کسى به پیامبراکرم(ص) عرض کرد: ماغذا مىخوریم، اما سیر نمىشویم! حضرت فرمود: شاید به صورت متفرق غذا مىخورید؛ در حال غذا با هم جمع شوید و نام خداى بر زبان آرید تا موجب برکت براى شماشود.
بخش اول
چکیده
تغذیه از نیازهاى اجتنابناپذیر هر موجود زندهاى است و انسان نیز از این قانون، مستثنا نیست. از این روآگاهى از روش و شیوه بزرگان دین در این زمینه، شایان توجه و تأمل است. نوشتار حاضر درصدد پاسخگویىبه چند پرسش محورى و مهم درباره تغذیه، بر اساس سیره پیامبر اعظم… است.پرسشهایى چون چرایى تغذیه، نوع غذا، تنوع و مقدار آن، زمان تغذیه، همراهى با دیگران در تغذیه وبالاخره چگونگى انجام تغذیه.
در سیره نبوى… غذا خوردن با هدف کسب توان براى طاعت و عبادت بوده است.غذاهاى آن حضرت، ویژگىهایى چون حلال بودن، تنوع، سادگى، مضرّ نبودن و سودمندى را داشته است.آن حضرت از صرف بیش از یک نوع غذا در یک وعده ـ به منظور زهد ـ پرهیز داشته، مقدار غذاىمصرفىاش نیز در حد نیاز بدن بوده است. وقت غذاى حضرت، هنگام گرسنگى بوده و اصرار بر صرف غذا بههمراه دیگران داشته است. نیز آن حضرت در شروع و پایان صرف غذا نام خدا را بر زبان جارى و در اینزمینه، آداب خاص دیگرى را رعایت مىفرمود.
واژگان کلیدى: سیره نبوى…، تغذیه، خوردن و آشامیدن.
مقدمه
خوردن و آشامیدن از لوازم اصلى استمرار حیات مادى انسان است و بدون آن، هیچ انسانى قادر به انجام تکالیفاساسى خویش و حرکت در مسیر کمالیابى نخواهد شد. جسم انسان، همچون مرکبى است که روح را حمل مىکند واختلال در کار این مرکب، اختلال در کار روح پدید مىآورد. این حقیقت، اقتضاى آن داشته که حتى برترین موجوداتنظام هستى، یعنى انبیا و اولیاى الهى نیز وجود را بىنیاز از خوردن و آشامیدن ندانند و با بهرهگیرى از شیوههاى صحیحو در عین حال ضرورى، لوازم استمرار حیات و حرکت جسم خویش را فراهم کرده و آن را در خدمت روح بلندشانقرار دهند.
با توجه به آنچه گفته شد، در این نوشتار به بررسى روایات حاکى از سیره نبوى در این باره مىپردازیم. مجموعاطلاعات موجود در این زمینه، در حقیقت پاسخ به این سؤالهاست که پیامبر اکرم… چرا، چه نوع، چند نوع، به چه میزان، چه هنگام، تنها یا با دیگران، و چگونه مىخورد و مىآشامید.
۱. چـرا؟
سخن از چرایى خوردن و آشامیدن در سیره نبوى…، منطقاً باید پیش از دیگر مسائل مربوط به سیرهآن حضرت در خوردن و آشامیدن، مورد توجه قرار گیرد. اینکه چرا انسان به خوردن و آشامیدن رو آورده، پرسشىاست که پاسخ آن ابتدا بدیهى مىنماید، زیرا به محض طرح چنین پرسشى، این پاسخ به ذهن مىرسد که خوردن وآشامیدن لازمه طبیعى زندگى بشر و زنده ماندن اوست. این سخن در عین درستى، تمام پاسخ نیست، زیرا فلسفهخوردن و آشامیدن در نگاه اولیاى دین، صِرف تأمین نیازهاى جسمانى نیست، بلکه مسئلهاى مهمتر و برتر مطرحاست.
طبق این دیدگاه، جسم، نقش آلى و ابزارى براى حقیقت انسان، یعنى روح او دارد، از این رو براى اینکه روحبتواند مسیر کمالیابى خود را طى کند باید نیازهاى جسم به عنوان مرکب و ابزار روح، تأمین شود. بر اساس دیدگاهاول، انسان و حیوان مشترک و همسان مىشوند، اما در این نگاه، انسان در تأمین نیازهاى جسم در پى تأمین هدفى بسوالاست. در برخى روایات به نقش ابزارى خوردن در راستاى عبادت و انجام فرائض و تکالیف اشاره شده است. درروایتى، از پیامبر اکرم… چنین نقل شده است که به خداوند عرضه داشت:
در نان به ما برکت عطا کن، و بین ما و نان جدایى میفکن، چرا که اگر نان نباشد قادر به اداى نماز و گرفتن روزه و انجام فرایضپروردگارمان نخواهیم بود.۲و در روایت امام صادق(علیه السلام) نیز آمده است: بنیان جسم بر نان نهاده شده است.۳
بنا بر روایتى دیگر، هنگامى که مردى از ابوذر درباره برترین اعمال پس از ایمان پرسش کرد وى پاسخ داد: «نماز وخوردن نان!» و هنگامى که آن مرد با شگفتى به ابوذر نگریست، وى ادامه داد: «اگر نان نباشد خداوند عبادت نمىشود».و مراد ابوذر این بود که انسان براى کسب توانایى انجام عبادت باید از نان بهره ببرد.۴با توجه به این گونه روایات، هدف انسان مؤمن از خوردن غذا، آمادهسازى جسم براى انجام تکالیف عبادى وفرایض دینى است، و ـ چنان که گذشت ـ این نوع نگاه به خوردن، به مراتب والاتر از نگاه طبیعى به آن است.
