رفیق شما اهل غفلت باشد شما را هم غافل می‌کند اگر بخیل و حریص باشد شما را هم مثل خودش خواهد کرد.

همراهی با یادآوران
برای تأکید مطلب به پاره‌ای از آیات و روایات اشاره می‌شود:
«خودت را به شکیبایی با کسانی که پروردگارشان‌ را در بامداد و پسین می‌خوانند و (رضای) او را می‌خواهند، وادار و چشمت را از ایشان برمگردان».7
امیرالمؤمنین(ع) به فرزندشان محمد حنفیه وصیت فرمودند که: «بهترین بهره‌مندی‌های شخص، همنشین نیک است، با اهل خیر همنشین‌ باش، از آنها خواهی شد»8
و نیز فرمودند: لقمان به فرزندش گفت: «فرزندم مصاحب دانشمندان باش و با آنها همنشینی کن و ایشان‌را در خانه‌هایشان زیارت نما، امید است مانند آنها شده و از علما گردی»9
و نیز فرمودند: «همنشینی کن با دانشمندان تا خوشبخت شوی، همنشینی کن با دانشمندان تا دانشت زیاد شود؛ با بردباران همنشینی کن تا بردباریت زیاد شود؛ با تهی‌دست (بردبار) همنشینی کن تا سپاس‌گزاریت زیاد شود.۱۰

همنشینی با صاحبان عقل و دین
و نیز فرمودند: «صحبت نیکوکاران، سبب اهل خیر شدن است همچون باد که بر عطر می‌گذرد و بوی آن‌را با خود می‌آورد».
«بر تو باد به نزدیک شدن به صاحبان عقل و دین».
«معاشرت کردن با صاحبان برتری‌ها، زندگی دل‌هاست».
«هیچ چیز مانند هم‌صحبتی نیکان، رساننده‌تر به هر خیر و نجات دهنده‌تر از هر شری نیست».
حضرت صادق(ع) می‌فرماید: «برادری و دوستی پرهیزگاران را بجوی هرچند در تاریکی‌های زمین باشد و هرچند عمرت را در جستجوی ایشان تباه کنی».
حضرت سجاد(ع)  هم در دعای ابی حمزه چنین می‌فرمایند: «شاید مرا در مجالس دانشمندان نیافتی پس به‌خودم واگذار کردی».

از این جمله دانسته می‌شود که توفیقات و تمام سعادت در مجالست اهل یقین است.۱۱
روایات در این مقام بسیار است و  آنچه گفته شد، کافی است، چیزی که مهم است دانستن نشانه‌های اهل یقین است تا به وسیله آنها ایشان‌را بیابید و از همنشینی‌شان کسب فیض کنید، زیرا مدعی مقام علم و یقین بسیار است و چه اشخاصی که خود غرق تاریکی‌های نادانی و خودبینی هستند و با این ‌حال مدعی ارشاد و هدایت‌اند.
بنابراین باید نشانه‌های اهل یقین را دانست تا در دام شیادان نیفتاد.

نشانه‌های اهل یقین
رسول‌خدا(ص) فرمود: «نزد هر عالمی ننشینید مگر این‌که شما را از پنج چیز دور کند و به پنج چیز بخواند:
۱. شما را از شک و تردید و حیرت نجات بخشد و به یقین برساند.
۲. شما را از تکبر کردن منع و به‌تواضع وادارد.
۳. شما را از ریا کردن دور و به اخلاص بخواند.
۴. شما را از دشمنی با بندگان خدا باز داشته و به خیرخواهی آنها وادارد.
۵. شما را از دوستی دنیا و میل به آن بازداشته به بی‌رغبتی آن بخواند»12

