گستره‌ و کارکرد موضوع‌ مهدویت

اسماعیل شفیعی سروستانی 

 پیش از این در پارهای از سرمقاله ها به این نکته اشاره شده بود که: «وقتی دریافتیم آنچنان که شایسته است ذکر نام امام عصر، ارواحنافداه، و گفتگو درباره ایشان در دستور کار جدی رسانه های رسمی و غیر رسمی وارد نشده با امید به جلب عنایت حضرتش دست به کار نشر مجلات «موعود» و «موعود جوان» شدیم. امّا، این همه ماجرا نبود.

 طی چند دهه گذشته برخی اشخاص حقیقی و حقوقی، آثار گوناگونی را (بویژه در قالب کتاب) به نام مقدس امام عصر، علیه السلام، عرضه کرده‌اند که بی گمان از نظر بلند آن عزیز دور نمانده است. آثاری که در گستره موضوعاتی چون: غیبت، ظهور، نواب اربعه، فلسفه غیبت و امثال اینها با چاشنی ای از آثار ادبی و شاعرانه خوانندگان طالب را مجذوب خویش ساخته‌اند. در واقع گستره موضوع مهم «مهدویت» محدود به طرح چند سرفصل کلامی، تاریخی و شاعرانه میشد.

 واهمه متهم شدن به ارتباط و وابستگی فکری و علمی‌با برخی محافل نیز دانسته یا ندانسته طرح شایسته این موضوع و ذکر نام بلند حضرت صاحب الزمان، علیه السلام، را در محاق برد و اجازه و امکان خروج از گستره سابق الذکر و تدارک مقدمات لازم برای بسط فرهنگ انسانساز مهدوی در میان عموم مردم را فراهم نیاورد. اگر چه سابقه و رد اندیشه و عمل منفعلانه کسانی که انجام اصلاحات بزرگ و تشکیل نظام اجتماعی، سیاسی و دینی را در عصر غیبت مردود میدانستند در میان برخی از مدیران و مسؤولان دستگاههای متولی امور اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی میشد جستجو کرد. چنانکه در همین ایّام نیز در میان جماعت مبشرین و تابعین تفکّر «سکولاریستی» و داعیان دمکراسی و مردمسالاری رد همان اندیشه و عمل را میتوان نشان داد و حتی تجدید حیات آن اندیشه را در صورت نوین مشاهده کرد. در واقع، دو جریان دانسته یا ندانسته در یک مسیر گام برمیداشتند. جریانی که با سلام و صلوات و صورتسازی در لابلای دستورالعملها، استراتژیهای غربی در پی یافتن طریق و طرحی برای استمرار حیات و اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه مسلمین بود و به امید اصلاح و صلاح آب توبه بر سر و روی همه مناسبات غربی میریخت و دیگر، جریانی که با سر و صدا قائل به قرائتهای گوناگون از دین، عصری کردن دین و نشر سکولاریزم، تجربه کامل مدرنیته را راه خلاصی از بنبستها فرض میکرد. جملگی دیر یا زود به یک نقطه میرسیدند چه، در هر دو صورت دین در محدوده باوری شخصی به انحصار درمیآمد و همه کارکردهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را از دست میداد.

 مگر جز اینست که وقتی همه محتوی و شاکله نظام آموزشی مبتنی بر آراء زیست شناسان، روانشناسان، جامعه شناسان و اقتصاددانان شکل گرفت و مباحث دینی در عرض فیزیک و جغرافیا تنها وجههای شخصی مییابد، وقتی که نظام اجتماعی و اقتصادی همه همّ خود را مصروف پیروی از تئوریهای دست دوم و سوم نظریه پردازان غربی کرد و تمامیت نظام شهرسازی، معماری غربی را که ملغمه ای از معماری عصر مدرنیته و پست مدرن است بعنوان الگوی زندگی مردم اعلام داشت، دین مبدل به دریافتی وجدانی و شخصی میشود و در واقع پایان تاریخ مصرف اعلام میشود؟!

 آیا این واقعه چیزی جز قبول «سکولاریزم» و سلب حیثیت معنوی از حیات فردی و اجتماعی مسلمین است؟!

 جماعتی با ساز و دهل و اباحی گری و فمنیسم و گروهی دیگر با سر دادن شعار سنتگرایی در طریق جماعتی گام میگذاشتند که در خواب رؤیای ملاقات حضرت یار را میجست و فرهنگ و تمدن عصر مدرنیته و پست مدرن را فصل الخطاب مناسبات اجتماعی و اقتصادی مسلمین در عصر غیبت میشناخت. هیهات که جملگی خود را اهل ولایت و تابع فرهنگ ولایی نیز میشناسند.