۲. چه نوع؟
پرسش دیگر درباره سیره نبوى… در خوردن و آشامیدن، مربوط به نوع غذاى آن حضرت است. بنابرروایات سیره مىتوان ویژگىهایى را در مورد غذاى پیامبر اکرم… استنباط کرد که عبارتاند از:
حلال بودن
از مهمترین این ویژگىها حلال بودن غذاست. طبیعى است پیامبر اکرم… با توجه به جایگاههدایتىاش در میان انسانها، بارزترین مصداق براى رعایت این اصل است. در برخى روایات آمده است که آنحضرت آنچه را خداوند برایش حلال کرده بود به همراه خانواده و خدمتکار تناول مىکرد.۵
تنوع
ویژگى دیگر در غذاهاى پیامبر اکرم… آن بود که اصرار بر نوع خاص و برجستهاى از غذاها نداشت وغذایى، همچون غذاى متعارف همه مردم را مصرف مىکرد، و در این میان، به سادهترین نوع آن قناعت مىکرد و بر آنشاکر بود. بنا به نقل طبرسى، آن حضرت گونههاى مختلف از غذاها را مصرف مىکرد.۶ معناى این سخنمىتواند آن باشد که حضرت اصرار بر نوع خاصى از غذاها نداشت و در این زمینه، تکلف نمىورزید و در صورتدسترسى به غذاهاى نافع، براى تأمین نیاز جسم از آنها بهره مىبرد.
سادگى
در بیشتر موارد، آن حضرت نان جو، با آرد سبوسدار، و در حدّ عدم سیرى مصرف مىکرد. در برخى روایات، از نانجو به عنوان غذاى انبیا یاد شده است.به عنوان نمونه در روایتى، به نقل از امام رضا(علیه السلام) چنین مىخوانیم: هیچ پیامبرى نبوده جز آن که مردم را به خوردن [نان] جو فرا خوانده و براى آن، برکت طلبیده است. و [این غذا] در هیچشکمى داخل نشده جز آن که بیمارى را از میان برداشته است. و این، غذاى پیامبران است و طعام نیکان. و خداوند ابا کرده ازاینکه غذاى انبیا را چیزى غیر از جو قرار دهد.۷
از دیگر روایات مربوط به سادگى غذاى پیامبر…، روایت قتاده است. وى گوید: ما گاه نزد انس بنمالک مىرفتیم و مىدیدیم که خدمتکار او مشغول پختن نان بود. روزى انس در همین حال، رو به ما کرده، گفت: [از ایننانها] بخورید، اما نسبت به پیامبر، من سراغ ندارم که حضرت نان با آرد الک کرده و بدون سبوس، و گوشت گوسفندکباب شده مصرف کرده باشد.۸
خورشِ غذاى پیامبر… نیز معمولاً بسیار ساده بود. بنا به نقل کلینى از امام صادق(علیه السلام)، روزىپیامبر اکرم… به حجره امسلمه وارد شد. امسلمه قطعه نانى نزد حضرت آورد. پیامبر فرمودند: آیاخورش نیز دارى؟ گفت: خیر یا رسول الله، جز سرکه ندارم. فرمود: سرکه خوب خورشى است، و خانهاى که سرکه درآن هست بىچیز نیست.۹
مضرّ نبودن
ویژگى مهم دیگر در غذاهاى مورد استفاده پیامبر اکرم…، مضرّ نبودن است. از نظر آن حضرت، گذشته از مفید و نافع بودن، یک غذا ـ که در ادامه، به آن خواهیم پرداخت ـ مىبایست فاقد آثار منفى بر بدن باشد. بهعنوان مثال، بنا به نقل کلینى از امام صادق(علیه السلام)، و آن حضرت از امیرالمؤمنین(علیه السلام)، هنگامى که براى پیامبراکرم… غذاى داغى آوردند، فرمود: آن را بگذارید تا سرد شود، خداوند آتش را غذاى ما قرار نداده و برکت در غذاى غیر داغ است.۱۰
بنا بر بعضى روایات، آن حضرت از خوردن برخى غذاها یا گیاهان که بوى آنها در دهان مىماند نیز اجتناب مىکرد.البته این پرهیز، ناشى از آثار خانوادگى یا اجتماعى بقاى بوى این غذاها در دهان بود و نه به سبب ضرر آن براى بدن.بنا به نقل طبرسى، پیامبر اکرم… سیر، پیاز، تره و عسلى که مغافیر۱۱ در آن بود تناولنمىکرد، زیرا بوى آنها در دهان مىماند.۱۲
سودمندى
ویژگى دیگر غذاهاى مورد استفاده پیامبر اکرم…، میزان نافع بودن غذا براى بدن بود. بنا بر روایتى کهپیش از این گذشت، حضرت سادگى را در مجموع زندگى و از جمله تغذیه، رعایت مىکرد، اما این، منافات با توجه بهسودمندى غذاها ندارد و در مواردى که گشایش اقتصادى براى مسلمانان و خود حضرت پدید مىآمد با تنوعبخشىبه غذاى خود و خانواده، از غذاهاى سودمند بهره مىبرد.
در برخى روایات، ضمن اشاره به این موارد، از زبانپیامبر… و دیگر معصومان(علیهم السلام) فوایدى براى برخى غذاها بیان شده است. مجموع اینروایات، حکایت از آن دارند که پیامبر اکرم … به علت اتصال به منبع علم الهى و آگاهى از خواصغذاها، نافعترین آنها را براى بدن ـ در صورت دسترسى به آنها ـ بر مىگزیده، ضمن آنکه در میزان مصرف نیزاصول سلامت را رعایت مىکرد.
در روایتى که پیش از این از امام رضا(علیه السلام) نقل کردیم، به خاصیت درمانى نان جو اشاره شد.۱۳ به جزآن، در برخى روایات، امام صادق(علیه السلام) شیر، سرکه، روغن و سویق (نوعى حلیم از گندم یا جو، و شکر و خرما) راغذاى پیامبران، و گوشت و شیر را، شورباى (آبگوشت) آنان معرفى کرده است.۱۴
همچنین گفته شده است که محبوبترین غذاها نزد پیامبر اکرم… گوشت بود و مىفرمود:«گوشت موجب افزونى قوه شنوایى و بینایى مىشود». و در کلامى دیگر فرمود: گوشت، سرآمد غذاها در دنیا و آخرت است و اگر از خدایم مىخواستم که هر روز مرا با آن اطعام کند چنینمىکرد.۱۵
آن حضرت گوشت را گاه به صورت پخته [با آب] و گاه به صورت کباب، همراه نان مصرف مىکرد.۱۶ بنا به نقل طبرسى، پیامبر اکرم … تگرگ را جمع کرده و تناول مىکرد و مىفرمود: این موجبنابودى عوامل فساد دندانها مىشود.۱۷
نیز از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که پیامبر اکرم… در صورت دسترسى به شیرینىجاتبا آن افطار مىکرد، و اگر بدان دسترسى نداشت با آب گرم افطار مىکرد و مىفرمود: این باعث پاکسازى کبد و معده، و موجب خوشبو شدن بوى دهان، و سبب تقویت دندانها و چشم، و عامل تیزى بینایىمىشود؛ و گناهان را مىشوید و عروق تحریک شده را ساکن، و تلخى غالب را از بین مىبرد و بلغم را قطع مىکند و حرارت را ازمعده فرو نشانده و سردرد را زایل مىکند.۱۸
گفتنى است، تأثیر افطار با آب ولرم در شسته شدن گناهان مىتواند به لحاظ فضیلتى باشد که شخص روزهدار در اثرگرسنگى و سپس افطار با نوشیدنى سادهاى چون آب به دست مىآورد.پیامبر اکرم… عسل را بسیار دوست داشت و خوردن آن را همراه با قرائت آیاتى از قرآن و جویدنکُندر موجب زوال بلغم مىدانست.۱۹
پیامبر اکرم… مطلوبیت بعضى غذاها را گاه با تعبیر «طیّب» تأیید مىکرد. به عنوان مثال، هنگامىکه یکى از اصحاب حضرت فالودهاى به ایشان هدیه کرد و حضرت قدرى تناول کردند، پرسیدند: «اى ابا عبدالله، اینرا از چه چیزى فراهم کردهاى؟» عرض کرد: پدر و مادرم فدایت، روغن و عسل را در ظرفى سنگى ریخته، با آتش تفتمىدهیم و سپس مغز گندم را آسیاب کرده و با آن مخلوط مىکنیم تا به خوبى با هم عجین شوند و چنین چیزى فراهمآید. حضرت فرمود: «این غذایى نیکو و گواراست».۲۰
۳. چن ـ د ن ـ وع؟
روح سادهزیستى در پیامبر اکرم… مانع از آن بود که بر سر سفره غذاى آن حضرت بیش از یک نوعغذا یافت شود. علت این امر در روایت صحیحه کلینى از امام صادق(علیه السلام) بیان شده است. بنا بر این نقل، پیامبراکرم… در شامگاه پنجشنبهاى که در مسجد قبا حضور داشت، براى افطار، نوشیدنى طلب کرد و اوسبن خولى انصارى کاسه بزرگى حاوى شیر مخلوط با عسل آورد.
حضرت چون آن را به لبهاى مبارک رسانید ناگاه آنرا کنار نهاد و فرمود: این، دو نوع نوشیدنى است که به یکى از آنها نیز مىتوان بسنده کرد. من آن دو را با هم نمىنوشم، اما تحریم نیز نمىکنم، لکن من براى تواضع در برابر خداوند چنین مىکنم، و هر کس براى خدا تواضع کند خداوند او را بلند مرتبه سازد، و هر کستکبّر ورزد خداوند او را فرود آورد. و هر آن کس که در معیشت، راه میانه برگزیند خداوند روزىاش دهد، و هر آن که اهل تبذیرباشد خداوند او را محروم سازد، و هر آن که فراوان یاد مرگ کند خداوند دوستش دارد.۲۱
این روایت چندین پیام دارد:
. قناعت پیامبر اکرم… بر یک نوع از نوشیدنى و غذا؛
. این قناعت، بُعد استحباب و ترجیح داشته و ترک آن حرام نیست؛ و این در حقیقت، ناشى از شریعت سهلهاىاست که پیامبر… خود را مروّج و آورنده آن معرفى کرد.۲۲ و از این رو فرمود: من این دونوشیدنى را با هم نمىنوشم، اما تحریم نیز نمىکنم؛
. زهد مثبت در سیره معصومان(علیهم السلام) و اولیاى صالح خداوند عبارت از همین است که با وجود دسترسى بهمواهب دنیوى جز در حد ضرورت، از آنها چشمپوشى مىکردند؛
. پیامبر اکرم… سرّ این اقدام خویش را تواضع در برابر خدا معرفى مىکند، و این، جلوهاى دیگر ازصفت تواضع است که عبارت از تواضع در برابر خداست. افراد متکبّر و دنیازده با گردن کشى و روحیه طلب کارانه دربرابر خداوند ظاهر شده و نعمتهاى الهى را بىتوجه به مُنْعِم مصرف مىکنند، در حالى که بندگان حقیقى خداوند بااظهار کوچکى و تواضع در برابر خداوند، خود را مستحق کوچکترین نعمتها نیز ندیده و نسبت به توان برشکرگزارى براى کمترین نعمت نیز اظهار عجز مىکنند و درصدد افزون خواهیِ همراه با ناسپاسى نیستند؛
. توصیه کلى پیامبر اکرم… در این حدیث، به اعتدال و میانهروى در زندگى، و ترک تبذیر است؛
. و نهایتاً در راستاى اصول و سیره و شیوه تربیتى پیامبر اکرم…، مسئله یاد مرگ مطرح مىشود کهبهترین وسیله حفظ انسانها از کژى است.
۴. به چـه میزان؟
اولیاى دین و نیز حکیمان، همواره به کمخورى و پرهیز از پرخورى سفارش اکید داشتهاند. این مسئله امروزه نیز موردتأکید پژوهشگران علوم پزشکى است و به عنوان راز سلامت و پیشگیرى از بیمارىها مطرح است. در روایت کلینى ازامام باقر(علیه السلام) آمده است: چیزى نزد خداوند، مبغوضتر و ناپسندتر از شکم پر نیست.۲۳
در روایتى دیگر از آن حضرت آمده است: آن گاه که شکم پر شود، ره طغیان در پیش گیرد.۲۴ و به گفته برخى حکما: زیاد نخورید تا زیاد بنوشید تا زیاد بخوابید تا زیاد حسرت بخورید.۲۵در روایات نبوى… نیز بر این امر تأکید شده است. آن حضرت، پرخورى را موجب فساد بدن، بروزبیمارى، کسالت در عبادت، قساوت و مردن قلب، دورى از خدا، مبغوض خداوند واقع شدن، ضرر زدن به دین فرد واز ویژگىهاى افراد کافر و منافق معرفى فرموده است.۲۶
در بعضى روایات، آن حضرت میزان مناسب براىخوردن را چنین تعیین کرده است: فرزند آدم! هیچ ظرفى بدتر از شکم را پر نکرده، براى او تنها چند لقمه که سبب قوام وجودش شود کافى است. و اگر ناچار ازغذا خوردن شد، پس ثلث [معده] براى غذایش، و ثلث آن براى نوشیدنىاش، و ثلث دیگر را براى نفس بگذارد.۲۷در این زمینه، از بعضى همسران پیامبر اکرم… نقل شده است که: «هیچگاه شکم پیامبرصلى الله علیه و آلهو سلم از غذا پر نشد».۲۸
۵. چه هنگام؟
پرسش دیگر درباره سیره نبوى… در تغذیه، این است که آن حضرت در چه اوقاتى غذا صرفمىکرده است؟ از برخى روایات مىتوان اصلى کلى در این باره استنباط کرد و آن اینکه آن حضرت جز به وقتگرسنگى و احساس نیاز بدن، اقدام به صرف غذا نمىکرده است.۲۹ در روایتى از آن حضرت نقل شده استکه فرمود: بخور در حالى که اشتها به خوردن دارى، و دست بکش در حالى که هنوز اشتها به خوردن دارى.۳۰و بنا به نقل انس بن مالک: هیچ گاه در روز یا شب، آن حضرت گوشت یا نان مصرف نکرد مگر هنگامى که بدن نیاز به آن داشت.۳۱
بر این اساس، نقل شده است که پیامبر اکرم… شخصاً با مردم مواسات و همراهى مىکرد، به گونهاىکه ازار (لنگ) خود را با پوست وصله مىکرد و هیچ گاه، هم صبحانه (یانهار) و هم شام نخورد تا اینکه از دنیا رحلتفرمود.۳۲بنا بر بعضى روایات، معصومان(علیهم السلام) دو وعده غذایى را در طول شبانه روز سفارش مىکردند و از صرف غذابین آن دو وعده، نهى مىکردند.۳۳ و از برخى روایات، بر مىآید که معصومان(علیهم السلام) تأکید بر آن داشتند کهافراد، شب هنگام چیزى خورده و بخوابند، ولو بسیار اندک باشد.
امام صادق(علیه السلام) در این زمینه فرموده است: خوردن شام را ترک نکن، حتى اگر سه لقمه به همراه نمک باشد. و کسى که شام خوردن را [به کلى] ترک گوید رگى در بدنشمىمیرد که هرگز احیا نخواهد شد.۳۴ پیامبر اکرم… نیز مىفرمود: شام بخورید هر چند یک مشت خرماى غیرمرغوب باشد، چرا که ترک شام خوردن موجب پیرى است.۳۵
۶. تنها یا با دیگران؟
بخش دیگرى از روایات سیره نبوى… در باب خوردن و آشامیدن، از آن حکایت دارد که پیامبراکرم… در حدّ امکان، به تنهایى غذا نمىخورد و مىفرمود: آیا شما را از بدترینتان خبر دهم؟ کسى کهبه تنهایى بخورد و بردهاش را بزند و میهمانش را ردّ کند.۳۶ آن حضرت، غذا خوردن جمعى، حلال بودن غذا، و گفتن بسم الله در ابتدا و حمد خدا در پایان را از اسباب کمال در غذا خوردن معرفى مىفرمود.۳۷ و نیزمىفرمود: بهترین غذاها نزد خداوند آن است که دستان زیادى آن را بخورند.۳۸و بنا به نقل امام صادق(علیه السلام) از امیرالمؤمنین(علیه السلام)، پیامبر اکرم… مىفرمود: جماعت، موجب برکت است و غذاى یک نفر، دو نفر را، و غذاى دو نفر، چهار نفر را کفایت مىکند.۳۹
گفتنى است که هر چند زیادتر شدن افراد ممکن است سهم هر فرد از غذا را کاهش دهد، اما مراد پیامبر اکرمصلى الله علیهو آله و سلم مىتواند آن باشد که حتى با وجود عدم سیرى، نیاز بدن همراه با کم خورى که مطلوب است، تأمین مىشودو این مىتواند در نتیجه ایثار افراد در اختصاص سهم خود به دیگران باشد.۴۰ امروزه نیز ثابت شده است کهصرف غذا بادیگران، همراه با نشاط و گوارایى مىشود و این امر، در جذب نیکوى غذا و تعادل گوارش نقش مهمىدارد.
بنا به نقل طبرسى، پیامبر اکرم… آنچه را خوردنش بر وى حلال بود، همراه اهل و خادم یا همراهکسانى که حضرت را دعوت به غذا خوردن مىکردند، روى زمین یا آنچه دعوت کنندگان بر آن غذا مىخوردند، و ازآنچه آنان مىخوردند تناول مىفرمود، مگر آن که میهمانى بر حضرت وارد مىشد که در این صورت، به همراه میهمانغذا مىخورد.۴۱ بنابه نقل دیگر طبرسى، هنگامى که کسى به پیامبراکرم… عرض کرد: ماغذا مىخوریم، اما سیر نمىشویم! حضرت فرمود: شاید به صورت متفرق غذا مىخورید؛ در حال غذا با هم جمع شوید و نام خداى بر زبان آرید تا موجب برکت براى شماشود.۴۲
آن حضرت، گاه غذا را در میان مساکین و نیازمندان و همراه آنان میل مىکرد و از برکت حضور حضرت، آنان نیز سیرمىشدند، بنا به نقل حمیرى از امام باقر(علیه السلام)، شبى پیامبر اکرم… همراه مساکینى که در مسجدمىخوابیدند در کنار منبر، روزه خود را افطار کرد و از غذایى که در دیگى سنگى نهاده شده بود میل فرمود، و به برکتحضور حضرت، سى نفر از آنان از آن غذا خورده و سیر شدند، سپس آن ظرف نزد همسران حضرت باز گردانده شد وهمه آنان نیز سیر شدند.۴۳ اینگونه روایات هرچند از یکى از معجزات آن حضرت حکایت دارد، اما پیش ازآن ـ با توجه به آنچه گذشت ـ حاکى از اهتمام حضرت بر ایثار و نیز توجه به غذا خوردن در جمع مىباشد.
پی نوشت:
۲ قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «بارک لنا فى الخبز و لاتفرّق بیننا و بینه، فلولا الخبز ما صلینا و لا صمنا و لا ادّینا فرائض ربنا» (کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۷۳، ح ۱۳ و ج ۶، ص ۲۸۷، ح ۶).
۳ «انما بنى الجسد على الخبز»؛ (همان، ج ۶، ص ۲۸۶، ح ۳ و ۷).
۴ «قال ابوذر حین سأله رجل عن أفضل الأعمال بعد الایمان. فقال: الصلوه و اکل الخبز. فنظر الیه الرجل کالمتعجب. فقال: لولا الخبز ما عبداللَّه تعالی؛ یعنى بأکل الخبز یقیم صلبه فیتمکن من اقامه الطاعه» (شمس الدین سرخسی، المبسوط، ج ۳۰، ص ۲۵۸).
۵ «… و کان یأکل ما احلّ اللَّه له مع أهله و خدمه أذا أکلوا…» (طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۶ و مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۲۴۱).
۶ «… کان یأکل کل الاصناف من الطعام…» (طبرسی، همان، ص ۲۶ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۴۱).
۷ و عن ابى الحسن الرضاعلیهالسلام: «ما من نبى الاّ و قد دعى لأکل الشعیر و بارک علیه. و ما دخل جوفا الاّ اخرج کل داء فیه، و هو قوت الانبیاء و طعام الابرار، ابى اللَّه ان یجعل قوت انبیائه الا شعیراً» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۳۰۵، ح ۱).
۸ «عن قتاده: کنّا نأتى الانس و خبازه قائم، فقال یوما: کلوا فما اعلم رسول اللَّه رأى رغیفاً مرققا و لا شاه سمیطا قطُّ» (مسند احمد، ج ۳، ص ۱۳۴ و صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۰۶).
۹ «دخل رسول اللَّهصلى الله علیه وآله الى امسلمه رضى اللَّه عنها فقربت الیه کسره، فقال: هل عندک ادام؟ فقالت: لا یا رسول اللَّه، ما عندى الّا خلّ، فقال: نِعْمَ الإدام الخلّ ما اقفر بیت فیه خل» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۳۲۹، ح ۱ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۶۷، ح ۷۰).
۱۰ عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «قال امیرالمؤمنینعلیهالسلام: اقرّوا الحار حتى یبرد فان رسول اللَّه قرب الیه طعام حارّ فقال: اقروه حتى یبرد ما کان اللَّه عز و جل لیطعمنا النار و البرکه فى البارد» (ر.ک:کلینی، همان، ج ۶، ص ۳۲۲، ح ۴-۱، باب الطعام الحارّ).
۱۱ مراد از مغافیر، بقایاى گیاهان در شکم زنبور عسل است که آن را در عسل داخل مىکند.
۱۲ «… و کانصلى الله علیه وآله لا یأکل الثوم و لا البصل و لا الکرات و لا العسل الذى فیه المغافیر، و هو ما یبقى من الشجر فى بطون النحل فیلقیه فى العسل فیبقى ریح فى الفم» (طبرسی، همان، ص ۳۰ و ر.ک: طبری، دلائل الامامه، ص ۱۱ و بیهقی، السنن الکبری، ج ۷، ص ۵۰ و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۲۶۲).
۱۳ کلینی، همان، ج ۶، ص ۳۰۵، ح ۱.
۱۴ عن خالد بن نجیح عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «اللبن من طعام المرسلین» (برقی، المحاسن، ج ۲، ص ۴۹۱)؛ … عن خالد بن نجیح عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «الخلّ و الزیت من طعام المرسلین» (همان، ص ۴۸۲)؛ … عن خالد بن نجیح عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «السویق طعام المرسلین» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۳۰۶)؛ عن هشام بن سالم عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: اللحم باللبن مرق الانبیاء» (برقی، همان، ج ۲، ص ۴۶۷).
۱۵ کان احبّ الطعام الیه اللحم، و کان یقول: «هو یزید فى السمع و البصر». و «اللحم سید الطعام فى الدنیا و الاخره، و لو سألت ربّى أن یطعمینه کلّ یوم لفعل» (طبرسی، همان، ص ۳۰).
۱۶ «وکان صلى الله علیه وآله یأکل اللحم طبیخاً بالخبز و یأکله مشویاً بالخبز» (همان).
۱۷ «و کانصلى الله علیه وآله یأکل البرد و یتفقد ذلک اصحابه فیلتقطونه له فیأکله و یقول انه یذهب بأکله الأسنان» (همان، ص ۳۱).
۱۸ عن الصادقعلیهالسلام: ان رسول اللَّهصلى الله علیه وآله کان یفطر على الحلو، فاذا لم یجده یفطر على الماء الفاتر و کان یقول: «انه ینقى الکبد و المعده و یطیّب النکهه و الفم و یقوى الاخراس و الحدق، و یحدّ الناظر و یغسل الذنوب غسلا، و یسکن العروق الهائجه و المره الغالبه و یقطع البلغم، و یطفىء الحراره عن المعده و یذهب بالصداع» (نیسابوری، روضه الواعظین، ص ۳۴۱؛ طبرسی، همان، ص ۲۷ و ۲۸ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۴۲). در برخى از آثار یاد شده براى افطار با آب ولرم در روایتى از امام صادقعلیهالسلام نیز آمده است:… عن ابن ابى عمیر عن رجل عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام «اذا افطر الرجل على الماء الفاتر نقى کبده و غسل الذنوب من القلب و قوى البصر و الحدق» (کلینی، همان، ج ۴، ص ۱۵۲).
۱۹ عن ابى عبداللَّه: «کان النبىصلى الله علیه وآله یأکل العسل و یقول: آیات من القرآن، و مضغ البان، یذیب البلغم» (همان، ج ۶، ص ۳۳۲). در روایتى مشابه، از امام صادقعلیهالسلام درباره امیرالمؤمنینعلیهالسلام چنین نقل شده است: … عن محمد بن مسلم عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «قال امیرالمؤمنینعلیهالسلام: لعق العسل شفاء من کل داء. قال اللَّه عز و جل: یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس و هو مع قرائه القرآن. مضغ اللبان یذهب البلغم» (همان).
۲۰ و لقد جاءهصلى الله علیه وآله بعض اصحابه یوماً بفالوذج فأکل منه و قال: ممّ هذا یا اباعبداللَّه؟ فقال: بابى انت و امّی، نجع السَّمْن و العسل فى البُرْمه و نضعها على النار ثم نقلیه ثم نأخذ الحنطه اذا طحنت فنلقیه على السمن و العسل ثم نسوطه حتى ینضج فیأتى کما تری. فقالعلیهالسلام: «ان هذا الطعام طیّب» (طبرسی، همان، ص ۲۸).
۲۱ محمد بن یعقوب الکلینی، عن على بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابى عمیر عن عبدالرحمن بن الحجاج عن ابى عبداللَّه علیهالسلام قال: «أفطر رسول اللَّهصلى الله علیه وآله عشیّه خمیس فى مسجد قبا فقال: هل من شراب؟ فأتاه أوس بن خولى الانصارى بُعسّ مخیض بعسل، فلما وضعه على فیه نحّاه، ثم قال: شرابان یکتفى بأحدهما من صاحبه، لا أشربه و لا احرّمه، و لکن أتواضع للَّه فان من تواضع للَّه رفعه اللَّه، و من تکبّر خفضه اللَّه، و من اقتصد فى معیشه رزقه اللَّه، و من بذر حرمه اللَّه، و من اکثر ذکر الموت احبّه اللَّه» (کلینی، همان، ج ۲، ص ۱۲۲، ح ۳؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۱۹، ح ۳۱ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۶۵ و ج ۷۵، ص ۱۲۶، ح ۲۵). این روایت را حسین بن سعید اهوازى نیز در کتاب الزهد، ص ۵۵، ح ۱۴۸، از ابن ابى عمیر و او از عبدالرحمان بن حجاج نقل کرده است و در بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۶۵، ح ۶۴، ج ۷۵، ص ۱۲۶ در ادامه روایت ۲۵ آمده است.
۲۲ ولکن بعثنى بالحنیفه السهله السمحه» (کلینی، همان، ج ۵، ص ۴۹۴)؛ «جئتکم بالشریعه السهله السمحاء» (سید مرتضی، الانتصار، ج ۹، ص ۴۰۷).
۲۳ قال ابوجعفرعلیهالسلام: «ما من شىء ابغض الى اللَّه عز و جل من بطن مملوء» (الکافی، ج ۶، ص ۲۷۰، ح ۱۱).
۲۴ عن ابى جعفرعلیهالسلام: «اذا شبع البطن طغی» (همان، ح ۱۰).
۲۵ قال بعض السلف: «لا تأکلوا کثیراً فتشربوا کثیراً فترقدوا کثیراً فتحسروا کثیراً» (یحصبی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفىصلى الله علیه وآله، ج ۱، ص ۸۵).
۲۶ نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۶، ص ۲۲۱-۲۰۹.
۲۷ عن المقدام بن معدیکرب: قال سمعت رسول اللَّه صلى الله علیه وآله یقول: ما ملأ ابن آدم وعاء شرّاً من بطن، حسب ابن آدم أکلات یقمن صلبه، فان کان لا محاله فثلث لطعامه و ثلث لشرابه و ثلث لنفسه» (احمد بن حنبل، مسند، ج ۴، ص ۱۳۳). روایت مشابهى با همین مضمون از امام صادقعلیهالسلام نقل شده است (ر.ک: برقی، همان، ج ۲، ص ۴۴۰ و کلینی، همان، ج ۶، ص ۲۶۹).
۲۸ و عن عایشه: لم یمتلىء جوف النبىعلیهالسلام شبعا قطّ» (یحصبی، همان، ج ۱، ص ۸۵).
۲۹ «و کان احبّ الطعام الیه ما کان على ضفف، فلا یأکل مع الشبع» (طبرسی، همان، ص ۲۷ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۴۱). «ضفف» را گاه حاجت و نیاز معنا کردهاند و گاه به اجتماع چند نفر بر غذا، و بنا بر معناى دوم، این روایت به مبحث بعد مربوط خواهد بود (ر.ک: صحاح جوهری، ماده ضفف و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۵۴ و ۲۵۵).
۳۰ و قالصلى الله علیه وآله: «کل و أنت تشتهی، و أمسک. و أنت تشتهی» (نوری، همان، ج ۱۶، ص ۲۲۱).
۳۱ «عن انس: انهصلى الله علیه وآله لم یجتمع عنده غداء و لا عشاء من خبز و لحم الاعلى ضفف» (مسند احمد، ج ۳، ص ۲۷۰ و ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۳۱۸).
۳۲ … عن منصور بن زادان عن الحسن قال: «کان رسول اللَّهصلى الله علیه وآله یؤاسى الناس بنفسه حتى جعل ]یرقع[ ازاره بالأدم و ما جمع بین عشاء و غداء ثلاثه ایام حتى قبضه اللَّه» (ابن ابى شیبه، المصنف، ج ۸، ص ۱۴۳، ح ۱۲۶).
۳۳ عن ابى اخى شهاب بن عبدربه، قال: شکوت الى ابى عبداللَّهعلیهالسلام ما القى من الاوجاع و التخم، فقال: تغد و تعش، و لا تأکل بینهما ]شیئا[ فان فیه فساد البدن. اما سمعت اللَّه عز و جل یقول: «لهم رزقهم فیها بکره و عشیّا» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۲۸۸، ح ۲).
۳۴ عن الصادقعلیهالسلام:«لا تدع العشاء ولو بثلاث لقم بملح و من ترک العشاء لیله، مات عرق فى جسده لا یحیى ابداً» (طبرسی، همان، ص ۱۹۵).
۳۵ … عن انس بن مالک عن النبىصلى الله علیه وآله، انه قال: «تعشوا ولو بکفّ من حشف، فان ترک العشاء مهرمه» (سنن الترمذی، ج ۳، ص ۱۸۸ و مجلسی، همان، ج۶۶، ص ۳۴۶، ح ۲۲).
۳۶ عن ابى حمزه عن ابى جعفرعلیهالسلام قال: خطب رسول اللَّه صلى الله علیه وآله الناس فقال: «الا أخبرکم بشرارکم؟ قالوا بلى یا رسول اللَّه، قال: الذى یمنع روزه، یضرب عبده و یزود وحده…» (کلینی، همان، ج ۲، ص ۲۹۰).
۳۷ عن عبداللَّه بن مسکان عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «الطعام اذا جمع أربعا فقد تمّ: إذا کان من حلال و کثرت الایدى علیه و سمّى اللَّه فى اوله و حمداللَّه فى آخره» (برقی، همان، ج ۲، ص ۳۹۸).
۳۸ قال صلى الله علیه وآله: «أحبّ الطعام الى اللَّه ما کثرت علیه الایدی» (نوری، همان، ج ۱۶، ص ۲۲۷، ح ۱۱، به نقل از: مستغفرى سمرقندی، طب النبىصلى الله علیه وآله).
۳۹ الجعفریات باسناده عن جعفر بن محمد عن ابیه عن جده على بن الحسین عن ابیه على بن ابیطالبعلیهالسلام قال: قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «الجماعه برکه و طعام الواحد یکفى الاثنین، وطعام الاثنین یکفى الاربعه» (نوری، همان، ج ۱۶، ص ۲۳۰، ح ۱، به نقل از: الجعفریات، ص ۱۵۹). همچنین از امام صادقعلیهالسلام از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله روایتى مشابه بدین صورت نقل شده است: …عن غیاث بن ابراهیم عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «طعام الواحد یکفى الاثنین و طعام الاثنین یکفى الثلاثه و طعام الثلاثه یکفى الاربعه» (برقی، همان، ج ۲، ص ۳۹۸ و کلینی، همان، ج ۶، ص ۲۷۳ باب اجتماع الایدى على الطعام).
۴۰ قاضى نعمان ذیل روایتى مشابه از امام صادقعلیهالسلام، سخنى شبیه آنچه گفته شد، دارد. روایت و نیز سخن قاضى نعمان چنین است: و عن جعفر بن محمدعلیهالسلام انه قال: «الثرید برکه، و طعام الواحد یکفى الاثنین»، یعنى علیه السلام انه یقوتهم، لا على الشبع و الاتساع (تمیمى مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص ۱۱۱).
۴۱ «کان صلى الله علیه وآله یأکل کل الاصناف من الطعام، و کان یأکل ما احلّ اللَّه له مع اهله و خدمه إذا أکلوا، و مع من یدعوه من المسلمین على الارض و على ما أکلوا علیه و مما أکلوا، الاّ أن ینزل بهم ضیف فیأکل مع ضیفه…» (طبرسی، همان، ص ۲۶ و ۲۷ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۴۱).
۴۲ سأل رجل رسول اللَّهصلى الله علیه وآله، فقال: یا رسول اللَّهصلى الله علیه وآله، انا نأکل و لا نشبع! قال: «لعلکم تفترقون عن طعامکم، فاجتمعوا علیه، و اذکروا اسم اللَّه علیه، یبارک لکم ]فیه[» (طبرسی، همان، ص ۱۴۹ و نیز ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۶۲، ص ۴۲۰).
۴۳ ابوالبختری، عن جعفر، عن أبیه علیهالسلام، «أنّ المساکین کانوا یبیتون فى المسجد على عهد رسول اللَّه صلى الله علیه وآله، فأفطر النبىصلى الله علیه وآله مع المساکین الذین فى المسجد ذات لیله عند المنبر فى بُرْمه، فأکل منها ثلاثون رجلا، ثم ردّت الى ازواجه شبعهن» (حمیرى بغدادی، قرب الاسناد، ص ۱۴۸ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۱۹، ح ۹).
محمدرضا جبارى/ دکترى علوم قرآن و حدیث.
فصلنامه تاریخ در آئینه پژوهش شماره۱۳
ادامه دارد………