دعوت به حال نه زبان تنها
ناگفته نماند که مراد از دعوت به یقین و تواضع و اخلاص و زهد و نصیحت، دعوت کردن به زبان تنها نیست زیرا دعوت به زبان تنها، بی‌نتیجه است بلکه نتیجه به عکس می‌دهد زیرا کسی‌ که دیگری را به زبان، به یقین و تواضع و اخلاص می‌خواند ولی به‌حسب کردار و حال، اهل شک و ریا و کبر و عداوت و حب دنیا باشد این مفاسد در آن دیگری بیشتر خواهد شد، زیرا می‌گوید اگر درست بود خودش چنین نبود.
و اگر این مطلب را نفهمد همان تاریکی شک و ریا و کبرش در همنشین بیچاره اثر خواهد گذاشت، پس مراد به دعوت در این حدیث دعوت به محاسن مزبور است به وسیله گفتار و کردار و به برکت نوارنیت باطنش، یعنی قلبش تا مصاحب خود را متأثر کند به آن آثار مزبور، چنانچه به این مطلب در حدیث دیگر نیز اشاره شده است.
دیدارش به یاد خدا می‌اندازد
حواریون از حضرت مسیح(ع) پرسیدند: با چه کسی همنشینی کنیم؟ فرمود: «کسی که دیدارش شما را به یاد خدا اندازد (یعنی نور یقین او تاریکی‌های اوهام و خیالات واهی و غفلت‌های شما را پس زند و فطرت شما را که یاد خداست آشکار سازد) و سخن گفتنش دانشتان را زیاد کند  و کردارش شما را به آخرت مایل کند (به مانند مسافر غافلی که ببیند همسفرش سخت در مقام تدارک توشه راه است او هم به فکر خود افتد و در تهیه زاد راه بکوشد.)۱۳
یک مجلس بهتر از عبادت یک سال
حضرت باقر(ع) می‌فرمایند: «مجلسی که بنشینم در آن با کسی که به‌دینش اعتماد دارم از یک سال عبادت بیشتر است».14
حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «مصاحبت با عالم و متابعت از او کردن، دین خداست که بدان پرستیده می‌شود و اطاعت از عالم سبب جمع کردن نیکی‌ها و از بین بردن گناهان‌ است و ذخیره‌ای است برای مؤمنین و برتری آنها در دنیا و اجر جمیل و رحمت آنها است در آخرت»15
در وافی می‌نویسد: «مراد از عالم در اینجا یا امام معصوم است یا هر عالمی‌که به علم خود عمل نماید.»
چنانچه گذشت عالمی‌که به علم خود عمل کند و از هوای نفس گذشته به ائمه معصومین(ع) اتصال روحانی پیدا کرده باشد، مصاحبت با او مصاحبت با امام(ع) است.
تصویر هم‌نشینان در لحظه مرگ
امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: رسول خدا(ص) فرمود: «بنگرید با که سخن می‌گویید و می‌شنوید، زیرا کسی نمی‌میرد مگر اینکه مصاحبینش هنگام مرگ صورت مثالیه‌شان نزدش جلوه می‌کند اگر ایشان از نیک‌ها بودند صورت‌های مثالی نیک و اگر از بدان بودند آن صور مثالیه هم بد است و کسی نمی‌میرد مگر اینکه هنگام مرگش مرا می‌بیند، یعنی صورت مثالیه من هم هست».16

 

حشر، ظهور همراهی
و مؤید این حدیث، روایت دیگری است که انس بن مالک نقل کرده: «روزی اعرابی در مسجد پیغمبر(ص) آمد و از رسول خدا(ص) پرسید: قیامت کی برپا می‌شود؟ فرمود برای قیامت چه آماده کرده‌ای؟ گفت نماز و روزه زیادی ندارم و جز واجباتم دستم تهی است مگر اینکه ترا دوست می‌دارم، فرمود هرکس با هر که دوستی داشت با او محشور می‌شود»17 و در حدیث دیگری است: «هرکس چیزی را دوست داشت با او محشور می‌شود هرچند سنگی باشد».18

کمیاب‌ترین گوهر
به راستی اهل یقین که دارای اوصاف مزبور باشند همیشه عزیزالوجود و کمیاب بوده‌اند به ویژه در زمان ما.
«زن مؤمن (صاحب یقین) از مرد مؤمن (صاحب یقین) عزیزتر (کمیاب‌تر و قیمتی‌تر) و مرد با یقین عزیزتر از یاقوت سرخ است»19 (مراد از مؤمن در این روایت شریفه مؤمن کامل است.)
ابوبصیر گوید که حضرت صادق(ع) به من فرمودند: «اسلام درجه‌ای است (از درجات و مقامات) … و ایمان درجه‌ای است بالاتر از اسلام … و تقوی به یک درجه بالاتر از ایمان … و یقین به یک درجه برتر از تقوی است… پس چیزی کم‌تر از یقین به مردم نرسیده (یعنی یقین در بین مردم از هر چیز کم‌تر است) و جز این نیست که شما به پست‌ترین درجات اسلام بستگی دارید و بترسید از این‌که ناگهان از دست شما بیرون رود.»20
خوب توجه فرمائید که امام(ع) به مثل ابی بصیر می‌فرمایند: بترس از این‌که مختصر ایمانت از دستت بیرون رود، پس امثال ما چقدر باید بترسیم و دائماً به خداوند بنالیم که ما را نگهدارد و همیشه ورد زبانمان دعای غریق باشد که: یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک.
علی بن جعفر(ع) گوید از حضرت رضا(ع) شنیدم که می‌فرمودند: «نه هرکس به ولایت ما قائل باشد مؤمن است (یعنی همه آنهایی که شیعه خوانده می‌شوند مؤمن کامل و صاحب یقین نیستند) بلکه آنها سبب انس و آسایش صاحبان ایمان و یقین‌اند».21

هیچ کس، جز سه نفر
حمران بن اعین می‌گوید: به حضرت باقر(ع) عرض کردم: فدایت شوم چقدر ما (یعنی شیعیان) کم هستیم به طوری‌که اگر همه ما بر گوسفندی جمع شویم آن‌را تمام نمی‌کنیم (یعنی یک گوسفند طبخ شده همه ما را سیر می‌کند و زیاد هم می‌آید چون تعداد شیعه کم است) امام فرمود: از این شگفت‌تر ترا خبر گویم، جماعت مهاجر و انصار پس از رسول خدا(ص) منحرف شدند و از حق برگشتند مگر سه نفر (سلمان، ابوذر، مقداد) حمران گوید: گفتم حال عمّار چگونه بود؟ فرمود خدا عمار را رحمت کند، با امام خود بیعت کرد و در راه حق شهید گشت. پس پیش خودم گفتم مقامی‌برتر از شهادت نیست پس امام(ع) به من نظر کردند و فرمودند: «شاید پنداشته‌اید که عمار مانند آن سه نفر است؟ نه چنین است».22

تنها مقداد، اهل یقین
در روایت دیگر است که حضرت باقر(ع) فرمودند: «مردم پس از رسول خدا(ص) از حق برگشتند مگر سه نفر: سلمان و ابوذر و مقداد»، راوی پرسید عمار چگونه بود؟ فرمودند: «او هم از حق برگشت لکن توبه کرد و به حق پیوست، پس فرمود: اگر کسی را بخواهی که هیچ شک نکرده و چیزی بر دلش نگذشت پس آن مقداد است؟ اما سلمان، بر دلش گذشت که امیر المؤمنین(ع) اسم اعظم را می‌داند اگر آن‌را بخواند مردم هلاک می‌شوند (یعنی در دل خود اعتراض مختصری به آن حضرت داشت که چرا نفرین نمی‌کند) و اما ابوذر که امیرالمؤمنین(ع) به او امر به سکوت فرمود و اینکه به سرزنش مردمان اعتناء نکند اما سخن گفت (یعنی تقیه نکرد و حال آن‌که امر به تقیه داشت)

.
اهل یقین و اطاعت تمام از امر امام(ع)
مأمون رقی گفت: در خدمت آقایم حضرت صادق(ع) بودم که وارد شد سهل بن حسن خراسانی و سلام کرد بر آن حضرت و نشست و گفت یا بن رسول الله(ص) از برای شما است رأفت و رحمت و شما اهل بیت امامتید چه مانع است شما را که از حق خود بنشینی با آنکه می‌یابی از شیعیانت صد هزار نفر که مقابلت شمشیر بزنند. حضرت فرمودند: بنشین ای خراسانی آنگاه فرمودند: ای حنفیه تنور را گرم کن پس آن کنیز تنور را گرم کرد که مانند آتش سرخ شد و بالای آن سفید گردید آنگاه فرمودند: «ای خراسانی برخیز و در تنور بنشین» مرد خراسانی عرض کرد که ای آقای من، یابن رسول الله(ص)، مرا به آتش عذاب مکن و از من بگذر خدا از تو بگذرد. امام فرمودند: از تو گذشتم ـ پس در این‌حال بودیم که هارون مکی وارد شد و نعلین خود را به انگشت سبابه گرفته بود ـ عرض کرد: «السلام علیک یابن رسول الله(ص)» حضرت فرمودند: «نعلین را از دستت بینداز و در تنور بنشین» راوی گفت هارون نعلین را از دست انداخت و در تنور نشست و حضرت رو به مرد خراسانی کرد و شروع نمود با او حدیث خراسان گفتن مانند کسی که آن‌را مشاهده می‌کند.
سپس فرمودند: ای خراسانی، برخیز و نظر کن به داخل تنور.
گفت: برخاستم و در تنور نظر کردم دیدم هارون را که چهار زانو نشسته آنگاه از تنور بیرون آمد و برما سلام کرد.
حضرت فرمودند: در خراسان چند نفر مثل این مرد هست؟ گفت: به خدا قسم یک نفر نیست.
فرمودند: ما خروج نمی‌کنیم در زمانی که نمی‌بینی در آن پنج نفر که یاور ما باشند، ما داناتریم به وقت خروج.۲۳

