فرزندان قادر به جبران حتی یک روز از رنج و تعبی که مادر در هنگام تولّد طفل خود متحمّل شده نیستند. با اینهمه، هیچ پدر و مادری، متضمّن عاقبت و بهشت و دوزخ اطفال خود نیست. در حالیکه به قول رسول خدا(ص)، پدران امّت یعنی حضرت معصومان (ع)، ناجی فرزندان از آتش و رهنمون آنها به بهشتند.
آنچه که موجب اشرف و افضل بودن محمّد و آل محمّد(ص)، نسبت به همگان و عموم خلق روزگار میشود، تنها ناظر به شئونی، همچون هادی، بشیر، نذیر و حتّی معلّم بودن اولیای خاصّ الهی نیست؛ بلکه، جز اینها شئون مهمتری هستند که خداوند یکتا به ایشان عطا کرده و لاجرم مردم به دلیل آن شئون، مدیون و مرهون آن ذوات مقدّس هستند؛ از جمله شأن واسطه فیض بودن و شأن ولایت داشتن.
پدر و مادر جسمانی، واجد درجاتی پایینتر از ولایت (به معنی سرپرستی)اند و حسب مقدورات خود، متکفّل ارتزاق و مراقبت از فرزاندشان هستند.
شأن ولایت کلّی و تام محمّد و آل محمّد(ص)، به اذن الله و به دلیل آنکه واجد عالیترین مرتبه از صفات کمالی و عالیترین مرتبه از قرب و نزدیکی به حضرت خداوندی جلّ و علا هستند، بر کلّ موجودات آشکار و نهان و از جمله انسانها (از اوّلین تا اخرین) سیطره داشته و لاجرم حقوق و تکالیفی را متوجّه آنان میسازد.
ولایت به معنای سرپرستی در ولایت والدین، ولایت مؤمنان، ولایت امامان (ع)، ولایت پیامبر(ص) و ولایت الهی به کار رفته است. در همه این مراتب ولایی، نشانههایی از تقرّب و محبّت مندرج است. از نظر آموزههای قرآنی، ولایت رسول خدا، محمّد مصطفی(ص)، فراتر از ولایت انسان بر نفس خودش است.
«النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم؛ ۲۰
پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و…»
این ولایت و اولویّت به منزله تقدّم و افضلیّت اراده پیامبر(ص) درباره تصرّف در جان و مال آنها در مقایسه با اراده خودشان است. این تقدّم و جاری بودن حکم ایشان درباره مؤمنان (بلکه همه انسانها و موجودات تکویناً و تشریعاً) در همه شئون مادّی و معنوی صادق است.
لازمه این مراتب ولایی و شدّت و ضعف ولایت و اذن تصرّف اولیا درباره مردم، به مراتب و شدّت نور، علم، حیات، قدرت و سایر اسمای الهی برمیگردد. چنانکه لازمه ضعف این ولایت، ضعف صفات کمالی الهی است و به طور کلّی؛ هر موجودی به درجه قربت و نزدیکیاش به خداوند یکتا، واجد ولایتی قویتر میشود؛ زیرا این میزان دوری و نزدیکی، میزان و تعدّد حجابهای ظلمانی و نورانی را یادآور میشود. آنکه حجابش کمتر و در نتیجه، قربتش بیشتر و ولایتش افزونتر باشد، شعاع و گسترش نور و حیات و علم و سیطره و تصرّفش نیز بیشتر است.
سیطره ولایت محمّد و آل محمّد(ص) بر جمیع ما سوی الله، سیطره و گستره تدبیر و تصرّف آنان را بیان میکند و در نتیجه، مقدار وسیعتری از موجودات خلق شده را شامل میشود.
بی تردید، هر یک از مخلوقات، از مادّه کثیف و ضعیف گرفته تا حضرت جبرئیل(ع) و حضرت روح که مقامش افضل ملائکه است، هریک، واجد درجه و مرتبهای خاص از امکانات، همچون علم و قدرت و وسعت وجودیاند و حدّی مخصوص خود در همه شئون دارند. هر یک مظهر اسمی از اسماء الهیاند و واجد صفت یا اوصافی از صفات حضرت خداوندی.
عالیترین و والاترین درجه از قربت و نزدیکی به خداوند یکتا، لاجرم، باعث ظهور و بروز عالیترین و والاترین درجه استعدادها و قوا شده و بر صلاحیّت او نیز برای سیطره یافتن بر سایر موجودات و قدرت تصرّف و ولایت آنها میافزاید.
به اقتضای این درجه عالی و والا از ولایت مطلقه است که خداوند میفرماید: «النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم».
ولایت مطلقه، عبارت است از حصول مجموع این کمالات در ازل بر حسب باطن و باقی گذاردن آنها تا ابد؛ چنانکه درباره محمّد و آل محمّد(ص) صادق است. این قول مبارک حضرت امیرالمؤمنین(ع) که فرمودند:
«کُنْتُ وَصِیّاً وَ آدَمُ بَیْنَ الْمَاءِ وَ الطِّین؛ ۲۱
من وصی بودم درحالی که آدم در بین آب و گل بود.»
و مانند گفتار رسول خدا(ص) که فرمودند:
«أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ نُورٍ وَاحِد؛ ۲۲
من و علی از یک نور هستیم.»
چنانکه فرمودند:
«خَلَقَ اللهُ رُوحِی وَ رُوحَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللهُ الْخَلْقَ بِأَلْفَیْ أَلْفِ عَامٍ؛
خداوند روح من و روح علیّ بن ابیطالب را دو هزار سال قبل از آنکه موجودات را بیافریند، آفرید.»
از اینجا میتوان دریافت که با تکیه بر کدام دریافت، پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه؛
من و علی همانا پدران این امّتیم.»
ناگزیر و حسب شأن ولایت مطلقه و حق تصرّف تام و حاضر بودن جمله صفات کمالی خداوند یکتا در محمّد و علی (ع)، اینان، واجد شأن پدری، ولایت و حقّ تصرّفند و چنانکه کسی بر اثر نافرمانی مشمول «عاقّ» آنان شود، لاجرم و حسب سنّت لایتغیّر هستی، از رحمت خداوند دور افتاده و مشمول لعنت میشود. امّا زیباترین نکته اینجاست که، چنانکه ولایت الهی، ناظر بر ولایت رحمت و محبّت درباره جمیع خلایق است، صاحب ولایت مطلقه نیز، صاحب و واجد ولایت محبّت هستند و امر و نهی و تصرّف و بازخواست آنان، پیش از آنکه ناظر بر قهر و غضب باشد، ناظر بر محبّت بی ما به ازاء است. همان که مرتبه نازلهاش در پدران جسمی، نسبت به فرزندان ظهور میکند. چنانکه قبلاً عرض شد، این محبّت ولایی، محبّت ذاتی، محبّت بی مابه ازاء در پدران باعث میشود تا آنان، بی هیچ چشمداشت و با شیرینی تمام و رضایت خاطر، رنج و آزار و زحمت کودکان را تاب بیاورند و به پای آنان بسوزند و بسازند. این محبّت ولایی، در فرزندان نسبت به والدین وجود ندارد. بدین سبب، در اوّلین فرصت و اوّلین قهر و غضب از پدر و مادر میبُرند و سر خود گرفته و میروند.
خداوند کریم، درباره رسول خدا(ص) خطاب میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمین؛ ۲۳
و ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»
در روایت است که به هنگام فرود این آیه مبارکه، پیامبر(ص) از فرشته وحی پرسید:
«هَل أصَابَکَ مِن هَذِهِ الرَّحمَهِ شیء؟؛
آیا از این مهر و رحمتی (که خدای پر مهر از آن سخن میگوید) به شما هم رسیده است؟»
او در پاسخ گفت: «نَعَم إنّی کُنتُ أخشی عاقبهُ الأمرِ فَامَنتُ بِکَ لما أثنَی اللّهُ عَلَیَّ بِقَولِه ذِی قُوَّهٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِین؛ ۲۴
آری؛ من از عاقبت کار خود میترسیدم، پس به رسالت شما ایمان آوردم و خدا مرا ستود و فرمود: فرشته نیرومندی است که در بارگاه خداوند، عرش پرشکوه و بلند پایگاه است.»
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند:
«أنا رَحمَهً مهداهٌ؛ ۲۵
جز این نیست که من مهر و رحمتی هستم که (از سوی خداوند به جهان و جهانیان) هدیه شدهام.»
این سخن به معنی شمول و وسعت چتر رحمت خداوند، یعنی نبیّ اکرم(ص) درباره کلّیه موجودات آسمانی و زمینی است.
از آنجا که حضرات معصومان(ع)، «کُلَّهُم نورٌ واحِدٌ» هستند و همگی مظهر انسان کامل و واجد عالیترین مرتبه از صفات کمالی و ولایت کلّیه الهی، هر یک نیز مصداق رحمه للعالمیناند. به همانسان که مولی الموحّدین، علی(ع)، پدر این امّت و ولیّ المؤمنین منصوب از سوی حضرت حق است، حسب این شأن ولایی، صاحب محبّت ولایی و رحمت گسترده شده خداوند یکتا درباره جمیع مخلوقات نیز هست.
در ادعیه و زیارات مأثوره، خطاب به این ذوات مقدّسه میخوانیم:
السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّحْمَهُ الْوَاسِعَه؛ ۲۶
أَنَّ رَحْمَهَ رَبِّکُمْ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ وَ أَنَا تِلْکَ الرَّحْمَه؛ ۲۷
َأللهمَّ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ، وَ دُعَاءَهُ وَ خَیْرَه؛ ۲۸
وَ أُکْمِلُ ذَلِکَ بِابْنِهِ محمد رَحْمَهً لِلْعَالَمِین؛ ۲۹
وَ أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم.۳۰
امام (ع)، رحمت واسعه خداوند رحیم، همدمیشفیق و همراهی خیرخواه و پدری مهربان است و محبّتش حسب وسعت وجودیاش تجلّی رحمت واسعه حضرت حق است. از این روست که خطاب به شیخ مفید(ره) مرقوم فرمودند:
«وَ إِنَّا غَیْرُ مُهْمَلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاء؛ ۳۱
ما در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی و اهمال نکردهایم و یاد شما را از خاطر نبردهایم که اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان، شما را ریشهکن میکردند.»
این سخن، در هر عصر و زمان و درباره هریک از ائمّه هدی (ع)، که امام عصر و زمان خود بودند، صادق است. چنانکه امیرالؤمنین علی(ع) فرمودند:
«إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِکُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِکُم؛ ۳۲
ما در شادمانی شما شاد و برای اندوه شما، اندوهگین میشویم.» و امام صادق(ع) فرمودند:
«لَأَنَا أَرْحَمُ بِکُمْ مِنْکُمْ بِأَنْفُسِکُم؛ ۳۳
به خدا سوگند که ما نسبت به شما از خود شما مهربانتر و رحیمتریم.»
امام رضا(ع) نیز فرمودند:
«مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِیعَتِنَا یَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ وَ لَا اغْتَمَّ إِلَّا اغْتَمَمْنَا لِغَمِّهِ وَ لَا یَفْرَحُ إِلَّا فَرِحْنَا لِفَرَحِه…؛ ۳۴
هیچیک از شیعیان ما بیمار نمیشود؛ مگر آنکه به خاطر بیماری او بیمار میشویم و غمزده نمیشود؛ مگر اینکه ما نیز در غم او، غمگینیم و از شادی آنان شادمانیم و هیچ یک از آنان در مشرق و مغرب، از نظر ما دور نیستند و هر یک از شیعیان ما که بدهی او بماند (و نتوانسته باشد بپردازد) بر عهده ماست.»
مقداری عسل و انجیر از همدان و حلوان برای امیرالمؤمنین علی(ع) آوردند. امر فرمود بین یتیمان تقسیم کنند و خود حضرت شخصاً بچههای یتیم را نوازش میکرد و از عسل و انجیر به دهانشان میگذاشت. عرض کردند: چرا شما اینکار را میکنید؟ فرمود: «امام پدر یتیمان است. این عمل را انجام می دهم تا احساس بی پدری نکنند.»
وقتی امام علی(ع) پدر باشد، آرزوی او نیز درباره فرزندانش، یعنی همه امّت آل محمّد، چنین است:
«من از پروردگار خود نه فرزندانی زیبا رو خواستم و نه فرزندانی خوش قد و قامت؛ بلکه از پروردگارم فرزندانی خواستم که فرمانبر خدا باشند و از او بترسند تا وقتی به او نگاه میکنم و ببینم از خدا خداوند فرمان میبرد، چشمم روشن شود.»۳۵
در وقت نوازش یتیمان، ابوالطفیل که شاهد نواخت امام علی(ع) بود که لقمههایی از عسل به دهان آنها میگذارد، همچون سایر اصحاب گفت:
«لَوَدِدْتُ أَنِّی کُنْتُ یَتِیما؛ ۳۶
ای کاش من هم یتیم بودم و اینچنین مورد الطاف علی(ع) قرار میگرفتم.»
کاش آنان به حقیقت میدانستند که جملگی فرزندان علی(ع) و علی(ع) به حقیقت پدر آنان است. چنانکه خود ایشان میفرمود:
«أنَا الهادِی، وَ أَنَا المَهدِی، وَ أَنَا أبوالیَتَامَی وَ المَساکینِ، وَ زَوجِ الأَرامِلَ، وَ أَنا مَلجَأُ کُل ضَعیفٍ، وَ مَأمَنُ کُلِ خائِفٍ…؛ ۳۷
من هادی مردم و هدایت یافته خدایم؛ من پدر یتیمان و بیچارگانم؛ من سرپرست زنان بیوه و پناهگاه ضعفا و امید و پشتوانه ستمدیدگانم.»
این شئون درباره همه اوصیای حضرت ختمی مرتبت ثابت است. آنان جملگی، هادی، مهدی و ابوالیتامی و المساکیناند و این شأن حقیقی (و نه اعتباری) در ازل و در باطن آنها به ودیعه نهاده شده و تا ابد در آنان ثابت است.
ابتلای امّت پیامبر(ص) به انواع آفتها، بحرانها و بن بستها، معطوف به عدم درک این شئون و فهم این معناست که آنان ضرورتاً میبایست خود را در پناه امن پدران حقیقی قرار میدادند تا از یتیمیبه درآیند و چونان سنگی تیپا خورده در کوچه و بازار سرگشته نمانند. این امّت، خود را بالغ و عقلرس دانست، پرچم استقلال برافراشت و گاه خود را به زیر پرچم اشخاصی کشید که در حقیقت، خود یتیم و تیپا خورده بودند و در ضعف و نابالغی مستحقّ هدایت و دستگیری.
وقتی خداوند، پدران مهربان یتیمان آل محمّد(ص) را منحصر در محمّد و آل محمّد(ص) دانسته و جملگی خلایق را برای تجربه کمال، بهرهمندی، رشد و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی، به زیر پرچم آنان فراخوانده، چگونه خود را از آنان مستغنی دانسته و حقّ آنان را ادا نمیکنیم؟
امام به بازماندگان پس ازخود میفرمایند:
«أَدِّبِ الْیَتِیمَ مِمَّا تُؤَدِّبُ مِنْهُ وَلَدَکَ وَ اضْرِبْهُ مِمَّا تَضْرِبُ مِنْهُ وَلَدَکَ؛ ۳۸
همچنانکه فرزندان خود را تربیت میکنید، یتیمان را نیز ادب کنید و به طوری که در هنگام نیاز، فرزندان خویش را میزنید، از یتیمان نیز غفلت نکنید.»
یتیمان آل محمّد(ص)
حضرات معصومان(ص)، ما ـ امّت دورمانده از امام ـ را یتیمان آل محمّد(ص) میخوانند و همدیگر را در مراقبت و هدایت این یتیمان توصیه و سفارش میکنند. در فصل سرد غیبت، در اثر غیبت و سفر پدر حقیقی، همه فرزندان امّت، یتیمانی از پدر دورافتاده و مستحقّ رحم و شفقتند تا روزی که در جستوجوی پدر برآیند، او را بیابند و در دامان پرورش امنیّت و برخورداری بیابند.
حضرت امام حسن عسکری(ع) از قول جدّ بزرگوارشان امام جواد(ع) میفرمایند:
«هر کس یتیمان آل محمّد(ص) را سرپرستی کند؛ یعنی کسانی را که از امام و پیشوای خود، بریده شدهاند، در جهل و نادانی خود، متحیّر و سرگردانند و در دست شیاطین، اسیر و گرفتار میباشند و نیز دچار دشمنان ناصبی ما شدهاند، هر کس اینان را از دست آنها برهاند و از حیرت و سرگردانی خارج کند و از وسوسه شیاطین، دورشان سازد و از قید و بند ناصبیان، به حجّتهای پروردگار خود و نشانههای امامان و پیشوایان خویش بازآورد، در پیشگاه خداوند بالاترین فضیلت و برتری را بر فرد عبادتپیشه، پیدا میکند. فضیلتی فراتر از برتری آسمان بر زمین و فضیلت عرش و کرسی و حُجب [بر آسمان] و فضیلت و برتری چنین کسی بر چنین عابدی، چونان فضیلت و برتری ماه شب چهارده، بر کوچکترین ستاره آسمان است.»۳۹
یتیمترین یتیمان، دورافتاده از پدر و ولیّ امر خویش است؛ حیران، سرگردان، درمانده، در بند شیاطین و مبتلای ناصبیان. برای چنین درماندهای، دستگیری و رساندن او به پدر صاحب قدرت و دلسوزش، بهترین خدمت و غافل ساختن او، بدترین جنایت شناسایی میشود. در روایت، کسانی را که متکفّل سرپرستی و هدایت یتیمان آل محمّد(ص)، میشوند، مشمول شفاعت در قیامت معرفی میکند و میفرماید:
«در قیامت؛ لباسی که تمام دنیا، به کمترین رشته آن را نمیارزد، بر تن او میکنند و به او میگویند: یَا أَیُّهَا الْکَافِلُ لِأَیْتَامِ آلِ مُحَمَّدِ، الْهَادِی لِضُعَفَاءِ مُحِبِّیهِ وَ مَوَالِیهِ قِفْ حَتَّی تَشْفَع…؛ ۴۰
ای کسی که کفالت یتیمان آل محمّد(ص) را میکردی، توقّف کن تا از تو شفاعت شود.»
اهل لعنت، «یتیم» را در اصل به معنای تنها و منفرد و از ریشه یَتَمَ، یَتیَمَ، یَتیما و به معنی جدایی کودک از پدر یا از دست دادن او، قبل از سنّ بلوغ میشناسند. یتیم، بر وزن فعیل، به بسیار تنها معنی میشود. ۴۱
محمّد بن طاهر بن عاشور، مینویسد: از نظر عربها، کودکی که تنها مانده و پدرش را که حامی و دفاع کننده و نفقه دهنده او بوده، از دست داده، یتیم است.۴۲
امام حسن عسکری(ع) درباره معنی ظاهری و باطنی یتیم، فرمودند: «رسول خدا(ص) درباره ایتام فرمودند: خداوند سفارش فرمود که مردم به ایتام کمک کنند؛ زیرا آنها به پدران خود دسترسی ندارند…» سپس امام فرمود:
«أَشَدُّ مِنْ یُتْمِ الْیَتِیمِ الَّذِی انْقَطَعَ عَنْ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ یُتْمُ یَتِیمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِهِ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَی الْوُصُولِ إِلَیْهِ وَ لَا یَدْرِی کَیْفَ حُکْمُهُ فِیمَا یُبْتَلَی بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِینِه…؛ ۴۳
شدیدترین یتیم، از کسانی که از پدر و مادر یتیم شدهاند، یتیمی است که از امامش منقطع گردیده و توان دسترسی به او را ندارد و نمیداند تکلیف و وظیفهاش در حوادث و رویدادها و امور جاری چیست. آگاه باشید هر کس از شیعیان ما که عالم به علوم ما باشد و در پی ارشاد افراد جاهل به شریعت و دستورات ما که از ما وامانده و از مشاهده و دیدار ما محروم است، برآید و شریعت ما را به او تعلیم دهد، همانا چنین کسی با ما در جایگاههای بلند بهشت است.»
حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نیز، یتیم دورمانده از پدر را، دور افتاده از امام مبین معرفی مینماید و با اشاره به عصر غیبت و دوری، گویا، ما را در زمره یتیمترین یتیمان میشناسند و فراخواندن مردم برای هدایت و رفتن به سوی امام را در زمره مقرّبان باریافتهای معرفی میکنند که مخاطب کلام کریمانه حضرت خداوند، عزَّوجلَّ، قرار میگیرند:
«وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ قَالَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع: مَنْ کَفَلَ لَنَا یَتِیماً قَطَعَتْهُ عَنَّا مَحَبَّتُنَا بِاسْتِتَارِنَا فَوَاسَاهُ مِنْ عُلُومِنَا الَّتِی سَقَطَتْ إِلَیْهِ حَتَّی أَرْشَدَهُ وَ هَدَاهُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَیُّهَا الْعَبْدُ الْکَرِیمُ الْمُوَاسِی لِأَخِیهِ أَنَا أَوْلَی بِالْکَرَمِ مِنْکَ اجْعَلُوا لَهُ یَا مَلَائِکَتِی فِی الْجِنَانِ بِعَدَدِ کُلِّ حَرْفٍ عَلَّمَهُ أَلْفَ أَلْف قَصْرٍ وَ ضُمُّوا إِلَیْهَا مَا یَلِیقُ بِهَا مِنْ سَائِرِ النَّعِیمِ؛ ۴۴
به سند مذکور در متن از امام حسن عسکری(ع)، از امام حسین(ع) نقل است که فرمودند: «هر کس کفالت یتیمی از ما را که به واسطه غیبت، محبّتش از ما قطع شده، بر عهده گیرد و با علوم ما او را همراهی و کمک کند تا ارشاد و هدایت شود، خداوند عزَّ و جلَّ به او میفرماید: ای بنده کریم من! که به برادرت یاری نمودی، من به کرم از تو سزاوارترم، ای فرشتگانم برای او در بهشتها به تعداد هر حرفی که تعلیم داده است، هزار هزار قصر قرار دهید و در خور آن قصرها نیز از سایر نعمتها بدان بیفزایید.»
آنکه به خانه امن پدر حقیقی رهنمون نشده، در نجاسات ظاهری و باطنی (تمدّنی و فرهنگی) و غرقاب کثافات معاملات و مناسبات، حیات طیّبه این جهانی و آن جهانی را از دست میدهد. بدین سبب هدایت به سوی امام در زمره شایستهترین و افضلترین نوع رسیدگی به یتیمان آل محمّد(ص) و راه نیافتگان به این حقیقت، به عنوان یتیمترین یتیمان شناسایی شدهاند. به واسطه این ارشاد و هدایت، مردم از صباوت و کودکی خارج شده و به بلوغ و کمال میرسند.
اجازه میخواهم عرض کنم، به استناد روایات رسیده، آنکه به امامش معرفت نیافته، طفل نابالغی است که در لحظهای بازیچه دست شیاطین و سنگ تیپاخورده هر کوی و برزن میشود.
خلقت نوری محمّد و آل محمّد(ص)
حقّ پدری محمّد و آل محمّد(ص)، تنها معطوف به حقّ امامت و ولایت ایشان و سخن درباره ایشان، منحصر به حق و اجر رسالت، چنانکه رسول اکرم(ص) فرمودند، نیست. وجه دیگر این امر، معطوف به «خلقت نوری و روحی» ایشان و اشرفیّت و اولویّت ایشان نسبت به خلقت سایر موجودات در دستگاه وسیع آفریدگار هستی است.
منابع روایی، به کرّات از خلق چهارده معصوم (ع)، قبل از همه موجودات سخن به میان آوردهاند. منظور از این تقدّم در خلقت، تقدّم وجودی و نوری است و نه تقدّم زمانی؛ زیرا زمان، اختصاص به عالم مادّه دارد.
مطابق آیات و روایات، عالم تکوین در دو بخش، عالم انوار و عالم اجسام، خلق شده است. عالم اجسام متوقّف و وابسته به عالم انوار و عالم انوار مدبّر آن است. اوّلین مخلوق خداوند، نور وجودی حضرت محمّد(ص) است که همه چیز از آن پیدا شده و اصل عالم خلقت است. ائمّه اطهار(ع)، انوار صد و بیست و چهار هزار پیامبر، عرش، کرسی، لوح، بهشت و انوار مؤمنان از نور وجودی پیامبر اکرم(ص) آفریده شده است.۴۵
مرحوم فیض کاشانی در کتاب «علم الیقین» در مورد اوّلین مخلوق خداوند میگوید:
اوّلین مخلوق خداوند سبحان، جوهری شریف، ملکوتی، روحانی و وجدانی است که وجوه متعدّد و جهات مختلفی دارد و به اعتبار هر وجهی، دارای اسمی خاص است… و به علّت اینکه خداوند به واسطه او [آن جوهر و نور شریف] حیات را بر هر موجود زندهای افاضه کرد، در قول پیامبر اکرم(ص)، «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ روحی» نامیده شد و به اعتبار اینکه به سبب او آسمانها و زمین نورانی شده است، در قول پیامبر اکرم(ص) «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ نُورِی» نامیده شد.۴۶
امام محمّدباقر(ع) فرمودند: «یَا جَابِرُ إِنَّ اللهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً ص وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاهَ الْمُهْتَدِین؛ ۴۷
ای جابر! همانا اوّلین موجودی که خداوند خلق کرد، محمّد و خاندان هدایت شده و هدایتگر ایشان بود.»
همچنین جابربن عبدالله نقل کرده که به پیامبر اکرم(ص) عرض کردم: اوّلین چیزی که خداوند آفرید چه بود؟
حضرت فرمودند: «نور پیامبرت که از آن تمام خیر و خوبیها را آفرید…»۴۸
آنچه از روایات حاصل میشود این است که کلّ عالم هستی در دو بخش آفریده شده است:
عالم انوار و ارواح.
عالم اجساد و مادّیات.
شروع خلقت از عالم انوار و ارواح است و به طور کلّی عالم هستی از خلقت نور و روح محمّد(ص) است که خداوند آن را از نور وجود خود آفرید. سپس از نور وجود حضرت ختمی مرتبت(ص)، نور علی(ع) را آفرید و از آن دو نور طیّب، نور حضرت فاطمه (س) را خلق کرد و از این سه نور پاک، انوار حضرت حسن و حسین(ع) را آفرید و از نور امام حسین(ع) انوار نُه امام دیگر را به ترتیب آفرید. پیش از آنکه مخلوق دیگری را آفریده باشد. نه آسمانی و زمینی و نه خورشید و ماهی و آب و هوایی و نه هیچ چیز دیگر.۴۹
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ نُورِی؛
نخستین چیزی که خدا آفرید، نور من بود.»
و فرمودند:
«أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ روحی؛
اوّلین چیزی که خدا آفرید، روح من بود.» ۵۰
در منابع اهل سنّت نیز، احادیث بسیاری درباره خلقت نوری محمّد و آل محمّد(ص) و تقدّم آنان در خلقت نوری آمده است؛ از جمله اینکه: رسول خدا(ص) فرمودند:
«خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ؛ ۵۱
من و علی از نور واحدی خلق شدهایم.»
ابوهریره نقل میکند:
در محضر پیامبر(ص) نشسته بودیم، در این هنگام علی ـ رضی الله عنه ـ پیش آمد. رسول خدا(ص) فرمود: «مرحبا به برادر و پسر عمّ من، من و علی از نور واحد آفریده شدهایم.»۵۲
امام علی(ع) در جملههای موجز، همه نسبت میان خود و حضرت نبیّ اکرم(ص) را بیان کردهاند:
«أَنَا مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٌ أَنَا وَ أَنَا مِنْ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ مِنِّی؛ ۵۳
منم محمّد و محمّد من است و منم از محمّد و محمّد از من است.» و فرمودند:
«کُلَّنَا وَاحِدٌ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ…؛ ۵۴
همه ما یکی هستیم، اوّل ما، محمّد است، آخر ما، محمّد است، وسط ما محمّد است و همه ما محمّد هستیم.»
سخن پاک امام علی (ع)، بیانگر نور واحد اهل بیت(ع) و جایگاه آنان در خلقت نوری و روحی است؛ وگرنه این ذوات پاک، در عالم جسمانی در ظرف زمانی مخصوص خود و در قالب جسمانی مخصوص خود ظاهر شده و به انجام مأموریّت الهی مشغول آمدند.
تقدّم خلقت نوری و روحی و شرف ذاتی، محمّد و آل محمّد(ص) را واجد مقام «حجّت» و «ولایت» ساخته تا به عنوان هادی و رهنما، مردم را به سوی «حقیقت هستی» و «طریق مستقیم» برای کسب صفات کمالی و حصول به سعادت دنیوی و اخروی رهنمون شوند.
این تقدّم در خلقت و منشأ اثر بودن ایشان به اذن الله، در خلقت انسانها و سایر موجودات به این بزرگواران، شأن پدری بخشیده و حقّ پدری را درباره ایشان اثبات نموده است؛ چنانکه، ما بقی مردم، واجد شأن فرزندی نسبت به ایشان هستند.
پینوشتها:
۱. سوره بقره، آیه ۸۳.
۲. سوره نساء، آیه ۳۶.
۳. سوره اسراء، آیه ۲۳.
۴. سوره انعام، آیه ۱۵۱.
۵. کلینی، الکافی، مصحح: علی اکبر غفاری، نشر دارالکتب اسلامیّه، متن عربی، ج ۲، ص ۳۴۹
۶. سوره انعام، آیه ۱۵۱.
۷. سوره لقمان، آیه ۱۵.
۸. مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۹۵، باب ۶؛ عیون اخبار الرّضا (ع)، ج ۲، ص ۸۶.
۹. همان، ج ۲۲، ص ۴۸۹
۱۰. همان، ج ۴۰، ص ۴۵؛ جامع احادیث شیعه، ج ۱۹، ص ۱۸.
۱۱. بحار الأنوار، نشر دار إحیاء التراث العربی (بیروت)، ج۴۰، ص: ۴۵.
۱۲. سوره نجم، آیات ۳و ۴.
۱۳. این بابویه، محمّد بن علی، معانی الأخبار، ترجمه عبدالعلی محمّدی شاهروی، نشر دارالکتب الاسلامیّه، ج ۱، باب ۵۳، صص ۲۷۵- ۲۷۴
۱۴. تفسیر الامام (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری)، ص ۱۳۳
۱۵. مجلسی، همان، تهران، نشر اسلامیّه، چاپ بیست و سوم، سال ۱۳۸۵، ج ۳۶، ص ۵ و ۲۷۵.
۱۶. ر.ک. همین دو باب در بحارالانوار.
۱۷. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری، ص۳۳۰.
۱۸. لغتنامه دهخدا.
۱۹. ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابیطالب (ع)، نشر علّامه ژ، متن عربی، ج ۳، ص ۲۰۰؛ استرآبادی، علی، تأویل الآیات الظّاهره فی فضائل العتره الطاهره، موسسه نشر اسلامی، ذیل تأویل سوره اخلاص، ص ۸۲۳.
۲۰. سوره احزاب، آیه ۶.
۲۱. مجلسی، همان، دارالاحیاء الثتراث العربیّ (چاپ بیروت)، متن عربی، ج ۱۸، ص ۲۷۸؛ عوالی اللئالی العزیزیّه فی الأحادیث الدینیّه، نشر سیدالشّهداء للنّشر، متن عربی، ج ۴، ص ۱۲۴.
۲۲. أمالی شیخ صدوق، نشر کتابچی، ص ۲۳۶؛ عیون اخبارالرّضا (ع)، نشر جهان، ج ۲، ص ۵۸.
۲۳. سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
۲۴. تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه «و ما ارسلناک الّا رحمه للعالمین».
۲۵. همان.
۲۶. قمی، عبّاس، مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین.
۲۷. مجلسی، همان، ج ۵۳؛ ص ۱۱.
۲۸. دعای ندبه.
۲۹. کلینی، همان، نقل شده از جابر بن عبدالله انصاری در حدیث لوح، ج ۱، ص ۵۲۷؛ الغیبه طوسی، صص ۱۴۳ ـ ۱۴۶.
۳۰. سلیمان، کامل، روزگار رهایی، ترجمه علی اکبر مهدیپور، ج ۱، ص ۱۲۹.
۳۱. طبرسی، الاحتجاج، نشر مرتضی، متن عربی، ج ۲، ص ۴۹۷؛ الزام النّاصب، موسسه الاعلمیّ (چاپ بیروت)، ج ۱، ص ۴۱۰
۳۲. صفّار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ج ۱، ص ۲۶۰.
۳۳. همان، ص ۲۶۶.
۳۴. مجلسی، همان، ج۶۵، ص: ۱۶۸.
۳۵. منتخب میزان الحَکم، حدیث ۶۷۳۷.
۳۶. مجلسی، همان، ج ۴۱، ص ۲۹.
۳۷. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، موسسه بعثت، ج ۴، ص ۷۱۷.
۳۸. وسائل الشّیعه، ج ۱۵، ص ۱۹۷، ح ۱۰.
۳۹. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع)، ص ۳۴۴، ح ۲۲۴.
۴۰. عوالی اللئالی العزیزیّه فی الأحادیث الدینیّه، ج ۱، ص ۱۹؛ نقل از شرح دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان، آیت الله محمّدعلی گرامی.
۴۱. ر.ک. مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، نشر دارالمتب العربیّ (چاپ بیروت)، ص ۵۷۵/ لغتنامه دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران.
۴۲. محمّد بن طاهر بن عاشور، تفسیر التّحریر و التّنویر، الدّار التّونسیّه للنشر، ج ۴، ص ۲۱۹،
۴۳. مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۱۷.
۴۴. همان.
۴۵. اترک، حسین، مراتب خلقت از دیدگاه آیات و روایات، مجلّه پژوهشهی فلسفی ـ کلامی، شماره ۲۲-۲۳.
۴۶. همان، به نقل از فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدّین، انتشارات بیدار، ۱۳۷۳، چاپ اول، صص ۲۲۹- ۲۲۳.
۴۷. کلینی، همان، ج ۱، ص ۲۱.
۴۸ . مجلسی، همان، ج ۲۵، ص ۲۲.
۴۹. اترک، حسین، همان، به استناد مجموعه روایات.
۵۰. ینابیع الموده، قندوزی حنفی، ج ۱، ص ۴۵.
۵۱. همان، ص ۸۵.
۵۲. حنفی، عبدالله، الرّفائق، ص ۳۰.
۵۳. مجلسی، همان، ج ۲۶، ص ۶.
۵۴. همان.