هیچ کس نگفت…!

اسماعیل شفیعی سروستانی

 روزها پی درپی سپری شدند تا آنگاه که «خردادماه» رسید، و همزمان با آن «ربیع الاول» که بسیار دوستش دارم، ماهی که مرا متذکر نام دو آیه رحمت میکند، محمد، صلّی الله علیه وآله، و مهدی، عجّل الله تعالی فرجه، که فقط در میان همه آفریده ها و از میان ابناء بنی آدم و همه انبیا و رسل تنها این دو نفر با خطاب «رحمهللعالمین» خوانده شدهاند.

 ماهی که مرا متذکر هجرت، از خود بیرون شدن، از بند بسته زمان و مکان گریختن و چون رودی در میانه دشت راهی شدن و به دریا پیوستن و یکی شدن میشود، ماهی که امامت آخرین حجت حیّ آغاز شد تا روزی که چون مرواریدی از صدف غیبت به در آید و با درخشندگی ماه تابان رخسارش همه سیاهی و تاریکی را از پهنه صورت و سیرت این حیاتف ندانم به کجایی ما بزداید.

 «خردادماه» که رسید کاروان هزار لاله سرخگون از میان گردنه ها و فراز و نشیب جاده ها نیز از راه رسید. از راهی دور، از دشت داغ خوزستان تا همه شهرها و روستاهایی که پاسدار یاد این کاروانیان بودند.

 کاروان لاله ها یادآور همه مردی بود، و همه مردانی که به نام محمد، صلّی الله علیه وآله، و مهدی، علیه السلام، و حسین، علیه السلام، از شهر و دیار، و هم از خویش بیرون آمدند، مهاجر کوی دوستی شدند و خون خویش را گواه صدق قولشان ساختند.

 کاروان لاله ها مرا متذکر راز بودن و شدن میساخت، متذکر معنی زندگی.

 کاروان لاله ها چگونه زیستن و چگونه مردن را یادآور میشد تا همه شاهدان دریابند که برای ماندن تا ابدالاباد چگونه باید مرد.

 زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت هر که شد کشته او نیک سرانجام افتاد
 تا یادم نرفته عرض کنم که خرداد ماه که رسید فصل انتخاب رئیسج مهوری هم رسید، امّا نه به بی سر و صدایی و آرامی ربیع الاول، پر سر و صدا و پر غوغا. بناگاه همه خانه ها مملو از غوغای انتخاب رئیس جمهوری شد.

 مردان کارآزموده از راه رسیدند، بهترینها پای در میدان نهادند و هماورد طلبیدن آغازیدن گرفت. ساعتها و روزها چشمهای نگران بر صفحه نمایش تلویزیونها دوخته شد با صدها پرسش بر لب. کدامین را باید…؟

 چونان همه مردم من هم در پی شنیدن کلامی‌بودم تا بدانم کدامین را باید…؟

 راهی برای فهمیدن نبود، جز شنیدن و هرچه شنیدم همه نیز شنیدند. امّا…

  هیچ کس نگفت اگر بر مسند بنشیند. با یتیمان آل محمد، صلّی الله علیه وآله، و منتظران مهدی، علیه السلام، چه خواهد کرد؟

 هیچ کس سخنی از انتظار و منتظر نگفت.

 هیچ کس نگفت برای آمادگی و استقبال از پیک ایمان و رستگاری چه خواهد کرد؟

 هیچ کس نگفت برای ساختن شهر منتظران، مردان منتظر و فرزندان انتظار چه طرحی دارد؟

 هیچ کس نگفت کدامین حجت را برای بودن و به قدرت رسیدن در پیشگاه امام عصر، علیه السلام، خواهد آورد؟

 هیچ کس نگفت برای نشستن در مقام «داعی الی الله» از کدامین مسیر گذشته است؟

 هیچ کس نگفت اگر جمعه روزی از آسمان ندای آمدن مهدی، علیهالسلام، سر داده شد کدامین کارنامه را عرضه خواهد کرد؟

 هیچ کس نگفت از فتنه های آخرالزمان چه میداند؟

 هیچ کس نگفت برای گذار دادن شیعیان از فتنه های عصر ظهور چه طرحی درافکنده است؟

 هیچ کس نگفت برای خارج ساختن میلیونها انسان از جهل معرفت درباره امام غائب، علیه السلام، و خلاصی بخشیدن آنها از مرگ جاهلی چه طرحی درخواهد افکند؟

 هیچ کس نگفت درس هجرت، درس شهادت، درس همراه شدن در کاروان لاله های سرخ را چگونه در کتابهای درسی بچه ها جای خواهد داد.

 هیچ کس نگفت برای خلاصی یافتن از قحط و خشکسالی سالهای قبل از ظهور چه میکند؟

 هیچ کس از کفر و طاغوت جاری در زمان و مکان و ضرورت مقابله با آن چیزی نگفت؟

 هیچ کس جایگاه مناسبات فرهنگی و معیشتی مردم را در نسبت با امام عصر، علیه السلام، و عصر غیبت معلوم نساخت.

 هیچ کس نگفت اینهمه شتاب در رفتن، آنهم در هنگامه ندانمکاری برای چیست؟

 تا چشم روی هم بگذاری خرداد ماه دیگری میآید و ربیع الاولی دیگر. شاید آنروز مردی پیدا شود و جایی هم برای ربیع الاول، کاروان لاله ها، خرداد و مهدی در میان همه سخنانش باز کند. شاید…!!!

 والسلام‌
 سردبیر

ماهنامه موعود سال پنجم ـ شماره ۲۶

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛ وآدمی پرسشگری است که همواره از منشا هستی و نسبت میان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *