اشاره: آنچه در پى خواهد آمد مقدمه کتاب المسیح الیهودى و نهایهالعالم اثر نویسنده و محقق ارجمند مصرى آقاى رضا هلال است که به دلیل مطالب ارزشمند و محققانهاى که در این کتاب در زمینه مسیحیت صهیونیستى مطرح شده، ترجمه و براى نخستین بار براى استفاده خوانندگان عزیز موعود عرضه مىگردد.
مقدمه:
»هیچ کس نمىتواند آمریکا و آزادیهایش را بفهمد، مگر اینکه آگاه باشد و تأثیرى را که دین به طور مستقیم بر روى ساخت و ایجاد این کشور گذاشته و مىگذارد، درک کند…«.
جیمز ون – آمریکاى امروز
بذر این کتاب هنگامى که در دهه نود قرن گذشته در ایالات متحده زندگى مىکردم، در وجودم کاشته شد. یکى از روزها وقتى کانالهاى تلویزیونى را مىگرفتم، نگاهم بر روى آگهى کانال سى.بى.ان متوقف شد، »پات رابرتسون« واعظ تلویزیونى را مىدیدم که از فرارسیدن پایان تاریخ و دومین ظهورمسیح سخن مىگفت و مردم را پند و اندرز مىداد. مدتى برنامههاى ایستگاههاى تلویزیون مذهبى که »کلیساى تلویزیونى« نامیده مىشوند، مرا به خود مشغول داشتند. این ایستگاهها براى بینندگان آمریکایى موعظه و پند ارائه مىدهند و زمینه رفتن به کلیسا جهت خواندن نماز را فراهم مىنمایند، همچنین اخبار و میزگردهاى مذهبى(۱) پیرامون نظر شریعت و دین درباره ازدواج، طلاق، تربیت، کودکان، سقط جنین وکاندیداهاى انتخابات را پخش مىکنند.
در تمام این برنامهها ملاحظه کردم، اسرائیل نگین انگشتر برنامههاى آن شبکههاى »مسیحى« است؛ چون عنوان مىشد که حمایت از اسرائیل و پشتیبانى از اشغال قدس توسط این کشور، فریضهاى مذهبى است و به عبارت دیگر تأسیس اسرائیل گامى قبل از ظهور مسیح است. امّا گام آخر، ساخت هیکل(معبد) بر بالاى قبه صخره نزدیک مسجد الاقصى است.
کنجکاوى مرا واداشت تا از مجتمع شبکه سى.بى.ان در »ویرجینیا بیتز« دیدن کنم. مجتمع، ساختمانى یازده طبقه بود که دانشگاه »ریجینت«(2)، را نیز دربرمىگرفت، این دانشگاه، دانشگاهى مسیحى بود که به دانشجویان خود مدرک دانشگاهى در رشتههاى حقوق، علوم سیاسى و روزنامه نگارى اعطا مىکرد. در آستانه مجتمع آیه ۱۴، اصحاح ۲۴ انجیل متى، توجه مرا به خود جلب کرد:
»تلاوت کتاب مقدس، به شما این بشارت را مىدهد، و این نشانه ایست براى تمام ملل در سراسر جهان، سپس نهایت فرا مىرسد«.
در کتابخانه ساختمان نیز آیه ۲۵ اصحاح هشتم سفر در عهد قدیم را ملاحظه کردم:
»اکنون، اى خدا، خداى اسرائیل، وعده خود را که به بندهات، داوود، پدرم دادى و با او در آن باره سخن گفتى حفظ کن، آنجا که گفتى: در مقابل من از مردان تو، کسى که بر تخت اسرائیل بنشیند، نابود مىشود«.
در راهرو مقابل کتابخانه نیز، تابلویى دیوارى نظر مرا به خود جلب کرد که دژهاى چهارگانه دیده شده در خواب یوحنّا پیرامون »روز داورى در رستاخیز« رابه تصویر مىکشید. در »لابى« تابلوى دیوارى دیگرى ملاحظه مىشد که جنگ »هارمجدون«(3) میان »یأجوج و مأجوج« (4)را به تصویر مىکشید، جنگى که قبل از ظهور مسیح به وقوع مىپیوندد. در میان آن حال و هوا و آن سمبل یهودى مسیحى، همراهم برایم توضیح داد که هدف دانشگاه ریجنت و شبکه سى.بى.ان آماده ساختن آمریکا و آمریکاییها براى ظهور مسیح است. همچنین گفت که شبکه سى.بى.ان داراى ایستگاهى به نام »ستارههاى امید« در جنوب لبنان است که برنامههاى خود را از آنجا پخش مىکند تا زمینه را براى ظهور مسیح فراهم نماید.(۵)
در روز ۱۹ آوریل ۱۹۹۳ کنجکاوى من به اوج خود رسید، چون این روزى بود که آتش جمعیت »دیویدىها« در »واکو« برافروخته شد و ۷۴ تن از اعضاى جمعیت که در میان ایشان رهبر جمعیت »دیوید کورس« نیز مشاهده مىشد، خودکشى کردند. آنها اعتقاد داشتند با این کار اوامر خداوند را جهت فرارسیدن پایان تاریخ و ظهور مسیح به مورد اجرا مىگذارند. نکته قابل توجه و مهم این بود که هنگام به خاکسپارى کورس، تابوت او را با پرچم اسرائیل و نه پرچم آمریکا پیچیده بودند!
در دومین سالگرد آتش سوزى جمعیت دیویدى در واکو، در ۱۹ آوریل ۱۹۹۵، »تیموتى مک وى« به انتقام کشته شدن دیوید کورس و یارانش، اقدام به منفجرساختن ساختمان پلیس فدرال در »اوکلاهاما« نمود. او اعتقاد داشت، این آتش سوزى ریشه در نقشهاى شیطانى و جهانى دارد که بر خلاف سفارشات خداوند بوده و ظهور مسیح را به تعویق مىاندازد.
مسئله اینجاست که این حادثه در ایالات متحده آمریکا به وقوع مىپیوندد که براى تمدن غرب، هنر جدایى کلیسا از دولت (دین از سیاست) را از زمان تصویب لایحه قانونى ایالت ویرجینیا در سال ۱۷۷۷ (پیش از یک دهه قبل از انقلاب فرانسه) ارائه داد. لایحهاى که تصویب آن باعث شد ایالات متحده آمریکا دین رسمى و یا کلیساى رسمى نداشته باشد.
اولین اصلاح و تعدیل در قانون اساسى آمریکا در سال ۱۸۰۱ به وقوع پیوست و هدف آن، بنابرآنچه که رئیس جمهور وقت آمریکا عنوان کرده بود: »ایجاد حدّفاصل و دیوار میان کلیسا و دولت است … همانگونه که مسیحیت آمریکایى از بفعد سیاسى با فردگرایى و فلسفه »او را به حال خود رها کن کار کند یا کار نکند« (آزادى اقتصادى از دید آدام اسمیت) موافقت کرد تا تبدیل به آن چیزى شود که »رابرت« آن را خداى »مذهب و دین مدنى« نامید.
این موضوع مرا به این سمت سوق داد که پیرامون دو موضوع به تحقیق بپردازم:
موضوع اول: مذهب آمریکاییها. ۹۵% آمریکاییها اعتقاد دارند که خدا هست و از میان هر ۵ نفر ۴ نفر به معجزه و زندگى پس از مرگ و تولد حضرت مسیح از دامان پاک حضرت مریم (پاکدامنى حضرت مریم) اعتقاد دارند. هم چنین ۸۲% آمریکاییها خود را اصولگرا و مذهبى تلقى مىکنند، در حالىکه این نسبت در بریتانیا ۵۵%، در آلمان ۵۴% و در فرانسه ۴۸% است. امّا نسبت افرادى که در آمریکا هر هفته به کلیسا مىروند ۴۴% است، در حالىکه در آلمان ۱۸%، بریتانیا ۱۴% و فرانسه ۱۰% است.(۶)
موضوع دوم: جانبدارى و حمایت آمریکاییها از اسرائیل. فرهنگ آمریکایى عنوان مىکند که فرهنگ یهودى – مسیحى(۷) بر پایه تقالید و آداب و رسوم اخلاقى و مذهبى یهودى و مسیحى یا »میراث یهودى – مسیحى« استوار است. موضوعى که در پایان معنایى سیاسى یافت و به توافق، همراهى و همگامى ارزشهاى آمریکایى و اسرائیلى ترجمه شد.
از اینجا بود که فرضیه پژوهش شکل گرفت و آن چگونگى تفسیر و تشریح مذهبى شدن و یهودى شدن آمریکا بود.
مذهبى شدن و یهودى شدن آمریکا با شکلگیرى و نشو و نماى آن ارتباط پیدإ؛ مىکند. مهاجران اولیه آمریکا را »اورشلیم« جدید یا »کنعان جدید« تلقى کردند و خود را به عبرانیهاى قدیم تشبیه نمودند، که ا ز ظلم و ستم فرعون (جیمز اوّل پادشاه انگلیس) فرار کردند و از سرزمین مصر (انگلیس) به جستوجوى سرزمین موعود جدید گریختند، به این ترتیب، تعقیب و بیرون راندن سرخپوستان توسط مهاجران پروتستان در دنیاى جدید (آمریکا) بسان تعقیب و بیرون راندن عبرانیهاى قدیم توسط کنعانىها در فلسطین بود.
بدین ترتیب، شهرک نشینان از پندها و سفارشات حکایات (سفر خروج) چراغى فراراه خود در تدوین قانون اساسى آمریکا ساختند. بنابراین بندگى در مصر، بیرون رانده شدن، سرگردانى، وارد شدن به سرزمین موعود، قتل عام ساکنان آن و … تاریخ پیشین و آیندهاى براى ملت جدید برگزیده خداوند در سرزمین جدید موعود شد.
تبدیل دنیاى جدید به اسرائیل جدید، هدف اصلى طرح شهرک نشینان پروتستانى پورتانى اولیه بود. آنها همیشه در انگلستان خواب تطبیق و اجراى شریعت تورات را مىدیدند و هنگامى که به آمریکا آمدند، رؤیاى دولتى را در سر پروراندند که دستورات و فرمانهاى خداوند بر آن حکومت کند، حتى مورخى چون »جان فیسک« مىگوید:
»همین که مىبینى تاریخى در آمریکا ساخته مىشود، ملاحظه مىکنى که آن، تاریخى آمریکایى – یهودى است«.(8)
یهودى شدن »مسیحیت آمریکایى« در اصل به آن چیزى باز مىگردد که ما آن را »مسیحیت یهودى« نامیدیم و با ظهور »قدیس پولس« دومین بنیانگذار مسیحیت پس از »یسوع« روى از دیدهها نهان کرد، امّا طى دوره اصلاحگرایى و انقلاب در اروپا ظاهر شد و رشد نمود و نقش مهمى پس از بازپس گرفتن اسپانیا توسط مسیحیان – که در آن زمان در دست یهودیان به آیین مسیحیت در آمده یا »یهودیان مارانو« بود – بازى کرد.
با شروع قرن شانزدهم، تأثیرات مسیحیت یهود منجر به انتشار »ایده هزاره« (9) گردید و تفسیرهاى جدید و نوینى از سفر دانیال (در عهد قدیم) و رؤیاى یوحنا (در عهد جدید) شد وبدین ترتیب یهودیان در نقشه خداوند جهت پایان تاریخ، که شامل بازگشت یهود به فلسطین آنهم قبل از آمدن مسیح مىشد، جایگاه مهمى پیدا کردند. امّا حرکت بزرگ مسیحیت یهود با جنبش اصلاح طلبانه پروتستانها در قرن شانزدهم ارتباط پیدا مىکند، به طورى که پروتستانها اعتبار و آبروى یهودیان را به آنها باز گرداندند و عهد قدیم (یهودیان) بالاترین منبع اعتقادى پروتستانها شد. با انقلاب پورتانىها در قرن هفده یهودى شدن مسیحیت به اوج خود رسید، پورتانىها در گرامى داشت عهد قدیم سنگ تمام گذاشتند و از دولت بریتانیا خواستند، قوانین تورات را به عنوان قانون اساسى کشور اعلام کند و آداب و رسوم یهودیت را جایگزین مسیحیت نمودند و حتى پا را از این هم فراتر نهاده برخى از آنها نماز و کتاب مقدس را به زبان عبرى مىخواندند.
هنگامى که مهاجران پورتانى اوّلیه به دنیاى جدید (آمریکا) رسیدند، اسطورههاى ملّت برگزیده، سرزمین موعود و سرزمین اسرائیل چراغ راه و راهنماى ایشان بود، آنها نماز را به زبان عبرى مىخواندند و برفرزندان خویش نامهایى از داستانهاى تورات مىگذاشتند و اوّلین کتابى که در آمریکا چاپ کردند، کتاب »مزامیر داوود« (سرودهاى مذهبى داوود) بود.
به این ترتیب، مسیحیتى که با دومین گروه از مهاجران وارد آمریکا شد، مسیحیتى یهودى بود به عبارت دیگر »مسیحف« یسوع ناصرى که در رأس دین مسیحیت قرار دارد، تبدیل به مسیحى یهودى یا یکى از پیامبران بى شمار قوم یهود شد. با تأثیرپذیرى از مسیحیت یهودى و با آغاز قرن هجدهم، اعتقاد به برانگیختگى یهود در فلسطین تبدیل به یکى از اصول لاهوتى مهم پروتستانهاى آمریکایى شد، به طورى که اعتقاد به مسیح منتظر و عصر هزاره خوشبختى جایگاه مهم و بارزى در اعتقادات این مسیحیان پیدا کرد.
با ورود آمریکا به دوره رشد و بیدارى بزرگ مذهبى در دهه ۴۰ قرن نوزدهم، مسیحیت صهیونیسم از مسیحیت یهود زاده شد و با هدف قراردادن فرهنگ و سیاست آمریکا آنها را ملزم کرد به فریضه برپایى اسرائیل (برانگیختگى یهود) و حمایت از آنها، به عنوان فریضهاى الهى و فرهنگى و در نهایت سیاسى. به این ترتیب صهیونیسم آمریکایى دههها پیشتر گوى سبقت را از صهیونیسم هرتزلى در زمینه برپایى اسرائیل ربود و این یکى از دلایل تفسیر کننده حمایت آمریکا از برپایى اسرائیل در سال ۱۹۴۸ وسپس پشتیبانى آمریکا از اسرائیل است. این حمایت و جانبدارى، الهى و فرهنگى است که در جان و روح و سیاست آمریکاییها، سالها قبل از ظهور صهیونیسم یهودى و لابى یهودى – که هر روز بیش از پیش بر قدرت و نفوذ آن افزوده مىشود، بى آن که به احساسات مسیحیان صهیونیست آمریکایى توجه کند – نفوذ کرده است.
بنابراین براى بحث و گفتوگو پیرامون مذهبى شدن و یهودى شدن آمریکا مىبایست، بر جنبش احیاى مذهبى در آمریکا که در بیست و پنج سال آخر قرن بیستم به وقوع پیوست تمرکز نمود و به آن توجه کرد. از سال ۱۹۷۶ ایالات متحده آمریکا شاهد به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسى و مسیحیت اصولگرا بود که اصطلاحاً »راست مسیحى« یا »مسیحیان راستگرا« نامیده مىشدند. این مسئله باعث شد تا هزاران نفر از جوانان آمریکایى به »مسیحیان دوباره زاده شده« تبدیل شوند و نظرسنجى مؤسسه »گالوپ« آشکار ساخت که پنج و یک سوم آمریکاییها غسل تعمید را دوباره انجام دادند. (مسیحیان دوباره زاده شده) و پیروان کلیساهاى افراطى و تندرو افزایش یافت و شبکههاى تلویزیونى مذهبى یا »کلیساهاى تلویزیونى« تأسیس شدند … این موج به کاخ سفید نیز کشیده شد، به گونهاى که رئیس جمهور وقت آمریکإ؛ ث عع »کارتر« اعلام کرد که او »مسیحى دوباره زاده شده« است. به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسى واصولگرا با به قدرت رسیدن مسیحیت صهیونیسم، به ویژه پس از پیروزى اسرائیل در جنگ ژوئن ۱۹۶۷ و اشغال قدس توسط آن، ارتباط پیدا مىکند و این مسئلهاى است که مسیحیت صهیونیستى آمریکا آن را تأکیدى بر درستى و راستى پیشگوییهاى تورات و مقدمه نزدیک بودن ظهور مسیح تلقى کرد، به این ترتیب مسیحیت صهیونیسم داراى سازمانهاى مخصوص به خود شد که وسایل گروههاى فشار »لابى« را به خدمت گرفت تا بر افکار عمومى و کنگره آمریکا با هدف تأکید بر مشروع بودن دولت اسرائیل و حمایت اقتصادى و نظامى و سیاسى از آن (به عنوان فریضهاى الهى و اخلاقى – آمریکایى) و یهودى کردن قدس به عنوان شهرى که مسیح پس از ظهورش از آنجا بر جهان حکومت مىکند، تأثیر بگذارد. قدرت یافتن جناح راست مسیحى در دهه هشتاد و نود هم ادامه یافت، تا این که رأى دهندگان به آن در انتخابات ریاست جمهورى و کنگره تبدیل به قدرت مؤثر و با نفوذى شدند. این جناح ۲۵% آراء را در ایالات متحده آمریکا به خود اختصاص مىدهد (حدود ده برابر آراء یهود). در راه سلطه(۱۰) بر میدان و عرصه سیاسى آمریکا، جناح راست مسیحى با جناح راست سیاسى در حزب جمهورىخواه متحد شد تا حزبى را تشکیل دهند که به »حزباللَّه« معروف شد، این مسئله با افزایش نقش راستگرایان مسیحى که شامل کاتولیکهاى آمریکایى و پروتستانها مىشد، همراه شد و باعث شد تا »یهودیت مسیحى« ویژگى و صفتى جدایىناپذیر، لاهوتى، اخلاقى و فرهنگى براى آمریکا شود، بهاندازهاى که هر کس در توصیف آمریکا صفت »یهودیت« را به مسیحیت اضافه نمىکرد، زبانش قطع مىشد. این موضوعى بود که طى و پس از انتخابات ریاست جمهورى و نمایندگان در سال ۱۹۹۲ به وقوع پیوست و آمریکاى یهودى – مسیحى شاهد به قدرت رسیدن »بوش« بود، با وجود این که در دوره ریاست جمهورى »بوش« شاهد سقوط اتحاد جماهیر شوروى سابق و پیروزى آمریکا در جنگ خلیج فارس بودیم.
دهه نود شاهد تثبیت و تحکیم سازمانهاى اصولگراى مسیحى تحت نامها و عنوانهاى مختلف از قبیل »ائتلاف مسیحیان«، »احیاى اصولگرایى«، »مجلس مطالعات خانواده«، »تمرکز بر خانواده«، »ائتلاف ارزشهاى سنتى« و … بود؛ همچنین گروهها و جمعیتهاى زور و خشونت ظاهر شدند و براى تخریب و از بین بردن سیستم اجتماعى و سیاسى و تأسیس دوباره آن بر اساس تعالیم و اصول کتاب مقدّس روى به قتل و کشتار و خونریزى آوردند تا زمینه بازگشت و ظهور مسیح را فراهم آورند.
»سیستمهاى« مسیحیت سیاسى و اصولگرا فقط به آماده ساختن جامعه آمریکا براى بازگشت مسیح اکتفا نکردند، بلکه رسالت آنها، رسالت جهانى و صلیبى بود و نقش آن فقط به سیاست داخلى محدود نمىشد، بلکه در سیاست خارجى آمریکا نیز داراى نقش مهم و مؤثرى شدند؛ چرا که پشت سر حملات ایالات متحده علیه سازمان ملل و بدهیهاى صندوق بین المللى پول و صندوق جمعیت سازمان ملل قرار داشتند، همانگونه که پشت سر تصویب قانون تحریم سرنگونى مذاهب نیز بودند، به این ترتیب آماده ساختن جهان براى پایان تاریخ و دومین ظهور مسیح در چارچوب رسالت مسیحیت سیاسى و اصولگراى آمریکا، قرار مىگرفت.
به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسى و اصولگرا در ایالات متحده در بیست و پنج سال آخر قرن بیستم با حوادثى جهانى همراه گردید که شامل احیاى اصولگرایى در سه دین آسمانى اسلام، یهودیت و مسیحیت بود. اما مىتوان ویژگیهاى(۱۱) خاصى براى جنبش مسیحیت سیاسى و اصولگراى آمریکا در نظر گرفت که عبارتند از:
1- مسیحیت سیاسى و اصولگرا در آمریکا »جنبشى پس لائیک« بود که در جامعهاى »پس لائیک« ظهور کرد، جامعهاى که لامذهبى را از دو قرن پیش مىشناخته و از یک قرن قبل در تمام زمینههاى اجتماعى، چه در فضاى قانونى و سیاسى و چه در سایر فضاها، با آن آشنا بوده و در آن ریشه دوانده بود. برعکس جوامع اسلامى که وقتى پدیده لامذهبى در این جوامع ظهور کرد فقط نخبگان غربزده آن را در بر مىگرفت. یک مسلمان وظایف فردى و اصطلاحات قرآن را مىخواند، آنها را مىشناسد یا به راحتى آنها را به یاد مىآورد و در آن مسیر گام بر مىدارد، چون مرجع کنونى وحال حاضر مذهبى آن است در حالى که یک آمریکایى چون لامذهبى بر او تأثیر گذاشته است، نیاز به این دارد که وظایف فردى و اصطلاحات کتاب مقدّس را دوباره از نو بخواند و فراگیرد و سرانجام این که احیاى مذهبى در آمریکا »غسل تعمید دوباره« از پایین (تأثیر بر جامعه) یا از بالا (تلاش جهت تغییر نظام) بود.
2- جنبش مسیحیت سیاسى و اصولگرا در آمریکا (برعکس جوامع اسلامى) در جامعهاى دمکراتیک زاده شد، به همین دلیل مقید و محدود به فرهنگ و آداب و رسومى دمکراتیک است. به همین دلیل به خشونت و زور روى نمىآورد، مگر به وسیله گروههاى بىاهمیت و خفردهپا، همچنین در معرض قلع و قمع و سرکوب به سان جوامع اسلامى قرار نمىگیرد، مگر در موارد خاصى؛ مانند خودکشى. همچنین به قدرت رسیدن جنبش مسیحیت سیاسى و اصولگراى آمریکا در جامعهاى دمکراتیک، آن را به سوى مبارزات سیاسى به عنوان قدرت رأى دهنده مؤثر و حاکمیت بر شوراهاى مدارس و شهرها در بسیارى از ایالتها سوق داد و باعث شد تا نمایندگانى در کنگره و میان استانداران ایالتها داشته باشد.
غیر از آن، راست مسیحى، در چارچوب سعى و تلاش خویش جهت »تعمید از بالا« اقدام به ارائه کاندیداى خویش جهت حضور در انتخابات اوّلیه حزب جمهورىخواه در سال ۱۹۸۸ نمود و او کسى نبود جز »پات رابرتسون«. این تلاش در کاندیداتورى اوّلیه جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهورى سال ۲۰۰۰ به وسیله معرفى »گرى پویر« که در جنگ انتخاب کاندیداهاى حزب جمهورىخواه پیروز شده بود، تکرار شد.
3- جنبش مسیحیت سیاسى و اصولگراى آمریکا، در جامعهاى پسامدرنیسم و پساصنعتى ظهور نمود؛ به همین دلیل توانایى خارق العادهاى داشت که از زبان و تکنولوژى بسیار پیشرفته براى نشر رسالت خویش استفاده کند. این مسئله در ابداع »کلیساهاى تلویزیونى« واستفاده از »اینترنت« و »پست الکترونیک« جهت تأسیس شبکههاى ارتباطى با یاران و پیروان خویش و حتى مردم عادى طى حملات انتخابى یا جمع آورى کمکها یا فشار بر اداره ریاست جمهورى و کنگره نمود پیدا مىکند.
4- در جامعه سرمایه دارى که بر اساس اصول آزادى ورقابت استوار است، نشو و نما یافت. به همین دلیل ملاحظه مىکنیم، بر اساس منطق »بازار« فعالیت مىکند. بهاندازهاى که مىتوان گفت به خاطر نبود »دین رسمى براى دولت« و یا کلیساى ملّى، »بازار آمریکایى دین« وجود دارد که در آن شبکههاى مذهبى تلویزیونى (کلیساهاى مرئى یا تصویرى) و دانشگاههاى الهیات و سازمانهاى بشارت دهنده و دستگاههاى چاپ کاغذى و الکترونیکى مسیحى با هم در قابت هستند.
5- جنبش مسیحیت سیاسى و اصولگراى آمریکا بسان جنبش اسلامى شرایط اجتماعى را به مبارزه فرامىخواند. جنبش اسلامى به مبارزه با بدبختى و فقر مادى و اجتماعى مىپردازد، در حالى که نوع آمریکایى آن به مبارزه با بدبختیهاى اجتماعى در جامعهاى مادى و آزاد، با وعده، به درمان اجتماعى از خداى واعظان تلویزیونى و دانشگاههاى الهیات و درمانهاى سحرآمیز و التزام به قوانین خشک اخلاقى مىپردازد. قوانینى که سقط جنین را منع و همجنس بازى را تحریم کرده و روابط جنسى را محدود به ازدواج مىکند و کودکانى بر اساس اصول اخلاقى مسیحیت تربیت مىکند و آنها را از ارتکاب خلاف موارد فوق یا »پورنوگرافى« برحذر مىدارد.
بىشک هر کس که به سیاست داخلى و سیاست خارجى آمریکا توجه دارد، مىبایست از تأثیر دین آمریکایى و این فرضیه که این کتاب بر اساس آن تألیف شده و عنوان مىکند: آمریکا کشورى »یهودى – مسیحى« است، آگاه و مطلع باشد. و بداند که مسیحیت امریکایى از زمان پاى گذاشتن مهاجران پروتستانى پورتانى اولیه بر سواحل آمریکا، صبغهاى یهودى یافت و با اولین بیدارى و آگاهى بزرگ مذهبى در قرن نوزده تبدیل به مسیحیتى یهودى شد و از آن تاریخ مسیحیت صهیونیسم از آن نشأت گرفت و نشو و نما یافت. با این فرضیه این کتاب، مسیحیت سیاسى و اصولگرا، در آمریکا را در هفت فصل مورد بحث و بررسى و مناقشه قرار داده است:
فصل اول؛ مسیحى یهودى: این فصل به ریشههاى مسیحیت یهودى در تاریخ مسیحیت و تاریخ غرب مىپردازد و تحلیل خود را از ظهور قدیس پولس تا جنبش اصلاح طلبانه پروتستانها و سپس عصر انقلاب اروپا تا دوره امپریالیستى بریتانیا ادامه مىدهد.
فصل دوم؛ مسیحى یهودى آمریکایى: این فصل به بحث و بررسى در نشو و نماى مسیحیت یهودى در آمریکا و سپس تبدیل شدن آن به مسیحیت صهیونیستى تا برانگیخته شدن دولت اسرائیل مىپردازد.
فصل سوم؛ احیاى دینى و مسیحیت صهیونیستى: این فصل بحث و گفتوگو پیرامون آغاز جنبش احیاى مذهبى در ایالات متحده آمریکا از دهه پنجاه و سپس به قدرت رسیدن رادیکالهاى افراطى در دهه هفتاد و ارتباط آن با به قدرت رسیدن مسیحیت صهیونیستى در آمریکا را در بر مىگیرد.
فصل چهارم؛ به قدرت رسیدن راست مسیحى و لابى مسیحى صهیونسیتى: این فصل به بررسى نحوه به قدرت رسیدن راست مسیحى در دهه هشتاد طى حکومت ریگان، رئیس جمهور اسبق آمریکا و آمادگى وى جهت برافروختن »هارمجدون« به عنوان اوّلین قدم جهت آمادگى براى ظهور مسیح و تشکیل و ایجاد لابى مسیحى صهیونیستى مىپردازد.
فصل پنجم؛ حزباللَّه و پیروزى یهودمسیحیت: این فصل اتحاد میان راست مسیحى و راست سیاسى در حزب جمهورىخواه در دو دوره بوش و کلینتون و سلطه و حاکمیت یهود مسیحیت و جنگ فرهنگى که بر جان و روح آمریکا حاکم است و امتداد و نفوذ مسیحیت صهیونیستى را در میان کاتولیکها نشان مىدهد.
فصل ششم؛ اصولگرایى و خشونت: مسیحىف یهودى و مسیحىف مسیحى، این فصل به بررسى سازمانهاى اصولگرا و گروهها و جمعیتهاى خشونت
پىنوشت:
۱. Talk show
Regent .2
۳.جایى که آخرین جنگ میان نیروى شر و نیروى خیر قبل از روز داورى در رستاخیز به وقوع مىپیوندد. مکاشفه یوحنا(۱۶:۱۶)
۴. یأجوج و مأجوج اشاره به مللى است که شیطان آنها را گمراه ساخته و آنها را براى جنگ به عنوان دشمنان مملکت خداوند کنار هم گرد مىآورد. مکاشفه یوحنا (۸:۲۰). این نام همچنین دوبار در قرآن کریم ذکر شده است:
– آنها گفتند: اى ذوالقرنین بدان که قومى به نام »یأجوج و مأجوج« پشت این کوه فساد و خونریزى و وحشىگرى بسیار مىکنند. (سوره کهف، آیه ۹۴).
– تا روزى که راه »یأجوج و مأجوج« باز شود، آنان از هر جانب پستى و بلندى زمین شتابان درآیند. (سوره انبیاء، آیه ۹۶)
۵.این شبکه بعدها از طریق کانال »METV« و توسط ماهواره اسرائیل برنامههاى خود را پخش کرد.
۶.Nov 1995 , National times
۷.Judeo christian
۸.رضا هلال، تفکیک آمریکا (جدایى آمریکا)، قاهره، الاعلامیه للنشر ۱۹۹۸
۹.منتسب است به هزار سال که باید طى شود تا مسیح ظهور کند
۱۰.رضا هلال، (امریکا الحلم و السیاسه) امریکا رؤیا و سیاست، قاهره، الحضاره ۱۹۹۹
۱۱.پیرامون اصولگرایى در مذاهب سهگانه ر.ک:
christianity and Judismin ,theresurgence of islam :Revenge of God ,Kepel ,Gilles
.cambrige polity press1994 ,the modern world
موعود شماره ۴۰