هدف اصلی جریان افراطی، آزاد کردن تدریجی کشورها و ملتهای مسلمان و تأسیس امارتهای اسلامیبه سبک طالبان افغانستان در دنیای اسلام و ادغام نهایی آنها در خلافت احیاشده اسلامی است.
درپی برخورد یک اتومبیل به توریستها در میدان صلح آسمانی پکن، مقامات امنیتی چین اعلام کردند حادثه تروریستی بوده و دو نفر از مسلمانان قومیت «ایغور» در آن دست داشتهاند. دراینباره که ایغورها ساکنان اصلی ایالت سینکیانگ یا ترکستان شرقی (آنطور که خود ایغورها مینامند) با دولت مرکزی چین دچار مشکل شدهاند، بحث چندانی وجود ندارد.
دولت مرکزی چین و قومیت ایغور دو نگاه متفاوت به چگونگی توسعه ایالت سینکیانگ دارند. دولت مرکزی بر این باور است که این منطقه وسیع و عمدتاً بیابانی، نیازمند توسعه هماهنگ با سایر ایالتها در چین است.
برهمیناساس، طرحهای عمرانی گستردهای را مورد توجه قرار داده است، تا آنجا که انحراف آب یک رودخانه بزرگ از مرکز چین به طرف ایالت سینکیانگ، در مرکز برنامهریزیهای دولت مرکزی چین برای تسهیل توسعه سینکیانگ قرار گرفته است؛ اما مشکل وقتی بروز کرد که جمعیت ایغورها تقریباً از روند توسعه کنار گذاشته شد و این استدلال مطرح شد که ایغورها در روند توسعه بهدلیل نداشتن تخصصهای لازم، نقشی همسان با قومیت غالب «هان» ندارند و این امر باعث شد سیل مهاجرین از قومیت هان به سینکیانگ به راه بیفتد؛ موضوعی که توازن قومی قدرت را تحت تأثیر قرار داد و هانها از حمایت دولت مرکزی برخوردار شدند.
اما در نگاه ایغورها، موضوع به این سادگی که مقامات رسمی حکومتی چین عنوان میکردند نبود و آنها در پشت طرحهای عمرانی و به راه افتادن سیل مهاجرین هان، برنامهای حسابشده به قصد برهمزدن ترکیب جمعیت و در اقلیت قرار دادن قومیت ایغور را میدیدند و در همین ارتباط در دو قالب دست به مقاومت زدند.
یکی در قالب ناسیونالیستی و قوممحور که یک خانم تاجر ثروتمند به نام «قدیر» رهبری آن را برعهده گرفت و فعلاً در آمریکا ساکن است، ولی گفته میشود هدف اصلی این جریان قوممحور جدایی ایالت سینکیانگ از چین و تأسیس کشور ترکستان شرقی است.
جریان دوم نهضت اسلامی ترکستان شرقی است که بهوسیله اسلامگراها سازماندهی میشود و عمدتاً محصول دوران جنگ و جهاد در افغانستان پس از دخالت اتحاد شوروی سابق است که بعداً نیروهای جهادگرش با گروههای رادیکال اسلامیبا منشأ عربی پیوند خوردند و بهلحاظ ایدئولوژیکی تحت تأثیر اعراب جهادگر قرار گرفتند.
جریان اسلامگرا درعینحال با گروههای اسلامگرا از سایر قومیتهای ترک آسیای مرکزی و مسلمانان روسیه نیز پیوند خوردند و با سازمانهای استقلالطلب چچن و احزاب اسلامی ازبک و تاجیک مواضع سیاسی و ایدئولوژیکی یکسانی پیدا کردند. این گروه اسلامگرا نیز بهتدریج به طرف استقلالطلبی گرایش یافت.
هرچند که در مراحل اولیه مطالبات مذهبی و حقوق قومی را از طریق مسالمتآمیز قابل حصول میدانست، ولی با گذشت زمان و بروز برخوردهای قومیبین ایغورها و هانها بهویژه در «ارومچی» که با کشتار همراه شد، جناح میانهرو به سود جریان رادیکال اسلامگرا عقبنشینی کرد و از این زمان بهبعد است که دولت مرکزی چین سیاست مشت آهنین را در پیش گرفت و با دستگیری و بعضاً اعدام فعالان ایغور زمینه بروز بحران جاری را در ایالت سینکیانگ فراهم کرد.
واقعیت این است که این تنها عامل در تشدید بحران امنیتی در سینکیانگ و کشیده شدن آن تا میدان صلح آسمانی پکن نبوده است. نهضت اسلامی ترکستان شرقی پس از تأسیس سازمان «القاعده» در کنار سایر جریانهای اسلامگرای ترکتبار آسیای مرکزی و چچن با القاعده ارتباط پیدا کرد و بخشی از جریانی شد که درحالحاضر با عنوان کلی جریان افراط شناخته میشود. این جریان مأموریتی که برای خود تعریف کرده است، فراتر از مطالبات محدود قومی ـ مذهبی قومیتهاست.
هدف اصلی این جریان رادیکال اسلامی آنطور که از منابع انتشاریافته القاعده و زیرمجموعههای آن میتوان استنباط کرد، آزاد کردن تدریجی کشورها و ملتهای مسلمان و تأسیس امارتهای اسلامیبه سبک طالبان افغانستان در دنیای اسلام و ادغام نهایی آنها در خلافت احیاشده اسلامی است. در این مسیر، جهاد در اولویت قرار داشته و برداشت گسترده از مفهوم جهاد وجود دارد.
این برداشت عمومی سبب شده جهادگران از قومیتهای مختلف هدفی واحد بیابند و در این هدف واحد اولویت مناطق مبارزه و جهاد را شرایط کشورها و مناطق اسلامی تعیین میکند؛ البته این هرگز بدین معنا نیست که هرکدام از قومیتهای مرتبط با واحدهای قومی اهداف محلی خود را نادیده بگیرند.
بدین معنا که مثلاً ایغورها همچنان که در سوریه و منطقه عربی در کنار همفکران عرب خود میجنگند، همزمان با آن عملیاتی را در ایالت سینکیانگ و احیاناً سایر نقاط چین مورد توجه قرار میدهند. درواقع، میتوان گفت مناطق بحرانی و درگیر جنگ در جهان اسلام، آموزشگاه تربیت جهادگران از قومیتها و ملیتهای مختلف دنیای اسلام است تا آنها با شرکت در جنگی که بهلحاظ قومیبرایشان سودی ندارد، نیروهای خود را آزموده سازند تا در مقطع زمانی دیگری اگر فرصت مناسب پیش آمد در مناطق قومی خود پذیرای جهادگران سایر ملیتها باشند.
درست در همینجا و با در نظر گرفتن ماهیت پیچیده جریان رادیکال اسلامی است که ایغورهای وابسته به نهضت اسلامی ترکستان شرقی، نقش مهمی خارج از ایالت سینکیانگ چین پیدا کردهاند و با القاعده، طالبان افغانستان، چچنهای روسیه، حزب التحریر ازبکستان، جماعت اسلامی اندونزی، مالزی، بنگلادش، و تحریک طالبان پاکستان در ارتباط نزدیکی قرار گرفتهاند.
از این گذشته، ایغورها در خاورمیانه در کنار چچنها، و ازبکها در کنار امارت اسلامی عراق و شام، وارد جنگ و کسب تجربه شدهاند و این امر دولت چین را بسیار نگران کرده است. به یک معنا، ایغورها در سوریه و عراق به شکلی غیرمستقیم با سیاستهای حمایتی چین از سوریه و عراق مقابله میکنند و آن را بخشی از نبرد خود در سینکیانگ میدانند.
در چنین نگاهی است که جریان رادیکال اسلامی از محدوده قومیتهای خاص عبور میکند و به ارتشی جهادگر، ایدئولوژیک، و با برداشتی رادیکال از اسلام تبدیل میشود که از ظرفیت عمل و تأثیرگذاری در سطح کلیتری در مناطق مختلف برخوردار است.
ازسویدیگر، این ظرفیت جریان رادیکال برای دنیای غرب و بهخصوص آمریکا امر ناشناختهای نیست. این کشور در گذشته و بهخصوص در دوران شکلگیری جهاد در افغانستان و تجربه شکست اتحاد شوروی با جریان رادیکال ارتباطاتی داشته است و علیالقاعده نباید دور از ذهن باشد که آمریکاییها تلاش کنند تضاد بهوجودآمده بین خود و جریان رادیکال اسلامی را به سود خویش مدیریت کنند.
پرسش این است که آمریکا چگونه میتواند جریان رادیکال اسلامی را در مسیری قرار دهد که اولاً تضادهایش با دنیای غرب را کاهش دهد، و ثانیاً از این ظرفیت علیه کشورها و جریانهایی بهره گیرد که رقیب آمریکا هستند و یا بالقوه میتوانند رقیب آن باشند.
ظن غالب دراینخصوص این است که چین و روسیه از این ظرفیت برخوردارند که منافع آمریکا و غرب را به چالش بکشند، بنابراین آمریکا اگر بتواند رادیکالهای اسلامی ایغور را علیه چین، و چچنیها و ازبکها را علیه روسیه هدایت کند علیالقاعده نباید در این مسیر تردید کند. اینکه گفته میشود سرنوشت رقابتآمیز قدرت جهانی در سوریه روشن خواهد شد و دنیای غرب و آمریکا با چین و روسیه در سوریه درحال مقابله هستند، بیارتباط با اینگونه مسائل نمیتواند باشد.
چچنها و ایغورها در سوریه در کنار سازمانهای وابسته به القاعده تنها علیه نظام بشار اسد نمیجنگند، بلکه علیه روسیه و چین نیز میجنگند و این درست نقطه تلاقی دنیای غرب و رادیکالیسم اسلامی است که میتوانند منافع مشترک بیابند. خاورمیانه عربی آزمایشگاه تقابل نیروهای متضاد است.
منطقه مستعد بعدی، آسیای مرکزی تا امتداد قومیت ترک در سینکیانگ چین است. اگر اطلاعاتی که یک نماینده مجلس افغانستان اخیراً منتشر کرده درست باشد که نیروهای آمریکایی ازطریق هوا نیروهای طالبان و ایغور را به بدخشان منتقل کردهاند، آنگاه میتوان تصور کرد که بدخشان منطقهای باشد که در تحولات آتی آسیای مرکزی، چچن و سینکیانگ نقش بسیار پررنگی در جریان رادیکال اسلامیبرعهده خواهد گرفت.
اینکه بدخشان اولین امارت اسلامی در آسیای مرکزی خواهد بود یا نه بحث دیگری است، ولی از هماکنون این امر که ایغورها و چچنها و ازبکها در محور تحولاتی قرار خواهند گرفت که اسلام رادیکال را از شرق کوههای هیمالیا در وزیرستان شمالی تا شمالیترین بخش آن در بدخشان گسترش خواهند داد، مسلم بهنظر میرسد.
قدر مسلمتر اینکه چنین تحولاتی بههیچوجه در یک روند تصادفی صورت نخواهند گرفت. ظن غالب آن است که یک بار دیگر دنیای غرب و جریان رادیکال اسلامی در ضرورت امر جهاد، اما نه علیه دنیای غرب، بلکه علیه رقبای دنیای غرب مطابق تجربه جهاد افغانستان میتوانند منافع مشترک بیابند و تضادهای موجود را مدیریت کنند.
پیرمحمد ملازهی
موسسه ابرار معاصر تهران