نشانه‌های دیگر اهل یقین
باید آثار یقین به امور اعتقادیه از او آشکار شود و صدق یقین او دانسته گردد.
۱. اعتقاد به توحید افعالی
از جمله نشانه‌های اهل یقین، اعتقاد به توحید افعالی است؛ یعنی یقین داشته باشد که تمام اجزاء جهان آفرینش چنانکه اصل هستی آنها از خداست، آثار و خواص موجود آنها هم از خداست مانند سردی و تری آب و گرمی و خشکی آتش و روشنایی و حرارت نور آفتاب و همچنین آثار سایر مرکبات.
بلکه افعال اختیاری بشر هم چون متوقف بر اذن و خواست و قضای الهی است از این جهت مستند به خدا است یعنی چنان‌که برگ از درخت بدون اذن و مشیت و علم الهی نخواهد افتاد همچنین کلمه‌ای از دهان انسان بدون علم و اذن خداوند بیرون نمی‌آید.
در اینجا باید متذکر شد که لازم است یقین صادق به این توحید پیدا شود که در صدها آیه از قرآن مجید به آن امر شده است و اگر کسی براستی توحید افعالی را دانست و دلش به نور یقین به آن روشن شد، توکّلش بر خدا خواهد شد و بس ـ در برابر قضای پروردگارش راضی و تسلیم و به برکت آن نور، از شر خشم و حقد و حسد و بد خلقی محفوظ و در برابرش از نعمت آسایش و دوستی و حسن خلق بهره‌مند می‌گردد.
۲. اعتقاد به رازقیت خداوند
از آن جمله است یقین به این‌که خداوند روزی بندگان را برعهده گرفته است چنان‌که فرموده: «نیست جنبنده‌ای مگر این‌که روزیش برعهده خداوند است».24
باید یقین داشته باشد که روزی مقدرّش به او خواهد رسید و هیچ آفریده‌ای جلو آن‌را نتواند بگیرد اگر این یقین صادق شد یعنی به راستی دلش به‌نور یقین روشن گردیده است.


ماهنامه موعود شماره ۵۵

پی‌نوشت‌ها:
۱. سوره توبه، آیه ۱۲۰
۲. به کتاب (حقائقی از قرآن) تألیف آیت الله دستغیب
۳. برای آشنا شدن به سند و تواتر این حدیث به کتاب غایهالمرام سید هاشم بحرانی مراجعه شود.
۴. سوره سباء، آیه ۴۸.
۵. سوره نساء، آیه ۶۹.
۶. منتهی الامال، ج۲، حالات اصحاب حضرت صادق(ع).
۷. سوره کهف، آیه ۲۸.
۸. الفقیه،
۹. کنر کراجکی،
۱۰. الغرر،
۱۱. به روایات وارده در فضیلت حضور نزد عالم مراجعه شود.
۱۲. اختصاص مفید
۱۳. اصول کافی، باب مجالسه العلما، ح ۳.
۱۴. اصول کافی، باب مجالسه العلما، ح ۵.
۱۵. اصول کافی، کتاب الحجه، ح ۱۴.
۱۶.  اصول کافی، باب من تجب مصادقته و مصاحبته، ص ۱۰۴.
۱۷. سفینه البحار لغه حب
۱۸. سفینه البحار لغه حب
۱۹.  اصول کافی، باب قله عدد المؤمنین.
۲۰. کافی، باب فضل الایمان علی الاسلام و فضل الیقین علی الایمان، ح ۴.
۲۱. کافی، کتاب الایمان و الکفر باب قله عدد المومنین، ح۷.
۲۲. کافی، کتاب الایمان و الکفر باب قله عدد المومنین.
۲۳. منتهی الامال، ج ۲، معجزات حضرت صادق(ع).
۲۴. سوره هود، آیه ۶ .

همچنین ببینید

غدیر

غدیر یک ضرورت راستین

بر اساس جهان بینی توحیدی و مکتبی ، غدیر ، یک ضرورت منطقی و عقلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *