«مسئله کربلا، که خودش در رأس مسائل سیاسی هست، باید زنده بماند به همان فرمیکه بود، منتها الفاظ تغییر بکند. مصیبت ها همان است، مصیبت ها تغییری ندارد، باید آن بعد سیاسی کربلا را برای مردم بیان کرد …این حرکت اسلامی-سیاسی بود که بنی امیه را از بین برد، و اگر این حرکت نبود، اسلام پایمال شده بود.»امام خمینی(ره)، صحیفه نور
«مسئله کربلا، که خودش در رأس مسائل سیاسی هست، باید زنده بماند به همان فرمیکه بود، منتها الفاظ تغییر بکند. مصیبت ها همان است، مصیبت ها تغییری ندارد، باید آن بعد سیاسی کربلا را برای مردم بیان کرد …این حرکت اسلامی-سیاسی بود که بنی امیه را از بین برد، و اگر این حرکت نبود، اسلام پایمال شده بود.»امام خمینی(ره)، صحیفه نور، جلد هجدهم – صفحه ۱۷۷
«عاشورا یک حادثه صِرف تاریخی نبود؛ عاشورا یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمیبرای امت اسلام بود. حضرت ابی عبدا..(ع) با این حرکت یک سرمشق را برای امت اسلامی نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یک چیز مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حرکت حضرت وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، عنصر عاطفه» از بیانات مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) در ۵/۱۱/۸۴
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز نهضتت مایه الهام جهان است هنوز
بهر ویرانی و نابودی بنیان ســــــــتم خون جوشان تو چون سیل زمان است هنوز
همه ماه است محرم، همه جا کرب و بلاست در جهان موج جهاد تو عیان است هنوز
مقدمه:
برقراری عدالت و معنویت و رسیدن به سعادت و مقابله با ظلم و جور خواسته ای همگانی و برخاسته از فطرت بیدار انسانهاست. در طول تاریخ افراد و گروهها و مکاتب مختلفی مدعی تحقق آن بودهاند ولی نتوانستهاند در عمل آن را نشان دهند. امّا شیعه بعنوان مکتبی الهی و انسان ساز خود را داعیه دار این امر می داند. با نگاهی اجمالی به تاریخ شیعه می توان این مطلب را یافت، چرا که امامان شیعه برای نیل بشریّت به قلّه های رفیع سعادت نه تنها از هیچ تلاشی فروگذار نبودند، بلکه تا پای جان پیش رفتهاند، که اوج این تلاش را میتوان در مکتب عاشورا به وضوح مشاهده کرد.
نقطه قوت شیعه در این است که برخلاف ادعای سایر گروهها و مکاتب، عاشورا حرکتی مقطعی و گذرا نبوده است، بلکه شیعه در لوای مکتب سرخ حسینی، معتقد به آمدن مصلح جهانی است که قوام بخش و در نهایت سرانجام بخش این هدف والا خواهد بود.
بنابراین بررسی پیوندهای این دو نهضت برای بشریت و انسانهای آزاده و حق طلب راهگشا خواهد بود، که ما در این مجال برای جلوگیری از بسط این موضوع، فقط به برخی از پیوندهای شاخص سیاسی و اجتماعی آن می پردازیم.
– تبیین اهداف و آرمان نهضت حسینی و مهدوی (علیهماالسلام)
– شباهت در زمانه و یاران و شرائط
– سختی حفظ دین در عصر غیبت و ضرورت معرفت امام ودشمن شناسی
– کلام آخر(یک پیامک، یک هشدار)
۱) اهداف:
۱-۱ مبارزه با ظلم و ستمگری: امام حسین (ع) حکومت یزید را سبب نابودی دین می داند و می فرماید:« عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ»[۱] آنگاه که امت گرفتار فرمانروایی چون یزید گردند باید فاتحه اسلام را خواند. به همین جهت امام با قاطعیت میگوید: «مثلی لایبایع مثله»[۲] حضرت مهدی (ع) نیز با هیچکس سر سازش ندارد، چنانکه در بیان علل غیبت حضرت، یکی از علل را هم مقابله با طاغوت و نداشتن بعیتی از آنها را ذکر کردهاند. «ما منّا احدٌ الاَّ و یقع فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه الاّ القائم… لئلا یکون لاحد فی عنقه بیعه اذا خرج»[۳] امام حسن(ع) فرمود: هر کدام ازما (اهل بیت(ع)) در زمان خود بیعت حاکمان و طاغوتهای زمان را (از روی تقیه) به عهده داریم، مگر قائم… تا هنگامیکه قیام میکند بر گردنش بیعت حاکمی نباشد.
حسین (ع)، باشهادت خود، باعث رسوایی و درنتیجه نابودی دولت بنی امیه شد. مهدی (ع) نیز با ظهور خود، باعث رسوایی و تزلزل تمامی دولتهای مستکبر، خواهد شد؛ «اذا قام القائم ذهب دوله الباطل»[۴]هنگامیکه قائم قیام کند، هردولت باطلی از بین میرود.
دردعای ندبه می خوانیم : « أینَ قاسم شوکه المعتدین أینَ هادم ابنیه الشّرک و النّفاق أینَ مبید اهل الفسوق و العصیان و الطّغیان …أینَ مبید العتاه و المرده» «کجاست درهم شکننده شوکت؟ ستمگران کجاست ویران کننده بناهای شرک و نفاق؟ کجاست هلاک کننده اهل فسق و گناه و طغیان؟… کجاست هلاک کننده مستکبران و سرکشان؟»[۵]
درروایات نیز آمده است: «یبلغ سلطانه المشرق و المغرب»[۶] دولت مهدی (عج) شرق وغرب جهان را فرا گیرد. «اذا قام القائم لایبقی ارض الاّ نودی فیها شهاده انلا اله الا الله و ان محمداً رسول الله»[۷] هنگامیکه مهدی (عج) قیام کند زمینی باقی نمیماند مگر آن که گلبانگ توحید و رسالت پیامبر در آن بلند گردد.
امام حسین (ع) میفرماید: خدا قائم ما آل محمد (ص) را آشکار میکند تا از ستمگران انتقام بگیرد… او همان کسی است که زمانی طولانی غائب میشود، سپس ظهور میکند و زمین را پر از عدل و داد می سازد همانسان که از ظلم و جور پر شده باشد.[۸]
۲-۱ اصلاحگری: امام حسین(ع) و مهدی(ع) دو اصلاحگرانی سترگاند. امام حسین(ع) میفرماید: انِّی لَمْاَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِداً وَ لاظالِماً، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِی اُمهِ جَدِّی محمد ˆاُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهی عَنِ المُنْکَرِ و اَسیرَ بِسیرهِ جَدِّی محمدˆو اَبی عَلیِّ بنِ اَبِی طالِبٍ»[۹] من نه از روی سرمستی و گستاخی و نه برای فساد و ستمگری حرکت کردم بلکه تنها برای طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بنابیطالب عمل کنم. در مورد حضرت مهدی نیز آمده است: «لیصلح الامه بعد فسادها»[۱۰] خداوند به وسیله حضرت مهدی(ع) این امت را پس از آنکه تباه شدهاند، اصلاح میکند.
۳-۱ بیداری امّت: هدف مهدی(ع)، نجات انسانها از بردگی فکری و برداشتن زنجیرهای اسارت از آنان است. امام باقر (ع) میفرماید: «اذا قام القائم ذهب دولهالباطل»[۱۱] هنگامیکه قائم قیام کند، هر آینه باطل از بین میرود. هدف امامحسین (ع) نیز در «زیارت اربعین» چنین بیان شده است: «و بذل مهجه فیکلیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضاله» خون خود را تقدیم تو کرد، تا انسانها را از نادانی و گمراهی رهایی بخشد. پس هدف هر دو، احیای دین و جلوگیری از انحطاط ارزشها است.
۴-۱ برگرداندن عزّت دین:عزّت اساس حرکت حسینی و مهدوی است و میتواند اساس سیاست راهبردی حکومت دینی در سطح روابط بین المللی باشد. حکومت دینی – به عنوان زمینه ساز دولت کریمه مهدوی – از هرگونه رابطه و مذاکرهای که شائبه ذلّت داشته باشد، پرهیزمیکند. منتظر «دولت عزیز»، خود باید عزیز باشد، چرا که حکومت جهانی حضرت مهدی را عزّت بخش حقیقی دین معرفی کردهاند. در فرازهای پایانی دعای افتتاح آمده است: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَهٍ کَرِیمَهٍ تُعِزُّبِهَاالْإِسْلَامَوَأَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاهِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ الْقَادَهِ فِی سَبِیلِکَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا کَرَامَهَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ»[۱۲]
امام در روز عاشورا فرمودند: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّهِ وَ الذِّلَّهِ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّهُ یَأْبَى اللَّهُ ذَلِکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیَّهٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیَّهٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَهَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْکِرَامِ»[۱۳] فرمود: این زنازاده پسر زنازاده مرا در بین دو امر ثابت نگاه داشته است: ۱- شمشیر کشیدن، ۲- ذلّت و خوارى (یعنى انتظار دارد که ما با آنان جنگ کنیم یا تسلیم و دلیل آنها شویم) ولى چقدر بعید است که ما ذلّت و خوارى را قبول نمائیم؟! خدا و رسول و مؤمنین و عقلهاى پاک و پاکیزه پذیرفتن این امر را براى من قبول نخواهند کرد، ما قتلگاهها را بر فرمانبردارى ناکسان مقدّم میداریم.[۱۴]
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
نه ظلم کن به کسی، نی به زیر ظلم رو که این مرام حسین است و منطق دین است
امام حسین(ع) میفرماید: «والله لااعطیکم بیدی اعطاءَالذلیلِ و لا اَفِرُّ فِرارَ العبید»[۱۵] به خدا قسم دستم را (به نشانه بیعت) از روی خواری و ذلّت به شما نمی دهم و مانند بردگان فرار نمیکنم. باز فرمود: «موتٌ فی عِزٍّ خیرٌ من حیاهٍ فی ذُلٍّ»[۱۶] مرگ در عزت، بهتر از زندگی در ذلّت است.
۵-۱ احیاء حقیقی سنت: عصرامام حسین(ع)، عصر غربت دین بود و عصر انتظار نیز چنین است. قیام حسین و فرزندش مهدی(ع) برای احیای دین است. منتظر مهدی، باید از دین و ضرورت، قلمرو، و زبان آن و… تحلیلی عمیق داشته باشد؛ تا در این عصر – که عصر شبهات و فتنهها است – بتواند زمینه ساز حرکت مهدی (عج) باشد.
حسین بنعلی در نامهای که ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همیاری و همراهی با وی کرده است، علّت و هدف از نهضت خویش را چنین بیان میکند: «اَنَا اَدْعُوکُمْاِلی کِتابِ الله ِوَ سُنَّهِ نَبِیِّهˆفَاِنَّ الْسُنَّهَ قَدْ اُمیتَتْ وَ اِنَّالْبِدْعَهَ قَدْ اُحْیِیَتْ»[۱۷] من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش میخوانم. همانا سنّت پیامبر(ص) به کلی از بین رفته است و بدعتها زنده شده است، اگر سخـن مرا بـشنوید، شما را بـه راه راسـت هدایت خـواهم کرد.
در مورد حضرت مهدی(عج) هم آمده است: «یحیی میّت الکتاب والسنه» چون مهدی قیام کند، آنچه را که از کتاب و سنت متروک مانده، زنده خواهدساخت.[۱۸] او دین را نه تنها احیاء می نماید، بلکه آنرا جهانی و فراگیر می سازد؛ «اذا قام القائم لایبقی ارض الاّ نودی فیها شهاده انلا اله الا الله و ان محمداً رسول الله»[۱۹] هنگامیکه مهدی (عج) قیام کند زمینی باقی نمیماند مگر آن که گلبانگ توحید و رسالت پیامبر در آن بلند گردد.
از مجموع این سخنان، این اهداف را میتوان استفاده کرد:
الف ـ احیاء حقیقی دین و ترویج حقّ و عمل به آن
ب ـ بیدار سازی و اصلاح امّت
ج ـ عدم پذیرش زندگی ذلّتبار و ننگین دنیا و انتخاب زندگی باسعادت آخرت.
۲) مقایسه شرائط زمانی و یاراندو قیام
یکسانی اهداف و آرمانها وقتی جلوه بیشتری مییابد که میبینیم شرائط زمانی و اوضاع زمان هر دو قیام و یاران اصلی هر دو قیام شباهت فراوانی به یکدیگر دارند.
۱-۲ مشابهت در اوضاع و زمانه: امام حسین (ع) اوضاع زمان قیام را چنین توصیف میکند: «الا ترونانّ الحق لایعمل به و انّ الهوی لایترک عنه» آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل خودداری نمیگردد.[۲۰]«فان السنه قد امیتت و انّ البدعه قد احییت» همانا در شرایطی هستیم که سنت پیامبر، از بین رفته و بدعتها زنده شده است، « وعلی الاسلام السلام اذا قد بلیت الامه براعٍ مثل یزید» اگر حاکم امت، فردی همچون یزید باشد، پس باید فاتحه اسلام را خواند.
زمانه حضرت مهدی (ع) نیز چنین است: «یعطف الهوی علی الهدی، اذا عطفوا الهدی علی الهوی و یعطف الرأی علی القرآن، اذاعطفوا القرآن علی الرأی… و یحیی میّت الکتاب والسنه» چون مهدی قیام کند، خواهشهای نفسانی را به هدایت آسمانی، باز گرداند؛ پس از آنکه رستگاری را به هواینفس بازگردانده باشند. آرا و افکار را پیرو قرآن کند، پس از آنکه قرآن را تابع رأی خود گردانده باشند… پس مهدی به شما نشان خواهد داد که روش عادلانه در حکومت، چگونه است و آنچه را که از کتاب و سنت متروک مانده، زنده خواهدساخت.[۲۱]
زمانه حضرت مهدی(ع) و امام حسین(ع)، در انحراف فکری، فساد اجتماعی، رواج بیدینی و بدعت در سطح جهانی، مشابه یکدیگر است. مشابهت در زمانه، ابعاد متعددی دارد؛ از تبلیغات جبهه باطل گرفته تا حاکمیت خلفای جور و غربت دین در عرصه زندگی وجامعه. تبلیغات بنیامیه و معاویه[۲۲] علیه اهل بیت(ع) و امام حسین (ع)، شباهت زیادی به تبلیغات کشورهای استکباری و صهیونیستها، علیه ایران اسلامی دارد.
براساس روایات متواتر حضرت زمای ظهور میکنند که دنیا پر از ظلم و جور شده باشد، یعنی در عصر ظهور ظلم و جور فراگیر و سخت خواهد بود، چنانکه در زمان حضرت سیدالشهداء(ع) ظلم و جور و بی دینی به جایی رسید که یزید به عنوان خلیفه مسلمین بصورت آشکارا مسلّمات دین را زیر سؤال میبرد و بی هیچ واهمه ای به میگساری و شهوت رانی و تمسخر واجبات دین می پردازد، تا بجائیکه امام حسین(ع) قیام خونین کربلارا تنها راه نجات دین و امّت میبیند.
۲-۲ مشابهت در یاران: در مورد یاران شیدای قیام نیز به اعتراف تاریخ باید گفت: یاران امام حسین (ع) بهترین یاران و فدایی او بودند. آنان از معرفت، محبت، اطاعت و تسلیم نسبت به امام خود و سبقت در اجرای خواستهها و فرامین او برخوردارند و در عبادت، صداقت، اخلاص و شجاعت یگانه دوران بودند. گفتگوی امام و یارانشان در شب و روز عاشورا، گوشه ای از این شیدایی را به تصویر کشیده است. البته این کلمات خود گویای عُمق ایمان و معرفت آنها نسبت به هدف قیام و شخص امام و ایمانی است که به خالق هستی و سعادت اخروی دارند.
امام حسین(ع) در خطبه شب عاشورا خطاب به یارانشان فرمودند: «فإنّی لا أعلم أصحابا [ اوفى و لا ][۲۳] خیرا منکم، و لا أهل بیت، أفضل و أبرّ من أهل بیتی، فجزاکم اللَّه عنّی جمیعا خیرا، و هذا اللیل قد غشیکم فاتّخذوه جملا، و لیأخذ کل رجل منکم بید رجل من أهل بیتی و تفرّقوا فی سواد هذا اللیل و ذرونی و هؤلاء القوم، فإنّهم لا یریدون غیری»[۲۴]
حقّا که من اصحابى باوفا و بهتر از شما، و نه اهل بیتى برتر و نیکوکارتر از اهل بیتم نمىشناسم، خداوند از من به شما پاداش نیکو دهد، این شب است که سیاهى و تاریکى آن شما را فرا گرفته، پس آن را چون شتر رهوارى گرفته، و هر یک از شما دست یکى از اهل بیتم را گرفته و در این تاریکى شب پراکنده شده از صحنه بیرون شتابید، و مرا با دشمن واگذارید چه آنان جز مرا نخواهند».
در این زمان بود که برادران و تمام اهل بیت امام حسین علیه السّلام به سخن در آمده گفتند: جانهاى ما پاسبان جان شریفت بوده تا در پیش رویت در خون خود غلتیده، آنچه بر تو وارد آید بر ما نیز وارد گردد، وه چه زشت است زندگى بعد از تو.[۲۵]
سپس سعید بن عبد اللَّه حنفىّ برخاست و به عرض رسانید: نه، به خدا اى فرزند رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله، هرگز تنهایت نگذارم، تا خدا بداند که ما وصیّت پیامبرش محمّد را در باره تو حفظ و رعایت نمودیم، و اگر مىدانستم که در راه تو کشته مىشدم و بعد زنده به آتش کشیده مىشدم و خاکسترم به باد داده مىشد و هفتاد بار این وضع تکرار مىشد، هرگز از حضرتت جدا نشده تا در پیش رویت شاهد مرگ و شهادت را در آغوش کشم، چرا نه، حال که این یک کشته شدن بیش نیست و بعد هم به کرامت ابدى و جاویدان خدا مىرسم.[۲۶]
آن گاه زهیر بن قین بجلى برخاست و به عرض رسانید: به خدا اى فرزند رسولخدا چقدر دوست داشتم که هزار بار کشته شده، زنده گردم تا خدا با این کار تو و برادران و فرزندان و اهل بیت جوانت را از کشته شدن حفظ مىفرمود.[۲۷]
اوج این وفاداری و دیانت یاران زمانی است که شمر براى فرزندان ام البنین(س) امان نامه می آورد. حضرت ابوالفضل(ع) بعنوان کسی که آنقدر توانایی داشت که در صورت پذیرش امان نامه در سپاه یزید جزو فرماندهان ارشد قرار گیرد و دنیایش بعد از این تضمین شود، اما با این وجود در جواب شمر می فرماید: دستهایت بریده و امان نامهات ملعون بادا، اى دشمن خدا، ما را مىخوانى که برادر و سرورمان حسین بن فاطمه علیهما السّلام را رها کرده در خط فرمان مطرودان و ملعونان فرزندان ملائمین خدا درآییم. که شمر خشمگین به لشکرش برگشت.[۲۸]
قَالَ الرَّاوِی وَ بَاتَ الْحُسَیْنُ (ع) وَ أَصْحَابُهُ تِلْکَ اللَّیْلَهَ وَ لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ»[۲۹] راوى گوید: در شب عاشورا امام حسین(علیه السّلام) و همراهان در حالت رکوع و سجود و قیام و قعود به عبادت حقّ پرداختند زمزمه رقیق مناجات و دعاهایشان چون زمزمه برخاسته از زنبور عسل بود.[۳۰] کوتاه اینکه یاران امام حسین(ع) آنچنان شیفته شهادت و لقاء معبود خویش بودند که قبل از شهید شدن جا و مکان خود را در بهشت دیدند.[۳۱]
یاران حضرت مهدی(ع) نیز چنیناند؛ چنان که امام باقرعلیه السلام می فرماید: بدانید که آنها مؤ منان حقیقی اند «اَلا هُمُ المُؤمِنُونَ حَقّاً…». حضرت علی (علیه السلام) در توصیف آنان می فرمایند: مردانی که خدا را به حقّ شناختهاند، آنها یاوران حضرت مهدی علیه السلام در آخرالزمان هستند «…رِجالٌ عرَفوا اللّهَ حقَّ معرِفتهِ، وَهمْ اَنْصارُ المَهْدِی فی آخِرِ الزَّمانِ»
امام جواد علیه السلام از پدران بزرگوارش عبودیت و بندگی آنان را این گونه توصیف میکند: آنان سلحشورانی هستند که در اطاعت خدا بسیار سخت کوش اند (هم کَرّارُونَ مُجِدُّونَ فی طاعَهِ اللّه…)[۳۲] «آنان در طریق عبودیت اهل جدیت و تلاشند.»
از بارزترین نشانه های این گروه تعادل در شخصیت، تعادل میان دنیا وآخرت و تعادل میان قدرت و بصیرت است و همین راز نیرومندی و نفوذ آنان میباشد. خدای تعالی این موازنه وتعادل را دوست می دارد وافراط و تفریط را ناپسند می دارد .روایت با جملهی«رهبانٌِِِِ بالیل، لیوث بالنهار» به چنین موازنه ای اشاره کرده است. در ساختار شخصیت انسان، شب وروز نقش های گوناگونی را ایفا میکنند. گردش شب و روز، یک گردش تکاملی است، هر کدام دیگری را کامل میکند و با مشارکت یکدیگر در بنای شخصیت انسان مؤمن دعوت گر و مجاهد نقش دارند. اگر تهجد وعبادت شب نباشد، انسان در رویارویی با گردنه های دشوار روز، استواری لازم را نمییابد.
امام صادق علیه السلام شب زنده داری وتضرّع آنان به درگاه خداوند را این گونه توصیف میکند: آنان مردانی هستند که شبها نمی خوابند و زمزمه نمازشان چون نغمه زنبوران از کندو به گوش می رسد. شب ها را با شب زنده داری سپری میکنند و برفراز اسب ها، خدا را تسبیح میگویند، (رِجالٌ لا ینامُونَ اللَّیلَ، لَهُمْ دَوِی فی صلَواتهِمْ کَدَوِی النَّحْلِ، یبیتُونَ قِیاما عَلی اَطْرافِهِمْ و یسبّحون علی خیولهم»؛ [۳۳] ازاین گونه روایات استفاده میشود که یاران مهدی علیه السلام در انقلاب جهانی اش، عاشوراییانی هستند که عرفان و معنویت را با حماسه در هم آمیختهاند: امام علی (علیه السلام، عبادت و راز و نیاز یاوران امام مهدی (علیهالسلام) را این گونه ترسیم میکنند: آنان در دل شب، ناله هایی از خشیت خدا دارند چون ناله مادران داغ پسر دیده. آنها شب زنده داران در دل شب و روزه داران در طول روز هستند گویی داءب و روش همه آنان یکی است؛ (لَهمْ فی اللَّیلِ اَصْواتٌ کَاَصْواتِ الثَّواکِلِ حُزْناً مِنْ خَشْیهِ اللّهِ، قُوّامٌ بِاللَّیلِ صُوّامٌ بِالنَّهارِ کَاَنَّما دَاءْبُهَمْ دَاءْبُ واحِدٌ…)[۳۴]
یاران حضرت مهدی(ع) چنانکه در پیشگاه معبود خویش جزو برگزیدگانند، نسبت به امام و راهبر خویش کامل ایمان دارند و مطیع محض اند. «کدّادون جاحدون فی طاعته»[۳۵] یاران حضرت مهدی(عج) درفرمانبرداری از حضرتش، بسیار کوشا و مصمماند. «هم اطوع له من الامه لسیدها»[۳۶] آنها مطیعتر از کنیز نسبت به مولای خود هستند. «لهم یسبهم الاولون ولایدرکهم الآخرون»[۳۷] آنان [در شایستگیها و امتیازات بر اوج رفیعیاند] نه ازنسلهای گذشته، کسی از آنان پیشی گرفته و نه از آیندگان، کسی به مقام والای آنان نمیرسد. «رهبان باللیل لیوث بالنهار، کَاَنَّ قلوبهم زبر الحدید»[۳۸] عابدان شب و شیران روزند، [در شجاعت] قلوبشان همچون پارههای آهن است.
۳-۲ ریزشها و رویشها در یاران: «ریزش»یعنی فروافتادن کسی که از او انتظار افتادن نیست. ریزش یعنی این که انسان در جایی سقوط کند که در آنجا انتظارش را ندارد. اما «رویش» نیز یعنی رشد انسانهایی که از آنها انتظار صعود نمیرود. همینطور یعنی انسان در مقطع و جایی رشد کند و اوج بگیرد که در آنجا انتظار ندارد. اصلا جامعه دینی بدون ریزش و رویش وجود ندارد. برخی افراد فکر میکنند که این ضعف جامعهی دینی است. در حالی که بر عکس این نقطهی قوت و زیبایی دین است. که با هیچ کسی عقد اخوت نبسته است. حتی اگر پسر پیامبر هم باشد باید بداند که این ملاکی محسوب نمیشود. که «پسر نوح با بدان بنشست خاندن نبوتش گم شد». کربلا مظهر ریزشها و رویشها است. در روز عاشورا لحظه به لحظه به ایمان اصحاب سیدالشهداء (ع) افزوده میشد. از آن طرف در سپاه مقابل شاهد ریزشهای شدید هستیم. این نکته مهم است افرادی که در کربلا مقابل امام حسین (ع) قرار گرفتند کافر و ملحد و رومی و … نبودند بلکه همه جزو کسانی بودند که نماز میخواندند و روزه میگرفتند و حج میگذاردند. بنابراین کربلا مواجههی سپاه امام حسین (ع) با «بد»ها نیست، با «ریزش»ها است.[۳۹] زهیربنقین در ماجرای قتل عثمان از علی علیهالسلام فاصله گرفت و فاصلهی خود را با معاویه کم کرد اما پس از صلح امام حسن علیهالسلام و فرونشستن بسیاری از غبارها، زهیربنقین بصیرت خود را بازیافت و به حسینبنعلی علیهالسلام در کربلا پیوست. پیوستن زهیرها برای حرکت اسلام یک رویش است، همانگونه که فاصله گرفتن زهیرها از کانون اصلی اسلام یعنی اهلبیت، یک ریزش است.
به کاروان امام حسین(ع) کسانی پیوستند که امید پیوستنشان نبود، همچون زهیر و حرّ که یکی عثمانی بود و در صفین بر علیه علی(ع) شمشیر زده و دیگری فرمانده سپاه عمر سعد بود. و کسانی به بهانه های واهی نپیوستند، همچون طرماح بن عدی و یا پیوستند و جدا شدند و سعادت شهادت در کنار حسین(ع) را نداشتند؛ چه آنانی که درمیانه راه جدا شدند و چه آنانی که در کربلا، ازمیدان معرکه گریختند.
در موردیاران مهدی(ع) نیز داریم: قال الصادق(ع): «اذا خرج القائم یخرج من هذا الامر من کان یُری انه من اهله و دخل فیه شبه عبده الشمس والقمر»[۴۰] هنگامیکه قائم قیام کند از امر [ولایت] او کسانی بیرون میروند که همواره چنین به نظر میرسید از یاران او باشند. و به امر [ولایت] او در میآیند آنانی که شبیه خورشید پرستان وماه پرستانند.
۳) سختی حفظ دین در عصر غیبت و ضرورت معرفت و زمینه سازی:
حال که براساس شواهد اهداف و شرائط زمانی و یاران را در دو قیام بررسی نمودیم و به شباهتهای فراوان این دو پی بردیم، میبایست با الهام از شدائد و امتحانات نهضت عاشورا الهام بگیریم و بدانیم که اگر در کربلا مسلمانان نتوانستند سربلند از امتحان بیرون بیایند و نه تنها حجت خدا را تنها گذاشتند بلکه راضی شدند امام و یارانش با فجیع ترین شکل به شهادت برسند و اهل و عیالش به اسارت بروند. آری باید از قیام خونین کربلا عبرت گرفت تا در قیام سبز مهدوی سربلند بیرون آمد. هر چند که امتحانات و ابتلائات عصر غیبت بسیار پیچیده تر از آن زمان است که به برخی موارد اشاره میشود:
– حضور یا عدم حضور امام معصوم و ….
عصرعاشورا
حضورامام معصوم و امکان بهرمندی مستقیم از ایشان
عصر غیبت
عدم حضور امام معصوم (غیبت کبری)
عصرعاشورا
نزدیکی به عصر حیات پیامبر(ص) – ۶۱ هجری
عصر غیبت
فاصله زیاد از عصر حیات پیامبر(ص) – ۱۴۳۳ هجری
عصرعاشورا
حضور صحابه پیامبر(ص) مانند حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، سلیمان بن صرد (رهبر قیام توابین)
عصر غیبت
عدم حضور صحابه پیامبر(ص) و در مقابل حضور دجال ها و سفیانی ها
عصرعاشورا
مهیّا بودن شرائط قیام
عصر غیبت
مهیّا نبودن شرائط قیام
عصرعاشورا
محدود بودن منطقه جغرافیایی قیام
عصر غیبت
وسعت منطقه جغرافیایی قیام (جهانی)
عصرعاشورا
امکان مشاهده ریزش و رویش در کربلا
عصر غیبت
عدم امکان مشاهده ریزش و رویش
عصرعاشورا
محدودیت سلاح های مبارزه
عصر غیبت
تنوّع، پیچیدگی و سختی ابزارهای مبارزه
عصرعاشورا
عدم همراهی قدرتهای بزرگ در قیام بر علیه امام
عصر غیبت
همدلی و همراهی قدرتهای بزرگ در قیام بر علیه امام
۱-۳ دشواری حفظ دین: در دوران امام حسین (ع) بر اساس بدعتهای خلفا و تبلیغات بنی امیه، دین بی ارزش و بازار دنیا پررونق بود: «الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم مادرّت معایشهم فاذا محصّوا بالبلاء قلّ الدیّانون»[۴۱] مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان میباشد، مادامیکه زندگی دنیای آنها تأمین شود. اما همین که در بوته امتحان قرار گرفتند، دین داران کم خواهند بود.
اگر نبود حسین (ع) – این خط روشن ولایت و وارث پیامبران – چراغ دین، آخرین کورسوهای خود را میزد. درعصر انتظار نیز حفظ دین، از سختترین کارها است. امام صادق(ع) میفرماید: «انلصاحب هذا الامر غیبه، المتمسّک فیها بدینه کالخارط لشوک القتاد بیده – ثم اوْمأ ابوعبدالله(ع) بیده هکذا. قال: فایّکم تمسّک شوْک القتاد – ثمّ اطوق ملیّاً ثمّ قال: ان لصاحب هذا الامر غیبه فلیتّق الله عبد عند غیبته و لیتمسّکبدینه»[۴۲] برای صاحب این امر (حضرت مهدی (ع)) غیبتی خواهد بود. هر کس درروزگار غیبت او دین خود را حفظ کند، مانند کسی است که تیغهای تیز گیاه قتاد را بادستش صاف و هموار سازد؛ سپس حضرت با دست [مبارک] خویش اشاره فرمود که چگونه بادست، تیغهای قتاد را باید هموار ساخت. آنگاه افزود: کدام یک از شما تا به حال توانسته است، خارهای خنجرگونه قتاد را به دست بگیرد؟ سپس حضرت سر به زیر افکند و مدتی سکوت کرد؛ آن گاه افزود: برای صاحب این امر، غیبتی است که در روزگار دشوار غیبت، هر بنده خدایی باید تقوا پیشه کند و دینش را حفظ نماید.
در روایتی دیگر، آمده است:«منْ ثَبتَ علی ولایتنا فی غیبه قائمنا، اعطاه الله اجْر الف شهید مثل شهداء بدر و احد»[۴۳] کسی که در روزگار قائم ما، در امر ولایت ما ثابت قدمو استوار باقی بماند و نلغزد، چنان است که خداوند پاداش هزار شهید مانند شهدای جنگهای بدر و احد به آنان عطا میفرماید.
امام باقر (ع) میفرماید: «یأتی علی الناس زمانٌ یغیب عنهم امامهم. فیا طوبی للثابتین علی امرنا فی ذلک الزمان»[۴۴] روزگاری بر مردم خواهد آمد که امام و پیشوای ایشان از [چشم] آنان غایب و پنهان میگردد. پس خوشا بر احوال کسانی که در آن زمان (غیبت) در امر ولایت ثابت قدم و استوار میمانند.
پیامبر(ص) فرمود:« اللهمّ لقّنی اخوانی، مرتین… لاحدهم اشدّ بقیهً علی دینه من خرط القتاد فی اللیله الظلماء او کالقابض علی جمْر الغضاء، اولئک مصابیح الدجی ینجیهم الله من کل فتنه غبراء مظلمه»[۴۵] بارالها! مرا به دیدار برادرانم نایل گردان… هر یک از ایشان در پایداری و استواری در دین، از کسی که دردل تیره شب، شاخه پرتیغ گیاه قتاد را، با کف دست صاف و هموارمیسازد، پایدارتراست؛ یا همانند کسی که صبورانه پاره آتشی را بر دست گیرد و در آن حال در دین خویش استوار باشد. آری، ایشان چراغهای هدایت [در شب تاریک و دیجور] هستند. خداوند ایشان را از هر فتنه تیره و تار رهایی میبخشد.
۲-۳ معرفت امام و دشمن شناسی: در روایات آمده است؛ ((یا لثارات الحسین)) شعار یاران امام زمان است، بنابراین تا در دل کربلایی ایجاد نکنیم حقیقت این شعار را درک نخواهیم نمود. آگاهی از شؤون و آثار ولایت آنان، ثمرات و بارهای زیادی با خود دارد و فاصله گرفتن از آن، ضررهای جبرانناپذیری با خود به همراه دارد. مایه شرمساری است که دشمنان بعضاً بهتر و بیشتر از ما این شجره طیّبه را شناختند و از آن بهره ها بردند.
گاندی، رهبر بزرگ هندوستان میگوید: «من ارمغان تازه ای برای هند نیاوردم، فقط نتیجه را که از مطالعات و تحقیقاتم درباره تاریخ زندگی قهرمانان کربلا گرفتم ارمغان دولت هند کرده ام. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی پیمود.»
توماس کارلایل (دانشمند انگلیسی) معتقد است: بهترین درسی که از تراژدی کربلا میگیریم، این است که حسین و یارانش به خدا ایمان استوار داشتند. آنها با عمل خود روشن کردند که تفوّق عددی در جایی که حق و باطل روبهرو میشوند، اهمیّت ندارد و پیروزی حسین با وجود اقلیّتی که داشت، باعث شگفتی من است.[۴۶]
چارلز دیکنز (نویسنده معروف انگلیسی): «اگر منظور حسین، جنگ در راه خواستههای دنیایی بود، من نمیفهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم میکند که او فقط به خاطر اسلام فداکاری خویش را انجام داد.»
فوکویاما مؤلف کتاب و نظریه «پایان تاریخ» در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویت شیعه» میگوید: «شیعه پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرندهای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ. او بال سبز این پرنده را مهدویت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادتطلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فناناپذیر کرده، معرفی میکند. فوکویاما معتقد است شیعه بعد سومی هم دارد که اهمیتش بسیار است و میگوید: این پرنده، زرهی به نام ولایتپذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت، دو چندان میشود. شیعه، عنصری است که هر چه او را از بین میبرند، بیشتر میشود.
فوکویاما، مهندسی معکوسی را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان طراحی میکند و میگوید: مهندسی معکوس برای شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، تا این را خط نزنید، نمیتوانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویت تجاوز کنید. برای پیروزی بر یک ملت باید میل مردم را تغییر داد ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید در گام بعد، شهادتطلبی اینها را به رفاهطلبی تبدیل کنید اگر این دو تا را خط زدید، خود به خود اندیشههای امام زمانی از جامعه شیعه رخت میبندد شما بیایید برای غرب هم امام زمان، کربلا و ولیفقیه بتراشید.
فوکویاما برای این کار، مکتب جدیدی به نام «اونجلیس» عرضه کرد. مکتبی که طرفداران آن معتقدند عیسی ناصری خواهد آمد. فوکویاما به آنها توصیه میکند در فیلمهایشان هر چه را شیعیان درباره امام زمان میگویند بر شخصیت عیسی ناصری تطبیق بدهند. بر اساس دستور فوکویاما فیلمهایی بر اساس مدل «روایت فتح» شهید آوینی ساخته شد، فیلمهایی چون نجات سرباز رایان، با محتوای تجلیل از مادر سه شهید، فیلم نبرد پرل هاربر با محتوای جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم، فیلم «زمانی سرباز بودیم» با تئوری بازسازی کربلا و بر اساس الگوی عملیات کربلای ۵، فیلم سقوط شاهین سیاه، بازسازی صحنه کربلا، فیلم جنگیر که در آن از نهادهای اسلامیشیعه استفاده شده بود طراحی شد. همچنین باید تبلیغات گسترده ای را بر ضد مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند. یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار کنیم موضوع فرهنگ عاشورا و شهادتطلبی است که هر ساله شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه میدارند و ما تصمیم گرفتیم با حمایتهای مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزار کنندگان اصلی این گونه مراسم عقاید و بنیانهای شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم و مسایل انحرافی در آن بوجود آوریم، بگونهای که شیعه، یک جاهل خرافاتی در نظر آید. در مرحله بعد باید مطالب فراوانی بر ضد مراجع شیعه جمعآوری شده و به وسیله مداحان و نویسندگان سودجو انتشار دهیم و … مرجعیت را که سد راه اصلی اهداف ما هستند، تضعیف و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم»[۴۷]
۳-۳ زمینه سازی: همچنین پس از کسب معرفت باید برای زمینه سازی ظهور تلاش کرد؛ چرا که جریان انتظار و زمینهسازی آن، یکی از دستاوردهای واقعه کربلا میباشد. قیام امام حسین علیه السلام هر چند در ظاهر و در مقطع زمانی کوتاه سال ۶۰ هجری به نتیجه مطلوب خودنرسید اماحرکتی عمیق و ریشهای رادرجریان تاریخ ایجاد نمود که هر روز بیش از قبل تجلی و تبلور مییابد. انتظار، ادامه عاشورا، غدیر و بعثت است و ((ظهور))، روز فرج و مخرج حسین[۴۸] و ثمره خون اوکه در شریان تاریخ به جوش آمده است.[۴۹]
در روایات آمده است «یخرج اناسٌ من المشرق و یوطئون للمهدی سلطانه»[۵۰] گروهی از مشرق زمین به پا خاسته و زمینه ساز حکومت امام مهدی (ع) میشوند. ما نیز که هم اکنون در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران قرار داریم باید دعا کنیم تا آن دولت زمینه ساز را دولت ما قرار دهد و به ما توفیق دهد تا یاریگر این نظام ولایی باشیم و همیشه از پشتیبانان اصلی ولایت فقیه در عصر غیبت کبری باشیم تا بتوانیم هرچه بیشتر خود را به اهداف قیام قائم آل محمد(ع) نزدیکتر نموده و توفیق حضور در آن دولت الهی را کسب نماییم. چنانکه در در زیارت عاشورا می خوانیم : «فأسئل الله الّذی اکرم مقامک و اکرمنی بک أن یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد(ص)» پس از خدایی که مقامت را گرامی داشت و مرا به تو کرامت بخشید درخواست میکنم خونخواهی تو را همراه با امام و پیشوای پیروزمند از خاندان حضرت محمد (ص) روزی من کند.
کلام آخر: از سال پیش که در ایام محرم پیامکی به این مضمون برایم رسید «منتظران به هوش! حسین را منتظرانش کشتند» در هر محفلی که احساس میکردم میتوانم برای این پیامک توضیح و تفسیری بیابم مطرح میکردم. برخی میگفتند این جمله نادرست است چون افردی که برای امام حسین(ع) نامه نوشتند و بعداً در صف قاتلین امام قرار گرفتند منتظر واقعی نبودند. عده ای هم معتقد بودند این حرف کاملاً صحیح است و اکثر قاتلین حضرت افرادی سُست ایمان بودند که فریفته دنیا و مغلوب نیرنگ و تهدید ابن زیاد شدند و در مقابل امام و یارانش صف کشیدند. به نظر می رسد با نگاهی اجمالی به تاریخ نهضت عاشورا میبینیم که می توان افرادی را که برای امام نامه نوشته بودند، یعنی به تعبیر دیگر همان منتظران را، به سه گروه کلی تقسیم کرد.[۵۱]
گروه اول متأسفانه نتوانستند پایبند دعوت خویش باشند و رویاروی امام ایستادند، بنابراین با آنکه به یقین می توان گفت این افراد منتظر حقیقی نبودند ولی با این حال به ظاهر همان دعوت کنندگان امام بودند، گواه بر این مطلب کلام امام در سخنرانی شان برای لشکر ابن زیاد است. امام(ع) برای اتمام حجّت نامه های کوفیان را درآوردند و برخی را که در لشکر بن زید حضر داشتند با نامشان مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: شماها که مرا به کوفه خوانده اید، چرا اکنون کَمر به قتلم بسته اید؟!
گروه دوم با آنکه تعدادشان اندک بود، ولی منتظرانی بودند که پایبند دعوت خویش ماندند و با وجود موانع و مشکلات زیادی که بود به زحمت خود را به قافله سالار عشق رساندند و در رکاب حضرت جام شهادت را نوشیدند، مانند حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه.
گروهی دیگر نیز وقتی امام به سرزمین کربلا رسید به ظاهر خود را از ماجرا کنار کشیدند و نه به امام پیوستند و نه در لشکر ابن زیاد قرار گرفتند، در رأس این گروه افرادی مانند سلیمان بن صرد خزاعی قرار دارند.
آری باید گفت که جملاتی نظیر این پیامک هشداری است برای ما، چرا که هر روز عاشورا و هرجا کربلاست[۵۲] و ما منتظران هم، اینک در معرض امتحانی دیگر قرار گرفته ایم و حسین زمان، یعنی مهدی فاطمه(ع) ما را به یاری می طلبد و از سویی ما نیز به ظاهر خود را منتظرانش قدومش میدانیم و از فراقش ندبه ها و ناله ها داریم. بویژه این نکته دارای اهمّیت است که شرایط عصر حاضر به مراتب سختتر از آن زمان است، و منتظران در عصر حاضر از فیض دیدار مولایشان محروم هستند و بر اساس روایات در امتحان سختی قرار گرفتهاند، چرا که دوران غیبت ابتلائات و امتحانات ویژهای دارد که هرکس را یارای گذر از آن نیست، امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: براى قائم ما غیبتى است که مدتش طولانى است، گویا من شیعه را مىبینم که در غیبتش چون چهارپایان جولان میدهند و چراگاه میجویند و به دست نمىآورند، آگاه باشید هر کدامشان بر دین خود ثابت بماند و براى طول غیبت امام، دلش دچار قساوت نشود، او در روز قیامت در درجه من، با من است.[۵۳]
امام حسن عسکرى(ع)فرمود: «به خدا قسم [مهدی] غیبتى میکند که کسى از مهلکه آن(بىدینى و گمراهى) نجات نمىیابد جز آنان که خداوند آنها را در عقیده به امامتش ثابت قدم داشته، و موفق نموده تا برای تعجیل در فرج دعا کند»[۵۴] چرا که دعا برای فرج همان حلقه وصلی است که برای منتظِر بازدارنده و در عین حال راهگشا و امیدبخش است.
آری ما نیز در برابر امتحانی سرنوشت ساز قرار داریم، اگر همچون گروه اول رودر روی امام زمان خویش بایستیم، قطعا خود را جهنمی و مغضوب درگاه ایزدی خواهیم نمود، و اگر همچون گروه سوم محافظه کارانه پیش برویم، نمی دانیم که فرصت جبرانی هست یا نه؟ چون گروه سوم با فرماندهی سلیمان بن صرد بعد از عاشورا خود را به خاطر یاری نکردن امام زمان خویش سرزنش کردند و قیام نافرجام توابین را بوجود آوردند ولی حیف که دیر اقدام نمودند و قبل از قیام آنها حسین فاطمه(س) به قربانگاه عشق رفت و عاشقانه همراه با یارانش به شهادت رسید، بنابراین باید به خود بیاییم و تلاش کنیم همچون حبیب بن مظاهر خود را به کاروان عشق برسانیم و نه تنها خود را از پرتگاه هلاکت و مخالفت با امام زمان خویش برهانیم، بلکه همچون حبیب، منتظران و عاشقان دیگری همچون مسلم بن عوسجه را نیز با خود همراه سازیم. این امر میسّر نمیگردد مگر اینکه در عصر غیبت نسبت به آن حضرت کسب معرفت نماییم، چرا که امام حسن عسکری(ع) فرمودند: هر کس بعد از من امامت فرزندم را نپذیرد و نسبت به او معرفت نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.[۵۵] به فرموده امام صادق(ع) در این دوران کسی نجات نیابد، مگر آنکه دعاى غریق بخواند، یعنی بگوید«یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیم، یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک»[۵۶] اى خداى بخشنده، اى مهربان، اى گردانندهی دلها، دلم را بر دینم استوار گردان. یعنی شخص منتظرهمچون کسی است که در دریایی طوفانی به دنبال راه نجاتی است.
به نظر می رسد در عصر حاضرباید افزایش معرفت خویش و تلاش برای ایجاد شور و نشاط لازم در جامعه شرایط و زمینه را برای ظهور حضرتش فراهم سازیم و سعی کنیم از روایات و دعاهای وارد شده وظایف خود را به دست آوریم و در انجام شان کوشا باشیم و خود رادر صف منتظران حقیقی حضرتش قرار دهیم، مخصوصاً دعای شریف «الهی عظم البلا»، «عهد» و «ندبه» که باید مضطرّانه زمزمه کرد و عرضه داشت؛ «اللّهمّ اکشف هذه الغمّه عن هذه الامّه بحضوره و عجل لنا ظهوره» خدایا! این غم و اندوه را [که بر اثر غیبت او به ما رسیده] با حضور حضرت حجّت(ع)برطرف نما و در ظهور او شتاب کن.
حضرت ولیعصر(عج) در توقیع شریفی، خطاب به شیخ مفید(ره) میفرمایند: اگر شیعیان ما – که خداوند متعال ایشان را به اطاعت خویش موفّق بدارد- با دل های متّحد و یکپارچه بر وفای به عهد و پیمان خویش اجتماع میکردند، ملاقات ما از آنها به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار و مشاهده با معرفتبرای آنها به زودی حاصل میشد و زودتر از این به دیدار ما نایل میشدند.[۵۷]
گفتم شبی به مهدی از تو نگاه خواهم گفتا که من هم ترک گناه خواهم.
امام صادق (ع) فرمود: «ان لنا دوله یجیء بها اللهاذا شاء ثم قال: من سرّه ان یکون من اصحاب القائم (ع) فلینتظر و لیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق و هو منتظر»[۵۸] ما دولت و حکومتی داریم و خداوند، هرگاه بخواهد این دولت ظهور خواهد کرد و اگر کسی خوشحال و خشنود میشود که از یاران مهدی (ع) باشد؛ پس منتظر باشد و در حال انتظار، اهل ورع و اجتناب از گناهان و اهل محاسن و مکارم اخلاق باشد.
البته روشن است که در حال حاضر تبعیّت از ولیّ فقیه زمان و نایب برحق حضرت مهدی(عج) و تلاش برای اعتلای اسلام حقیقی و حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، که امید می رود زمینه ساز دولت مهدی موعود(عج) باشد ما را در گذر این سرگردانی و حیرت غیبت امام خواهد رهانید و قدرت تشخیص را در ما افزایش می دهد تا بتوانیم خود را جزو منتظران مقدمش بنامیم و از حضرتش بخواهیم ما را در این امتحان روسفید گرداند و توفیق شهادت در رکاب حضرتش را نصیبمان بگرداند. «اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه».
آری، همچنانکه فریاد استنصار و طلب یاری امام حسین(ع)، هنوز هم از رواق تاریخ به گوش میرسد: «هل من ناصرٍینصرنی؛ هل من مغیث یغیثنا؛ هل من ذابّ یذبّ عن حرم رسول الله»[۵۹]فریاد استنصارحضرت مهدی(ع)، نیز همواره بلند است. آیا کسی هست که مهدی آل محمد را یاری کند؟ آیا کسی هست عشق مرا در دلها زنده کند؟ و انسانهای بریده از مرا، با من پیوندزند؟ میگویند با شنیدن فریاد ((هل من ناصر حسینی))، گهواره علی اصغر تکان خورد! آیا با شنیدن «هل من ناصر» امام زمان نیز، دلی هست که بلرزد و با امامش عهد و پیمانی ببندد و به کمک او برخیزد؟ آن هم در این عصر وانفسا؟! «او در روز ظهورخود به دیوار کعبه تکیه داده بانگ بر میدارد: «ای مردم! ما از خداوند یاری میجوییم. هر که میخواهد ما را اجابت کند… از شما میخواهم که به حق خدا و به حق رسول خدا و به حق خودم بر شما – که حق قرابت رسولاللَّه (ص) میباشد – ما را کمک کنید و کسانی را که به ما ظلم میکنند، از ما بازدارید که ما را ترسانده و بر ما ظلم کردهاند. از شهر و فرزندانمان جدا کرده، بر ما ستم روا داشتند و شوریدند. اهل باطل حقمان را گرفته، بر ما افترا بستند. خدا را درباره ما در نظر آورید! ما راتنها نگذاشته، خوارمان نکنید. یاریمان کنید که خداوند شما را یاری میکند»[۶۰]
همنوا با ناله های مهدوی
السّلام علی المقطوع الوتین * سلام برآنکه شاهرگش بریده شد
السّلام علی المحامیبلا معین * سلام برآنکه در حمایت از دین بی یاور ماند
السّلام علی الشّیب الخضیب * سلام بر آن محاسن با خون خضاب شده
السّلام علی الخدّ التّریب * سلام بر آن گونه ی بخاک آلوده
السّلام علی البدن السّلیب * سلام بر آن بدن که لباسش غنیمت برده شد
السّلام علی الثّغر المقروع بالقضیب * سلام بر آن دندان که با چوب خیزران بر آن نواخته شد
السّلام علی الرّأس المرفوع * سلام بر آن سر بالا رفته بر نیزه ها….
منابع برای مطالعه بیشتر:
– پیامدهای عاشورا، سید ابوالفضل اردکانی.
– فروغ حق، رحیم کارگر، مرکز تخصصی مهدویت.
– از فرات تا فرات، دفتر اول و دوم، مرکز تخصصی مهدویت.
– عاشورا و انتظار(پیوندها، تحلیلها و رهیافتها)، مسعود پورسیدآقایى، فصلنامه انتظار، ش ۳.
منابع:
[۱]. ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، ۱جلد، جهان – تهران، چاپ: اول، ۱۳۴۸ش.ص ۲۴.[۲]. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۵.
[۳]. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۲ و نیز ر.ک: همان، ص ۱۳۵و کمال الدین، ص ۴۸۰.
[۴]. کافی، ج ۸، ص ۳۸ (امام باقر (ع)
[۵]. مفاتیح الجنان، دعای ندبه.
[۶]. کمالالدین، ج ۱، ص ۳۳۱ (امام باقر (ع)
[۷]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۰ (امام صادق (ع)
[۸]. اثبات الهداه ج۷ ص۱۳۸ ح۶۸۱، معجم احادیث امام مهدی ج۳ ص۱۸۱ ح۷۰۴
[۹]. ابناعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۵، ص۲۱؛ خوارزمی، مقتلالحسین، ج۱، ص۱۸۹ ـ ۱۸۸؛ ونزدیک به این تعابیر: ابوجعفر محمّد بنعلی بنشهراشوب، مناقب آلابیطالب، ج۴، ص۹۷.
[۱۰]. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۸۳ (به نقل از رسول اکرم(ص)
[۱۱]. کافی، ج ۸، ص ۲۷۸.
[۱۲]. مفاتیحالجنان، دعای افتتاح.
[۱۳]ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، ۱جلد، جهان – تهران، چاپ: اول، ۱۳۴۸ش. ص۹۷ – ۹۸
[۱۴]مسعودى، على بن حسین، ترجمه إثبات الوصیه لعلیّ بن أبی طالب علیه السلام، ۱جلد، اسلامیه – تهران، چاپ: دوم، ۱۳۶۲ ش.ص۳۰۷
[۱۵]. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص ۹۸؛ طبرسی، إعْلامُ الوَرَی بِأعْلامِالهُدَی، ص۲۳۸؛ خوارزمی، پیشین، ج۱، ص۲۵۳؛ ابنشهراشوب، مناقب آلابیطالب، ج۴، ص۷۵؛ ابننما، مُثِیرُالاحزان، ص۵۱.
[۱۶]. ابنشهراشوب، پیشین، ج۴، ص ۷۵.
[۱۷]. طبری، همان، ج ۵، ص۳۵۷؛ بَلاذُری، انسابالاشراف، ج۲، ص۳۳۵.
[۱۸]. نهج البلاغه، خ ۱۳۸.
[۱۹]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۰ (امام صادق (ع)
[۲۰]. تحفالعقول، ص ۲۴۵.
[۲۱]. نهج البلاغه، خ ۱۳۸.
[۲۲]. ابنابیالحدید، از امام باقر (ع) نقل میکند: سختترین زمان برای شیعیان ما زمان معاویه بود که در هر شهری آنها را مییافتند بهقتل میرساندند و دست و پای آنها را میبریدند تا در زمان حاکمیت عبیدالله بن زیادو حجاج در کوفه که مردم بیشتر دوست داشتند به آنها کافر و زندیق بگویند تا شیعه علی(ع). زمینههای قیام امام حسین (ع)، ص ۲۵۰.
[۲۳]ابن نما حلى، جعفر بن محمد، در سوگ امیر آزادى ( ترجمه مثیر الأحزان )، ۱جلد، حاذق – ایران؛ قم، چاپ: اول، ۱۳۸۰ ش. ص ۱۹۲
[۲۴]. ابن طاووس، على بن موسى، لهوف / ترجمه میر ابو طالبى، ۱جلد، دلیل ما – ایران؛ قم، چاپ: اول، ۱۳۸۰ ش.ص۱۳۴- ۱۳۵
[۲۵]. همان .ص۱۳۶- ۱۳۵
[۲۶]. همان .ص۱۳۶- ۱۳۷
[۲۷]. همان. ص ۱۳۶ – ۱۳۷.
[۲۸]. همان .ص۱۳۴
[۲۹]. همان ص۹۴
[۳۰]. همان .ص۱۳۷
[۳۱]سعودى، على بن حسین، ترجمه إثبات الوصیه لعلیّ بن أبی طالب علیه السلام، ۱جلد، اسلامیه – تهران، چاپ: دوم، ۱۳۶۲ ش.ص۳۰۷ پاورقی.
[۳۲]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۰۷.
[۳۳]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۸.
[۳۴]. کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج ۱، ص ۲۲۴
[۳۵]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۱.
[۳۶]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۸.
[۳۷]. معجماحادیث الامام المهدی (ع)، ج ۳، ص ۱۰۰ (به نقل از مستدرک حاکم، ج ۴،
[۳۸]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۶.
[۳۹]. برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در دهه محرم.
[۴۰]. الغیبهنعمانی، ص ۱۷۱؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۴.
[۴۱]. تحف العقول، ص ۲۴۹؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۲
[۴۲]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۵.
[۴۳]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۵.
[۴۴]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۵.
[۴۵]. همان، ج ۵۲، ص ۱۲۴.
[۴۶]. برشطی از حماسه و حضور، ص ۲۸۳، به نقل از مجله بصائر، ش ۷ و ۸، ویژهنامه محرّم، ص ۴۴۷.
[۴۷]. برای کسب اصلاعات بیشتر، ر.ک: بلخارى حسن، تهاجم یا تفاوت فرهنگى، تهران – حسن افزا، ۱۳۷۸ش، چاپ دوم، سه فصل آخر و مقاله انقلاب و انتظار در کتاب جستارهایی از مهدویت، نوشته رحیم کارگر.
[۴۸]. فاجعللنا من امرنا فرجاً و مخرجاً یا ارحم الراحمین)) دعای امام حسین(ع).
[۴۹]. پایان نامه بررسی اجمالی پیوند عاشورا و انتظار- راضیه حسینی فهرجی
[۵۰].
[۵۱]. برای کسب اطلاعات بیشتر ر.ک: ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعه الطفّ، ۱جلد، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى – قم، چاپ: دوم، ۱۳۸۰ ش، و سایر مقاتل و کتب مربوطه.
[۵۲]. «کل یوم عاشورا و کل أرضٍ کربلا»
[۵۳]. صدوق، کمال الدین، ترجمه کمره ای، ج۱ ص۴۲۱ ح۲۳ باب ۲۷، اخبار امیر المؤمنین(ع).
[۵۴]. دوانى، مهدى موعود، ص ۷۵۰ – ۷۴۹.
[۵۵]. صدوق، کمال الدین، ج۲ ص۴۰۹ ح۹ «فَقَالَ ابْنِی مُحَمَّدٌ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّهُ بَعْدِی مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً»
[۵۶]. صدوق، کمال الدین، ترجمه کمرهاى، ج۲ ص ۲۱ ح ۵۰، باب ۳۴، روایات امام صادق(ع).
[۵۷]. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، ترجمه جعفرى، ۲جلد، تهران – اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. ج۲، ص ۶۵۵.
[۵۸]. منتخب الاثر، ص ۴۹۷، فصل ۱۰، باب ۲، ح ۹.
[۵۹].
[۶۰]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۸.
پدیدآونده: گروه سیاسی اجتماعی معاونت پژوهش مرکز تخصصی مهدویت