 پیروی از «مذهب ظاهر» و «ظاهر مذهب» بلای بزرگ عصر ماست. چنانکه امروزه روشنفکران اهل اباحه پیامبران مذهب ظاهرند و مقدسمآبان، منادی «ظاهر مذهب». و در همه اعصار حقیقت دین از این دو جریان دچار لطمه و مصیبت شده است.

 بر هیچکس پوشیده نیست که «انتظار» جان مایه تفکّر شیعی است. کلمهای زیبا که همواره برداشتهایی گوناگون از آن عرضه شده.

 اگر چه مسلمین و شیعیان در عصر غیبت دعوت به «انتظار» شدهاند و حتی آنرا بعنوان برترین عبادت نیز معرفی کردهاند امّا، در هیچ کجا و در هیچ روایتی سخنی درباره پذیرش صورتهای مختلف ظلم و بیعدالتی و تن دادن به انفعال بمیان نیامده، چنانکه در هیچ منبعی شیعیان تحریض به قبول آئین و احکام اهل اباحه و نفاق و شرک نشدهاند. چه این انتظار، در تفکر شیعی همواره قرین با عدل و امام عدل بوده و هست.

 مهمترین رویکرد مرام منتظران به آینده است. چه بی مقصد، ره به هیچ کجا نمیتوان برد. چگونه میتوان در طریق «انتظار» گام نهاد و جامه «منتظران» بر تن داشت امّا درباره صورتهای مختلف حیات فردی و اجتماعی و میزان دوری و نزدیکی آن از عدل سؤال نکرد؟ در کدامیک از منابع شیعی و فقهی عالمان عالی مقام معروف و منکر محدود و منحصر در اعمال و احکام شخصی و فردی شده؟!

 مگر جز اینست که ناگزیر به بازشناسی مصادیق معروف و منکر در میان همه مناسبات اعم از سیاست، اقتصاد، شهرسازی و غیره هستیم؟!

 همه سخن اینست که گفتگو از «امام عدل» و «مذهب انتظار» گفتگو از طریق عدالت است و بازپرسی از نحوه ظهور و بروز ظلم و منکر در ساحات عقیدتی، فرهنگی و عملی در ادوار مختلف و همه تکلیف، همسو شدن با تکلیف بزرگی که بر دوش بزرگترین مرد عالم نهاده شده: «اقامه عدل» و بالاخره اتخاذ سیاستی که در شکل کلان همه مناسبات فردی و جمعی مسلمین را در راستای اشارات «امام عدل» قرار دهد.

 گستره مباحث «مهدوی» وسیع، فراگیر و همه جانبه است. با کارکردی گسترده که همه پهنه ها را درمینوردد و در شعر و غزل و شیرینی و نقل جشن نیمه شعبان خلاصه نمیشود.

 یتیمان آل محمد، صلّی الله علیه وآله، باید بدانند که در کجای زمین، کدامین عصر و کدام نقطه از تاریخ ایستادهاند.
 فرزندان انتظار باید دریابند که ظلم چگونه خود را احیاء مینماید و در صورتهای زیبایی از هنر و علم و تکنیک و سیاست آشکار میشود.

 منتظران با آمادگی تمامیت جسم و جان و تمامیت سرمایه های خدادادی را مصروف زمینه سازی میکنند تا در هنگامه وقوع حادثه شریف ظهور، تمامیت سرزمین خود را پیراسته از شائبه ها و مرام پیروان «ظاهرمذهب» و «مذهب ظاهر» تقدیم «امام منتظر» سازند.

 محدود ساختن گستره این مباحث در شعر و قطعه و آه و اوخ منفعلانه و سانتیمانتالیسم و حتی اکنده ساختن بی محتوی و هدف در و دیوار شهر از نام حضرت صاحب الزمان، علیه السلام، بهمان اندازه ظلم است که به دست نسیان و فراموشی سپردن.

 چگونه میتوان پذیرفت که متولیان نظام اقتصادی و اجتماعی سرزمینهای اسلامی سرتاسر هفته را در غفلت از نام و سیره و سنت امام عدل روزگار بگذرانند و روز جمعه از صبح علی الطلوع تا به وقت غروب آفتاب از طریق رسانه ها شعر و غزل و مطالب کمخاصیت و عاری از هر گونه تعهد را به خورد خلق روزگار دهند و دیگر بار روز از نو روزی از نو؟

 اگر فرزندان ما طعم عدالت را در میان مناسبات تجربه کنند ما را تابع «امام عدل» میشناسند. چنانکه آن امام نیز «میزان عدالت» را معیار شناسایی انسان منتظر از غیر آن میشناسد.

 خدایا، همه ما را برای ورود در طریق عدل یاری و برای ماندن در آن مساعدت فرما. آمین
 تصدق شما ـ سردبیر


ماهنامه موعود سال پنجم ـ شماره ۲۷

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛ وآدمی پرسشگری است که همواره از منشا هستی و نسبت میان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *